کتاب لولیتا با موضوع ممنوعه و تابوی خود -که به ارتباط جنسی و عاطفی یک بزرگسال با دخترخواندهی خود میپردازد- به یکی از آثار برجستهی قرن بیستم میلادی تبدیل شده بود. این رمان، نوشتهی ولادیمیر ناباکوف، نویسندهی مشهور روسی-آمریکایی است. که ابتدا در سال ۱۹۵۵ میلادی به انتشار رسید. و با وجود ممنوعالانتشار شدن در بسیاری از کشورهای دنیا –حتی در فرانسه و انگلیس- توانست سیل عظیمی از محبوبیت را در لشکر موافقان خود ببیند. این محبوبیت در حدی بود که بسیاری از مخاطبین و منتقدان، ناباکوف را برای نگارش این کتاب، لایق برگزیدگی در جایزهی نوبل ادبیات میدانستند. هرچند که او هیچگاه به این مهم دست نیافت.
اقتباسهای متعددی از روی این کتاب به پردهی نقرهای یا صحنهی نمایش تئاتر، راه یافتند. که از مهمترینِ آنان میتوانیم به اثری همنام با کتاب به کارگردانی استنلی کوبریک مشهور (در سال ۱۹۶۲) و اثر دیگری به کارگردانی آدریان لین (۱۹۹۷) اشاره داشته باشیم.
کتاب لولیتا در رتبهی چهارم بهترین رمانهای انگلیسی زبان در پایگاه کتابخانهی مدرن قرار گرفته است. اما فیلمهای اقتباسی از آن، به توفیق خاصی دست نیافتند. شهرت این داستان در فرهنگ عمومی دنیا هم تا جایی پیش رفته است. که نام «لولیتا» به لقبی برای دختران زودبالغ و یا با مهارت اغوا در سنین پایین تبدیل شود.
قسمتی از شروع کتاب و شروع دیالوگهای فیلم -که کاملاً به متن اصلی وفادار بوده است- را با هم مرور میکنیم که بیانگر هنر ناباکوف در شخصیتپردازی و فضاسازیِ منتج به شخصیتپردازی است و قبل از مواجههی ما با خود شخصیتِ لولیتا، هم زوایای متعددی از او را به تصویر میکشد. و هم میزان کشش هامبرت (متجاوز بزرگسالِ ماجرا) به نوجوان داستان را برای ما روشن و واضح میکند:
لولیتا: چراغ زندگی من، برانگیزانندهی میل جنسی من، گناه من، روح من! لو، لی، تا: نوک زبان در سفری سهگامی از کام دهان بهسمت پایین میآید و در گام سوماش به پشت دندان ضربه میزند: لو. لی. تا!
صبحها «لو» بود، لوی خالی، چهار فوت و ده اینچ قد با یک لنگه جوراب. توی شلوار راحتیاش «لولا» بود و تو مدرسه «دالی». روی نقطهچینهای فرمهای اداری «دولورس». اما در آغوش من همیشه لولیتا…