تولد و تحصیلات

صادق زیباکلام یکی از اساتید مشهور علوم سیاسی و اجتماعی در ایران است. او از معدود افرادی است که هرگز، حداقل نه بعد از انقلاب ایران، در عرصه‌ی سیاسی فعالیت مستقیم و روشنی نداشته؛ گرچه سابقه‌ی آکادمیک او در علوم سیاسی به سه دهه می‌رسد. اما فعالیت غیرمستقیم او آن‌قدرگسترده بوده که نمی‌توانیم او را فقط یک مهر‌ی آکادمیک در عرصه‌ی حقوقی و سیاسی ایران بدانیم. زیباکلام در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. پدرش تاجری بود که با طرفداری از مصدق، در امور سیاسی نیز فعالیت می‌کرد. در دهه‌ی ۱۳۴۰ صادق آماده‌ی ورود به دانشگاه تهران بود که با نگرانی پدرش نسبت به درگیری‌های سیاسی در دانشگاه تهران روبه‌رو شد؛ بنابراین به اتریش رفت و بعد از گرایش به تفکرات مارکسیستی، برای اطمینان بیشتر از تداخل با احزاب و نیروهای سیاسی، به انگلستان نقل مکان کرد. رشته‌ی تحصیلی او مهندسی شیمی بود و حتی قبل از بازگشت به ایران، این گرایش را تا مقطع دکترا ادامه داد؛ هرچند بعد از بازگشت به ایران، با جلوگیری نیروهای امنیتی نسبت به خروج او از کشور، زیباکلام به‌ ناچار درسش را رها کرد و تدریس در دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران را آغاز کرد.

ورود به عرصه‌ی انسانی

تا زمانی که صادق در سال ۱۳۶۳ به انگلستان بازگشت، تجربه‌ی عینی زیادی از تحصیل و فعالیت سیاسی در زندگی او وجود نداشت؛ به‌جز روابطی که پدرش به‌عنوان یک سیاست‌مدار برای خود رقم زده‌بود. بازگشت او به آمریکا، با تغییری عجیب و ناگهانی همراه شد. او در دانشکده‌ی صلح‌شناسی، دانشگاه برادفورد انگلستان، فوق لیسانس و دکترای علوم سیاسی را دریافت کرد و در عرض سه سال، کرسی تدریس دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را از آن خود کرد. امروزه زیباکلام شهرت بیشتری نسبت به آن روزها دارد، که شاید از خُرده فعالیت‌هایش در حوزه‌ی مطبوعات و رسانه نشات بگیرد.

بعد از انقلاب و فعالیت سیاسی

چند سال پیش از انقلاب، که صادق هنوز مشغول تحصیل در اروپا بود، طی سفری به ایران توسط نیروهای ساواک دست‌گیر شد؛ این اسارت به جرم همکاری با مجاهدین خلق و تبلیغ برای این گروه ۲ سال و ۱ ماه از زندگی او را گرفت. البته این آزادی همیشه زیر پوسته‌ی زندگی زیباکلام پنهان بود و سال‌ها بعد، به دنبال اظهارات تند سیاسی، خطر حبس را برایش زنده کرد؛ خطری که به جریمه‌ی نقدی بدل شد. زیبا کلام از شخصیت‌هایی است که از حوزه‌ی آکادمیک به صحنه‌ی سیاسی جامعه وارد شدند و به‌همین دلیل بیشتر از یک فعال سیاسی-اجتماعی که تشنه‌ی تغییرات زیرساختی در نهادها و موسسات است، نقش منتقدی خون‌سرد اما زیرک را ایفا کرده که در مواقع ضرورت، از نقد هیچ‌کس هراسی ندارد. زیبا کلام با تکیه به این اصل که هیچ سازمان و موسسه‌ای خلاف آرمان‌های سیاسی رفتار نمی‌کند، از نقد هیچ حوزه‌ای دریغ نکرده است؛ اظهار نظر درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران، جانب‌گیری نسبت به کاندیداهای اصلاح‌طلب در طول چند دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری، مخالفتِ ریشه‌ای با بعضی ایدئولوژی‌هایی که سنگ‌بنای برخی ابعاد ایرانِ امروز بوده‌اند، مقایسه‌ی ملّی‌گرایی ایرانی و تعبیر آن به فاشیسم، نظراتی ایدئولوژیک درباره‌ی لزوم و کفایت جنگ با برخی کشورهای غربی و شرقی، بحث درباره‌ی تاثیر رضاشاه در ایجاد زیرساخت‌ها، نقد اسکار گرفتن یک کارگردان ایرانی، اختلاس، جنگ هشت‌ساله و… !

ما چگونه ما شدیم؟

«ما چگونه ما شدیم؟» کتاب یکی از مشهورترین آثار صادق زیباکلام است که درباره‌ی چگونگی شکل‌گیری وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حال حاضر ایران است. زیباکلام در عنوان تکمیلی این کتاب، هدف و مقصود خود از نوشتن آن را «ریشه‌یابی علل عقب‌ماندگی در ایران» بیان می‌کند. این کتاب در همکاری با انتشارات روزنه نگارش شده و به محمد غزالی و شهید حسین خرازی تقدیم شده است. زیباکلام در همان ابتدای کتاب شرح می‌دهد که چگونه اولین ایده‌ها و جرقه‌ها برای نگارش چنین کتابی به ذهنش رسید؛ طبق گفته‌های او ماجرا به جایی برمی‌گردد که موضوع تز دکترای علوم سیاسی او در انگلستان پیرامون انقلاب اسلامی، دلایل و نتایج آن بوده است. زیباکلام شرح می‌دهد که از دیدگاهی عمومی و کلّی معمولاً برای ریشه‌یابی انقلاب اسلامی به سال ۱۳۴۲ و وقایع آن دوره رجوع می‌شود، اما به عقیده‌ی او این ریشه‌ها در جایی عمیق‌تر و در زمانی دورتر -به مشروطه و پیش از آن- نهفته است. اولین سوالی که زیباکلام برای خواننده مطرح می‌کند این است که این سلسله‌مبارزات که چندین دهه به طول انجامید، در دهه‌ ۴۰ سر برآورد و در دهه‌ی ۵۰ به انقلاب منجر شد، از چه نقطه‌ای آغاز شد؟ قطعاً پاسخ به این سوال به نقطه‎‌‌ی مشخصی نمی‌رسد اما زیباکلام تا جای ممکن، عواملی را که در ایجاد این اعتراضات نقش داشتند، جزءبه‌جزء بررسی می‌کند. این سوال از طرفی به وضعیت اقتصادی و رفاه مردم می‌رسد و از سمت دیگر سوالاتی را درباره‌ی حاکمان این سرزمین مطرح می‌کند. زیباکلام در پاسخ به این سوالات کتابش را به شش بخش کلّی تقسیم‌بندی می‌کند:

از کجا شروع کنیم؟
ایران چگونه جایی است؟
از صعود تا نزول
تاثیر هجوم قبایل بر ساختارها و نهادهای اجتماعی ایران
خاموش شدن چراغ علم
شرق و غرب، تماس یا تقابل؟

ماچگونه ما شدیم

ماچگونه ما شدیم

ناشر : روزنه

تحلیل گسترده و عمیقی که زیباکلام در تاریخ سیاسی ایران انجام داده، تمرکزش را بر این می‌گذارد که تفاوت‌های بین حکومت‌داران ایران و اروپا از کجا ناشی می‌شود؟ زیباکلام در پاسخ دادن به این سوالات ابتدا به عقاید و نظرات کارل مارکس رجوع می‌کند. مارکس عقیده دارد که کشورهای جهان اصولاً در دو دسته جای می‌گیرند؛ کشورهای پیشرفته و کشروهای عقب‌مانده. کشور ما طبعاً جزو عقب‌مانده‌ترین‌ها است و بنا به گفته‌های مارکس، این جبر جغرافیایی ریشه در وقایع و پیش‌درآمد‌های تاریخی دارد. سپس زیباکلام جلوتر را می‌بیند؛ جایی که به‌قولِ مردمِ آن زمان، فرنگی‌گرایی روی بورس می‌آید. سپس نوبت به چپ‌گرایی و حزب توده می‌رسد، بعد سکولاریسم قد علم می‌کند و نتیجه‌ی این آشفته‌بازار غرب‌ستیزی است که ناگهان جای غرب‌گرایی را می‌گیرد.

  • در فصل اول زیباکلام تاثیرات مارکسیسم در ایران، چرایی مقبولیت آن و امتیازات مثبت و منفی آن را بیان می‌کند. به این ترتیب در جامعه‌ای که آرمان‌های مردمش بر ضد سرمایه‌داری است، طبیعی است که چنین ایدئولوژی عدالت‌محوری تا این اندازه گستردگی پیدا کند.
  • در فصل دوم نویسنده ابتدائاً به جغرافیای سیاسی ایران و مسئله‌ی کم‌آبی در اقلیم کشور اشاره می‌کند. زیباکلام ذکر می‌کند که به‌طور معمول میزان بارش در ایران یک‌سوم استاندارد جهانی است و این درکنار جنگ‌های بین طایفه‌ای قبایل کوچ‌نشین و عشایر، در طول زمان معضلاتی بسیار عمیق و گسترده را پدید آورده است. همچنین نویسنده در این بخش اشاره می‌کند که حکومت مطلقه در ایران مانع از شکل‌گیری و پیش‌رفت نهادهای مستقل بوده است.
  • فصل سوم سفر طولانی‌تری را در زمان شامل می‌شود. در این بخش به سال ۱۰۰۰ تا ۱۸۰۰ برمی‌گردیم و تاثیرات حکومت‌دارانی مثل غزنویان و سلجوقیان بررسی می‌شود. این سلسله‌ها به‌خودی‌خود بار سنگین عقب‌ماندگی را به کشور ما اضافه کردند و از سوی دیگر، تغییرات بسیار مهم و پایداری پس از حمله‌ی اعراب به ایران پدید آمد؛ اثراتی که در عرصه‌ی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی جغرافیایی، تا امروز هم به خوبی مشهود است. و اما دومین فاجعه‌ی بزرگ در تاریخ ایران؛ حمله‌ی مغول‌ها. این یورش آن‌چنان شدید و مخرّب بود که نه‌تنها میلیون‌ها انسان در مدت کوتاهی سلاخی شدند، بلکه زیرساخت‌های اقلیمی و فرهنگی نیز تقریباً با خاک یکسان شدند. زیباکلام در توصیف این فاجعه‌ی تاریخی می‌گوید:

اما ضرباتی که ایران در نیمه‌ی اول قرن سیزدهم از مغولان خورد آنچنان گسترده، عمیق و همه جانبه بود که می‌توان گفت ایران دیگر نتوانست کمر راست کند.

  • در فصل چهارم می‌خوانیم که هجوم قبایل بر ساختارها و نهادهای اجتماعی ایران به نحو فزاینده‌ای باعث افزایش قدرت حکومت در ایران شد.
  • فصل پنجم روی این مسئله تمرکز می‌کند که چرا ایران، که پیش از آن مهدِ بسیاری از علوم و زادگاه بزرگانی مثل خیام، ابوعلی سینا، خواجه نصیرالدین توسی و امثال آن‌ها بود، از برهه‌ای به بعد ناگهان دچار افت شدیدی در این حوزه شد؟ نویسنده این مطلب را با ریشه‌یابی عمیق تاریخی، به طرز فکر حاکمان بنی‌عباس و بنی‌امیه ارتباط می‌دهد. زیباکلام ذکر می‌کند که با شکل‌گیری دو گروه فلاسفه‌ی خردگرا و سنت‌گرا اختلافاتی بین حاکمان سیاسی هم پیش آمد. این اختلافات روی زبان عربی که مقصد ترجمه‌ی اکثر آثار علمی آن دوران بود، نیز تاثیر منفی گذاشت و رفته‌رفته این مسئله به ایرانِ تحت حکومتِ بنی‌عباس نیز کشیده شد. بنابراین نویسنده استدلال می‌کند که حمله‌ی مغول‌ها فقط این فرآیندِ عقب‌ماندگی را تسریع کرد؛ وگرنه از دو قرن پیش از چنگیز، این عقب‌ماندگی آغاز شده بود.
  • فصل ششم و آخر با هدف جمع‌بندی فصول دیگر به این مطلب اشاره می‌کند که شرق و غرب در طول چندین قرن اخیر، چه نوع ارتباطاتی باهم داشته‌اند؟ زیباکلام اشاره می‌کند که غربیان، که در این‌جا منظور اروپاییان است، در قاره‌ای سکونت دارند که در مجاورت دریا است؛ این مسئله باعث شده که باران و باروری محصولات در زمین‌های کشاورزی در اروپا، نسبت به شرق چندین برابر محصول بدهد و رونق تجاری را ایجاد کند. از سمت دیگر این مجاورت در ژنتیک و فرهنگ جمعی آن‌ها نفوذ کرده و دریانوردی برای آن‌ها امری است که بسیار با آن نزدیک‌اند؛ درست مثل بیابان‌گردی و کوه‌نوردی که از دوران‌های دور در آسیا رواج داشته است. به همین جهت دریانوردان غربی، فرصتی به‌‎مراتب بسیار بهتر از شرقی‌ها برای کشف و فتح سرزمین‌های دیگر داشتند؛ به‌طوری که حتی جنگ‌های صلیبی که قرن‌ها به طول انجامید، نتوانست ریشه‌های قدرت را در کشورهای غربی بخشکاند.

غرب چگونه غرب شد؟

«غرب چگونه غرب شد؟» یکی دیگر از آثار تحلیلی و ریشه‌یابی صادق زیباکلام است که به بررسی تاریخ شکل‌گیری سرزمین غرب، و عناصر دخیل در این شکل‌گیری، می‌پردازد و به کوشش انتشارات روزنه به چاپ رسیده است. نویسنده این کتاب را در ۹ فصل نگارش می‌کند. زیباکلام ذکر می‌کند که منظور از غرب، مناطق شمالی و جنوبی و غربی اورپای کنونی است. از منظر تاریخی نیز قرن ۱۴ تا ۱۸ را مورد بررسی قرار می‌دهد؛ بازه‌ی زمانی سرنوشت‌سازی که در طول آن غرب به طرز شگفت‌انگیزی از منظر سیاسی، اقتصادی و نظامی رشد کرد و به تشکیل امپراتوری جهانی دست زد. هدف از نگارش این کتاب، دانش کم فارغ‌التحصیلان دکترای علوم سیاسی از نقاط زمانی تاثیرگذاری است که در تاریخ اروپا نقش داشته و لاجرم، در سرنوشت ما نیز بی‌تاثیر نبوده است. نکته‌ای که باعث ایجاد پرسش اصلی این کتاب در ذهن نگارنده‌اش شده، این بود که چگونه تا پیش از قرن ۱۴ اروپا در هر حوزه‌ای از شرق عقب‌تر بود، و چگونه در این نقطه‌ی تاریخی همه‌چیز تغییر کرد؟ زیباکلام در این کتاب به‌خوبی شرح می‌دهد که موفقیت چگونه مثل خورشید در شرق غروب کرد و در غرب طلوع! یکی از نکاتی که در تحریف دیدگاه ما نسبت به تاریخ و وضعیت کنونی غرب وجود دارد، احساس مظلومیتی است که نسبت به اقتدار غربی‌ها داشته‌ایم

غرب چگونه غرب شد

غرب چگونه غرب شد

نویسنده : صادق زیباکلام
ناشر : روزنه
قیمت : ۲۸۸,۰۰۰۳۲۰,۰۰۰ تومان

فصل‌های کتاب غرب چگونه غرب شد؟

  • فصل اول؛ «ما و غرب: روایت یک کج‌فهمی تاریخی»: در این فصل زیباکلام می‌کوشد تا احساس تنفری که از آن یاد شد را در تاریخ فرهنگ ما ایرانی‌ها ریشه‌یابی کند. نویسنده تلاش می‌کند دریابد که غرب‌ستیزی اصولاً از کجا و چه برهه‌ی تاریخی نشات می‌گیرد؟ در ادامه‌ی این فصل به مبحثی می‌پردازد که در کتاب «اشغال» هم از مباحث اصلی است؛ آمریکاستیزی چگونه شکل گرفت؟
  • فصل دوم؛ «غرب پیش از رنسانس»: در این فصل با تاکید بر تاثیر جنگ‌های صلیبی بر تغیراتی که غرب را در طی قرن‌ها متحول کرد، زیباکلام بر برهه‌ی پیش از رنسانس تمرکز می‌کند؛ زمانی که ملت‌های اروپایی درگیر استعمار، غارت و تجاوز بودند.
  • فصل سوم؛ «رنسانس»: موضوع اصلی این فصل مقایسه و یافتن تشابهات بین رنسانس با دوره‌های روم و یونان باستان است. در این بخش نویسنده با تاکید بر دو جریان فکری «خردگرایی» و «روشن‌گری»، تعریف درستی را از رنسانس و ویژگی‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی در آن دوره، ارائه می‌دهد.
  • فصل چهارم؛ «نهضت اصلاح دینی یا رفرماسیون»: این فصل به تغییرات دینی در اروپا، و در نهایت اصلاح جایگاه دین و مذهب در اجتماع بزرگ غرب می‌پردازد. همچنین تغییراتی که دین در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و اجتماعی پدید می‌آورد، با جزئیات بررسی می‌شود.
  • فصل پنجم؛ «انقلاب تجاری عصر سفرهای دریایی و تولد بورژوازی»: این فصل به انقلاب بزرگ تجاری و ایجاد «مرکانتالیسم» یا سیاست اقتصادی کلان در اروپا می‌پردازد. زیبا کلام با بیانی دقیق و شفاف این انقلاب تجاری را «روندِ از بین رفتنِ نظام اقتصادی فئودالیستی که در اروپای قرون وسطی حاکم بود»، توصیف می‌کند؛ و جایگزین شدن آن با یک نظام اقتصادی برنامه‌ریزی‌‍‌شده.
  • فصل ششم؛ «ظهور دولت‌های مطلقه؛ وستفالیا و تولد ملت – کشور»: این فصل به بازه‌ی زمانی قرن ۱۶ تا ۱۸ میلادی اشاره می‌پردازد؛ بازه‌ای خونین پیش از رنسانس که حاکمیت‌‌های حاکم بر کلیسا، اشرافیت و سرمایه‌داری به قدرت رسیدند و برای حفظ این قدرت، شروع به تصرف زمین‌ها و منابع بسیاری کردند. این بازه‌ی زمانی زمینه‌ی جنگ‌ها نزاع‌های زیادی بود که میلیون‌ها کشته را درپی داشت.
  • فصل هفتم؛ «عصر روشنگری»: این فصل به یکی از مهم‌ترین دوره‌های تاریخی می‌پردازد؛ بازه‌ای که تحت‌تاثیر تغییرات اندیشه و فلسفه‌ی اروپا، سبک زندگی و تمدن نیز تغییر کرد، در رویکرد فکری نویسندگان و دانشمندان و متفکرین تاثیر جدی گذاشت و حتی تا شرق آسیا نیز کشیده شد. بازتاب تغییرات این دوره را در ایران و شکل‌گیری نهضت مشروطه نیز می‌توانیم مشاهده کنیم.
  • فصل هشتم؛ «تاثیرات اجتماعی روشنگری»: این فصل در ادامه‌ی موضوع فصل قبلی، اشاره می‌کند که عصر روشنگری بر دین، کلیسا و قدرتی بر جامعه اعمال می‌کرد، تا چه اندازه اثر گذاشت.
  • فصل نهم؛ «روشنگری و انقلاب علمی»: نویسنده در این فصل تمامی اطلاعاتی را که از فصل‌های قبلی جمع‌آوری کرده را در ماشین تحلیل می‌ریزد و نتیجه‌ی این تغییرات را بیان می‌کند. طی پنج قرن تغییراتی که اروپا از سر گذراند، در این دوره علم به موازات روشنگری فکری در خدمت تغییرات مدنی عمل می‌کند و حاصل این تغییرات، تمدنی جدید، علمی جدید و بشریتی جدید است.

اشغال

همان‌طور که از عنوان اصلی کتاب «اشغال» پیدا است، زیباکلام به کمک حسام بشرویه‌نژادکریمی، این کتاب را درباره‌ی یک تسخیر مهم در متن تاریخ ایران نگارش کرده‌اند؛ اتفاقی که عنوان دوم این کتاب، «انقلاب دوم؛ تولد آمریکاستیزی»، مشخص می‌کند که به تسخیر سفارت‌خانه‌ی آمریکا در ۱۳ام آبان ماه سال ۱۳۵۸ اشاره دارد. همان‌طور که خود نویسندگان اثر ذکر می‌کنند، انگیزه‌ی اصلی از نوشتن «اشغال»، بررسی دقیق‌تر این اتفاق مهم سیاسی و کمک به شفاف‌تر شدن وقایع قبل و بعد از آن برای خوانندگان امروز است. این کتاب از چهار بخش اصلی تشکیل شده است؛

  • تاریخ سخن می‌گوید
  • زیباکلام سخن می‌گوید
  • آن‌ها سخن می‌گویند
  • چه شد آن‌چه شد
اشغال

اشغال

نویسنده : صادق زیباکلام
ناشر : روزنه

نویسندگان با بازخوانی و بازتحلیل اطلاعاتی که به بیش از ۴ دهه‌ی پیش برمی‌گردد، تلاش کرده‌اند تا عواملی را که در شکل‌گیری این واقعه تاثیرگذار بوده‌اند، بررسی کنند و فصل اول به چگونگی ایجاد ایده‌ی اشغال توسط مهره‌های مهم سیاسی در آن زمان، اختصاص می‌یابد. البته درکنار جمع‌آوری اسناد و اطلاعات تاریخی که در دو فصل اول تحلیل می‌شوند، در فصل سوم گفتگویی جامع با بعضی از همین مهره‌ها صورت می‌گیرد؛ افرادی مانند محسن میردامادی، ابراهیم اصغرزاده، عباس عبدی، حسین شیخ‌الاسلام، محمود احمدی‌نژاد، کمل تبریزی و… که همگی در تسخیر سفارت آمریکا، یا لانه‌ی جاسوسی، نقش اساسی ایفا کردند. هم‌زمان، ذکر می‌شود که وضعیت دیپلماتیک آمریکا در برخورد با این واقعه چگونه بود. آن‌ها در روزهای ابتدایی، این اتفاق را یک پدیده‌ی گذرا می‌دیدند و با نظر به جبهه‌گیری روسیه از سمت دیگر در افغانستان، تلاش کردند تا با رویکردی میانه‌رو حرکت کنند. سرانجام با میانجی‌گری الجزایر قراردادی بین ایران و آمریکا صورت می‌گیرد که طی آن، ۶۶ دیپلمات آمریکایی که جاسوس محسوب می‌شدند، پس از ۴۴۴ روز آزاد شدند؛ اما این نه انتهای ماجرا، که ابتدای جریانی انقلابی بود: آمریکاستیزی. فصل سوم کتاب با عنوان «آن‌‌ها سخن می‌گویند» مصاحبه با افراد مذکور را به صورت مکتوب آورده‎‌است. البته این مصاحبه‌ها بعضاً تا چند ساعت به طول انجامیده و به همین دلیل، چکیده‌ای از این صحبت‌ها در صفحه‌ی اولِ هر مصاحبه آورده شده‌است. در این بین به پاسخ‌های ضد و نقیضی مثل برمی‌خوریم که دیدگاه هر شخص نسبت به واقعه‌ی تسخیر را نشان می‌دهد. مثال‌هایی از این چکیده‌ها را در زیر می‌خوانیم:

کمال تبریزی، کارگردان سینما: «دشمنی ما با آمریکا از روی تصادف و اتفاقی نیست.»
محمد توسلی، شهردار وقت تهران: «جریان چپ به دنبال تداوم انقلاب بود.»
حسین شیخ‌الاسلام: «حقوق بین‌الملل به ما اجازه‌ی اشغال سفارت را می‌داد!»
محسن امین زاده، دانشجوی پیرو خط امام: «اشغال سفارت آمریکا یک پدیده‌ی شناخت‌ناپذیر بود.»
عباس عبدی: «اگر سفارت اشغال نمی‌شد، شاید شاهد جنگ داخلی با مجاهدین می‌شدیم.»
محمود احمدی نژاد: «در جلسه ۵ نفره تصمیم‌گیری برای اشغال سفارت، نبودم! گفتمان شریعتی، مطهری و بازرگان، فرصت فعالیت خارج از فضای مارکسیستی را فراهم می‌کرد. وقتی فضا هیجانی می‌شود دیگر عقلانیت حاکم نیست.»

پس از بررسی داده‌های کتابخانه‌ای، مرور آرشیو جراید و مطبوعات آن زمان، و همچنین مصاحبه‌ با افرادی که به نوعی در حادثه دخیل بودند و به آن اشاره داشتیم، بشرویه‌نژادکریمی در فصل چهارم از کتاب «اشغال» با سه رویکرد رفتارگرایانه، کارکردگرایانه و ساختارگرایانه، حادثه‌ی به‌وقوع پیوسته را به طور خلاصه بیان می‌کند. زیباکلام و کریمی در این فصل با ارائه‌ی برخی اصول علوم سیاسی و اجتماعی و مقایسه‌ی آن با وقایع تسخیر سفارت آمریکا، با هر رویکرد به نتایجی در توجیه این اتفاق می‌پردازند:

رویکرد رفتارگرایانه
۱. رفتار متناقض تصمیم‌گیران اصلی دولت متفرق و چندپاره‌ی کارتر
۲. رفتار لیبرالی و غیرانقلابی دولت موقت
رویکرد کارکردگرایانه
۱. بازگرداندن محمدرضا پهلوی و دارایی‌های ایران به کشور
۲. کنار گذاشتن دولت لیبرالی مهندس بازرگان
۳. خنثی‌سازی طرح احتمالی کودتایی مشابه به کودتای ۲۸ مرداد
رویکرد ساختارگرایانه
۱. مرعوب بودن فضای جهانی به دلیل نزاع بین دو تفکر رایج در جریان جنگ سرد بین شوروی و آمریکا
۲. ساختار فرهنگی و شاکله‌ی ذهنی مسلط بر گفتمان انقلابیون

جمع‌بندی و مقایسه‌ی سه کتاب شاخص از صادق زیباکلام

همان‌طور که در توضیحات بالا گفتیم، سه کتاب «اشغال»، «ما چگونه ما شدیم؟» و «غرب چگونه غرب شد؟» آثار شاخص صادق زیباکلام در زمینه‌ی علوم سیاسی و تاریخ است. اما تفاوتی که در بین این سه کتاب وجود دارد چی‌ست؟ همان‌طور که دیدیم دو کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» و «غر بچگونه غرب شد؟» هرچند با رویکریدی جداگانه نگارش شده و دو موضوع کاملاً مجزّا را تحلیل می‌کند، تشابهاتی را نیز با یک‌دیگر شامل می‌شوند. اولین شباهت بین این دو اثر این‌که هردو در بستر تاریخ یک منطقه‌ و اقلیم خاص نوشته شده و پیشینه‌های این تاریخ را از لابه‌لای اسناد و مدارکی که برای هرکدام موجود و معتبر است، پیدا می‌کند. هرچند این دو منطقه از نظر وسعت، امکانات جغرافیایی، شرایط فرهنگی، نوع شکل‌گیری و تحولات تمدن در آن‌ها و… کاملاً با یک‌دیگر تفاوت دارند، اما زیباکلام از الگویی یک‌سان برای رسیدن به نتیجه‌ای مشابه درباره‌ی هرکدام استفاده کرده است. اما اگر بخواهیم از این دیدگاه، این دو کتاب را با کتاب «اشغال» مقایسه کنیم، می‌بینیم که شیوه‌ی جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات در آن، کاملاً متفاوت است.

«ما چگونه ما شدیم؟» و «غرب چگونه غرب شد؟» به واسطه‌ی شباهتی که ذکر کردیم، به‌نوعی در یک مجموعه و «دوجلدی» محسوب می‌شوند؛ درحالی‌که «اشغال» براساس شواهد امروزی و مستنداتی طرح و بررسی شده، که همچنان در امور سیاسی روز تاثیرگذار و حیاتی است. زیباکلام تلاش کرده با اکثر افرادی که در اشغال سفارت آمریکا نقش مهم و تعیین‌کننده داشته‌اند، مصاحبه‌ای مفصّل و جامع داشته باشد. بنابراین اطلاعات به‌دست‌آمده در این کتاب، نه از سوی مدارک اثبات‌شده و محکمه‌پسند، که از دیدگاه‌هایی شخصی بیان شده است. به‌طور مثال بعضی از افرادی که در این تسخیر نقش داشته‌اند و در این‌جا با زیباکلام مصاحبه می‌کنند، در بخش‌های مهمی از واقعه اصلاً حضور فیزیکی نداشته‌اند و صرفاً برای انجام بخشی از وظایف به میدان آمده‌اند. پس دیدگاه‌های شخصی، مبنای تحلیل زیباکلام از واقعه‌ی تسخیر سفارت آمریکا است و می‌تواند بسیاری از نقاط کوری را که در شکل‌گیری وقایع مهم بعد از آن تاثیرگذار بوده، نادیده گرفته و از قلم انداخته باشد.

در مقایسه می‌توانیم بگوییم «ما چگونه ما شدیم؟» و «غرب چگونه غرب شد؟» تاریخی بسیار طولانی‌تر، اثبات‌شده‌تر و مقبول‌تر را بررسی می‌کند. درضمن اگر «اشغال» را کنار بگذاریم و فقط پای مقایسه‌ی «غرب چگونه غرب شد؟» و «ما چگونه ما شدیم؟» درمیان باشد، بازهم می‌توانیم «غرب چگونه غرب شد؟» را بررسی و تحلیل دقیق‌تری بدانیم. همان‌طور که خودِ زیباکلام ذکر می‌کند، در فرهنگ ما ایرانی‌ها، به‌گونه‌ا‌‌ی غرب‌ستیزی نهادینه شده است؛ پدیده‌ای که درطول دهه‌ها و قرن‌ها در فرهنگ ما ریشه دوانده و زیباکلام دو اثر دیگرش «ما چگونه ما شدیم؟» و همچنین در «اشغال»، آن را ریشه‌یابی و آسیب‌شناسی می‌کند. در این مورد شاید بتوان گفت زیباکلام، نه با دیدگاهی غرب‌ستیز که با رویکردی وطن‌پرستانه، تاریخ ایران را به حمله‌ی بیگانگان و از بین بردن فرهنگ ایرانی پیوند می‌زند و به این طریق مولفه و عنصر اصلی در پیش‌رفت یک کشور، یعنی خود ملت را، تاحدودی نادیده می‌گیرد. اما در «غرب چگونه غرب شد؟» با دیدگاهی متعادل‌تر، عوامل مختلفی مثل دین، تاثیر عوامل خارجی، جنگ‌های داخلی و… را در تعامل با ملت‌های اروپایی بررسی می‌کند؛ به این ترتیب تصمیماتی که یک ملت در پیش‌رفت و تعیین سرنوشت وطن خود می‌گیرند، در این اثر به‌درستی بیان شده است.

دسته بندی شده در: