اگر اهل ادبیات نباشید که احتمالا وقتی اسم ژاپن را می‌شنوید، یاد سخت کار کردن و روحیه‌ی خشک و جدیِ افرادی ظاهرا شبیه به هم می‌افتید و اگر هم مخاطب جدی ادبیات باشید، پیش از هر چیزی در ادبیات ژاپن، ساخته‌های اورجینال فرهنگی هنری این مرز و بوم را به یاد خواهید آورد! چه‌اینکه انواع ادبی خاصی در ژاپن وجود دارند؛ گونه‌هایی که بعضا آن‎قدر امضادار بوده‌اند تا هیچ قوم و ملت دیگری نتوانند تولیدی از آن داشته باشند. برای مثال هایکو به معنی شعر سه‌پاره، تانکا به معنی شعر نیمه‌بلند یا چوکا به معنی شعر بلند که به هر سه‌ی این‌ها گریزی در مطلب «مروری بر مجموعه‌ی داستان اول شخص مفرد» زده‌ایم.

اما همه‌ی این‌ها دلیل نمی‌شود که چشم بادامی‌ها به گونه‌های معمول جهانی توجه نداشته باشند! نویسندگان اهل ژاپن تمرکز خوبی بر گونه‌های داستانی -خاصه از قرن بیستم میلادی به بعد-، داشته‌اند و رمان‌ها و داستان کوتاه‌های ژاپنی بارها موفق به کسب شهرتی جهانی، برگزیدگی در جشنواره‌ها و دستیابی به اقبال مردم و منتقدان دنیا شده‌اند. با این وجود، نمی‌توانیم مانند تمدن‌های بزرگ جهانی، مانند ایران یا یونان، پیشینه‌ای غنی برای فرهنگ و هنر ژاپن متصور شویم؛ چه‌اینکه تا مدت بسیار زیادی از دوره‌ی قدمایی، ژاپنی‌ها حتی الفبای نوشتن و سیستم نوشتاری نداشتند! تازه در قرن پنجم و زمانی که به واسطه‌ی ورود مهاجران چینی، الفبای «کانجی» به ژاپن وارد شد، مباحث فرهنگی در این کشور کلید خورد. طبعا و با توجه به این الفبا، اولین آثار ادبیات ژاپن، تحت تأثیر مستقیم ارتباطات فرهنگی ژاپن با چین و ادبیات چینی خلق شدند و بعدها با نفوذ بودیسم (فرقه‌ی بودایی) در ژاپن، ادبیات هند بر روی ژاپنی‌ها تاثیر گذاشت تا باز هم ادبیاتی دست دوم در ژاپن پیگیری شود. این آش و همین کاسه تا دوره‌ی «ادو» در ژاپن برقرار بود.

جهش ژاپنی

همان‌طور که شنیده‌اید، چه‌طور ژاپنی‌ها در صنعت و تولید از صفر به همه چیز رسیدند و روزبه‌روز هم رشد تصاعدی خود را ادامه می‌دهند؛ باید به دوره‌ی «ادو» (به معنای توکیوی امروزی) در ادبیات ژاپن نیز با همین سویه نگاه کرد. این دوره به تحولات فرهنگی قرن هفده تا نوزده میلادی ژاپن اطلاق می‌شود که به خاطر شروع حکم‌فرمایی توکوگاوا ایه‌یاسو به نام دوره‌ی توکوگاوا هم مشهور است. در این دوره، فرهنگ سامورایی به کل جامعه تزریق شد و با وجود اینکه هم‌چنان تاثیرات چینی‌ها برقرار بود، اما با شروع تلاش نویسندگان ژاپنی برای نوشتن درباره‌ی ژاپن، اولا سبکی خاص از نوشتن پی‌ریزی شد و ثانیا راه پیشرفت‌های بعدی ادبی هموار شد. در قرن نوزدهم و با پیشینه‌ای که ذکر کردیم، اتفاق مهم دیگری افتاد و با باز شدن دروازه‌های تجارت و دیپلماسی ژاپن نسبت به غرب، منبع جدیدی برای الهام‌بخشی به ژاپنی‌ها اضافه شد. نتیجه این بود که می‌بینیم و کم‌کم در طول تاریخ، چیزی تلفیقی از غرب و شرق، ادبیات ژاپن را ساخت تا با وجود التقاطی بودن، عملا با یک ادبیات ویژه و بکر روبه‌رو باشیم.

از قرن بیستم، عامل دیگری -که همانا سراسری شدن ارتباطات بود-، کمک ویژه‌ای کرد تا این مجمع‌الجزایر دورافتاده راحت‌تر از قبل به داد و ستد فرهنگی بپردازد و نتیجه‌ی آن هم ساخت آثاری بود که بعضا با کنار زدن داستان‌های غربی جزو آثار پرفروش جهانی قرار گرفته‌اند. در همین راستا ما می‌خواهیم در مطلب حاضر، پنج اثر شاخص را به عنوان نمونه یا بهتر بگوییم، پرچم‌داران فرهنگ ژاپن به شما معرفی کنیم و به همین منظور هم سعی کرده‌ایم تا نویسندگانی را انتخاب کنیم که بیشترین تطابق را با فرهنگ ژاپنی داشته باشند، یعنی به سبک ژاپنی و برای فرهنگ ژاپن نوشته‌اند؛ پس نویسندگانی که ژاپنی هستند و به سبک غربی می‌نویسند یا تعلق خاطری به ژاپن نداشته‌اند را حذف کرده‌ایم؛ بنابراین تعجب نکنید اگر در این فهرست کوتاه، نام‌هایی مانند کازوئو ایشی گورو حضور نداشتند.

کافکا در کرانه، اثر هاروکی موراکامی

اگر آدمی باشد که تنها یک نویسنده از ژاپن بشناسد، قطعا آن نویسنده کسی نیست جز هاروکی موراکامی و اگر از موراکامی یک اثر به خاطر داشته باشیم، آن اثر چیزی نیست جز کتاب «کافکا در کرانه» (با نام اصلی Umibe no Kafuka). موراکامی، نویسنده‌ی معاصر و احتمالا مشهورترین نویسنده‌ی اعصار ژاپن است؛ آثار او به بیش از ۵۰ زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده، میلیون‌ها نسخه فروش رفته و جوایز بسیاری را برای او به ارمغان آورده‌اند. این نویسنده آثار مشهوری مانند «بعد از زلزله»، «تعقیب گوسفند وحشی»، «پس از تاریکی»، «۱کیو۸۴»، «اول شخص مفرد» و… را خلق کرده است. او جزو نویسندگانی است که هم در قالب رمان و هم در قالب داستان کوتاه می‌نویسد و انصافا در هر دو هم موفق است.

کافکا در کرانه

کافکا در کرانه

نویسنده : هاروکی موراکامی
ناشر : نیلوفر
مترجم : مهدی غبرائی

از جمله‌ی این موفقیت‌ها می‌توانیم به دریافت جوایزی چون جایزه‌ی جهانی فانتزی، جایزه‌ی بین‌المللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایز‌ه‌ی ادبی فرانتس کافکا و جایزه‌ی ادبی اورشلیم توسط موراکامی اشاره کنیم. یکی از مهم‌ترین سوالات در بین مخاطبان ادبیات این است که چرا و چگونه جایزه‌ی نوبل ادبیات هنوز به موراکامی اعطا نشده است؟ در پاسخ باید گفت که موراکامی در سال ۲۰۱۷ نامزد این جایزه‌ی معتبر شد اما خودش از برگزارکنندگان نوبل خواست تا نامش را از فهرست نامزدها حذف کنند. او دلیل این کار را قصد برای تمرکز کردن روی نوشتن و دوری از فضای رسانه‌ای اعلام کرده بود. این نویسنده به ژاپنی نبودنِ نوشته‌هایش و تاثیرپذیری از نویسندگان غربی، هم‌چون ریموند چندلر، کرت وونه‌گات و ریچارد براتیگان متهم می‌شود؛ اما به راحتی و طبق گفته‌های بخش‌های بالا، می‌توانیم اتفاقا او را یک پرچم‌دار اصیل از ادبیات ژاپن تلقی کنیم. نوشته‌های موراکامی، غالبا شبیه به همدیگرند؛ یعنی شیوه‌ی روایتی خودزندگی‌نامه‌نوشت دارند؛ از سبک سوررئالیسم پیروی می‌کنند و زمینه‌ی تنهایی و ازخودبیگانگی را به عنوان مضمون اصلی دربر دارند.

کافکا در ساحل

کافکا در کرانه، اثری است که با ترجمه‌ی مهدی غبرائی و توسط نشر نیلوفر به بازار نشر ایران راه یافته است؛ البته همزمان با غبرائی، (سال ۱۳۸۶ هجری شمسی) گیتا گرکانی این کتاب پرفروش را با نام کافکا در ساحل به زبان فارسی برگرداند؛ اما نام این نسخه به شهرت نسخه‌ی غبرائی نرسید و دلیل این موضوع را می‌توانیم در واج‌آرایی جالب عبارت انتخابی غبرائی ببینیم. نسخه‌ی اولیه‌ی کتاب، با زبان ژاپنی و در سال ۲۰۰۲ میلادی به چاپ رسیده بود و فورا توسط فیلیپ گابریل به زبان انگلیسی برگردانی شد تا راه جهانی شدنش هموار شود. این کتاب، رمانی فانتزی است که در دسته‌ی آثاری با ژانر رئالیسم جادویی قرار می‌گیرد.

کافکا در کرانه، از دو خط داستانی ظاهرا مجزا اما مرتبط به هم تشکیل شده و تا پایان اثر، روایت به صورت مداوم میان این دو داستان جابه‌جا می‌شود. در همین راستا به صورت منظمی، فصل‌هایی با عدد فرد و زوج، دقیقا به صورت یکی در میان داستان‌های مذکور را پیگیری می‌کنند. فصل‌های فرد، داستان کافکای نوجوان داستان را روایت می‌کند؛ نوجوانی ۱۵ ساله که به نفرین ادیپی دچار شده؛ پس از خانه‌ی پدرش فرار می‌کند تا بتواند از این مهلکه دوری کند و هم‌چنین مادر و خواهر خودش را پیدا کند. فصل‌های زوج اما درمورد پیرمردی به نام ناکاتا است؛ این پیرمرد، عنصر سوررئال داستان را جلو می‌برد و شخصیتی است که توانایی‌های مرموز و غریبی را دارد. او کار پاره‌وقت عجیبی به نام یافتن گربه‌ها پیدا کرده است. یکی از این فراز و فرودها، باعث می‌شود تا او برای پیدا کردن گربه‌ی گمشده‌ای از خانه‌اش دور شود و در مسیری ناشناخته قرار بگیرد؛ مسیری که مانند مسیر کافکا، پر از غربت است و به نوعی می‌تواند کلید حل ارتباط فصل‌ها باشد. درواقع این موتیف، آیینه‌وار بودن دو ماجرا نسبت به هم را نشان می‌دهد.

خانه‌ی خوبرویانِ خفته، اثر یاسوناری کاواباتا

هرچه بتوانیم موراکامی را برای شهرت بالایش ستایش کنیم، باید در نظر داشته باشیم که چنین نویسندگانی، معمولا محصول سال‌ها زمینه‌سازی و هموارسازی راه، توسط هنرمندان پیشین خود بوده‌اند. یکی از این نویسندگان که ازقضا اولین برنده‌ی ژاپنی جایزه‌ی نوبل است، کسی نیست جز یاسوناری کاواباتا؛ شخصیتی عجیب و غریب و بزرگ اما متناقض! از این جهت می‌توانیم کاواباتا را متناقض بدانیم که او بعد از خودکشی دوست صمیمی‌اش، در رویه‌ای ابزورد، درمورد خودکشی فلسفی (که ما پیش‌تر در مطلب «قدم زدن با کامو در پس‌کوچه‌های ابزوردیسم» بررسی‌اش کرده‌ایم) گفته بود:

هرچه هم انسان از جهان بیگانه باشد، خودکشی راه حل نیست. هر چه آدمی که خودکشی کرده درخور ستایش باشد باز هم بسیار دورتر از قدیسان جای دارد.

اما معلوم نیست این نویسنده به کجا می‌رسد که خودش در سال ۱۹۷۲، یعنی تنها چهار سال پس از دریافت جایزه‌ی نوبل، خودکشی می‌کند و حتی برخلاف هاراگیری مرسومِ ژاپنی‌ها، از شیوه‌ی باز گذاشتن گاز برای خودکشی استفاده کرده بود. بسیاری معتقدند که ضعف شدید جسمانی -که کاواباتا سال‌ها از آن رنج می‌برد-، دلیل پایان دادنش به زندگی بوده است. این نویسنده‌ی معاصر، برخلاف موراکامی در رشته‌ی ادبیات تحصیل کرده و هنرمندی آکادمیک محسوب می‌شود. او علاوه بر ضعف جسمانی شدید، در کودکی تمام خویشاوندان خود اعم از مادر، پدر مادربزرگ و تنها خواهرش را از دست داده و یتیم زندگی کرده بود. احساس انزوا و بن‌مایه‌ی مرگ، مضمونی است که در اغلب آثار او دیده می‌شود و منتقدان، زیست او در کودکی را منشأ این مضامین می‌دانند؛ گرچه که اتفاق افتادن دو جنگ جهانی در جوانی‌اش را هم نمی‌توانیم دلیل کوچکی برای این احساسات تلقی کنیم. کاواباتا بیش از هر چیزی با کتاب «هزار درنا» شناخته می‌شود؛ اثری که ستایش‌های زیادی را متوجه کاوباتا کرده بود. جدای از این کتاب، کاواباتا با رمان‌هایی هم‌چون رقصنده‌ی ایزو، آوای کوهستان و کیوتو (پایتخت قدیم) خودش را به عنوان یکی از نویسندگان مولف ژاپن مطرح کرد.

خانه‌ی زیبارویان خفته

خانه‌ی زیبارویان خفته که در ایران با نام خانه‌ی خوبرویان خفته هم شناخته می‌شود، مهم‌ترین اثر کاواباتا است که زمینه‌ی برگزیدگی او در نوبل ادبیات را فراهم کرد. این اثر برای اولین بار در سال ۱۹۶۲ به چاپ رسید و آن‌قدری جای کار داشت که پس از شناخته شدن در سطح جهانی، دو فیلم سینمایی بر اساس این کتاب در سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۱ ساخته شدند. مترجمان خوبی هم‌چون کیومرث پارسای و رضا دادویی این اثر را به زبان فارسی برگردانده‌اند. اثری کوتاه که عملا رمان نیست و در دسته‌ی داستان بلند (novel یا Novella) قرار می‌گیرد. خانه‌ی خوبرویان خفته، ستایش بسیاری از نویسندگان بزرگ را برانگیخت و برای مثال، گابریل گارسیا مارکز درمورد این اثر نوشت:

تنها اثری که آرزو داشتم نویسنده‌اش باشم، کتاب خانه خوبرویان خفته است. اگر چه که من نمی‌توانم این موضوع را تفسیر کنم و حتی در تنها سفری که به ژاپن داشتم، نتوانستم آن را تفهیم کنم؛ ولی برای خودم امری واضح و روشن است…

خانه خوبرویان خفته

خانه خوبرویان خفته

ناشر : آمه
قیمت : ۱۲۹,۶۰۰۱۴۴,۰۰۰ تومان

مضمون کتاب حاضر، همان‌طور که گفتیم و در تداوم آثار دیگرِ کاواباتا، درمورد تنهایی است. این کتاب، داستان مردی تنها به نام اگوچی را روایت می‌کند که به دنبال چیزی بیشتر –که خودش نمی‌داند چیست-، مدام به خانه‌ی خوبرویان خفته سر می‌زند. این خانه، همان‌طور که از اسمش پیداست، چیزی شبیه به یک فاحشه‌خانه است؛ اما عملا فاحشه‌خانه نیست! در این خانه، مردان مسن پول می‌دهند تا شب را در کنار زیبارویان بگذرانند؛ اما به یک شرط! آنان باید قرص مسکّن زیادی مصرف کنند تا شب را بدون دست‌درازی به دختران به صبح برسانند! این ماجرای غیرمعمول و فانتزی، بستری است که کاواباتا سعی می‌کند در خلال آن، مفاهیم زیادی اعم از عشق، تنهایی، عاطفه، رابطه‌ی انسانی و… را به واسطه‌ی بازخوانی زندگی پیرمرد جستجوگرِ داستانش (اگوچی) بازتعریف کند.

کشتی ساکورا، اثر کوبو آبه

کوبو آبه (با نام اصلی کیمیفوسا آبه) را هم می‌توان از دو نویسنده‌ی قبلی، متفاوت فرض کرد. این نویسنده‌ی ژاپنی به علت روحیه‌ی تنوع‌طلبانه، تجربه‌گرایانه و جستجوگرش، به صورت ناخواسته پای بسیاری از مفاهیم ایدئولوژیک ادبی و فلسفی، اعم از اگزیستانسیالیسم، سوررئالیسم و مارکسیسم را به ادبیات داستانی ژاپن باز کرد و بنا به همین موضوع، یکی از پیشگامان جریان آوانگارد در ژاپن محسوب می‌شود. آبه علاوه بر نویسندگی، به نمایش‌نامه‌نویسی و عکاسی هم می‌پرداخت و همین موضوع باعث می‌شد تا بتواند آثاری تلفیقی را خلق کند. این نویسنده‌ی فقید، بیشتر آثارش را بر مضمون بحران هویت استوار کرده بود؛ بحران هویتی که ناشی از تاثیرات بعد از جنگ جهانی دوم بود و خود آبه را هم دچار کرده بود. در حدی که حتی تحصیلات آبه بنا به این موضوع نیمه‌کاره باقی ماند و او مدتی مجبور شد تا در یک بیمارستان روانی بستری شود!!!

کوبو آبه فعالیت ادبی خود را پس از جنگ جهانی و ماجراهایی که ذکر کردیم شروع کرد. او ابتدا به دلیل فقر به دست‌فروشی می‌پرداخت و در حین این وضعیت، داستان کوتاه می‌نوشت و شعر می‌سرود. به مرور، این آثار، اقبال مخاطبان ژاپنی و سپس جهانی را به خود جلب کردند و این نویسنده با قرار دادن اشارات و نشانه‌های متافیزیکی و پرداختن به موضوعاتی هم‌چون تفاوت حقیقت و واقعیت، توانست محبوبیت بالایی را کسب کند. زن در ریگ روان، یکی از مشهورترین آثار کوبو آبه است که در زمان خود به بیش از بیست زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شد و او را جهانی کرد. در کنار این اثر، رمان‌هایی هم‌چون «نقشه‌ی تباه‌شده»، «چهره‌ی دیگری» و «آدم جعبه‌ای» از آثار قوی آبه هستند؛ او نمایش‌نامه‌های مشهوری مانند «قتل غیرعمد»، «جناب روح» و «جوراب شلواری سبز» را هم در کارنامه‌ی خود دارد.

کشتی ساکورا

کشتی ساکورا (به انگلیسی:The Ark Sakura)، رمانی است که برای اولین بار در سال ۱۹۸۴ منتشر شد و از دو جهت، یعنی نام و مضمونش ما را یاد اثر معروف جورج اورول، یعنی ۱۹۸۴ می‌اندازد! این اثر، در سبک پست‌آپوکالیپتیک (پساآخرالزمانی) نوشته شده و می‌خواهد در مضمون فلسفی خود به نسبت فرد با جمع (انسان با جامعه‌ی خود) و هم‌چنین خرده‌مضامینی مانند سرگشتگی انسان در روزگار مدرنیته بپردازد. نیویورک تایمز درمورد کشتی ساکورا نوشته بود:

اثری بزرگ و بلندپروازانه درباره‌ی زندگی افراد منزوی و طرد شده در ژاپن مدرن…

کشتی ساکورا

کشتی ساکورا

نویسنده : کوبو آبه
ناشر : کتاب فانوس
مترجم : فردین توسلیان

کشتی ساکورا، داستان انسان گوشه‌گیری را روایت می‌کند که از ترس پایان یافتن دنیا بر اثر هلوکاست هسته‌ای به یک معدن متروکه پناه برده و در آن‌جا سعی می‌کند تا افرادی خاص را پیدا کرده و پیش خودش ببرد تا به پندار خود، بتواند آن‌ها را نجات دهد! پس بلیط‌هایی فانتزی برای یک کشتی نجات طراحی می‌کند و به دنبال افراد مورد نظرش می‌گردد تا اینکه مشکلی بزرگ پیش می‌آید؛ در هنگامی که او به دستشویی رفته، دو نفر ناشناس می‌آیند و بلیط‌های او را می‌دزدند و این به نوعی آغاز اصلی ماجراست.

شخصیت اول داستان که ازقضا قهرمان داستان هم هست؛ کسی است که با نام موش کور به مخاطب شناسانده می‌شود؛ نام او هم می‌تواند طعنه‌ای به این باشد که هر انسانی، ولو قهرمان‌های روزگار ما، در شناخت جنبه‌هایی از حقیقت، ناتوان (همان کور) هستند! در همین راستا، رگه‌های پساآخرالزمانی و هم‌چنین دیستوپیایی (یعنی پادآرمان‌شهری / لینک شود به مطلب اندکی در باب آرمان‌شهر و پادآرمان‌شهر) در این رمان به وفور دیده می‌شوند؛ برای مثال مردی که از مدفوع خودش تغذیه می‌کند! نکاتی که همگی در راستای بازگشت انسان به سرشت و فطرت خود در جامعه‌ای تنزل یافته از نظر معنایی هستند. این رمان، در نسخه‌های فارسی، حدود ۳۰۰ صفحه از قطع رقعی را شامل می‌شود؛ اثری که توسط فردین توسلیان به زبان فارسی برگردانی شده است.

اعترافات، اثر میناتو کانائه

شاید بد نباشد تا دو نویسنده‌ی انتهایی این فهرست را از میان نویسندگان زن ژاپنی انتخاب کنیم؛ چه‌اینکه برابری جنسیتی در ژاپن، آن‌قدری جلو رفته که بسیاری از آثار مطرح ادبیات این کشور توسط زنان هنرمندش خلق شده باشد! میناتو کانائه، نویسنده‌ای نسبتا جوان است که در سال ۱۹۷۳ میلادی متولد شده و به قول خودش در دوران جوانی با مطالعه‌ی آثار آگاتا کریستی، ادوگاوا رانپو و موریس لوبلان با دنیای ادبیات ارتباط برقرار کرده است. پس بعید نیست اگر داستان‌های خودش هم با این تاثیرپذیری‌ها به سمت آثار معمایی و پلیسی گرایش پیدا کرده باشند. او یکی از پرکارترین نویسندگان جهان است؛ جالب است بدانید از تاریخ انتشار اولین اثرش تا به حال، تنها ۱۳ سال می‌گذرد اما او دقیقا ۱۳ اثر بلند را در این سال‌ها نوشته و منتشر کرده است! کانائه علاوه بر برگزیدگی در قریب به اتفاقِ تمام جشنواره‌های ادبی ژاپن، کم کم در سطح جهانی هم به شهرت رسیده و جوایز معتبری مانند جایزه‌ی ادبی شرلی جکسون و هم‌چنین جایزه‌ی ادبی آلکس را کسب کرده است.

از جمله نکات برجسته در آثار کانائه که او را نسبت به افراد قبلی این فهرست متمایز می‌کند، توجه بارز و خاص او به مساله‌ی فرم است. تا جایی که به وفور می‌توانیم نکات بکر فرمی، اعم از پیش بردن داستان با چند راوی متفاوت و بررسی دیدگاه‌های متفاوت را ببینیم. این نکات علاوه بر نزدیک کردن داستان‌های او به مرگ مولف، چندصدایی و… که عناصری پست‌مدرن هستند، می‌توانند دیالکتیک‌هایی جذاب را بسازند. از جمله آثار جذاب کانائه می‌توانیم به رمان‌هایی هم‌چون «امتحان ورودی دبیرستان»، «ریسمان گل»، «بر روی لوبیا آرمیدن»، «خاطرات یک زن کوهستانی»، «چرخ و فلک شبانه» و «پرونده‌ی قتل سفیدبرفی» اشاره داشته باشیم. کتاب‌هایی که از روی نام خودشان هم مضامین جنایی و رویه‌ی فانتزی‌شان را داد می‌زنند!

اعترافات

شاید جالب باشد بدانید که مشهورترین اثر کانائه، هم‌چنان پس از ۱۳ سال و خلق ۱۲ اثر دیگر، هنوز اولین اثر او یعنی کتاب «اعترافات» است. البته این اصلا بدان معنا نیست که او درجا زده یا پسرفت کرده است؛ بلکه ناشی از بزرگی کتاب اول و هم‌چنین تجربه‌گرایی‌اش در آثار بعدی است. اعترافات، رمانی است که در سال ۲۰۰۸ میلادی برای اولین بار انتشار یافت و با محبوبیت بالایی که به دست آورد، باعث شد تا ناکاشیما تتسویا، یکی از برجسته‌ترین سینماگران کنونی ژاپن، فیلم سینمایی‌ای به همین نام را از رویش اقتباس کند. این اثر که در نسخه‌ی فارسی خود، حدود ۲۵۰ صفحه‌ی رقعی را شامل می‌شود، داستان تقریبا بلندی از مضامین دوگانه‌ی عشق و ناامیدی است. ماجرای این رمان فانتزی در مدرسه‌ای اتفاق می‌افتد که شبیه به مدارس دیگر نیست. یوکو موریگوچی به عنوان شخصیت اول داستان، آموزگاری است که پس از جدایی از همسرش، بسیار ناامید شده و حالا می‌خواهد از همه‌چیز دل بکند. او به مدرسه می‌رود تا استعفا دهد، اما مجبور است که آخرین تدریس خود را انجام دهد؛ او تصمیم می‌گیرد تا در آخرین جلسه‌ی معلمی، داستانی را برای شاگردانش تعریف کند و این داستان جالب، بستر اصلی پیرنگ را تشکیل می‌دهد.

اعترافات

اعترافات

ناشر : کوله پشتی
قیمت : ۱۶۱,۱۰۰۱۷۹,۰۰۰ تومان

خدمتکار و پروفسور، اثر یوکو اوگاوا

یوکو اوگاوا، دیگر نویسنده‌ای است که می‌تواند شما را به خوانش آثار ادبی ژاپن علاقه‌مند کند. این رمان‌نویس و داستان‌نویس، تا به حال (از سال ۱۹۸۸) بیش از چهل اثر ادبی تولید کرده است. او علاوه بر قوالب ذکر شده، یکی از بهترین مقاله‌نویسان ژاپن محسوب می‌شود و در همین راستا، بعضا آثار خود را با زمینه‌هایی گزارش‌گونه تلفیق کرده است. جدای از این، اوگاوا با تجربه‌ی پربارش در مقاله‌نویسی، توانایی زیادی برای ارتباط میان موضوعات انسانی با داستان‌هایش را داراست. برای مثال، شخصیت‌های داستانی او معمولا برای این حضور دارند که روان‌شناسی عمیقی از انسان‌ها بروز بدهند و معمولا هدف اوگاوا، تزریق جنبه‌های انسان‌گرایانه در قالبی لطیف، ذهنی (انتزاعی) و پر از ظرافت هستند. از سوی دیگر، اوگاوا بنا به جنسیت خود، دغدغه‌های فمینیستی فراوانی دارد و در اغلب آثارش، شخصیت‌های اول داستانی‌اش را از میان زنان انتخاب می‌کند. علاوه بر خدمتکار و پروفسور، می‌توانیم از کتاب‌های ترجمه شده به فارسیِ اوگاوا، رمان‌های «هتل آیریس»، «انتقام» و «پلیس حافظه» را نام ببریم.

هتل آیریس

هتل آیریس

ناشر : نگاه

استاد و خدمتکار

استاد و خدمتکار، با نام دیگرش، یعنی خدمتکار و پروفسور، رمانی در ۲۴۸ صفحه (در نسخه‌ی فارسی) است که برای اولین بار در سال ۲۰۰۳ به انتشار رسید. این رمان در همان سال موفق به کسب جایزه‌ی ادبی یومیوری شد و با تداوم ستایش‌هایی که کسب کرد، شش سال بعد، جایزه‌ی ادبی بوک بروز را به دست آورد. واشنگتن پست درمورد این اثر نوشته بود:

کتاب خدمتکار و پروفسور، به شکل عجیبی جذاب است و با معماها و لطافت طبعی مناسب، خواننده را در کل زمان مطالعه، درگیر خودش می‌کند.

تاکاشی کویزومی، کارگردانی است که با اقتباس از اثر اوگاوا، فیلم‌نامه‌ی فیلمی سینمایی به نام «معادله‌ی دوست‌داشتنی پروفسور» را نوشت و کارگردانی کرد. داستان خدمتکار و پروفسور درمورد یک ارتباط انسانی زیبا است. ماجرا از جایی آغاز می‌شود که زنی خدمتکار برای مراقبت از یک پروفسور ریاضیات استخدام می‌شود؛ پروفسوری که پس از ضربه دیدن مغزش به بیماری عجیبی دچار شده و حافظه‌ی کوتاه مدتش را به نحوی از دست داده که تنها می‌تواند هر چیزی را هشتاد دقیقه در مغزش حفظ کند! این ارتباط انسانی شکل می‌گیرد و در پس پرده‌ی ساده‌ترین چیزهای روزمره، اوگاوا می‌خواهد درسی بزرگ را به مخاطبش انتقال دهد: «زندگی کردن در لحظه و غنیمت شمردن حال…»

دسته بندی شده در: