*SPOILER*: خطر لو رفتن داستان!
حدیث عشقهای آتشین و پرسوز و گداز در این زمانه شاید بدیع و دور از انتظار به نظر برسد، غلیان احساسات و شور و عشقی چنان که سراسر ذرات وجود آدمی را به تسخیر خود درآورد در هر قلبی نمیگنجد. ورتر جوان ما اما در نامههای خود راوی چنین عشقی است. عشقی کمیاب و گاه عجیب و اغراق انگیز! شرح نامهنگاریهایی به یک دوست که احساسات شما را بر میانگیزد و طبیعت را چنان وصف میکند که دوست دارید برگردید و طبیعت را این بار نه با نگاه همیشه که از دریچه دید ورتر نگاه کنید. بر خلاف تصور اولیه رنجهای ورتر جوان یک رمان عاشقانه و رمانتیکِ ساده نیست. رنج های ورتر جوان یکی از مهمترین آثار ادبیات رمانتیسیسم اروپا محسوب میشود که با انتشار آن تاریخ رمان نویسی غرب جهت تازهای پیدا کرد، و نه تنها در حیطهی ادبیات تاثیرگذار بود که زمینهساز فرهنگی با نام «تب ورتری» شد. ناپلئون هفت بار آن را خواند و عده ای از جوانان آلمانی و فرانسوی خودکشی کردند.
یوهان ولفگانگ فون گوته نویسندهی رنجهای ورتر جوان فرزند یک حقوقدان و کارمند دولتی ثروتمند بود که فرزند خود را آموزش داد تا پا جای پای او بگذارد. به همین منظور، گوته در سن شانزده سالگی تحصیلات خود را در دانشگاه لایپزیگ آغاز کرد، اما خیلی زود دریافت که هم نقاشی و هم شعر را به قانون ترجیح میدهد. وی بدون کسب مدرک دانشگاه را ترک کرد و به زادگاه خود فرانکفورت بازگشت و در آنجا چندین شعر و اولین نمایشنامه خود به نام گوتس فون برلیچینگن را منتشر کرد که اولین شهرت کوچک او را به دست آورد. خواستههای پدرش همچنان پابرجا بود و سرانجام گوته به دانشگاه بازگشت و در سن بیست و سه سالگی مدرک حقوق گرفت. وی در سال ۱۷۷۲ به شهر وتزلار نقل مکان کرد. تجربیاتی که در آنجا داشت، همراه با خودکشی همزمان یکی از دوستانش، اساس بیوگرافی کتاب رنجهای ورتر جوان را تشکیل داد، کتابی که گوته را مشهور کرد. این کتاب با ترجمه محمود حدادی توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است.
تب ورتری
در سال ۱۷۷۴، وقایع عجیبی در سراسر آلمان شروع به ظهور کرد. ابتدا مردان جوان به طور دسته جمعی پوشیدن لباسی یکسان و یک شکل را شروع کردند که تا حدودی مانند یونیفرم بود. هزاران جوان شلوار زرد، کت، یک ژاکت آبی به تن و چکمههای تیره به پا کردند. اما کمی بعد این پدیده به موضوعی نگرانکننده تبدیل شد: گویی یک بمب خودکشی ترکید و در پی آن تعداد زیادی در حالی که از همین لباس یکسان استفاده میکردند و همه اسلحهای یکسان داشتند خودکشی کردند. روشن شد که آلمان با اولین نمونههای خودکشی کپیبرداریشده درگیر است. اما چه چیزی این مردان جوان را به ناامیدی و خودکشی سوق میداد؟ در این کتاب ورتر هنرمندی حساس است که شلوار زرد میپوشد و ناامیدانه عاشق شارلوت زیبا و با فضیلت میشود.
افسوس، شارلوته با مرد دیگری به نام آلبرت نامزد کرده است بنابراین در عوض، ورتر جوان تصمیم میگیرد که رابطه افلاطونی را با لوته آغاز کند. شارلوت سرانجام با آلبرت ازدواج میکند و ورتر، گویی متقاعد شده که کسی را باید از مثلث عشق کاملاً غیرضروری خود حذف کند، پس خودش را با تپانچه میکشد. رنجهای ورتر جوان مرثیهای است برای حماقتهای تلخ و شیرین جوانی، اما پاسخ فرهنگی به این رمان سلب حق رای مردانه قرن هجدهم است که در جو فرهنگی امروز بازتاب دارد.«رنجهای ورتر جوان» خیلی زود به دلیل «ترویج خودکشی» از سوی کلیسا ممنوع اعلام شد. فردریش نیکولای کمی بعد تصمیم گرفت کتاب رنجهای ورتر جوان را به صورت متنی هجوآمیز و با پایان خوش بازنویسی کند. او کتاب را «شادیهای ورتر جوان» نامید و در آن ورتر را فریب داد تا از خودکشیاش جلوگیری کند و سرانجام عشق لوته را بدست آورد.
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی
رمان رنجهای ورتر جوان، در ژانر «رمانهای نامهنگارانه» نوشته شده است. سبکی که در آن همه وقایع بر اساس دادههای رد و بدل شده در نامهها روشن میشود. از این ژانر کتابهای معروف زیادی در دنیا منتشر شده است که میتوان به برخی از معروفترین آنها چون: «بابا لنگدراز»، «دشمن عزیز»، «گیرنده شناخته نشد» و از نمونههای داخلی به: «برسد به دست پوران عزیزم» (دکتر علی شریعتی)، «مثل خون در رگهای من» (احمد شاملو)، «نامههای سیمین دانشور و جلال آل احمد» و… اشاره کرد. نامههای این کتاب به شخصی به نام ویلهلم و برخی هم به نام لوته نوشته شده است. سبک نامهنگاری من-راوی کتاب رنجهای ورتر جوان سرمشقی برای بسیاری از نویسندگان بعدی اروپا شده است. (محسن حاجیزین العابدینی)
گوته و ادبیات مشرقزمین
گوته برای ما فارسی زبانان چندان غریبه نیست، صاحب اثر ارزشمند «دیوان شرقی-غربی» که به حافظ پیشکش شده است. گوته در شانزدهم ماه مه سال ۱۸۱۵ میلادی در نامهای که قرار داشت برای ناشر آثارش «یوهان فریدریش کوتا» بفرستد، به هدف اصلی خود در آفرینش دیوان غربی- شرقی اشاره میکند و مینویسد:
دیر زمانی است که در خلوت خود را با ادبیات مشرقزمین مشغول داشته و برای آشنایی عمیقتر با آن، شعرهای بسیاری نیز بهسبک و معنای اشعار شرقی سرودهام. قصدم این است که بهگونهای دلزنده و دلپذیر، غرب و شرق، گذشته و حال و فرهنگ ایرانی و آلمانی را با هم پیوند دهم و طرز فکر و آداب و سنن مردمان این دو جهان را با هم قرین و دمساز کنم.
اما این تنها نقطهی اتصال گوته با ادبیات مشرق زمین نیست در مطالعه تطبیقی که بر روی رنجهای ورتر جوان و لیلی و مجنون نظامی گنجوی انجام گرفته است تشابه در ساختار روایی و بازآفرینی مضامین به کار رفته در این دو منظومه، موجب تشابه و در بعضی موارد تفارق در بافت درونی، قرابت محتوایی و فضایی شده است، از نظر بافت بیرونی، کاربرد وجه زمانی در لیلی و مجنون تشابهات با رنج های ورتر را بیشتر تقویت کرده است. همین امر سبب تشابهانی درون متنی در نمایش شورزی، ادیب زدگی و آرزوی وصال در دنیایی دیگر شده است همچنین، تلفیق عناصر، مضامین و مختصات لیلی و مجنون با مضامین و مختصات رنج های ورتر جوان موجب بازشناسی وجوه تفارق در امر فرهنگی و شخصیت قهرمانان شده است.به طور کلی، می توان گفت نظامی و گوته با بهره گیری از مضمون عشق عرفانی یک صحنه از زندگانی بشر را نقاشی و و آرزوی وصال را به قهرمانانشان در دنیایی عاری از اختلافات و تعصبات فرهنگی نوید داده اند. (سونیا میرزایی، امیر اشرف آریانپور)
زمینه تاریخی رنجهای ورتر جوان
روشنگری با این اعتقاد که میتوان با مشاهده تجربی و اندیشه عقلانی هر چیزی را فهمید ، جنبش جدیدی را در هنر به نام «رمانتیسیسم» در اواخر قرن هجدهم آغاز کرد. رمانتیسیسم عکس العملی در برابر عقلانیت روشنگری بود و بر احساسات و طبیعت تاکید ویژهای داشت. رنجهای جوان نمونه اولیه و پرشور ادبیات رمانتیک است. گوته شاعر عصر کلاسیک آلمان را، به همراه شیلر از بزرگترین نمایندگان جنبش توفان و طغیان زمانی میتوان به عنوان شاعری جهانی درک کرد که او را با شاعران بزرگی چون هومر و شکسپیر بسنجیم (گسمان، ۱۳۵۰) علاوه بر این، هنگامی که رنج های ورتر جوان نوشته شد، عصر انقلابهای در حال طلوع بود، دورهای که با ظهور جنبشهای انقلابی در چندین کشور آغاز شد و همه در آن خواهان برابری بودند. عصر انقلاب که از اواخر عصر روشنگری پدید آمد واکنشهای شدیدی در پی داشت، این همان اتفاقی است که برای ورتر رخ می دهد، جوانی که از زمانهی خود ناراضی است.
طبقات اجتماعی در ورتر جوان
گوته در سال ۱۷۷۴ رنجهای ورتر جوان را در حالی نوشت که بسیاری از مردم در سراسر جهان به خاطر برابری جنگ میکردند. آلمان با تصویب اصلاحات قانونی سعی در بهبود شرایط زندگی برای طبقه پایین داشت، تا بتواند تا حدودی از درگیریهای مسلحانه فرانسه و آمریکا اجتناب کند. به عنوان مثال رعیت در سال ۱۷۷۰ منسوخ شد و برای اولینبار دهقانان توانستند صاحب زمین شوند و امکان مسافرت رفتن داشته باشند. با این وجود، شکافهای فاحش اجتماعی هنوز بین طبقات بالا و پایین وجود داشت و گوته از موقعیت منحصر به فرد ورتر در طبقه متوسط برای بررسی ماهیت و تأثیرات این شکاف استفاده میکند. موضع گوته در مورد طبقه اجتماعی نسبتاً محافظه کارانه است او نسبت به توانایی انقلاب در تأمین برابری بسیار بدبین است، و همچنین به نظر میرسد ایده برابری را به عنوان یک هدف شایسته بی ارزش میکند.
گوته با نشان دادن اینکه طبقات پایین از طبیعت چقدر خوشحال هستند و اگر مجبور باشند به روش دیگری زندگی کنند چقدر بدبخت میشوند شروع میکند. ورتر مکرراً در مورد کارگران مزرعه به ویلهلم مینویسد، آشکارا از ناتوانی خود در زندگی مانند کار با دست در طبیعت ابراز تاسف میکند و هرگز به سختکوشی دهقانان یا کمبود گزینههای آنها برای بهتر کردن زندگی خود اعتراف نمیکند. او زندگی کارگران را بچگانه و بیدغدغه میبیند و درباره آنها همانظور صحبت می کند که درباره فرزندان خانواده لوته صحبت میکند. گوته پیشنهاد میکند که اگر هدف انقلاب (به تعادل رساندن طبقات بالا و پایین) باشد، انتظار میرود که خادم خانوار از کشاورز دهقان خوشحالتر باشد. مشاهدات ورتر نشان میدهد که این چنین نیست.یکی از دلایلی که ورتر برای خوشبختی نسبی کارگران مزرعه مطرح میکند این است که طبقه بالا در معیارهای اجتماعی چنان پیچیده زندگی میکنند که طبقه پایین نمیتواند آنها را درک کند. گوته تقریباً بیست سال پس از نوشتن رنجهای ورتر جوان، نمایشنامهای به نام «شهروند ژنرال» نوشت که مستقیماً به تمسخر انقلاب فرانسه پرداخت. در آن نمایشنامه، گوته بیشتر مضامین طبقاتی را که ابتدا با ورتر در نظر گرفت بررسی کرد: یعنی اعتقاد او به اینکه سلسله مراتب طبقاتی یک ساختار مناسب اجتماعی است و انقلاب هرگز نمیتواند پیچیدگی آن را درک کند یا به آن احترام بگذارد. شاید به عنوان عضوی از اشراف، تعجبآور نباشد که گوته این موضع را اتخاذ کرد.
رنج های ورتر جوان روی صحنه
گوته جوان در عشق Young Goethe in Love)) یک فیلم درام تاریخی تولید سال ۲۰۱۰ به کارگردانی فیلیپ اشتولتسل است. از بازیگران آن میتوان به الکساندر فلینگ، میریام استین و موریتس بلایبتروی اشاره کرد. این یک نسخه داستانی از وقایع سالهای اولیه زندگی یوهان ولفگانگ فون گوته است که بر پایه رمان رنجهای ورتر جوان شکل گرفته است.