فردریک بکمن ۱۰ سال پیش با انتشار اولین رمانش مردی به نام اوه در سوئد به یک پدیده ادبی تبدیل شد. این کتاب ۹۰ هفته در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت و اقتباس سینمایی آن نامزد بهترین فیلم خارجی در اسکار شد. عناوین بعدی بکمن از جمله شهر خرس و مردم مشوش نیز بسیار محبوب بودند و به عنوان سریال برای HBO و Netflix اقتباس شدند. در مجموع کتاب های او ۱۲ میلیون نسخه در سراسر جهان به ۴۶ زبان فروخته است.آخرین عنوان او برندگان، سه گانه قدرتمند Beartown او را به پایان میرساند که بر یک شهر کوچک و باشگاه هاکی نوجوانان آن در جنگل شمال سوئد تمرکز دارد.
بکمن از طنز تلخ برای به تصویر کشیدن جنبهی افسرده انسانها استفاده کرده است. از این طریق او دیدگاه خود نسبت به جهان را نیز نشان میدهد؛ قهرمانان داستانهای او اغلب از نظر رفتارهای اجتماعی دچار چالش هستند، به راحتی با جامعه درگیر نمیشوند و اغلب درونگرا هستند، او میکوشد از این طریق به پیوند جمعی برسد. به طور مشابه، آنها بخش افسردهای از زندگی بشر را به طور خاص نشان میدهند و مرگ و مسائل جدی را به تصویر میکشند. به این ترتیب معایب جامعه را به نمایش میگذارند و ناامیدی خود را از وضعیت موجود ابراز میکنند. همچنین بکمن بر فردیت شخصیتها تمرکز میکند و میکوشد نشان دهد به جای پیروی کورکورانه از دستورات تعیین شده توسط جامعه چقدر مهم است که به روش خود متفاوت باشید.
مردی به نام اُوه
زمانی که فردریک بکمن نسخه خطی اولین رمان خود «مردی به نام اُوه» را برای ناشران ارسال کرد، اکثر ناشران درخواست او را نادیده گرفتند و تعدادی نیز اثر او را رد کردند. پس از گذشت چند ماه و چند رد اثر دیگر، او به این فکر کرد که شاید بازار پرفروشی برای داستانی در مورد یک مرد ۵۹ ساله سوئدیِ بداخلاق که سعی میکند خود را بکشد وجود ندارد. آقای بکمن ۳۵ ساله که با همسر و دو فرزندش در استکهلم زندگی میکند، گفت: «این کتاب توسط یکی از ناشران درست با این جمله رد شد: «ما رمان شما را دوست داریم، فکر میکنیم نوشته شما پتانسیل بالایی دارد، اما هیچ پتانسیل تجاری در آن نمیبینیم».
با نگاهی به گذشته، آن نقد به شکلی بیرحمانه و بیمعنا به نظر میرسد. چهار سال بعد، «مردی به نام اوه» بیش از ۲.۸ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخت.
همچنین فیلم اقتباس شده از آن با فروش بیش از ۸۴۰۰۰۰ نسخه به یک فیلم پرفروش در سوئد تبدیل شد. ترجمهی کتاب به ۳۸ زبان از جمله عربی، ترکی، لتونی، تایلندی و ژاپنی فروخته شد و آقای بکمن در کره جنوبی طرفداران پرشوری پیدا کرد، جایی که این رمان به پرفروش ترین کتاب تبدیل شد.آقای بکمن ایدهی این کتاب را پنج سال پیش، زمانی که برای یک مجلهی سوئدی کار می کرد پرورش داد. او که دانشگاه را رها کرده بود به عنوان راننده لیفتراک در انبار مواد غذایی کار میکرد و در شیفتهای شب یا آخر هفته کار میگرفت تا بتواند در روز بنویسد. «مردی به نام اوه» داستان مردی است که قصد خودکشی دارد و شاید در نگاه اول مضمون لذتبخشی به نظر نمیرسد؛ با این حال اولین رمان بکمن، واقعاً به یک رمان سرگرمکننده تبدیل شد و خوانندگان را دربسیاری از صحنههای کتاب به خنده وا داشت. کتاب در عین طنز تلخ خود دارای همدلی و تفکر است و در قالب افکار اوه مطالب عمیقی را ارائه میکند.
اوه مرد ۵۹ ساله سوئدی است که در تلاش برای یافتن هدفی در زندگی خود است. کتاب با درگذشت همسر اوه آغاز میشود و پس آن او با از دست دادن شغلش تصمیم میگیرد خود را بکشد. به نظر میرسد اوه با همهی افراد دنیا مخالف است، دائماً از مردم اطراف خود عصبانی میشود و با کارگران مغازه، همسایهها و حتی سایر رانندگان در جاده وارد درگیری میشود. از طریق جهانبینی روان رنجور او، مضامین بیاعتمادی و ترس از «دیگری» ظاهر میشود.
در این فرآیند، اوه با بسیاری از این افراد پیوندهای عاطفی برقرار میکند و برای اولین بار از زمان مرگ همسرش سونجا، حس تعلق جدیدی را کشف میکند. در نتیجه کتاب، اوه از یک مرد منفرد و تنها که قصد خودکشی دارد، به یک جامعهی همدل نزدیک شده و پس از سونجا موفق میشود زندگی دیگری هرچند دردناک و دشوار پیدا کند. او بعداً در خواب میمیرد و در مراسم تشییع جنازه او، حدود ۳۰۰ نفر برای مرد بدخلقی که زمانی هیچ دوستی نداشت، جشن میگیرند.
مردم مشوش
فردریک بکمن مردم مشوش را با الهام از یک دوره اضطراب شدید روانی که خود تجربه کرده به رشتهی تحریر درآورده است. او می خواست در این کتاب دربارهی احساسات شخصی خودش در دورهای که احساس شکست و بیهودگی میکرد حرف بزند. تقریباً همه کتابهای بکمن به خودکشی میپردازند و در «مردم مشوش» مردی که از روی پل میپرد تأثیر گستردهای بر سیر داستان دارد. برای بکمن که با اضطراب و همچنین افسردگی دست و پنجه نرم میکند، این یک موضوع شخصی است. او میگوید: «یک دوست بسیار صمیمی داشتم که وقتی حدود ۲۰ سال داشتم به زندگیاش پایان داد و تاثیری که این اتفاق بر شما میگذارد هرگز از بین نمیرود.» مردم مشوش یک رمان شخصیت محور است که از طرح یک سرقت شکستخورده از بانک و گروگانگیری به عنوان کاتالیزوری استفاده میکند که شخصیت های مختلف را گرد هم آورد. این رمان همچنین به طور مداوم از عنصر غافلگیری استفاده میکند تا به آرامی حقایق کلیدی در مورد رازها و جزئیات شخصیتها و طرح داستان را آشکار کند. «مردم مشوش» از منظر یک راوی دانای کل سوم شخص است. راوی مستقیماً با مخاطب صحبت میکند و به مخاطب دستور میدهد تا درباره چیزهای خاصی فکر یا تصورشان کند. همچنین او از مخاطبان میپرسد که چگونه به شخصیتها واکنش نشان میدهند یا با آنها ارتباط برقرار میکنند و به خواننده بهصورت دوم شخص اشاره می کنند. روایت اغلب بسیار کمدی است و به بکمن اجازه میدهد تا شخصیتهایش را مسخره کند و در مورد پوچ بودن زندگی و شرایط انسانی اظهار نظر کند. تنها فصل هایی که راوی شنیده نمی شود، فصل هایی است که شامل رونوشت مصاحبه های شاهدان است.
شهر خرس
این رمان که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد در شهری افسرده رخ میدهد که ورزش هاکی میان نوجوانان اهمیت و محبوبیت فراوانی دارد. شهر خرس موضوعات روانشناسانهای از جمله کنترلگری والدین، رازداری، وفاداری و مسائل خانوادگی را در حین روند داستانی بررسی میکند.مردم شهر خرس در یک جامعه کوچک که در اعماق جنگل قرار گرفته است، به آرامی در حال از دست دادن زمینهای خود هستند. اما در پایین دریاچه یک پیست یخی قدیمی وجود دارد که نسلها پیش توسط کارگرانی که این شهر را تأسیس کردند ساخته شده است. این پیست یخی دلیلی است که مردم در شهر خرس معتقدند فردا بهتر از امروز خواهد بود. تیم هاکی روی یخ نوجوانان آنها در آستانه رقابت در نیمه نهایی ملی است و آنها در واقع شانس پیروزی دارند. تمام امیدها و رویاهای این مکان اکنون بر دوش یک مشت پسر نوجوان است.شهر خرس به بررسی امیدهایی میپردازد که یک جامعه کوچک را گرد هم میآورد، رازهایی که آن را از هم میپاشد، و شهامتی که برای یک فرد لازم است تا در برابر مشکلات حرکت کند.