غزل زیر یکی از مشهورترین شعرهای حافظ است که در حافظهی ما ایرانیها با صدا و آواز ماندگار استاد محمدرضا شجریان نیز نقش بسته است. حافظ یکی از بهترین نمونههاییست که میتوانیم برای زیست شاعرانه مثال بزنیم. او بسته به حال و روزی که در زمان نوشتن شعرهایش دارد، به مضامین غمگین یا شاد رو میآورد و البته در این بین همیشه، زمینهی غزلیاتش عشق است. در شعرهای حافظ میتوانیم ببینیم که چطور یک انسان اندیشمند از واژهها استفادهای چندجانبه میکند تا مفاهیم را به صورت موازی به خواننده منتقل کند. بازیهای زبانی همیشه جزوی از شعر است و اینکه شاعر چطور میتواند مفهومی را که میخواهد، از دل آنها دربیاورد، ارزش آن شعر را تعیین میکند.
غزل حافظ از ظرافت بسیار بالایی برخوردار است و اینکه چطور ابیات مختلف را با مضامین متفاوت به یکدیگر پیوند میدهد، برای هرکسی که به ادبیات علاقه دارد، جذاب و حیرتانگیز است. تسلط حافظ به فلسفه، فرهنگ و علوم طبیعی، باعث شده که ذهنیتی یکپارچه از ارتباط کلمات در شعر او شکل بگیرد. به همین دلیل شاید بتوانیم او را در تفسیر و تأویلپذیری، یکهتاز بدانیم. از سمت دیگر حافظ شکلی کاملاً بدیع و تازه از چینش حروف و واژگان را در شعر فارسی ارائه کرد که تازه پس از قرنها، در نقد ادبی مدرن، مورد توجه پژوهشگران ادبی قرار گرفته است. او از شکل ظاهری کلمهها، در کنار معنای باطنیشان بهره میگیرد تا بیشتر تأثیر را در ناخودآگاه مخاطبانش بگذارد.
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد