وقتی بچه بودم و برنامه‌های کودک را تماشا می‌کردم، همیشه دو دسته از کارتون‌ها و فیلم‌ها برایم بیشترین حد جذابیت را داشتند؛ داستان‌های فانتزی و معمایی. البته فقط این دو دسته نبودند که من را به داستان‌ها و فیلم‌ها علاقه‌مند کردند، و فقط هم من نبودم که عاشق این ژانرها بودم! ژانرها براساس سلیقه و ذهنیتی که ما از رویاهایمان داریم شکل می‌گیرد و قطعاً برای کسی که از کودکی آرزوی فضانورد شدن داشته، رمان ادیسه‌ی فضایی جذاب‌ترین کتاب دنیاست. رمان‌های معمایی و جنایی هم در تمام دنیا محبوب‌اند و زمانی گل سرسبد فیلم‌های هالیوودی بودند؛ شخصیت‌هایی مثل پوارو، خانم مارپل و شرلوک هلمز نتیجه‌ی اقتباس‌های ادبی از کتاب‌های نویسندگانی مثل آگاتا کریستی و آرتور کانن دویل بودند.

اما ژانری هم در ادبیات و سینمای آمریکا وجود داشت که بسیار کمتر از دیگر دسته‌بندی‌ها در ایران شناخته شد؛ ژانر نوآر. منظورم از شناخته‌شدن این است که ما هرگز نتوانستیم به اندازه‌ای که باید این سبک را به فیلم‌سازی و رمان‌نویسی خودمان نزدیک کنیم و به‌همین دلیل، عملاً تفکری که پشت این نوع داستان‌پردازی وجود دارد، برای ما ناشناخته است. رمانی که درباره‌ی آن می‌خوانید یکی از معدود، و به معنی واقعی کلمه انگشت‌شمار رمان‌هایی‌ست، که توانسته در این سبک به خلق یک اثر درخشان دست بزند؛ «فیل در تاریکی» اثر «قاسم هاشمی‌نژاد». این رمان برآیندی‌ست از داستان‌نویسی مدرن فارسی و کشش‌هایی که رمان‌نویسان اروپایی و آمریکایی روی این جریان ادبی گذاشته‌اند.

فیل در تاریکیِ مطلق؟!

هر داستانی به پنج بخش اصلی و پایه‌‎ای نیاز دارد؛ پیرنگ، شخصیت، زمینه، گره و نتیجه‌گیری. بدون این پنج مفهوم، داستان از نظر چینش منطقی دچار مشکل می‌شود و هرچه در هماهنگی این اجزا، تمرکز بیشتری گذاشته شود، خواننده ارتباط نزدیک‌تری با کلیّت ماجرا می‌گیرد. فیل در تاریکی به این دلیل جزو مهم‌ترین رمان‌های جنایی فارسی به‌شمار می‌‌رود، که توانسته تمام این بخش‌ها را، جداگانه و درکنار یک‌دیگر، بچیند و به فرم برسد. جالب این‌جاست که هاشمی‌نژاد خود جزو افرادی بود که فرمالیسم را به‌نوعی افراط‌گرایی در هنر می‌دانست. او عقیده داشت باید نوشتن را مثل یک ریل درپی گرفت؛ ریلی که از دوطرف همواره درحال ساخته و پرداخته شده است. به‌همین دلیل فیل در تاریکی هم با تکیه بر همین عقیده طراحی شده و بین فرم و محتوا، به تعامل می‌رسد؛ نه این‌که فلسفه‌ی اصلی داستان را که به شعر مشهور مولانا اشاره دارد، فدای فرم‌گرایی محض کند.

نوآوری در نوآر

موقع خواندن این رمان دائماً ذهنم تصاویری را از آن می‌ساخت؛ تصاویری که نقش اصلی آن را آلن دلونِ تکرارنشدنی بازی می‌کرد و فضا، فضای فیلمِ «ساموراییِ» ژان پیِر ملویل بود! (le samourai -1967) به‌هر‌حال این بهترین فیلمِ نوآری‌ست که تابه‌حال دیده‌ام و فکر می‌کنم یکی از بهترین فیلم‌های جنایی دنیاست. هاشمی‌نژاد هم با استفاده‌ی درست از ساختار داستان و پردازش دقیق و بجایی که برای هر عنصر درنظر گرفته، به این سبک از داستان‌گویی نزدیک می‌شود. البته که فیل در تاریکی یک داستان ایرانی را روایت می‌کند، و البته که ماجرا زمین تا آسمان با سامورایی متفاوت است، اما مؤلفه‌های به‌کاررفته این دو داستان را به‌هم شبیه می‌کنند. این دو اثر در دو مدیوم متفاوت ساخته شده‌اند و تازه، هاشمی‌نژاد به‌هیچ‌وجه جایگاهی که ملویل در سینمای جهان دارد را، در رمان‌نویسی جهان ندارد! اما هنوز هم برای مقایسه دیر نیست؛ او هم با قلمش قاب‌های جذابی می‌سازد، به جزئیاتی مثل حضور یک شخصیت زنِ اغواگر پایبند می‌ماند و از همه مهم‌تر، درونیّات شخصیت اول را در راس ماجرا قرار می‌دهد؛ دلیلی که از ابتدا عنوانِ «فیل در تاریکی» را برای رمانش انتخاب کرده است.

شاعرانگی زیرپوستی!

یکی از نکته‌هایی که در ارزش یک نوشته‌ی ادبی تاثیر دارد، زیبایی‌ست. در ادبیات خودِ ما آثاری مثل تاریخ بیقهی هستند که صرفاً وقایع را بازگو می‌کنند؛ اما این‌که چگونه بازگو می‌کنند رمز ماندگاری این نوشته‌‌ها به‌عنوان یک اثر ادبی هستند. البته بسته به رشد جوامع و تاثیرِ هرچه‌زودترِ مدرنیته در فرهنگ‌ها، بیانِ ادبی هم رو به ساده‌نویسی رفت و حتی نویسندگان بزرگی مثل همینگوی ظهور کردند که اصل را بر ساده‌نویسی و بیان واقع‌گرایانه گذاشتند. هاشمی‌نژاد به‌عنوان نویسنده‌ای معاصر، در این رمان تلاش کرده مرز بین امروزی بودن و پایبندی به قواعد کلاسیک را حفظ کند. فیل در تاریکی داستانی کاملاً رئال را روایت می‌کند، اما همان تشابهاتی که با آثار نوآر دارد، داستان را از لحنی شاعرانه برخوردار می‌کند. ماجراها بدون ذره‌ای اغراق یا اضافه کردن حدیث نفس‌های بی‌مورد پیش می‌آیند؛ اما عناصرِ حاضر در صحنه در مشت نویسنده است. به‌عنوان مثال، بخش زیر را بخوانیم که در روز چهارشنبه‌ی داستان پیش می‌آید و پیش‌زمینه‌ی یک اتفاق اروتیک را رقم می‌زند:

زن متعجب بود. «چی نه؟»
جلال گفت: «اینکه پای یک کس دیگه درمیون باشه. منتها، چطوری بگم؟ هنوز واقعاً تصمیم فروششو نگرفتم. برا همینه که به شما جواب قطعی ندادم.»
زن گفت: «پس نمیخوای بدیش به من.» و فنجان چاییش را حالا برداشت.
جلال حس کرد در لحن زن قهر و غمزه باهم بود. گفت: «چرا.» و نگران خاکستر سیگار زن بود. جلال فکر کرد هر آن ممکن است بیفتد.

زن جذابی که سیگار می‌کشد، برای قهرمان داستان مایه‌ی شرمِ هوس‌برانگیزی‌‌ست که هم‌زمان دفع و جذبی آنی دارد. راوی دانای کلّ است، اما قضاوت نمی‌کند. بنابراین مولف با اشاره به خاکستر سیگاری که به‌عمد تکانده نشده و الان است که زمین بریزد، فشاری که روی شخصیت وارد شده را به بهترین شکل ممکن است به‌تصویر می‌کشد. در بخش دیگر، نویسنده تاثیر ناگهانی قرص خواب را به‌خوبی توصیف می‌کند:

ژانت مشت کوچکش را طرف او دراز کرده بود. وقتی بازشان کرد دوتا قرص سفید دید. فکر کرد بگوید نه، دید دربرابر آن نگاه مهربان متوقع باید تسلیم بود. قرص‌ها را به دهان گذاشت و آب را روی آن سرکشید. حس کرد حالا خواب پشت پلکش بود. خودش را واداد و گفت: «آخ!» و چشم‌ها را هم گذاشت. رفت.

رسم‌الخطّ

زبان فارسی برای تغییر یافتن از حالت رسمی و معیار به شکل محاوره، عالی‌ست. در بین مردم کوچه و بازار، از قدیم رسم بوده که بعضی حروف را از بین واژه‌ها حذف می‌کرند و برای بیان ساده‌تر، اصطلاحاً کلمه‌ها را می‌جویدند! هاشمی‌نژاد در رمان فیل در تاریکی، از چندین دهه تجربه‌ای که در نقد ادبی و زبان‌شناسی داشته استفاده کرده تا بتواند علاوه‌بر استفاده‌ی درست و به‌جا از اصطلاحات و مثل‌‌های فارسی، به‌واسطه‌ی این عناصر، وجهه‌های پنهانی از شخصیت‌هایش را به خواننده منتقل کند.

«بدمسّب بسکه خودشو شسه چرکاش رفته.»
«خیال نکنم دلت بخواد فردا ماشینو بدون چرخاش و رادیوگرام و مخلفاتش تحویلت بدن، حضرت والا.»
«ده دفه به این جعلق گرتی گفتم بساطتو اینجا پهن نکن. قدغنه. مسئولیت داره. پسرک مگه حرف سرش میشه.»
«دروغم چی بود، زن. ماشینو آقا نیکلا برده بود گذاشته بود انبار حاجی که دس و بالمونو نگیره تو تعمیرگاه. منم وقت نکردم ماشینو وارسی‌‌ش کنم. یه مشتری پیدا شده که ماشینو ضرب‌الاجل می‌خواس. گفتم برم یه دیدی بش بزنم که قیمتی بتونم روش بذارم. این آقا کرامت حی و حاضره.»

شخصیت نیکلا و همسرش ژانت، که ارمنی هستند، نیز به‌خوبی با لهجه‌ی مخصوص خودشان نمایش داده شده:

«بریم ببینیم چی شده بابا. خیابونا پر ماشینه، دزد رافته تاعمیرگاه.»
«گامونم دزده از ماشین سرویس‌شده خوشش میاد.»

دسته بندی شده در: