هری پاتر، ارباب حلقهها، نارنیا، بازی تاج و تخت و…، همگی به بخشی از خاطرات جذاب ما از ادبیات فانتزی تبدیل شدهاند. این کتابها با ماجراهای تخیلی، هیجانانگیز و جادویی، گوشهای امن در ذهن مخاطب ایجاد کردهاند که هر وقت واقعیت زیادی به او فشار میآورد، به همانجا پناه ببرد. اما دورهی این کتابها تمام نشده و جالب است بدانید که نویسندههای خلاق و خوشفکر زیادی وجود دارند که شما را از خواندن رمانهای فانتزی تکراری نجات دهند. منظورمان، نویسندههایی چون «سارا جی ماس» است. او با مجموعهی جدید فانتزی خود، به جرات با داستانهایی چون بازی تاج و تخت و نارنیا برابری میکند. پس دیگر نیازی نیست که هری پاتر را برای بار دههزارم بخوانید و احساس کنید که هیچ داستان فانتزی جدیدی برای خواندن وجود ندارد. کافی است سری به وبسایت کتابچی بزنید و آثار منتشر شده توسط نشر باژ را نگاهی کنید. بدون شک عنوان «سریر شیشهای» چشمتان را خواهد گرفت. سریر شیشهای، مجموعهای شش جلدی و فانتزی است که توسط سارا جی ماس و در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این کتابها به صورت چند بخشی و در دوازده جلد توسط نشر باژ به چاپ رسیدهاند.
جالب است بدانید که بر خلاف هری پاتر، بازی تاج و تخت و ارباب حلقهها، سریر شیشهای یک دختر را قهرمان داستانهایش معرفی میکند. دختری که از کودکی آموزش دیده که «یک قاتل باشد». سارا جی ماس، نویسندهی داستانهای فانتزی است که در سال ۱۹۸۶ در آمریکا به دنیا آمد. گرچه او با مجموعهی سریر شیشهای معروف شد، ولی آثار چند جلدی دیگری را نیز به ثبت رسانده است. از آنها میتوان به مجموعهی قلمرو خار و رز، خانهی زمین و خون، خانهی آسمان و نفس و… اشاره کرد. ما در ادامه، خلاصهای از سه جلد اول این مجموعه را در اختیارتان قرار میدهیم و در بخش دوم این مطلب، سه جلد بعدی (چهار تا شش) را معرفی خواهیم کرد. اما به این نکته نیز توجه کنید که در این خلاصه، بخشی از داستان لو رفته و ممکن است ماجرا را برایتان لوس کند. پس اگر قصد دارید تمام جلدها را به ترتیب مطالعه کنید، به چند خط اول از هر جلد اکتفا کنید یا قید خواندن این خلاصه را بزنید و مستقیم، سراغ خرید این مجموعه بروید. مطمئنا اگر اهل خواندن کتابهای فانتزی باشید، از خرید خود پشیمان نمیشوید.
سریر شیشهای، شروع ماجرا با کاراکترهای مهم
سریر شیشهای اولین جلد از این مجموعهی شش جلدی فانتزی است که در ۲ اوت ۲۰۱۲ منتشر شد. این کتاب ماجراهای یک قاتل نوجوان به نام سلنا ساردوتین را روایت میکند، دختری که پس از سالها بالاخره توسط شاه دستگیر و زندانی شده است. گرچه شاهزاده، در ازای آزادیاش به او پیشنهادی میدهد. اینکه در مسابقهای بزرگ، علیه سایر جنایتکاران و قاتلان شاهی مبارزه کند که از او بیش از هر چیزی متنفر است. ماجراهای هیجانانگیز، گیرا و عاشقانهای که در این جلد رخ میدهد، بدون شک خوانندگان را به دام خود میندازد و آنها را برای بلعیدن سایر جلدها ترغیب میکند. یکی از نکات جالبی که از همان جلد اول میتواند نظر مخاطب را جلب کند، اطلاعات جذابی است که جی ماس به کتاب تزریق کرده است. مهارت قصهگویی، لحظات هیجانانگیز و اطلاعات تاریخی، جنگی و… در این کتاب، شما را وادار به ورق زدن میکند، تا جایی که به صفحهی آخر برسید و برای خرید «تاج نیمهشب» اقدام کنید. در سریر شیشهای، خواننده با چند کاراکتر مهم و تاثیرگذار آشنا میشود. این کاراکترها به ترتیب سلنا ساردوتین، دوریان، کیال، نهمیا، دوک پرینگتون و در آخر شاه آدرلان نام دارند.
سلنا
سلنا که کمی پیش شما را با او معرفی کردیم، پیش از زندانی شدن در اندوویر بیشتر به عنوان آدمکش آدرلان شناخته میشد. او از کودکی برای قتل آموزش دیده بود، اما استادش به او خیانت کرد و به همین خاطر نیز در معادن نمک اندوویر زندانی شد. گرچه استادش انتظار داشت که او بمیرد ولی بالاخره با پیشنهاد دوریان از مرگ نجات پیدا میکند. گرچه در صورت پیروزی، به عنوان قهرمان پادشاه شناخته میشود و باید به مدت چهار سال در خدمت پادشاه آدرلان باشد. تنها در این صورت آزادی و بخشش کامل به وی اعطا خواهد شد. سلنا، قهرمانی جذاب است. او آسیب پذیر و در عین حال خطرناک است، مستقل و در عین حال مشتاق عشق و دوستی است. با این حال او دیواری به دور خود و ماهیت واقعی خود ساخته و به هیچ کس اعتماد ندارد. گرچه با توجه به خیانتی که از استادش دیده، حق دارد به کسی اعتماد نکند. از دیگر نکات شخصیتی سلنا میتوان به غرور و اعتمادبهنفس بیشازحد او اشاره کرد. نکتهای که شاید برای برخی از خوانندگان آزاردهنده یا تکراری به نظر برسد. چون در اکثر فیلمها، سریالها و داستانهایی که یک دختر قهرمان آن است، با شخصیتی بیش از حد مغرور و خودشیفته طرف هستیم که سلنا نیز از آن بیبهره نیست. ولی این شخصیت، زننده یا آزاردهنده نیست. بههرحال، برای فانتزی دوستان وجود یک قهرمان مغرور امری حیاتی است! این واقعیت را نیز باید در نظر گرفت که سلنا در برابر سختیها و آسیبهایی که با آن روبرو شده، محکم و قوی برخورد کرده است. شاید این وجه از شخصیت او، برای شخصیتسازی در کودکان و نوجوانان گزینهی مناسبی باشد.
– فایدهی قلب چیه اگر نتونی ازش برای بخشیدن نقایص دیگران که ذهنت قضاوتشون میکنه استفاده کنی؟
+ سلینا با چهرهای در هم گفت: «اوه! حرف قشنگی بود شاهزاده! فکر نمیکردم واقعا تا این اندازه دلت رو شکسته باشم!»
– تو داری تمام ایدهآلها و رویاهای من رو خراب میکنی، بلایی که مادرم به اندازهی کافی سرم میآره. فقط میتونم بگم خیلی بیرحمی!
دوریان
از دیگر کاراکترهای مهمی که در جلد یک با آن آشنا میشوید، دوریان است. دوریان پسر ارشد سادهدل و صادق پادشاه آدارلان و در نتیجه دشمن سلنا است. اما با معامله با سلنا، به یکی از دوستانش تبدیل میشود. اما در شخصیت او مشکل بزرگی وجود دارد. او نسبت به ماهیت واقعی اطرافیانش کور است.
کیال
کیال، معاون و نگهبان شاه است. مردی وفادار به دوریان که نسبت به سلنا بسیار محتاط است. زیرا او به خوبی میداند که سلنا چه تهدید بزرگی برای شاه به شما میرود. گرچه به دلیل وفاداری که نسبت به دوریان دارد، سلنا را آموزش داده و از او محافظت میکند.
نهیمیا
نهیمیا شاهدخت پادشاهی ایلوه است که برای جلوگیری از ذبح صریح با آدارلان وارد آتشبس شده است. او باهوش و فریبنده است. شخصی بسیار با اراده که نگاه هر کسی را حتی بر تن خودش نمیخرد و به هر کسی اجازهی این کار را هم نمیدهد. او و سلنا سریعاً دوست میشوند، گرچه هیچیک حاضر نیستند تمام اسرار خود را فاش کنند.
جلد دوم: تاج نیمهشب
تاج نیمه شب که در ۲۷ آگوست ۲۰۱۳ منتشر شد، قطعاً از «سندرم کتاب دوم» رنج میبرد. داستان روی سلنا متمرکز است. او در حال بازی برای جایگاه جدید خود به عنوان قهرمان پادشاه است، اما با معضلات اخلاقی، مشکلات عاشقانه و حقایقی روبرو است که هنوز آمادهی پذیرش آنها نیست. متاسفانه در این جلد از مجموعه، اتفاق خاص یا هیجانانگیزی رخ نمیدهد که بخواهد چشم مخاطب را درگیر کند. در این جلد، داستان همچنان حول محور شخصیتهای قبلی میچرخد و پادشاه شرارت خود را نشان میدهد. آرچر فین، یکی دیگر از دوستان سلنا است که در دورهی آدمکشی باهم آشنا شده بودند. او در این جلد به مخاطب معرفی میشود و سلنا را به خوبی به دردسر میندازد. آرچر در واقع یک رهبر شورشی مظنون است که فقط یک ماه فرصت دارد زندگی کند، مگر اینکه سلنا بتواند راهی برای جعل مرگش پیدا کند. هدف آرچر و شورشیها این است که آیلین آشریور گالاتین، ملکهی گمشده و وارث تاج و تخت را پیدا کنند تا حکمرانی شرافتمندانهای را به راه بیندازند. در واقع ماجرای اصلی تاج نیمهشب از همینجا شروع میشود؛ ولی تحقیقات همچنان ادامه دارند و داستان به کندی پیش میرود.
نقطهی عطف داستان؟
شاید نقطهی عطف داستان را بتوان رابطهی کیال و سلنا دانست. گرچه شاید همه طرفدار این رابطه نباشند یا کیال را زیادی جدی بدانند، اما میگویند، خدا در و تخته را خوب جور کرده است! البته در مورد این رمان، باید بگوییم سارا جی ماس! او به خوبی میداند که سلنا برای ادامه دادن، به مردی مثل کیال نیاز دارد. رابطهی سلنا و کیال در تاج نیمه شب واقعاً شکوفا میشود، گرچه کیال در ابتدا در برابر این رابطه مقاوم است. زیرا احساس میکند با شروع رابطهی عاطفی با سلنا، وفاداری او به پادشاه و دوریان از بین میرود. سلنا نیز به نوبهی خود در دوست داشتن مردی که به پادشاه خدمت میکند، مردد است. اما دیوارهایی که هر دو در اطراف خود ساختهاند به آرامی خراب میشود و برای مدت کوتاهی در خوشحالی به سر میبرند. سپس کیال ربوده میشود و اگر بخواهم صریحانه بگویم، آخر این خوشی به گریه ختم میشود.
-پس تو کیال رو دزدیدی تا اعتماد من رو جلب کنی؟
+ کیال رو دزدیدیم چون فکر میکردیم اون کسیه که قصد داره به نهیمیا آسیب بزنه. من میخواستم به انبار بیای و از دهن خود فرمانده وستفال بشنوی که به اون دربارهی خطری که جون شاهدخت رو تهدید میکنه هشدار داده شده.
– لیستی که دیروز برای من فرستادی، لیست افراد توی انبار، واقعا همهشون مردن؟
– بله، تو اونها رو کشتی.
وارث آتش
وارث آتش در ۲ سپتامبر ۲۰۱۴ منتشر شد و به جرات میتوان گفت که محبوبیت آن از سریر شیشهای نیز جلو میزند. داستان جلد سوم، اوج هیجان ماجرای حماسی سلنا است که باید با گذشتهی خود کنار بیاید و آینده را بپذیرد. کتاب سوم مملو از ماجراهای هیجانانگیز، شخصیتهای جدید و عاشقانههایی سرگرمکننده است که از ابتدا تا انتها خوانندگان را میخکوب صفحات نگه میدارد. در پایان تاج نیمهشب، با یک سلنای دل شکسته روبهرو هستیم که با حقیقتی تلخ روبهرو شده است. او تازه فهمیده که خودش، همان ملکه آیلین است که گم شده بود. در وارث آتش، جهانی پیچیدهتر خلق میشود، سروکلهی موجودات ماورایی و جادوگران پیدا میشود، خلاءهایی که به عمد در جلدهای قبلی ارائه شده بود، پر میشود؛ جزئیات بیشتری روایت میشود و داستان جهت مشخصی پیدا میکند.
سلنا، ایلین گلتینیوس، خطرناکترین تهدید زنده علیه آدرلن و تنها کسی بود که میتوانست لشکری برای ایستادن در برابر شاه فراهم کند. همچنین او حالا تنها کسی بود که از منشاء قدرت پادشاه باخبر بود و سعی در نابود کردنش داشت و کیال او را مستقیم به آغوش تنها متحد ممکن در حال حاضر فرستاده بود: به سرزمین مادریاش.
سلنا ملکهی گمشدهی ترسن بود.
کیال روی زانوانش فرود آمد.
در این کتاب، دوریان و کیال خود را درگیر جو سیاسی پیچیدهای میکنند. دوریان به دنبال وقایعی است که منجر به مرگ نهمیا و عزیمت سلنا میشود. شکافی نیز بین دوریان و کیال ایجاد شده است. کیال به نوبهی خود در تلاش برای مقابله با وفاداری خود به پادشاه و دوریان است. در عین حال، سعی دارد احساسات خود نسبت به سلنا را حفظ کند و اجازه ندهد که این حقیقت که او همان آیلین، ملکهی گمشده و دشمن قسمخوردهی پادشاه است، در حس او تاثیری بگذارد. این، او را به سمت آدیون، جنگجوی خشن و معروفی سوق میدهد. مردی که پسر عموی آیلین است و زمانی نیز نزدیکترین دوست و متحد وی بود. با فاش شدن زنده بودن آیلین، آدیون با کمال میل شروع به کار با کیال میکند. سلنا، دوریان و کیال همه به شخصیتهایی تبدیل میشوند که هر طرفداری آرزو میکند جای این شخصیتها باشد. آنها دیگر ساده لوح، خودمحور و با اعتمادبهنفس کاذب نیستند. هر سه نفر با اتفاقات تلخی که تجربه میکنند، رشد میکنند و جایگاه خود را به رسمیت میشناسند. به ویژه آیلین، که سرانجام گذشتهی خود را در آغوش میکشد و سلنا را ترک میکند.
ارتش تاریکیها
در همین حین، نیروهای تاریک پادشاه آدرلان نیز جمع میشوند. موجوداتی از تاریکی و جادوگرانی با دندانها و ناخنهای آهنی. مانون و سیزده نفر دیگر، گروهی از جادوگران سرسخت را تشکیل میدهند که برای خدمت در جنگ سوگند یاد میکنند. مشخصا سلنا یا همان آیلین، به راحتی نمیتواند حکمرانی را به دست بگیرد. اما در جلدهای بعدی چه اتفاقاتی رخ میدهد؟ شما را به خواندن بخش دوم این مقاله دعوت میکنم.
در واقع سلینا هست نه سلنا و اون اِیلین هست نه آیلین
برای کسایی ک جلدای بعدی رو میخونن
منُن هست نه منان 😑
نمیدونم چه اصراریه اسم هارو بد ترجمه کنن