«مهمان مامان» نام کتابی از هوشنگ مرادی کرمانی، خالق اثر معروف «قصههای مجید» است که کودکی خیلی از ایرانیان با آن گره خورده است. شهرت عمدهی مرادی کرمانی به خاطر نوشتن داستانهایی در حوزهی کودک و نوجوان است گرچه که داستانهایی مثل اثر حاضر را در حوزههای دیگر مثل طنز نوشته است. او مجموعا ۲۱ اثر داستانی، چهار فیلمنامه و سه نمایشنامه را به چاپ رسانده است و جوایز و افتخارات زیادی را در جهان قلم به دوش میکشد. او دو بار در سالهای ۱۹۸۶ و ۲۰۱۴ میلادی نامزد جایزهی معتبر «هانس کریستین آندرسن» شده است؛ جوایزی مانند جایزهی کتاب سال ۱۹۹۴ کودکان و نوجوانان اتریش، جایزهی مهرگان ادب و جایزهی خوزه مارتینی (نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین) را برده است. مرادی کرمانی برگزیدهی پنجمین دورهی جشنوارهی چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۴ شد و در حوزهی فیلمنامهنویسی هم سال ۱۳۷۲ سیمرغ بهترین فیلمنامه را برای اثر «تیک تاک» کسب کرد.
مهمان مامان که دقیقا مانند اسمش نثری صمیمی و گرم دارد را میتوان تحت عنوان داستان بلند طبقهبندی کرد. این کتاب موجز که کمتر از صد صفحه دارد اولین بار در سال ۱۳۸۰ خورشیدی توسط نشر نی چاپ شد و تاکنون به چاپ هجدهم رسیده است.
خونهی خاله کدوم وره؟!
کل ماجرای مهمان مامان در چند ساعت از زندگی یک خانوادهی قدیمی از عصر تا شب روایت میشود.
مرادی کرمانی در مهمان مامان بستری چیده تا در یک مهمانی که جزو قدیمیترین سنتهای باقیمانده در ایران است، یک سبک زندگی (لایف استایل) را روایت کند؛ آنهم با تمامی معایب و محسناتش؛ به نوعی مجاز جزء از کل گرفتن توصیف مهمانی برای به تصویر کشیدن تمام عادات و ویژگیهای زندگی ایرانی.
شاید انتخاب مهمانی از آن جهت به طرز ویژهتری هوشمندانه است که از دیرباز دارای آداب خاص، نکتههای ریز و فوت کوزهگری بوده است و حتی در اجتماع، نوع مهمانیرفتن و از آن مهمتر مهمانیدادن معیار قضاوتی برای شخصیتشناسی، طبقهی اجتماعی و اصالت خانواده محسوب میشده است و مثل یک رزومه، بیانگر تعریف یک خانواده از خودشان بود و تمامیت حفظ یا از دست رفتن آبرو به آن وابسته بود. وگرنه اگر چنین مولفههایی مهم نبود آیا نویسنده نمیتوانست در فضای یک وجه سنتی دیگر مثل نذری، عروسی، ختم یا … به روایت داستانش بپردازد؟
وجه دیگر مهمانی روتین بودن آن است، نوعی از فرم که نویسنده دوست دارد با استفاده از آن در لایههای پایینتر داستانش دُوری بودنِ تنگدستی و فلاکتی که مانع از ایجاد حس افتخار و طبعا در درجهی دوم خوشبختی را بیان کند. این دوری بودن (لوپ = Loop) حس تکرار را به خوبی القا میکند، اینکه خانوادهی فقیر عباس، با وجود شوقش به مهمانی دادن، هربار که برایش مهمان میآید انگار دچار مصیبت عظما شده و میتوانیم حدس بزنیم درگذشته هم روال همین بوده و در آینده نیز همین خواهد بود.
بیبی در کار نیست
مهمان مامان هم مانند قصههای مجید یک زن محوریِ تحکمکننده دارد اما مادر این قصه جوانتر است و بیشتر از وجه مادریاش قرار است خالهی خوبی باشد! خط اصلی داستان از آنجا شروع میشود که میفهمیم خانوادهای فقیر منتظر پاگشای تازه عروس و داماد فامیل هستند و به شدت برای اولین مهمانی آنها استرس دارند. این خانوادهی چهار نفره در خانهای بزرگ، حیاطدار و اشتراکی با همسایههایشان زندگی میکنند. خاله، همسرش عباس و بهاره و امیر که دختر و پسرشان هستند. از آنسو جواد به همراه عروسش شوکت به مهمانی میآید. کل داستان را حرص و جوش خاله برای پذیرایی تمام و کمال از مهمانهایش تشکیل میدهد و او سرانجام با کمک همسایههایش موفق میشود به خوبی مهمانداری کند ولو اینکه در همین ساعات کوتاه، چندین بار قلبش به خاطر نداشتهها یا رفتارهای بیکلاس خانوادهاش بگیرد و به سکتهی ناقص برسد.
گلاب، خوشبوکنندهی مهمانی
داریوش مهرجویی در سال ۱۳۸۲ فیلمی را از داستان حاضر اقتباس کرد که با بازی درخشان گلاب آدینه در نقش اصلی، توانست نامزد ده رشتهی اصلی جشنوارهی فیلم فجر شده و جایزهی سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خود کند. مهرجویی فیلمنامه را به همراه همسرش وحیده محمدیفر و با کمک خود هوشنگ مرادی کرمانی دکوپاژ کرد و در راه بردن مهمانان مامان به روی پرده از بازیگران شاخصی مانند حسن پورشیرازی، پارسا پیروزفر، امین حیایی و نسرین مقانلو بهره برد.
البته فیلم تفاوتهایی با داستان دارد اما خط اصلی قصه، بنمایه و هدف اثر همان است که بود.
اولین تفاوت حضور گلاب آدینه با پنجاه سال سن در نقش کسی است که در داستان سی و چند ساله معرفی میشود. به همین تبع، بهاره دختر ۱۳ سالهی داستان هم در فیلم بزرگتر و دم بخت نشان داده شده است.
مهرجویی شغل پدر خانواده را نیز به سلیقهی خود تغییر داده؛ چوپان و بنای سابق داستان که اکنون در کارخانه مشغول است داخل فیلم یک کارمند سینما معرفی میشود. داخل داستان از دو پایان اصلی فیلم یعنی تهیهی مرغ برای رنگین شدن سفره و ماندن عروس و داماد برای خواب هم خبری نیست؛ کاراکتر شوهر صدیقه که پارسا پیروزفر بهخاطرش جایزهی بهترین نقش مکمل از جشن خانهی سینما را برد معتاد نیست و بهطور کل دیالوگی ندارد. دانشجوی ساکن خانه هم بسیار کمرنگ حضور دارد. ماجراهایی مانند ماهیِ بهاره، کشش عاطفی او با دانشجو (حسین) و مشکلات صنفی همکاران سینمایی عباس هم کلا وجود خارجی ندارند و تنها جهت اضافه کردن به بار درام این کمدی خانوادگی توسط مهرجویی و محمدیفر به داستان اضافه شدهاند.
شما ابتدا کتاب را خواندید یا فیلم را دیدید؟ از بین کتاب مهمان مامان و نسخهی سینماییاش کدام یک را ترجیح میدهید؟ برای ما از برداشتهای خودتان بنویسید.