غزلی بخوانیم از امیرحسین یارعلی، شاعر جوان تهرانی که متولد ۱۳۷۴ است. و نزدیک به یک دهه در فضای شعر قرار داشته است؛ او که از برگزیدگان جشنوارههای فرهنگسرای نیاوران بوده و سابقهی انتشار اشعار خود در کتاب برگزیده جشنواره شعر را داراست بیشتر آثار خود را در فضای نئوکلاسیک سروده است.
…وقتی رسیدی از راه، ای موسم زمستان
اشکم روان شد از تو چون قطرههای باران
«قرآن ز بر بخوانی بر چارده روایت»
اما چه سود وقتی چشمی است از تو گریان
رفتی تو پیش اغیار آتش زدی به جانم
ای یادگار نمرود، کمتر مرا بسوزان
در راه مسجد انگار دیدم تو را که مثل
لردی، در استکانها، نزد شرابخواران
هم باختم دلم را هم دین و مذهبم را
در این قمار بیتاس کمتر مرا ببازان
نمرود میشوی تا… آتش کشی به جانم
دیگر خبر نباشد این دفعه از گلستان
با این همه شکایت، محبوب من بدان که
«اندوه دل نگفتم الّا یک از هزاران»
آوردن تضمین در شعر، همواره مسالهای دوگانه است؛ یا سیاه و یا سفید! حد وسطی وجود ندارد و معمولا یا افراد تازهکار از این تکنیک برای مشق شعر استفاده میکنند و یا شاعران حرفهای آن را برای خَلقی بِکر به کار میگیرند.
غزل فوق نشان میدهد که این استفاده با کارکردهای خوبی همراه شده و یارعلی توانسته از تضامین خود جهت مضمونسازی جدیدی استفاده کند. علیالخصوص استفادهی دو مصراع جداگانه –به ترتیب- ازحافظ و سعدی در یک وزن معین و گنجاندن هر دو در قالب محتوایی شعر، نوید شاعری کاربلد را برای آینده میدهد.
با توجه به ردی سنی این شاعر عزیز،
شعر پر محتوا و پر باری بود،
آفرین??
شعر فوق العاده زیبا و دل نشین بود، چقدر خوبه که جوانان با استعدادى تو این زمینه داریم ????
از داشتن چنین استعداد هایی به خود میبالیم وآینده بسیار درخشانی برای ایشان آرزومندیم.✨
شعر زیبا و دلنشینیه، امیدوارم این شاعر جوان در این راه موفق باشه?