دوتا خفن به روایت خودشان
مجلات و نشریههای ادبی و هنری و علمی در سرتاسر دنیا، در دستهبندیهای موضوعی و سنی متفاوتی جای میگیرند. و هرکدام از آنها، در مراقبت از جایگاه اجتماعی هنرمندان و پرورش قشر جوان در آنها، نقش مهمی ایفا میکنند. حال میتواند مجلهای حرفهای دربارهی نقد فیلمهای کلاسیک دههی ۶۰ فرانسه و ایتالیا باشد. یا نشریهای که پیشرفتهای صنعت هستهای را به علاقهمندان غیرحرفهای منتقل میکند. یا ماهنامهی کودک و نوجوانی که داستانهای عامیانهی دلنشینی را از شخصیتهای خیالی برایمان تعریف میکند!
مجموعهداستان «دوتا خفن» یکی از آشناترین نامها در زمینهی ادبیات داستانی است. پرفروشترینِ «نیویورک تایمز» و «پابلیشرز ویکلی» و «ایندیباوندی». یک مجموعهی سهجلدی که ماجراهای «مایلز مُرفی» و دوستش «نایلز اسپارکس» را برایمان بازگو میکند. و به اندازهای در این کار موفق بوده که تعریف و تمجیدهای زیادی را از منتقدین این حرفه به خودش اختصاص دادهاست.
ادبیات کودک و نوجوان در چند دههی اخیر، در کشورهای بسیاری و بهخصوص ایالات متحده، به تبع روانشناسی کودکان، در مرکز توجه مدیران و سرمایهگذاران هنری قرار گرفتهاست. و این مجموعه که از پرفروشترین مجموعههای داستانی نوجوان در دنیا است، به شکلی صعودی در رسیدن به رسالتش خوب و خوبتر عمل میکند. این کتاب توسط امیرحسین دانشورکیان ترجمه و به کوشش نشر پرتقال به چاپ رسیده است.
شهر گاوها!
«مایلز مُرفی» پسری است که با ذهن مشغول از شهری نزدیک به دریا، اجباراً با مادرش به «یاونی ولی» میآید. شهری که هیچچیز جذابی در آن نیست. و سراسرش را گاوها قُرُق کردهاند! محرّکههای هیجانی «مایلز» از کیفیت و کمیت بالایی برخوردار است. و همینها او را به یک پسر بیشفعال تبدیل کردهاست. پسری که از مواجهه با عواقب خرابکاریهایش نمیترسد. و البته اگر حیاتی باشد خوب میداند چطور از آنها فرار کند! بعد از رسیدن به شهر جدید و شبِ قبل از اولین روز در مدرسهی جدید، مدرسهی علوم و ادبیات «یاونی ولی»، استرس اینکه فردا با چه بچههایی مواجه میشود و چه خرابکاری را باید برای فردا ترتیب ببیند، وجود «مایلز» را تسخیر میکند! اما روز بعد، دهنهایی که باز ماندهاست، خبر از یک خرابکاری بزرگ و دیدنی را میدهد. یک نفر ماشین آقای مدیر را بهطرز حیرتانگیزی از پلهها بالا برده و روبهروی در ورودی مدرسه پارک کرده است!
مدیر مدرسه «بری بارکین» نام دارد. و اغلب اوقات از فرط عصبانیت صورتش بنفش میشود! این اولین برخورد غیرمستقیم «مایلز» با یک خرابکار حرفهای مثل خودش است. و کنجکاوی او چند روز بعد، در یک مهمانی قلّابی برطرف میشود. جایی که «مایلز» برای سرکار گذاشتن همکلاسیهایش، برای پسری که وجود ندارد تولد گرفتهاست. و میخواهد با گفتن حقیقت به آنها در وسط مهمانی، شوک محکمی به همه وارد کند. و با کادوها فرار کند! اما پسری که وجود ندارد، از دنیای خیالی «مایلز» واقعاً ظاهر میشود. و تمام مشخصات ظاهری او را هم دارد! تمام کادوها را هم برمیدارد. و به این ترتیب حال «مایلز» برای دومین بار به شکل جدی گرفته میشود!
در اینجا، برای دومین بار، نویسندهی کتاب، «مک بارنت»، به شکل هنرمندانهای گره غیرمنتظرهای را در داستان طرح میکند که بهنظر گره کور است، اما حقیقت روبهروی ما است. همهی اینها کار پسرک همکلاسی «مایلز» است: «نایلز اسپارکس»! یک پسر منضبط و مودب که همیار مدرسه است. و اصلاً به این حرفها نمیخورد! «مایلز» در ابتدا پیشنهاد همکاری «نایلز» را رد میکند، درست مثل پسرکهای مغرور و احساساتی که حاضر به پذیرش تجربهی کارِ گروهی نیستند. البته بعد از حقهی پخش کردن صدها جیرجیرک توی کلاس، که توسط «نایلز» اجرا شده و به گردن مایلز میافتد، ورق قدرت میگردد. و «مایلز» تقریباً مجبور به همکاری میشود.
او به درخواست «نایلز» به خانهشان میرود. و درحالی که از رفتار دوستانهی او در حیرت است، کمکم مجاب به همکاری با او در پیادهسازی خرابکاریهایش میشود. و تیم «دوتا خفن» رسماً شکل میگیرد! خلاقیّت نویسنده در ایجاد موقعیتها و گرههای داستانی، آنهم با استفاده از المانهای معمول کودکانه و قابلتصور، بسیار تحسین برانگیز است. و یکی از عواملی است که میتواند هر فرد بزرگسالی را هم که ذرهای از شرارت و شوق کودکیکردن و خرابکاری در وجودش هست، به دوران دبستان و راهنمایی برگرداند. و حداقل ثمرهاش، لبخندی است رو لبهایمان.
بیشک در کنار داستان پر پیچوخم و شخصیتپردازیهای ملموس، عنصر طنز هم یکی از اساسیترین کانالهای ارتباطی نویسنده با ذهن مخاطبان است. ژانری که بهطور گسترده در ادبیات و سینما بهکار میرود. و علاوهبر تاثیر بر نوجوانان که هستهی مرکزی داستان اند، اعضای دیگر خانواده را نیز با نظر به حساسیت سنین نوجوانی و بلوغ در کموکیف برخورد با آنها یاری میکند.
درخشش دو ستاره
اما خلاقیت اجرایی در کتاب، به قوهی طنزپردازی نویسنده خلاصه نمیشود. و تصویرگری جذاب و دیدنی «کوین کورنل» بهطور متوسط هر ۳ صفحه یک بار فضای داستانی را جلوی چشمهایمان میآورد. پانویسهای بامزهای که در خیلی از صفحههای کتاب داریم، رشتههای ارتباطی بیشتر و بیشتری را بین مخاطب و نویسنده برقرار میکند. و شیرینیِ لحنِ گوینده را، چندبرابر به ما میچشاند. یکی از عناصر جانبی دوستداشتنی که از همان رشتههای اصلی محسوب میشود، گاوهای شهر «یاونی ولی» است! گاوهای خنگ و مهربانی که از اول داستان در همهجای تصاویر و داستان هستند و حتی در یکیدوتا از موقعیتها، نقش کمککنندهای هم در اجرای نقشههای «دوتا خفن» ایفا میکنند. کجا؟ خواهیم رسید!
در ابتدای دومین پردهی داستان، گروه تشکیل شده است. و دومین گرهی تعیینکننده در داستان، نقشهای رخنهناپذیر برای اجرای اولین خرابکاری مشترک دو قهرمان داستان است.
شخصیتپردازی دانشآموزان کلاسِ ۲۲ بسیار خودمانی و قابللمس صورت گرفته. و هرکدام از کارکترهای «هالی»، «استوارت»، «جاش» و… یکی از تیپهای شخصیتی در دوران مدرسه را بریمان تداعی میکنند. خانوم «شندی» یک معلم مهربان اما جدی است. و معلمهای ورزش هم هماناند که همیشه بودهاند!
مقایسهی وضع اقتصادی و خانوادگی «مایلز» و «نایلز»، با ذکاوت و در پردهای از داستانگویی رخ میدهد. و نهاینکه نویسنده تاثیر تفاوت طبقات اجتماعی را نادیده بگیرد، بلکه شکافی را نشانمان میدهد که از میان آن دو عضو از دو خانواده با شرایط اقتصادی متفاوت، میتوانند بهترین برای هم رفیقهایی باشند. که بسیاری از بچههای مدرسه، فارغ از احوالات شخصی و خانوادگی از آن محروماند. «مایلز» حالا کمکم یاد میگیرد که چطور هوش هیجانی و ایدههای ناباش را که در لحظه و بداههپردازانه در ذهنش نقش میبندد و اجرایشان میکند، به زبان جدیدی برای خودش تعریف کند. زبانی به نام منطق که فهم او را نسبت به مسایل تغییر و وسعت آن را افزایش میدهد.
آخر بازی
«نایلز» پسری است که خروارخروار اطلاعات عمومی دارد و همانطور که در قسمت دوم میخوانیم، نویسنده ارجاع مناسب و قابلتفکری به ریشهی این شخصیتپردازی میزند. جایی که ناامیدی به «نایلز» چیره میشود. و اعتراف میکند که این کسب فضائل برای خودنمایی به والدینش بوده. و حیف که این تلاشها هرگز برای آنها کافی نبوده است. اما از طرف دیگر او شخصیتی است با ذهنیت منطقی و سنجیدهپسند. کسی که از خلاقیتی به مراتب کمتر از «مایلز» برخوردار است. اما برای استفادهی بهینه از آن، چارچوبهای مشخص و قابل تعریفی دارد. کُمُدی که با توصیفات نویسنده، وجههای جادویی بهخود گرفته و در اتاق بههم ریختهی «نایلز» قرار دارد، استعارهی جالبی از ذهن پویای خودِ او است.
یک چارچوب بزرگ چوبی که تمام دیوارههای داخلیاش از جنس تختهسیاه است. و «نایلز» برای یادداشتها، نقشهها و ترتیبدهی به افکار شلوغوپلوغاش از آن استفاده میکند. و این همان جایی است که نقشههای بزرگ خرابکاری از دل آن متولد میشود! در طول داستان، نقاطی که اوج کشش دراماتیک محسوب میشود و مملو از خلاقیتهای فرمی است، جایی است که چالش برای ذهن نوجوانان به حداکثر میرسد. و با کمک افراد بزرگسال در توضیح چگونگی و چرایی مسائل، این درگیری ذهنی جای خودش را به همذاتپنداری میدهد. این کتاب و نمونههایی شبیه به آن، میتوانند اولین تکههای پازلی باشند که عادات و رفتارها و سرنوشت نوجوانان را رقم میزند. و به شخصیت آنها شکل میدهد.
پایانبندی داستان با انتقام شیرینی که «دوتا خفن» از پسرِ چندشآور و نچسبِ مدیر، یعنی «جاش بارکین» میگیرند، همزمان میشود. و اینجا بار دیگر ظرافت و دقت نویسنده در ترتیب وقایع و اهمیّت تاثیر روانی اتفاقات، میدرخشد. یک پایان رضایتبخش، سکونِ امیدوارکنندهای را به همراه دارد. که با جایگیری در ذهن نوجوانان، در القای نکات اخلاقی و هنجارهای اجتماعی نقش پررنگی دارد.