فرقی نمی‌کند اتوبیوگرافی‌ها سلیقه‌ی ادبی‌مان باشند یا نه؛ وقتی کسی مثل «ماریو وارگاس یوسا» دست به قلم می‌برد و زندگینامه‌اش را می‌نویسد، ماجرا کاملاً فرق می‌کند. شاید شما هم مثل من به این فکر کرده باشید که چه می‌شد اگر می‌توانستیم حتی به‌اندازه‌ی چند دقیقه، برویم توی سر نویسنده‌ی موردعلاقه‌مان و زل بزنیم به سلول‌های جذاب مغزش و ببینیم توی ذهن او دقیقاً چه می‌گذرد؟ اگرچه خواندن یک خود زندگینامه نمی‌تواند صددرصد پیچیدگی‌های ذهنی نویسنده و نبوغ او را منعکس کند، اما لااقل دریچه‌ای‌ست به برشی از زندگی او و فرصتی‌ فراهم می‌کند تا ببینیم این آدم‌ بزرگ چه مسیری را طی کرده، قهرمانان جذاب داستان‌هایش را از چه کسانی الهام گرفته، کدام تجربه‌ها‌ی شاد و غمگین یا کدام آدم‌ها در زندگی ادبی‌اش تاثیر گذاشته‌اند و در نهایت، رویای نویسندگی چگونه توی سرش افتاده است.

شکستن خط روایی

کتاب «ماهی در آب» با عنوان اصلی اسپانیایی El pez en el agua، خودزندگینامه‌ای نوشته‌ی ماریو وارگاس یوسا است. که نسخه‌ی اصلی آن در سال۱۹۹۳ منتشر و به زبان‌های بسیاری ترجمه شده است. این زندگینامه، دو دوره‌ی مهم از زندگی یوسا را در برمی‌گیرد: سال‌های کودکی و نوجوانی و سپس فصل مهم زندگی او و پا گذاشتنش به سیاست و نامزدی ریاست جمهوری پرو در سال ۱۹۹۰.

نشر ثالث این کتاب را با ترجمه‌ی خجسته کیهان، و در یازده فصل منتشر کرده است. البته یوسا برای مخاطب جدی ادبیات نیازی به معرفی مفصل ندارد اما خیلی خلاصه، باید اشاره کرد او از نویسندگان بزرگ آمریکای لاتین و متولد ۱۹۳۶ در کشور پرو و اولین نویسنده‌ی اهل آمریکای لاتین است که توانسته در سال ۲۰۱۰، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبی شود. «سال‌های سگی»، «سور بُز» (که در مجله‌ی کتابچی با عنوان «معرفی رمان سور بز؛ یک دیکتاتوری روی میز تشریح!» به بررسی آن پرداخته‌ایم) و «گفتگو در کاتدرال» از رمان‌های مهم او هستند که به فارسی نیز ترجمه شده‌اند.

ماهی در آب

ماهی در آب

ناشر : ثالث

اگر با این آثار داستانی و رمان‌های حجیم او آشنا باشید، می‌توانید حدس بزنید که او حتی در نوشتن زندگینامه –که تصور می‌شود یک روایت خطی باشد و گذر عمر در آن کاملاً حس شود- نیز خلاق عمل می‌کند. و به فرم و ابعاد مختلف کارش اهمیت می‌دهد. شیوه‌ی نوشتن یوسا معمولاً به این صورت است که با الهام و ایده گرفتن از واقعیت‌های جامعه و آمیختن آن‌ها با تخیل خود، ماجرا را شکل می‌دهد و سپس فرم پیچیده‌ی روایت را دقیقاً متناسب با موضوع، انتخاب می‌کند.

برای همین او حتی در زندگینامه‌اش هم به یک روایت خطی تک‌بُعدی قانع نشده و بارها زمان و مکان را شکسته، از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر حرکت کرده، درست مثل زمانی که به خاطرات مختلفمان فکر می‌کنیم و توی ذهنمان اتفاقات متعلق به دوره‌های گوناگون زندگی‌مان شکل می‌گیرند، کتاب نیز پرش‌های زمانی عامدانه‌ی زیادی دارد که ممکن است ما را از کودکی و سال‌های مدرسه‌ی یوسا به روز مناظره‌ی انتخاباتی او برسانند؛ اما تمام این‌ها با وفاداری به یک فصل‌بندی مرتب روایت می‌شوند و نویسنده دقیقاً می‌داند از کجا می‌خواهد به کجا برسد. اما یک سوال مهم: آیا نسخه‌‌ی ترجمه شده به فارسی نیز به این شیوه‌ی فصل‌بندی، وفادار بوده است؟

زندگی بُرش‌خورده‌ی یوسا

قبل از اینکه درباره‌ی محتوای کتاب بنویسم، می‌خواهم در جواب این سوال مهم بگویم خیر! درواقع نسخه‌ی اصلی کتاب، در بیست فصل منتشر شده که کودکی، نوجوانی، شروع فعالیت‌های سیاسی و روزنامه‌نگاری، ازدواج، تحصیل و بورسیه گرفتن یوسا را دربرمی‌گیرند. اما نسخه ی فارسی، در یازده فصل به مخاطب ارائه شده و فصل‌های مهمی از آن، آگاهانه حذف شده‌اندف که وقتی عناوین فصل‌های فارسی و انگلیسی را با هم مطابقت می‌دهیم، می‌بینیم بیشتر فصل‌های حذف شده، جاهایی هستند که ایده‌ها و عقاید و فعالیت‌های سیاسی او را دربرمی‌گیرند.

چنین چیزی را شاید بتوان –به‌زحمت- درباره‌ی یک کتاب داستان پذیرفت. اما دست بردن در زندگینامه‌ی دیگران و حذف و در نتیجه به‌هم زدن ترتیب زمانی و ساختار فرمی آن، به خود اثر به‌عنوان یک کار ادبی لطمه‌‌ی فراوانی زده است؛ به‌طوری‌که حتی خواننده‌ی ناآگاه از این حذفیات هم برایش سوال پیش می‌آید که چرا روایت در جاهایی انگار چیزی کم دارد و پرش زمانی، خیلی عمیق‌تر از آنچه که باید، بوده‌است. به‌ویژه اینکه روایت در نقطه‌ای به پایان می‌رسد که اصلاً نمی‌توان اسم آن را پایان‌بندی گذاشت و به خواننده ضربه می‌زند و شوک وارد می‌کند.

یک زندگینامه‌ی چندبُعدی

 از این مسئله‌ی مهم -و بسیار ناراحت‌کننده- که رد شویم، کتاب در همان فصل‌های باقی‌مانده هم آن‌قدر جذاب است که نمی‌شود زمینش گذاشت. اگرچه مخاطبی که بدون هیچ شناختی ازماریو وارگاس یوسا سراغ کتاب می‌رود هم می‌تواند تاحدی با نثر خوب آن همراه شود، اما کتاب برای کسانی جذاب‌تر خواهد بود که آثار یوسا را خوانده‌اند و نسبت به شخصیت او، شناختی کلی دارند. خواندن اینکه بسیاری از مکان‌ها، آدم‌ها و اتفاقات توی رمان‌های او از دل کدام واقعیت‌ها و تجربه‌ها بیرون آمده‌اند، خواننده -لااقل خواننده‌ی احساساتی‌ای مثل من- را غرق اندوه و لذت کشف و همذات‌پنداری می‌کند.

این زندگینامه هم مانند رمان‌های یوسا، پر از اسم آدم‌ها، احزاب، مکان‌های مختلف و غیره است؛ اما از آنجایی که دیگر مثل رمان‌ها او در معرفی شخصیت‌ها شیطنت نمی‌کند و اسامی اصلی را همان بار اول به ما معرفی می‌کند، فهمیدن روابط بین آدم‌های کتاب، آسان است.

از ویژگی‌های برجسته‌ی این کتاب که آن را از حد و اندازه ی یک زندگینامه‌ی معمولی بالاتر می‌رود، ابعاد سیاسی اجتماعی و حتی روانشناختی‌ای است که روایت را احاطه کرده‌اند. به‌ویژه فصل دوم «میدان سن‌مارتین» که یوسا در آن مشخصاً به دلایل نامزد انتخابات شدنش اشاره می‌کند و روحیه‌ی رهبری را در خود ریشه‌یابی می‌کند(و در خلال فصل‌های بعد نیز بیشتر به آن می‌پردازد)، به لحاظ پرداختن به مسائلی نظیر ناسیونالیسم و وطن‌دوستی و تلاش برای بهتر کردن وطن، می‌تواند مخاطب ناآشنا با یوسا را هم با خود همراه کند؛ و البته که مخاطب آشنا با یوسا و طرفدار او از خواندن هر کلمه لذت چندبرابری می‌برد:

من بیشتر عمرم را در کشورهای دیگر زندگی کرده‌ام و در هیچ‌جا خود را کاملاٌ بیگانه نیافته‌ام. با این حال رابطه با کشور زادگاهم را تنگاتنگ‌تر و پردوام‌تر از هر کشور دیگری که در آن به سر برده‌ام می‌یابم، انگلستان، فرانسه و اسپانیا از جمله کشورهایی هستند که در آن‌ها کاملاً احساس راحتی کرده‌ام. دلیلش را نمی‌دانم، اما در هر حال بر مبنای اصولی که به آن باور دارم نیست. درواقع آنچه در پِرو می‌گذرذ تاثیر بیشتری بر من می‌گذارد –شادتر یا آزرده‌ترم می‌کند- و به طریقی که توانایی توجیه منطقی اش را ندارم، احساس می‌کنم میان خودم و سایر مردم پِرو، از هر نژاد و زبان یا در هر شرایط اجتماعی که باشند، پیوندی گسست‌ناپذیر وجود دارد.

چگونه یوسا شویم؟

در جواب تیتر بالا باید بنویسم هیچ‌جوره امکان ندارد! و یوسا فقط نابغه‌ای‌ست که شاید هر صدسال یک‌بار نمونه‌اش در ادبیات معاصر پیدا شود( و شاید هم نشود)؛ اما در مسیر تحقق رویای نویسندگی، خواندن اینکه نویسنده‌ی موردعلاقه‌ات چه راه‌هایی را رفته و چه فعالیت هایی برای رسیدن به رویایش کرده، در کنار لذت بخش بودن پر از درس و آموزش است.

اما در کنار لذتی که می‌شود از خواندن مسیر یوسا و فعالیت‌هایش برد -و البته اشک‌هایی که برای سال‌های کودکی‌اش می‌شود ریخت- کتاب یک حُسن مهم دیگر هم دارد. این کتاب به‌نوعی آموزش سبک زندگی یک نویسنده‌ی حرفه‌ای است. اگرچه به‌طورمستقیم تئوری جلویمان نمی‌گذارد که باید چه کرد تا نویسنده شد، اما اشاره‌هایی که به فعالیت شبانه‌روزی و مطالعه‌ی دیوانه‌وار یوسا توی تمام وقت‌های آزادش می‌شود، نشان می‌دهد «مطالعه» و آگاهی و تلاش شبانه‌روزی تا چه حد می‌تواند در آینده‌ی نویسندگی شخص، تاثیرگذار باشد و شور خواندن و دیوانه‌ی ادبیات بودن یکی از لازمه‌های نویسنده شدن است:

گمان می‌کنم هرگز مانند دو سالی که در لئونسیوپرادو گذراندم با اشتیاق کتاب نخواندم. زنگ‌های تفریح و ساعت‌هایی که باید تکالیفم را انجام می‌دادم، می‌خواندم. سر کلاس کتابم را زیر دفترچه‌ها پنهان می‌کردم و مخفیانه از کلاس خارج می‌شدم تا زیر درختان کنار استخر به خواندن ادامه دهم. شب‌ها وقتی نوبت کشیکم بود روی موزائیک‌های سفید حمام خوابگاه می‌نشستم و در نور ضعیف چراغ می‌خواندم.

هر شنبه و یکشنبه‌ای که باید در آکادمی می‌ماندم نیز می‌خواندم و خود را در داستان‌ها غرق می‌کردم و از رطوبت رنگ‌پریده و کپک‌زده‌ی محدوده‌ی آکادمی می‌گریختم؛ در اعماق آب‌ها سوار بر ناتیلوس با کاپیتان نمو مبارزه می‌کردم یا به پسر نوستراداموس، خود نوستراداموس یا به احمدبن‌حسن عرب تبدیل می‌شدم که دیانا مایوی مغرور را ربود و او را برای همسری با خود به صحرا برد،یا با دارتنیان، آتوس، پرتوس و آرامیس در ماجراهای ربودن گردنبند ملکه شرکت می‌کردم و…

او در جای دیگری درباره‌ی شور و علاقه‌اش نسبت به خواندن می‌گوید:

کتاب‌ها به پایان می‌رسیدند، اما شور و هیجان دنیاهای زنده‌شان که پر از شخصیت‌های شگفت‌آور بود در ذهنم چرخ می‌زدند و در عالم خیال بارها خود را به آن‌ها می‌رساندم و ساعت‌ها همان‌جا باقی می‌ماندم، اگرچه ظاهراً به آرامی به درس ریاضی یا گفته‌های استاد درباره‌ی تمیز کردن تفنگ موزر یا فنون حمله با سرنیزه گوش می‌دادم.

در جاهای دیگری از کتاب، باز هم نمونه‌هایی از دائماً در حال خواندن و نوشتن و کار ادبی کردن آورده می‌شود و خواننده متوجه می‌شود پشت آن رمان‌های حجیم و پیچیده‌‌ی یوسا که در شناساندن ادبیات آمریکای لاتین به جهان نقش مهمی داشته‌اند، یک آدم دائماً فعال و پیوسته در حال فعالیت ادبی وجود داشته، که گاهی حتی هفت شغل نیمه‌وقت همزمان داشته تا هم بتواند دغدغه‌ی مالی‌اش را برطرف کند و هم دیوانگی خودش در زمینه‌ی ادبیات را با چسبیدن به شاخه‌های مختلف آن، آرام‌تر کند.

شاید خواندن این کتاب و شناختن مسیر پُرکار و فعال یوسا، در سر بسیاری از ما که رویای نویسندگی داریم اما تابه‌حال به‌طور جدی برای تحقق آن تلاش نکرده‌ایم، یک پرسش مهم ایجاد کند و کمک کند بفهمیم آیا واقعاً «ادبیات» دغدغه و دیوانگی و دلیل ادامه‌ی زندگی‌مان است یا فقط سرگرمی است و بهانه‌ای برای وقت گذراندن؟ اگر توی ذهنتان سر دوراهی پاسخ دادن به این سوال به خودتان مانده‌اید، ماهی در آب منتظر شماست تا از وسط زندگی پرماجرا و فعالانه‌ی یوسا، به شما جواب روشنی بدهد.

دسته بندی شده در: