برخی از آثار هستند که شعاری پنهان را در خود جای دادهاند: «به جای اینکه چندین کتاب بخوانید، یک کتاب را چندین بار بخوانید!» طبیعتا با حوصلهی اندک و زمانِ فستفودیِ اکثریت مردم –حتی مخاطبان ادبیات- در ایران، چنین آثاری میتوانند بیش از آنچه که فکر کنید، موثر باشند. چهاینکه اگر نخواهیم به پیشینهی غنی ادبیات فارسی بپردازیم و در زمینهی نوظهوری مانند داستان کوتاه وارد شویم هم باز آنقدری مثال برای نویسندگان و آثار مطرح داریم که برای مرور تمام آثار یا حتی سیر آثار، زمان کم بیاوریم. در چنین خلأیی است که «حسن میرعابدینی» با کتاب «هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی» به مانند نشان مخصوص حاکم بزرگ، وارد میشود و اثرش را چنان آسِ برنده رو میکند تا مخاطبش را به شناختی خوب از داستان کوتاه ایرانی برساند.
البته این مسالهی یادشده صرفا به کشور ما مربوط نیست و «آنتولوژی» (به انگلیسی= anthology) به معنای «گلچین ادبی»، مفهومی معمول است که یک مجموعهی خاص و طبقهبندی شده از آثار ادبی توسط یک پژوهشگر یا ادیب را مد نظر دارد. این گلچینها که معمولا طبق نوع خود، دستهبندی و به صورت منظم و هدفمند عرضه میشوند، میتوانند شامل انواع مختلفی از هنر اعم از شعر، داستان کوتاه، نمایشنامه، موسیقی و… باشند. البته جدای از مفهوم آنتولوژی که در دو قرن اخیر، پرکاربرد شده، اگر به تاریخ ادبیات فارسی نگاه کنیم هم معادلهای خوبی برای چنین کاری میبینیم. برای مثال شخصیتی مانند نورالدین «محمد عوفی» بخاری به عنوان یک تاریخنگار، زندگینامه نویس، مترجم و ادیب که در اواخر سدهی ششم و اوایل سدهی هفتم هجری زندگی میکرد، نمود خوبی برای نگارش گلچین قطعات ادبی زمان خود بود.
در کنار عوفی، خیل عظیمی از نویسندگان را هم داریم که با نگارش «تذکرهالشعرا» -که به تلخیص آن را تذکره مینامیم- به مرور بر شرححال، اشعار و نقد بر آثار شاعران زمانهی خود میپرداختند. کتاب «تذکره الاولیاء» اثر عطار نیشابوری که به شرححال عارفان میپردازد، مهمترین کتاب اینچنینی تاریخ ادبیات ماست.در کنار تذکره، میتوانیم از «دیوان اشعار» هم به عنوان نوعی آنتولوژی در تاریخ ادبیات فارسی نام ببریم. با این تفاوت که دیوان اشعار برخلاف مفهوم کلی مورد نظر آنتولوژی به گزیده و معرفی اشعار خاص از یک نفر اشاره دارد.
اصلحِ انتخابات
کتاب حاضر به گواهی خود نشر «کتاب خورشید»، بهترین و برجستهترین اثر چاپ شدهی این انتشارات است. نشری که در سال ۱۳۷۶ هجری شمسی با هدف تمرکز بیشتر بر زمینههای پژوهشی ادبیات ایران و جهان تاسیس شده بود و این اثر را در سری «داستانهای معاصر فارسی» به چاپ رسانده است.
کتاب «هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی» که با تیراژهای متنوع در بازهی «۵۵۰ الی ۱۶۵۰ نسخه» تاکنون به چاپ هفتم رسیده است، برای اولین بار در سال ۱۳۸۴ و قطع پالتویی منتشر شده بود. این کتاب دو جلدی، هماکنون در قطع رقعی و جلد گالینگور موجود است و به مروری بر داستان کوتاه ایرانی از بدو پیدایش یعنی سال ۱۳۰۰ تا سال شروع پژوهش یعنی سال ۱۳۸۰ میپردازد. ما در این مقاله بیشتر تمرکز خود را بر جلد اول کتاب میگذاریم که در حدود ۴۵۰ صفحه به بررسی ۶۰ سال ابتدایی این بازه میپردازد.
همانطور که گفتیم، آنتولوژی حاصل انتخابهای فردی بیرونی نسبت به یک فرآیند، یک سبک یا یک موضوع کلی است و طبیعتا اولین نکتهای که در چنین انتخابی پیش میآید میزان درک فرد انتخابگر در درک موضوع، شناخت افرادِ حوزه و توانایی در برگزیدن آثار کمی و کیفی بهتر است؛ چهاینکه معمولا در چنین آثاری، محدودیت زیادی در انتخاب افراد و حتی انتخاب اثر از نظر کمی وجود دارد و علاوه بر رعایت عدالت، مسائل بسیار زیادی اعم از کششِ اثر، توانایی در جذب مخاطب و رعایت میزان کلیت به جزئیت و اطناب به ایجاز باید رعایت شوند.
تمایز اصلی مجموعهی حاضر –نسبت به سایر مجموعههای اینچنینی- هم در مشخص بودن انتخاب کننده و هم در شخصیت و میزان دانش اوست. حسن میرعابدینی، نویسنده، استاد دانشگاه، پژوهشگر و منتقد ادبی معاصر ایران است که کتابها و مقالات بسیار زیادی را در زمینهی ادبیات انجام داده بود و با علم خوبی سراغ چنین کاری رفت. او پیش از انتشار کتاب حاضر هم در سال ۱۳۷۷ کتاب «صد سال داستاننویسی ایران» را در نشر چشمه منتشر کرده بود. از دیگر کتابهای میرعابدینی، میتوانیم «تکچهرهی نویسنده»، «در ستایش داستان» و «مروری بر تاریخنگاری ادبیات معاصر» را نام ببریم.
روحِ انتخاب
در کنار خود انتخابکننده، هدفگذاری و مقصدِ انتخابها که من نامِ «روحِ انتخاب» را بر آن میگذارم هم اهمیت ویژهای دارد. میرعابدینی، روح این انتخاب را مدیون بهرام صادقی، نویسنده و داستاننویس فقید ایرانی کرده است و در ابتدای کتاب با وامگیری از گفتههای او، مقدمهای بر مقدمههای متعدد کتاب آورده است:
در وهلهی اول باید داستان نوشت، داستان خالص. باید ساخت، به هر شکل و هر جور… فقط مهم این است که راست بگویی! خواننده و اجتماع از نویسنده این را نمیخواهد که از آنچه در اطرافش میبیند و خودش بیشتر از او [نویسنده] به آن آگاه است برایش بگوید! خواننده تجربهای میخواهد کاملا شخصی، تجربهای که خودش نداشته است. هرکس تجربهی مخصوص خودش را میتواند عرضه کند. من آن داستاننویسی را میپسندم که چیزی را بگوید که هیچکسِ دیگر نتواند بگوید. هنرمند باید چیزی از خود به دنیا اضافه کند…
میرعابدینی در انتخاب نویسندگان و البته آثار آنان با چنین سنگ محکی جلو رفته است و تا حدود زیادی موفق بوده است. البته موفقیت او را میتوانیم در داشتنِ فلسفه برای این گردآوری و انجام خوب فلسفهی خود بدانیم؛ چهاینکه نقدهایی هم به اثر میرعابدینی وارد شده است اما او تقریبا برای همهی نقدها جواب مناسبی دارد.
برای مثال، بسیاری از منتقدین میگویند که چرا و چهطور میشود از داستان کوتاه ایرانی گفت و در دل یک گلچین از محمدعلی جمالزاده –که به اعتقاد بسیاری پدر داستاننویسی ایران است- نام نبُرد؟! میرعابدینی در پاسخ به این موضوع اشاره دارد که جمالزاده از نظر گونهی ادبی مورد بحث، آخرین نویسنده و به نوعی پایان ادبیات مشروطه محسوب میشود و بر همین اساس، کتاب خود را با داستانی از صادق هدایت آغاز میکند که آغازگر ادبیات داستانی نوین ایران است. او عنادی با جمالزاده ندارد و «یکی بود، یکی نبودِ» جمالزاده را به عنوان اولین گونه از داستانهای کوتاه فارسی مطرح میکند اما اولین مادهی محرکهی داستان کوتاهنویسی در ایران را «چرند و پرند» علی اکبر دهخدا در صوراسرافیل میداند.
داستان کوتاه چیست؟
«داستان کوتاه» از نظر ادگار آلن پو، «روایتی است که بتوان آن را در یک نشست (بین نیم ساعت تا دو ساعت) خواند. همهی جزئیات آن باید پیرامون یک موضوع باشد و یک اثر را القا کند، یک اثر واحد را…» چنین گونهای، نه تنها در ایران که در جهان هم چیز قدمتداری نیست و تاریخچهاش در سه یا چهار قرن اخیر، خلاصه میشود.
خود آلن پو و نیکلای گوگول از نظر قاطبهی پژوهشگران جهان، پدران داستان کوتاه هستند و برای تحلیل چنین موضوعی، قبل از هرکسی باید سراغ این دو رفت. اما بعد از اینها میتوانیم به گی دو موپاسان، آنتوان چخوف، جیمز جویس و ارنست همینگوی اشاره کنیم. اگر با اغماض بیشتری نگاه کنیم، میتوانیم خیلی از حکایات سعدی در گلستان را داستان کوتاه محسوب کنیم اما از آنجا که طبق نظر تئوریپردازان داستان کوتاه، «شخصیتپردازی» جزو اصول غیرقابل ردخورِ این گونه است، پس سعدی از لیست خارج میشود و پس از او هیچ ایرانیای را به این فضا نزدیک نداریم تا نزدیکی انقلاب مشروطه و افرادی که نام بردیم. منتقدین ادبی، یکی از اصلیترین دلایل پیدایش داستان کوتاه را پیشرفت صنعت و ماشینی شدن زندگی مردم عامه میدانند. مسائلی که باعث شدند تا مخاطبان کتاب، فرصت و اشتیاقشان برای خواندن رمان را از دست بدهند و به سمت داستان کوتاه کوچ کنند.
داستان کوتاه، حد و حدود خاصی از نظر کمیت ندارد و برخی از منتقدین، از قصهای با کمترین کلمهی ممکن تا حدود پنجاه صفحه و بیشتر را هم تحت داستان کوتاه طبقهبندی کردهاند. اما فیالحال، اکثر داستانهای کوتاه، طولی در حدود دو الی پنج هزار کلمه دارند.
«موضوع، درونمایه، طرح، تضاد، شخصیت و زاویهی دید!» اینها ابزارآلات یک داستان کوتاه هستند که بیشتر از هر چیزی با همان تعریف سنتی ارسطو از داستان مطابقت دارند و میرعابدینی در انتخابهای خود سعی کرده تا از نظر کمیت و کیفیت، داستانهایی با دربرگیری بیشتر از این عناصر را مورد اولویت قرار دهد. اما همزمان در انتخابهای خود، وفاداری خاصی به نوگرایانی مانند جمالزاده دارد و معتقد است، او با تلفیق صناعت داستاننویسی اروپایی و سنت قصهگویی شرقی، اولین نوشتههای واقعگرایانه را در این زمینه پدید آورده است و جریانِ پس از او هم خواهناخواه تا مدت زیادی، با چنین معیاری سنجیده خواهند شد.
داستانِ کوتاه خوب چیست؟
جدای از معیارهای بالا و وامداریای که در بالا گفتیم، خود میرعابدینی هم در بخش پیشگفتار، گریزی به محورِ جداکنندهی او برای این اثر میزند و میگوید:
داستانهایی که برای این گلچین ادبی انتخاب کردهایم، نه تنها از بهترینهای روزگار خود بودهاند، بلکه هنوز هم خواندنیاند. نویسندگان این داستانها با پدید آوردن نوشتههایی که کمتر شباهتی به آثار قبل از خود دارند، بر غنای ادبیات ما افزودهاند. اینان به سبکهای گوناگون نوشتهاند و داستانهایی با مضمونها و صناعتهای نگارشی متفاوت آفریدهاند. از این رو متنهای متنخب میتوانند معرف گرایشهای مختلف داستاننویسی ایران باشند.
همچنین، میرعابدینی، شخصیت داستان کوتاه را وابسته به «ایجاز، فشردگی و شدت تاثیرش» میداند و تعریف ایزاک باشیویس سینگر، نویسندهی آمریکایی را مقدم بر هر تعریفی میداند:
برخلاف رمان که قادر است حاشیهپردازیهای طولانی، بازگشت به گذشته و حتی ساختار ضعیف را در خود مستحیل و حتی پنهان کند، داستان کوتاه باید مستقیم به سوی نقطهی اوج خود پیش برود. باید بیوقفه تنش و تعلیق داشته باشد. ایجاز نیز جوهر خاص داستان کوتاه است [اما] داستان کوتاه باید طرح معینی هم داشته باشد و نمیتواند [صرفا] –برشی از زندگی- باشد!
با تکیه بر چنین تعریفی است که در جای دیگری، نقدی دیگر به جمالزاده میکند و علت نبود او در کتاب را توضیح میدهد:
تاکید جمالزاده بر نقش داستان در حفظ زبان عامیانه، نوشتههای او را از ایجاز –که از اصول داستان کوتاه است- دور میکند…
درنهایت، نکتهای که باید به آن اشاره کرد این است که میرعابدینی، ورای تمام نکاتی که مطرح کردیم، نقدهای گمراهکننده و نوآوریهای ساختگی را سمّی مهلک میداند که نسیانی ادبی را در نسل ما پدید آوردهاند و شور و شوقِ گنجاندن پیام و فلسفه در داستان را موجبات دور شدن بسیاری از نویسندگان از علت وجودیِ نثر هنرمندانه میداند. از نظر او –که از باشیویس الهام میگیرد- اصلیترین نکتهی یک داستانِ [کوتاه] قصه گفتن است!
تذکرهالادبا؟!
این همه درمورد نبود جمالزاده صحبت کردیم؛ حالا بیایید درمورد افرادی که در کتاب حضور دارند، صحبت کنیم. مجموعا ۲۸ نویسنده در بازهی شصت سالهی مورد نظر، از نظر میرعابدینی مستحق حضور در این کتاب بودهاند که اسامی آنان را به ترتیب میخوانیم:
«صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک، ابراهیم گلستان، جلال آلاحمد، محمود اعتمادزاده، سیمین دانشور، بهرام صادقی، منوچهر صفا، غلامحسین ساعدی، هوشنگ گلشیری، شمیم بهار، محمود دولتآبادی، جمال میرصادقی، گلی ترقی، مهشید امیرشاهی، حسن تهرانی، مسعود فرزان، شهرنوش پارسیپور، رضا دانشور، علیاشرف درویشیان، احمد محمود، نادر ابراهیمی، ناصر تقوایی، امین فقیری، بهرام حیدری، نسیم خاکسار و عدنان غریقی»
همانطور که مشخص است، میرعابدینی ورای اسم و رسم نویسندگان و بنا به کیفیت آثار، گردآوری خود را پیش برده است و علاوه بر اینکه با نویسندگانی از شهرتهای مختلف مواجه میشویم، طیفهای گوناگون و متنوعی از سبکهای مختلف داستاننویسی را هم در کتاب میبینیم. برای مثال هوشنگ گلشیری به جریان سیال ذهن علاقه دارد، سیمین دانشور بیشتر زنانه مینویسد، صادق هدایت و صادق چوبک بیشتر ناتورالیستاند، غلامحسین ساعدی به فضای گفتوگومحور در داستان علاقه دارد، دولتآبادی رئالیستی مینویسد و قص علی هذا…
از نکات خوب و جالب کتاب این است که صفحات کتاب، تقریبا بر اساس سیر تاریخی نویسندگان فهرست شده است و از مشخصههای دیگر کتاب میتوانیم به ارائهی یک بیوگرافی موجز اما جامع، برای هر نویسنده و قبل از آوردن اثرش اشاره داشته باشیم. جدای از این پس از پایان هر داستان، تحلیل و بررسی کوتاهی برای آن داستان، عرضه شده است که مخاطب را بیش از پیش با شیوهی ادبی نویسندهی مورد بحث آشنا میکند.