کتاب «آنچه با خود حمل میکردند» نوشتهی «تیم اوبراین»، روایت متفاوتی از تاثیر جنگ ویتنام بر جانبازان و بازماندگان آن است. کتابی که با توصیف آنچه سربازها، واقعاً با خود حمل میکردند، نیازهای روانی آنها را به تصویر میکشد. و مخاطب را به فکر وامیدارد که آیا تا آن زمان، راجع به جنگ (دفاع مقدس، شجاعت، مردانگی و… در آن) تصور درستی داشته است یا خیر. در ادامه، گفتاوردی زیبا از این کتاب را میخوانیم. گفتاوردی که «نحوهی نقل یک داستان جنگی» را شرح میدهد.
جنگ دوزخ است، ولی این نیمی از جنگ است، چون جنگ راز و وحشت و ماجرا و دلیری و کشف و تنهایی و نومیدی و آرزو کردن و عشق هم هست. جنگ کثیف است، جنگ خندهدار است، جنگ لرزه بر اندامها میاندازد: جنگ جان کندن است. جنگ مرد را مرد میکند؛ جنگ آدم را میمیراند.
غالبا در داستان حقیقی جنگ حتی یک نکته وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد، به ذهن نمیآید، مگر بیست سال بعد در خواب که با یادآوری آن بیدار میشوی و زنت را تکان میدهی و شروع به نقل داستان میکنی و هنگامی که به پایان داستان میرسی دوباره آن نکته را از یاد میبری. بعد دراز میکشی و میبینی که داستان دوباره در سرت روی میدهد. به صدای نفس زن گوش میدهی. جنگ تمام شده است. چشمها را میبندی، لبخند میزنی و به فکر فرو میروی که خدایا آن نکته چه بود؟