خاطرهنویسی یکی از ژانرهای مهم ادبی محسوب میشود که به واسطهی زبان ساده و بیتکلفاش با خواننده ارتباط عمیقی برقرار میکند. گرچه اغلب خاطره نویسیها از فرم و اسلوب معینی بیروی نمیکنند اما اهمیت آنها در این نکته نهفته است که به عنوان تاریخ شفاهی یک دوره قابل بررسی و استناد هستند. از خاطرهنویسی زنان بارها در تاریخ به مثابه مقاومت یاد شده است. خاطره نویسی زنان در جنگهای جهانی اول و دوم (آثاری مانند جنگ چهرهی زنانه ندارد)، خاطرهنویسی زنان در دورهی قاجار (که نهضت زنان در مشروطه را پیریزی کرد)، و خاطرات زنان از جنگ هشت سالهی ایران و عراق (یادداشتهای بغداد)، نمونههایی از خاطرهنویسی زنان در زمان جنگ و بحران محسوب میشوند. احمد اخوت در کتاب «نقشهایی به یاد» مینویسد یادداشتنویسی و خاطرات مشخصاً مال دوران مدرناند یا لااقل تدقیق احوال آدمهای مدرن است، مواجههی مدام و مدید آدمی یکّه با مرگ و ملال و فراموشی است.
از تفاوتهای عمده خاطرهنویسی زنان و مردان این است که زنان برخلاف مردان که بیشتر موضوعهای سیاسی را مدنظر داشتهاند، به موضوعهای فرهنگی و اجتماعی یا حتی شخصی پرداختهاند. نمونههای خاطرهنویسی و بیان روایت فردی بیشتر در میان اشراف و طبقات مرفه اجتماعی از دوره ناصری رواج یافت که از میان آنها میتوان به خاطرات سردار مریم بختیاری، تاجالسلطنه، مونسالدوله و مهرماه فرمانفرماییان اشاره کرد. از بین زنان طبقه متوسط نیز میتوان به خدیجه افضل وزیری اشاره کرد. (الهه باقری)
نُها الراضی هم هنرمندی از طبقه متوسط عراق به شمار میرفت، که در یکی از خانوادههای برجستهی عراق متولد شد. پدر نها از نخستین عراقیانی بود که برای تحصیل به آمریکا رفت و آنجا کشاورزی خواند. در سال ۱۹۴۷ پدرش ابتدا در ایران و سپس در هند سفیر شد. خواهر نها سُل (سِلما) که در خاطراتش نقش پررنگی دارد باستانشناس است و خود نها ابتدا به سفالگری و کار با سرامیک میپرداخت و از آثارش نمایشگاههای بسیاری در لندن و گالریهای خاورمیانه برپا کرد. نها در دههی چهل زندگیاش به سمت نقاشی رفت و در مقدمهی این کتاب خود را نقاش معرفی میکند. او همچنین به هنر بازیافتی علاقهمند بود و نها را میتوان از نسل دوم هنرمندان مدرنیست عراقی به شمار آورد. تاریخ شروع یادداشتهای نها ژانویهی ۱۹۹۱، همزمان با شروع جنگ اول خلیج فارس و پایان آن مارس ۲۰۰۳ است. این کتاب مورد ستایش متفکرانی همچون «ادوارد سعید» قرار گرفته است که خود از مدافعان پر شور آرمانهای جهان عرب است.
نها آثار جنگ بر زندگی مردم عادی را به تصویر میکشد. واقعیتهای زندگی روزمرهی مردم در کشاکش جنگ و تحریم. جایی که غذا یا باید مصرف شود یا دور ریخته شود زیرا به دلیل نبود برق امکان حفاظت آن وجود ندارد. جایی که مردم تا زمانی که بمباران شبانه شروع شود نمیتوانند به خواب روند، سگها در خیابانها پرسه میزنند و موشها به خانهها حمله میکنند. در عین تمام این مصائب الراضی، همسایگان و خویشاوندانش را در باغ خود گرد هم آورده و لحظاتی گاه شاد و گاه غمانگیز را روایت میکند.
اهمیت یادداشتهای بغداد الراضی به عنوان یک فرد معمولی (و نه سیاستمدار یا فردی صاحب منصب) در جامعهی عراق به این دلیل است که او سرگردانی و آوارگی مردمی را روایت میکند که به دلیل پروپاگاندا حتی یک رسانهی بی طرف برای اطلاع از آنچه در کشورشان در جریان است ندارند. نگاه نها به جنگ و جامعهی خود نگاهی انسانی است، او در جهانی که قدرتمندان با اشارهی یک انگشت هزاران جان بیگناه را قربانی قدرتطلبی خود میکنند، نگران حیوانات، پلها، ساختمانها و درختهای در حال تخریب است. در پی جنگ، الرادی در نیمه تبعید زندگی میکند، بین بیروت و عمان رفت و آمد میکند و به نیویورک، لندن، مکزیک و یمن سفر میکند. الرادی در حالی که از تحقیرهای عراقی بودن در تبعید رنج میبرد، ما را در شیوهای از زندگی که تحت فشار و تاثیرات جنگ و تحریم ها قرار گرفته است سهیم میکند. نها آخرین برگ یادداشتهای بغداد را در سال ۲۰۰۳ نوشت و یک سال بعد در اوت ۲۰۰۴ بر اثر ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت.
کتاب «یادداشتهای بغداد» با ترجمهی مریم مومنی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
ردپای جنگ بر محیط زیست
درباره تلفات انسانی جنگها سخنان بسیاری گفته شده است، اما کمتر نویسندهای در ژانر ادبیات جنگ به بررسی آثار زیانبار جنگها بر محیط زیست و حتی تخریب آثار تاریخی و باستانی پرداخته است. تاثیرات سلاحهای شیمیایی، میکروبی و هستهای منحصر به یک نسل نیست، بلکه نسلهای بعد از جنگ نیز در سایه تاثیرات فاجعهبار جنگ از دوران جنینی با انواع و اقسام بیماریها و نقصهای ینتیکی روبرو میشوند. نها الراضی هنرمندی است که دغدغههای زیست محیطیاش منحصر به روزنوشتهایش نیست، بلکه این دغدغهها در انتخاب نوع مواد و نحوهی ارائهی آثار هنریاش نیز قابل مشاهده است. باغ نها با نخلهای افراشته و درختان پرتقال و گلها و گیاهانی که او پرورش میدهد، مانند بهشت کوچکی در گریز از جهنم بیرون از خانه است. او خود میگوید به وقت خشم گیاهانش را هرس میکند و به وقت امیدواری گیاهی میکارد. پس از جنگ و در دورهی تحریم نیز که قحطی فراگیر میشود و مردم شروع به بازیافت میکنند نها برای خلق آثار هنریاش به مواد بازیافتی روی میآورد.
نها میگوید اورانیومهای حاصل از جنگ به آب و از طریق آب به زمینهای کشاورزی نشت کرده است. این بدان معناست که زمین را میتوان (گرچه پرهزینه) پاکسازی کرد، اما آنچه در هواست چطور؟ هیروشیما هنوز دارد تاوان بمبارانش را پس میدهد. نها حتی زمانی که در روزهای پایانی عمر از ابتلایش به بیماری سرطان خون صحبت کرد، فکر میکرد که ممکن است علت بروز این بیماری به صدها تن اورانیوم ضعیف شدهای، که متحدان به سمت تانکهای عراقی در طول جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ شلیک کردند مرتبط باشد. چرا که با توجه به رشد روز افزون بیماری در دوستان و آشنایانش پس از جنگ، گمان داشت آلودگیهای منتشر شده وارد زنجیره غذایی نیز شدهاند، اما این ادعا هیچوقت به طور رسمی بررسی نشد.
در جستجوی نان و هویت از دست رفته
یکی از قسمتهای کتاب الرادی در طول جنگ اول خلیج فارس میگذرد. در ابتدا نها نمیتوانست باور کند که جنگ قرار است رخ دهد. سپس بمباران برای روزها آغاز شد و هفتهها ادامه یافت. در این میان او درباره نحوه واکنش خود، خانواده و دوستانش صحبت میکند. به عنوان مثال نها همچون یک دوربین عکاسیِ دقیق صحنهها را برای ما به تصویر میکشد، به خویشاوندانش در تهیه غذا و تامین انرژیهای مورد نیاز خانه کمک میکند و با شوخ طبعی مخصوص خودش اتفاقات تلخ روزمره را روایت میکند. با شروع جنگ بسیاری باز مردم برای فرار از بمبارانها پایتخت را به مقصد روستاها ترک کردند. تقریباً بلافاصله برق قطع شد، تلفنها خاموش شدند و آب نیز قطع شد زیرا با استفاده از برق پمپ میشد. این بدان معنی بود که یخچال وجود نداشت و آنها مجبور بودند بیشتر غذای خود را بخورند یا قبل از خراب شدن آن را حفظ کنند. او پرسید که چرا جنگ به غیرنظامیان آسیب میرساند؟: «به نظر میرسد غرب فقط سه تصویر از اعراب دارد : تروریستها، شیوخ نفتی و زنانی که سر تا پا سیاه پوش شدهاند. من حتی مطمئن نیستم که آنها بدانند آیا یک انسان معمولی در اینجا [عراق] زندگی میکند یا خیر.» در یادداشتهای بغداد شما ترکیبی از زندگی روزمره الرادی، آنچه در محله او در بغداد اتفاق میافتاد و همچنین افکار او در مورد جنگ را مشاهده میکنید.
فصل دیگری به نام «تحریم» آنچه را که برای طبقه متوسط در دوره تحریمهای سازمان ملل رخ داد پوشش میدهد. با ناامید شدن مردم، تغییرات فوری در جامعه مانند سرقت و آدم ربایی رخ داد. کمبود کالاهای اساسی وجود داشت. به عنوان مثال، او در مورد این صحبت کرد که چگونه مردم نمیتوانند لاستیکهای نو تهیه کنند، بنابراین با لاستیکهای خالی رانندگی میکردند و بارها لاستیکها به سرقت میرفتند. همچنین تورم شدیدی وجود داشت و مردم مجبور بودند برای خرید وسایل از فروشگاه کیسههای پول حمل کنند. بسیاری از مردم، عراق را به مقصد کشورهای همسایه مانند اردن و یمن ترک کردند تا برای یافتن شغل تلاش کنند؛ کاری که خود او نیز در نهایت انجام داد. زمانی که عراق از افزایش چشمگیر قیمت نفت با تحریم نفتی دهه ۱۹۷۰ بهرهمند شد، طبقه متوسط بزرگ و پررونقی داشت. تحریمها این طبقهی اقتصادی/اجتماعی عراق را نابود کرد. پول آنها بی ارزش شد و آنها مجبور شدند با طبقه پایین جامعه برای به دست آوردن مایحتاج اولیه تلاش، یا از کشور خارج شوند.
لنزت را بچرخان
نها در عین اینکه به روایت زندگی روزمره میپردازد نقدهای خود را نیز به دولتها و سازمانها و رهبران وارد میکند. او این دیدگاه را نه از سمت یک فرد نظامی یا مبارز سیاسی که به عنوان یک فرد معمولی در گیر و دار زندگی روزمره بیان میکند. نگرانیاش از بیتفاوتی دیگر کشورهای عربی، مذاکرات رهبران کشورها، تحریمها و تصویری که به عنوان یک عراقی تبعید شده از او در اذهان مردم دیگر کشورهای جهان شکل میگیرد. مردم خاورمیانه از دیرباز به دلیل داشتن منابع غنی در سایه جنگ و تحریم زیستهاند. همچنین برای ما که به عنوان سمت دیگری از جنگ ایران و عراق همیشه این جنگ را از این سوی مرز دیدهایم، پرداختن به دغدغههای مردم غیرنظامی آن سوی مرز که آنها نیز قربانی جنگ شدهاند جالب توجه است. در پایان میتوان این نقد یا شاید یادآوری را افزود که کتاب از دید یک زن در طبقه متوسط عراق که زمان، امکان و منابع کافی برای نوشتن، پرداختن به هنر و در انتها خارج شدن از کشور را داشته نوشته شده است؛ و از این منظر میتواند حاوی دغدغههای متفاوتی نسبت به طبقات فرودستتر جامعهی عراق، که در طول جنگ و تحریم صرفا درگیر بقا بودهاند داشته باشد.