آذر، ماه آخر پاییز در ظاهر مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که هر کدام ماجرای متفاوتی را بیان می‌کند. ولی وقتی این داستان‌ها را می‌خوانید، متوجه نوعی ارتباط و پیوستگی بین آن‌ها می‌شوید. ارتباطی که می‌تواند این مجموعه داستان‌های کوتاه را مشابه به رمانی سازد که از زبان افرادی مختلف و با زاویه‌دید متفاوت بیان شده است. اما قبل از هرچیز، بیایید چند کلامی راجع به نویسنده‌‌ی زیرک این مجموعه داستان‌های بهم پیوسته صحبت کنیم.

ابراهیم گلستان

ابراهیم گلستان که در سال ۱۳۰۱ و در شیراز چشم به جهان گشود، به عنوان یک کارگردان، داستان‌نویس، مترجم، روزنامه‌نگار و عکاس، نقش پررنگی در عرصه‌ی هنر و ادبیات ایران ایفا کرده است. منتقدین سبک او را سبکی متفاوت در عرصه‌ی نویسندگی می‌دانند، سبکی که باعث پیشرفت داستان معاصر فارسی شد.

از آثار ابراهیم گلستان می‌توان به آذر، ماه آخر پاییز، شکار سایه، جوی و دیوار تشنه، اسرار گنج دره جنی، خروس، گفته‌ها، از روزگار رفته حکایت، در گذار روزگار، نامه به سیمین، برخوردها در زمانه برخورد و مختار در روزگار اشاره کرد.

آذر، ماه آخر پاییز، روایتی از درمانده‌ها

آذر، ماه آخر پاییز در حقیقت از هفت داستان مختلف تشکیل شده که در اسفند سال ۱۳۲۷ به چاپ رسید. اگرچه به خاطر محتوای انقلابی و مبارزه‌ی کتاب با حکومت، تا قبل از انقلاب نسخه‌های چاپ شده ناپدید شد. ولی این کتاب بعد از انقلاب و در سال ۱۳۸۴ مجددا به چاپ رسید. داستان‌های نقل شده در این کتاب با عنوان «به دزدی رفته‌ها، آذر، ماه آخر پاییز، تب عصیان، در خم راه، یادگار سپرده، شب دراز، میان دیروز و فردا» ذکر شده‌اند.

در میان این هفت داستان، چند داستان روایتی یکسان را از زاویه دید افراد مختلف بیان می‌کنند. برخی دیگر ماجرایی منحصر به فرد را نقل می‌کنند که ربطی به سایر داستان‌ها ندارد، ولی مضمون تمام آن‌ها یکسان است. خفقان استبداد، ترس و وحشت و مردم درمانده و بیچاره‌ای که از شدت فقر، ترس و بیچارگی نمی‌دانند چکار کنند.

هر داستان به خوبی مشکل بزرگ مردم جامعه‌ی آن دوران، یعنی بی‌سوادی را مطرح می‌کند. به دنبال آن نیز ترس و وحشت و درماندگی، درست به همان قشر بی‌سواد و درمانده تعلق دارد. در حقیقت، نویسنده سعی دارد بگوید که هرچی فقیرتر و بی‌سوادتر، ترس و وحشت و درماندگی بیشتر. این موضوع از همان داستان اول و از طریق کلفت خانواده بیان می‌شود. کلفتی که نه تنها یک کلمه در میان، ناسزا بار مردم می‌کند، بلکه نژاد پرست است و از ترس جانش بالا نمی‌آید. حتی این ترس و درماندگی خود را مثل ویروس به سایر اهالی خانواده منتقل می‌کند.

…بد جهود.

ساکت باش مزخرف! چرا به مردم بد میگی؟

زینب خاموش ماند.

خجالت هم خوب چیزیه. اگر مردکه بفهمه، بشنوه؟ یهودیه؟ باشه، به تو چه ؟ مگه عیبه؟ احمق!

انگار ابراهیم گلستان سعی دارد خودش را طرفدار قشر باسواد جامعه نشان دهد. چون همین موضوع در زندان نیز اتفاق میفتد. زندانی که در آن، یک مهندس تحصیل‌کرده نسبت به کارگرهای بیچاره شجاعت بیشتری دارد و آزادی‌خواه است.

دیدی چه گفت؟ چرا تحمل می‌کرد؟ چرا نگفت؟ چرا هیچ نگفت؟ شلاق خورد، هیچ نگفت اما گفت زنده باد. و چه چیزها گفت. مهندس جوان بزرگ می‌شد و نزدیک می آمد، بی آنکه تکان بخورد. چه حرف‌ها زده بود! همه‌اش از آینده و از امید و از خیلی چیزها.

آذر ماه آخر پاییز

آذر ماه آخر پاییز

نویسنده : ابراهیم گلستان
ناشر : بازتاب نگار
قیمت : ۱۲۶,۰۰۰۱۴۰,۰۰۰ تومان

خط داستانی مشترک بین قصه‌های کتاب

همانطور که قبلا نیز به آن اشاره شد، این کتاب از هفت داستان کوتاه مختلف تشکیل شده که برخی از آن‌ها، یک خط داستانی را دنبال می‌کنند. ما در ادامه هر کدام از این داستان‌ها را به صورت خلاصه معرفی می‌کنیم تا منظورمان را بهتر متوجه شوید.

به دزدی رفته‌ها

ماجرای کلفتی را روایت می‌کند که معتقد است، از دو کارگری که برای تعمیر ساختمان آمده‌اند، فقط یکی از‌ آن‌ها خارج شده و دیگری جایی در خانه پنهان شده است. او آنقدر در این ترس غوطه‌ور می‌شود که رفته رفته تمام اهالی خانواده را درگیر می‌کند.

آذر، ماه آخر پاییز

ماجرای مردی را بیان می‌کند که قرار است وسایل دوستش که یک متهم سیاسی است را تحویل بگیرد. او کماکان با ترس و وحشت خود دست و پنجه نرم می‌کند تا وقتی که مرگ دوستش، احمد را می‌شنود. اما داستان احمد همینجا تمام نمی‌شود.

احمد کشته شد. بیچاره مادرش. زنش. زنش که آنقدر لحاف و متکایش را بوسید. چقدر آدم مرده‌اند! چند صد هزار سال است که آدم‌ها می‌میرند. همه اش مرگ و مرگ و …تمام هم نمی‌شوند. آدم، چه چیز عجیبی!

تب عصیان

تب عصیان، ماجرای یک کارگر را بیان می‌کند که به دلایلی نامعلوم، به زندان افتاده است. با خواندن این داستان می‌توانید به هنر نویسنده در سبک رئال نویسی یقین پیدا کنید. او که وضعیت نابسامان و اسفناک یک زندانی را به خوبی به تصویر می‌کشد، ماجراهای شکنجه‌ی زندانی دیگر، «احمد» را بیان می‌کند. احمدی که خبر مرگش را پیش از پیش در قصه‌ی قبلی شنیده‌ایم. چه بسا این تکنیک جذاب و متفاوت گلستان را می‌توان نمونه‌ای دوست داشتنی در ادبیات مدرن و معاصر فارسی دانست. داستان‌های کوتاهی که به ظاهر روایت متفاوتی دارند و یک خط داستانی منظم را طی نمی‌کنند و با ذهن شما به خوبی بازی خواهند کرد.

دو روز تمام کف مستراح را با یک جوراب کهنه شست: دهانه چاهک را خوب پاک می‌کرد، آنگاه پیراهنش را مچاله می‌کرد و در سوراخ چاهک می‌چپاند و آب را باز می‌کرد. آب در کف مستراح می‌ماند و بالا میامد و به بلندی کف سلول می‌رسید. روزهای اول، این کار با همه خنکی که به بدن او می‌داد وجودش را می‌ازرد. اما کم کم به آن خو گرفت.

در خم راه

نویسنده علاوه بر اینکه قصد دارد یک خط داستانی را طی قصه‌های مختلف به تصویر بکشد، تمایل دارد وضعیت جامعه‌ی دیکتاتور را نیز نقد کند. او برای اینکار از شهر به روستا و از روستا به دهات می‌رود و ماجرای یک پدر و پسر را بیان می‌کند. پسری که از شر خان گریخته و پدرش نیز با او همراه می‌شود تا او را از این فرار و تمایل به آزادی، منصرف کند. ولی در آخر، پدر توسط افراد خان شکنجه می‌شود و پسر که از ترس و ناامیدی درمانده شده، هیچ کاری نمی‌تواند بکند.

بهتر که کاری نکرد. حالا همه چیز درست می‌شود. اگر درست نشد. می‌بینی. نفسش تند می‌شد، انگار تمام می‌شد. فایده‌اش چه بود؟ می‌کشتنش. تمام می‌شد. چه فایده؟ اما حالا مانده است، زنده است. ببین چه کارها که بکند.

یادگار سپرده

با وجود وقفه‌ای که به خاطر «در خم راه» در داستان‌ها افتاده، با یادگار سپرده به ماجرای احمد مبارز برمی‌گردیم. البته این بار، ماجرا از زبان همسرش بیان می‌شود. زنی که از شدت بی‌پولی چاره‌ای ندارد جز اینکه شمعدان‌ها، یادگاری همسر مرحومش را بفروشد. ولی چون از قبل آن‌ها را در گرو بانک گذاشته، باید مراحل بسیار سختی را طی کند، با حال بد خودش بجنگد و بالاخره، جهت فروش‌ آن‌ها اقدام کند.

زن پیشانی خود را می‌فشرد. دیگر احمد نبود که برگردد و شمعدان‌ها را پس بگیرند و در شب‌های فردای مراد در روشنی رقصان شمع‌ها وجود یکدیگر را بیافزایند و زندگی خود را فروزان سازند. سه سال است که رفته است و دو سال است که هرگز باز نخواهد گشت. و بغض گلویش را می‌فشرد. و تنها هوشنگ مانده است و شمعدانه.

شب دراز

پس از آنکه پایان تلخ زندگی احمد و همسرش را می‌خوانیم، باید دوباره به زندان برگردیم. نویسنده با صراحت و صداقت، همچنان در نقد یک حکومت دیکتاتوری و استبداد واقع در آن پافشاری می‌کند. اینبار مسائل از دید یک زندانبان بیان می‌شود. زندانبانی که در ازای آزادی آقای مهندس، تن همسر او را طلب می‌کند.

جیغ زن. محمود می‌خواد خونه بسازه به زنک میگه اگه شوهرت را میخوای بیا با من باش.

میان امروز و فردا

در این داستان، ماجرای دو زندانی سیاسی روایت می‌شود. یکی کارگر و ساده و دیگری یک آقا مهندس. اگرچه نام کاراکترها به صراحت در داستان قبلی بیان نشده، ولی این دو داستان را نیز می‌توان به نوعی به یکدیگر ربط داد. چراکه آقای مهندس منش و اخلاق مهندس قبلی را دارد و انگار دو داستان آخر، یک روایت دنباله دار را نقل می‌کنند.

این داستان‌ها و روایت‌های آهنگینی که با قلم ابراهیم گلستان نقل شده‌اند، بسیار خواندنی هستند. ولی نمی‌توان آن‌ها را داستان‌هایی «شیرین» قلمداد کرد. چرا که خط به خط این کتاب، در راستای نقد بی‌سوادی، ترس، بی‌غیرتی، اضطراب، سکوت و ظلم و ستم جامعه‌ی دیکتاتوری نوشته شده است. پس اگر حال و حوصله‌ی تاریخ خواندن ندارید و می‌خواهید با قلمی رئالیست به گذشته سفر کنید و از زندگی و حتی لحن حرف زدن مردم چند دهه‌ی اخیر سردربیاورید، خواندن مجموعه داستان‌های آذر، ماه آخر پاییز را به شما توصیه می‌کنیم.

دسته بندی شده در: