در مطلبی که قبل‌تر، تحت عنوان تن‌تن و هرژه در مسیری ابدی(قسمت اول) منتشر کردیم، ماجراهای تن‌تن، خبرنگار ماجراجو را در دوازده جلد ابتدایی برای شما علاقه‌مندان فریم به فریم شرح دادیم. در مطلب پیشِ رو سراغ داستان‌های این جوان کنجکاو در ۱۲ جلد بعدی می‌رویم. تا کنار هم ببینیم چه سرنوشتی در انتظار او خواهد بود.

هفت گوی بلوری- زندانی‌های معبد خورشید؛ دوگانه‌ای با چاشنی تآخیر

در زمان تصویرگری داستان هفت گوی بلوری، هرژه با هنرمند و نقاش دیگری به نام ژاکوبس آشنا شد. و همکاریشان آغاز گشت. کسی که در ادامه، ماجراهای بلیک و مولتیمر را خلق کرد. که البته همکاریشان دیری نپایید.

هفت گوی بلورین

هفت گوی بلورین

ناشر : فروزش

این کتاب در سال ۱۹۴۴ میلادی منتشر شد.

دانشمندان پس از یک سفر دوساله‌ی پربار در پرو و بولیوی به اروپا بازگشتند

تن‌تن این خبر را در قطاری که به قصد دیدن ناخدا بر آن سوار بود در روزنامه‌ای خواند. دانشمندان در طول سفرشان به سرزمین‌های ناشناخته‌ای سفر کرده  و به تعدادی از معابد اینکاها سرزده بودند. هرژه قصدش را در ابتدای کتاب روشن می‌کند؛ زدن به دل اینکاها.

تن‌تن به مارلین اسپایک رسیده و خواننده، نستور پیر را آماده خدمت رسانی می‌بیند. کسی که پیشتر در آن قصر در خدمت برادران پرنده بود. و اکنون در خدمت ساکنان جدید آن ملک، یعنی ناخدا و پروفسور.
پروفسور کلکولس مثل همیشه با آونگش مشغول است. ولی ناخدا پس از یافتن گنج راکهام در قامت یک اشرافی ظاهر شده، به تفریحاتی چون اسب سواری روی آورده، به نمایش‌های شبانه می‌رود و به شعبده بازی علاقه مند شده است. و در دیدار با تن‌تن از او می‌خواهد که شب پیش رو را با او به سالن نمایش محله برود و وقت بگذرانند.
اولین صحنه‌ی پر رمز و راز داستان زمانی رخ می‌دهد که در قسمت اول نمایش، پیشگویی خبر ابتلا شدن مردی را به بیماریی اسرارآمیز می‌دهد. عکاسی که به همراه تیم دانشمندان تازه به کشور برگشته بود. پیشگو، بیماری را کشنده و انتقام خدای خورشید را وحشتناک توصیف می‌کند.

در قسمت بعدی نمایش، خواننده به شخصیتی آشنا بر می‌خورد که برای گذران زندگی پایش به اجرا‌های نمایشی باز شده است؛ ژنرال آلکازار، انقلابی دیروز و شعبده باز امروز. تن‌تن و ناخدا تصمیم می‌گیرند که پس از پایان نمایش به دیدنش بروند. ژنرال را همراه با دستیار سرخ پوست‌اش پیدا می‌کنند و آلکازار خبر از کشور سراسر آشوبش می‌دهد. که این بار در بده بستان قدرت به رقیبش، ژنرال تاپیوکا باخته و از کشورش فراری است.

بیماری مرموز باز هم قربانی می‌گیرد

دو تن دیگر از آن تیم تحقیقاتی به کمایی عمیق رفته‌اند. معما شکل گرفته و تامسون‌ها مامور تحقیق شده و دریافته‌اند که در نزدیکی قربانیان، تکه‌هایی از جنس بلور پیدا شده است.

تن‌تن حسابی گیج شده ولی از طرفی اطمینان دارد که تصادفی در کار نیست. و ماجرایی مرموز در حال رخ دادن است. ماجرایی که او باید از آن سر در بیاورد. با کما رفتن نفر بعدی، داستان با ریتمی معماگونه سرعت گرفته و پیش می‌رود. تن‌تن و کارآگاه‌ها تصمیم می گیرند باقی اعضای هیئت تحقیقاتی را با خبر کنند. و برایشان محافظینی در نظر گرفته شود. زمان به تندی سپری می‌شود و تقریبا تمامی اعضای تیم به سرنوشتی مشابه گرفتار شده‌اند و کشور در پی حل راز گوی‌های بلوری است.

آیا این انتقام جویی یکی از سرخ پوستان متعصب است؟ هیچکس نمی‌داند و مهی غلیظ از سردرگمی بر ماجرا حاکم است.

از آخرین نفری که هنوز به کما نرفته است به خوبی محافظت می‌شود. و او کسی نیست جز پروفسور تاراگون؛ همکلاسی و دوست قدیمی پروفسور کلکلوس.

تن‌تن و ناخدا به همراه پروفسور کلکولس به خانه‌اش وارد می شوند. و برفی دوست داشتنی با دیدن مومیایی‌ای در ویترین خانه‌ی تاراگون به وحشت می‌افتد. پروفسور او را راسکارکاپاک معرفی می‌کند. کسی که آتش را از عرش به زمین می‌آورد. و هنگامی که صحبت از او باشد توفان و رعد و برق به پا می‌شود.

داستان پیش می‌رود و تاراگون تجربیاتی که از سفرشان اندوخته است را با تن‌تن به اشتراک می‌گذارد. و در همین اثنا گویی به شکل آتش به طرز اسرارآمیزی درون خانه به چرخش در می‌آید. و آن‌ها را به وحشت انداخته و پس از برخورد با مومیایی، ناپدید می‌شود. و البته راسکارکاپاک هم غیبش ‌می‌زند.

شب فرا رسیده است. و در اتفاقی حیرت‌انگیز در اتاقی که تاراگون خوابیده بود گوی‌های بلورین پیدا می‌شود؛ آخرین نفر هم به کما رفته است.

انتهای کتاب زمانی بر تحیر خواننده افزوده می‌شود که پروفسور کلکولس برای قدم زدن به باغ رفته و دستبدی از طلای خالص را پیدا کرده و بعد از زد و خورد با شخصی نامعلوم ربوده شده است. تاراگون در خوابی عمیق است و دوست قدیمی‌اش ناپدید. ناخدا و تن‌تن در پی یافتن سر‌نخ‌هایی هستند که با شنیدن اخباری راهی بارانداز می‌شوند. و برای یافتن کاتبرت پیر راه آمریکای جنوبی را پیش می‌گیرند.

پایان جنگ جهانی دوم؛ هرژه درمظان اتهام

اشغال بروکسل توسط نازی‌ها در سپتامبر۱۹۴۴ به پایان می‌رسد. و روزنامه ی لو سوآر به اتهام تبلیغ برای نازی‌ها بسته می‌شود. و هرژه ۴ بار از سوی مقامات مختلف مورد بازجویی قرار می‌گیرد. و در نتیجه از کار مطبوعاتی منع می‌شود. دو سال این وضع ادامه می‌یابد و سرانجام با حمایت فردی صاحب نفوذ فعالیت جدید مطبوعاتی‌اش را در مجله‌ای به نام تن‌تن آغاز کرده و زندانی‌های معبد خورشید را در همان سال (۱۹۴۶) منتشر می‌کند.

زندانیان معبد خورشید

زندانیان معبد خورشید

ناشر : فروزش

ناخدای بازنشسته و خبرنگار جوان وارد شهر کالائو واقع در کشور پرو می‌شوند. آن‌ها اطمینان دارند که کلکولس ربوده شده و در کشتی پاچاکاماک زندانی است. همان کشتی که تا چند روز دیگر در پرو پهلو می‌گیرد. ناخدا از ابتدای داستان با شتر‌های بی کوهانی که لاما نامیده می‌شوند تا پایان درگیر است. و این درگیری به همراه کارهای عجیب و غریب بازرس‌های دوقلو که از طرف اداره‌ی بازپرسی برای حل معمای پروفسور به پرو اعزام شده‌اند رگه‌ی طنز را در سراسر کتاب حفظ می‌کند.

کشتی رسیده است ولی پرچمی را به اهتزاز درآورده که نشان از شیوع بیماری‌ای مسری در کشتی می‌دهد. و به همین منظور دو هفته باید در قرنطینه باشد. تن‌تن که به این خبر مشکوک است تصمیم می‌گیرد که برای سرکشی از کشتی، شبانه و به صورت مخفیانه وارد آن شود. تا پرده از راز گم شدن کلکولس بردارد .
تن‌تن، پرفسور را به مانند اعضای تیم تحقیقاتی در کمایی عمیق می‌یابد. و پس از درگیری و زد و خورد از کشتی فرار کرده و اطلاعات خوبی را به دست می‌آورد؛ سرخ پوست‌ها قرار است به همراه پروفسور به مقصد شهری به نام جائوگا حرکت کنند.

ناخدا و تن‌تن نیز پس از سلسله حوادثی فراوان به جائوگا رسیده  و گزارش ربوده شدن پرفسور را در پاسگاه  می‌دهند. که به آنها اعتنایی نمی‌شود.

هرژه مردمان آن سرزمین را طوری تصویر می‌کند که ترس از درگیر شدن با سرخ پوست‌ها ویژگی تقریبا یکسان آن‌هاست. و حاضر به راهنمایی تن‌تن و‌هادوک نیستند ولی در اوج ناباوری صدایی از پشت درختان به تن‌تن وعده‌ی کمک می‌دهد.

نوجوانی به نام زورینو که به همراه تن‌تن، برفی و ناخدا به مقصد معبد خورشید حرکت می‌کنند. ولی خطر در کمین است. مخصوصا برای آن نوجوان سرخ پوست؛

اگر یک سرخ پوست چیزی را به یک سفید پوست گفت که سفید پوست نباید دانست، اینکا انتقام سختی از آن سرخ پوست گرفت.

راهی طولانی پیموده می‌شود. و حوادثی چون دزدین زورینو و نجاتش توسط تن‌تن و ناخدا، درگیری‌هادوک با لاما‌ها! و گذر از برف و گریختن از بهمن رخ می‌دهد تا به نقطه ای می‌رسند که معبد خورشید در بالای آن جاست. و برای رسیدن به آن باید با طناب از روی آبشاری گذر کنند. کاری به شدت خطرناک که موجب سقوط تن‌تن به آبشار می‌شود. که نه تنها از آسیب می‌گریزد بلکه به صورت معجزه آسایی یکی از ورودی‌های معبد را پیدا می‌کند. در غار پیشروی می‌کنند و پس از هل دادن دیوار به تالار بزرگی که اینکاها در آن مشغول به مراسمی مذهبی بودند پرتاب می‌شوند. این کارشان توهین به مقدسات تلقی شده، جرمی که قرار است مجازات سنگینی برایشان داشته باشد. زورینو بخشوده می‌شود. ولی تن‌تن و ناخدا باید روز مرگشان را مشخص کنند، اعدامی که به وسیله‌ی آتش قرار است بر آنها اعمال شود.

در همین حال تامسون‌ها پس از زیر پا گذاشتن آمریکای جنوبی و پیدا نکردن هیچ اثری از تن‌تن، ناخدا‌هادوک و کلکولس به روشی جدید روی آورده‌اند؛ استفاده از آونگ به سبک پروفسور!

تن‌تن از روزنامه‌ای که به همراه داشتند متوجه خبر مهمی می‌شود. و از ناخدا قول می‌گیرد که به او اطمینانی کامل داشته باشد. روزها سپری می‌شوند و ناخدا که مرگش را نزدیک می‌بیند به اوج ناامیدی رسیده است ولی تن‌تن در آرامشی مطبوع قرار دارد.

روز مجازات فرا رسیده و تن‌تن، ناخدا و پروفسور با لباسی مخصوص روی هیزم‌ها قرار گرفته‌اند. و سکانسی محسور کننده در شرف وقوع است:

تن‌تن با خورشید صحبت می‌کند. و چون از ساعت و روز خورشید گرفتگی باخبر بوده خورشید به آرامی به کسوف می‌رود. و ترس بر اینکاها چیره می‌شود؛ خدایشان از یک خارجی اطاعت کرده است. و اینکای بزرگ دستور به آزادیشان می‌دهد. پرده از مایع مقدس درون گوی‌های بلورین برداشته می‌شود و پسر خورشید با تقاضای بخشش آن هیئت که توسط تن‌تن مطرح می‌شود موافقت می‌کند. و آن‌ها نیز در عوض قول می‌دهند که این راز را با کسی فاش نسازند.

تن‌تن و ناخدا پس از مدت‌ها راه اروپا را در پیش گرفته و روانه منزل می‌شوند.

سرزمین طلای سیاه؛ تکمیل پروژه‌ای قدیمی

کتابی که به دلیل شروع جنگ جهانی دوم نیمه کاره مانده بود در سال ۱۹۵۰ در مجله‌ی تن‌تن به چاپ رسید. مجله‌ای که در آن سال با استقبالی شدید رو به رو بود.

سرزمین طلای سیاه با خبر همه‌گیری بحران بنزین شروع می‌شود. برای ناخدا از دریاسالاری دستور آماده باش رسیده است. شهر غرق در آشوب است و صحبت از دستکاری کردن بنزین‌هاست. گوشه و کنار شهر ماشین‌ها یکی‌یکی منفجر می‌شوند. و به پیچیدگی داستان دامن می‌زنند. تن‌تن مانند همیشه کنجکاو شده و تحقیقات شخصی‌اش را آغاز کرده است. قیمت سهام نفت به نصف کاهش یافته و اوضاع، خبر از یک فاجعه‌ی ملی می‌دهد.

سرزمین طلای سیاه

سرزمین طلای سیاه

ناشر : فروزش

همه جا صحبت از جنگ است. و روی دیوارها تابلوی بسیج عمومی دیده می‌شود. تن‌تن مصر‌تر از همیشه برای حل این موضوع تلاش می‌کند و تصمیم گرفته است به وقت تاریکی در اطراف مخازن بنزین گشتی بزند.
در هنگام بازدید متوجه اخباری مشکوک‌ می‌شود و تصمیم می‌گیرد با استفاده از روابطش در کشتی “اسپیدول استار” به عنوان متصدی نفوذ کند. همان کشتی که تامسون و تامپسون نیز قرار است به عنوان جاشو در ماموریتی پوششی در آن حضور داشته باشند.

هرژه قرار است مخاطبینش را به سرزمین اعراب ببرد؛ به بندر بزرگ خمیخال در خِمِد. همان جا که خبر از درگیری شیخی به نام باب‌الحر و حاکم آن جا، امیربن کالیش اذاب است و باب‌الحر قصد سرنگونی امیر را دارد.

تن‌تن پس از پشت سر گذاشتن سلسله حوادثی توسط نیروهای باب‌الحر پیش او برده می شود. و تامسون‌ها که از جایزه‌ای که برای شیخ تعیین شده خبر یافتند راه بیابان در پیش گرفته تا پایگاه او و محل اختفایش را پیدا کنند. داستان پیش می‌رود و به اولین نقطه‌ی کلیدی‌اش می‌رسد؛ تن‌تن در تاریکی شب در بیابان، گروهی از سوارکاران را می‌بیند که خط لوله‌ی نفت را منفجر می‌کنند. تن‌تن متعجب شده، خرابکاران را تعقیب کرده و دشمنی قدیمی را به سرکردگی آنان می‌بیند؛ دکتر مولر، جاعل اسکناس سابق که به قصد سودجویی به سرزمین اعراب آمده است. و کشمکش‌های جدیدش با تن‌تن کلید می‌خورد.

در همان هنگام تامسون‌ها در بیابان سرگردان‌اند. و چند ساعتی است که دور خودشان می‌چرخند. بارها اسیر سراب شده و فریبش را خورده‌اند و پس از مدتی طولانی و به صورت کاملا اتفاقی تن‌تن را می‌یابند. به شهر وارد می‌شوند و تن‌تن پا به قصر حاکم بزرگ می‌گذارد. و با امیر بن کالیش اذاب آشنا می‌شود و ماجرایش را از سرگردانی در بیابان تا انفجار خط لوله بازگو می‌کند.

مولر که با نام پروفسور اسمیت بین مردمان آن سرزمین شناخته می‌شود نماینده ی شرکتی نفتی است که بارها با امیر بر سر قراردادهایی جدید بحث کرده است. و در آخر برای تن دادن امیر به توافق با او، پسر امیر (عبدالله) را ربوده است. تن‌تن به دل ماجرا می‌زند و خود را به هر شکل به اقامتگاه پروفسور اسمیت می‌رساند. و تونل زیرزمینی‌اش را کشف کرده و عبدالله را می یابد؛ کودکی در نهایت شرارت و به شدت بازیگوش. درگیری تن‌تن با اسمیت و افرادش آغاز شده و ناخدا‌هادوک همچون معجزه‌ای ظاهر می‌شود و تن‌تن را از مهلکه می‌رهاند.

تامسون‌ها دوباره در جاده‌ها سرگردان شده‌اند! و قرصی را یافته که فرمول ۱۴ نامیده می‌شود؛ همان ماده که منشاء انفجارها و آلودگی بنزین بوده و به اشتباه آن را خورده اند.
 نهایتا با رشادت تن‌تن و حضور به موقع ناخدا‌ هادوک که عبدالله او را “لعنت بر شیطان” صدا می‌کند یعنی درست به تکه کلام خود ناخدا! و همچنین سر به هوا بودن کارآگاه‌ها معضل بنزین حل می‌شود. و آرامش ربوده‌شده به کشور باز می‌گردد.

سفر به کره ماهگشت و گذار در ماه؛ دوگانه‌ی نهایی

آغاز نگارش این داستان دو قسمتی با تاسیس استودیو هرژه هم‌زمان شد. یعنی وقتی که هرژه خود را به تنهایی قادر به انجام این پروژه سنگین نمی‌دید؛ به سال ۱۹۵۳ میلادی.

ناخدا و تن‌تن پس از ماجراجویی‌هایشان در سرزمین اعراب به مارلین اسپایک بازگشته‌اند. ولی پروفسور کلکولس چند وقتیست که آن جا را ترک کرده است، دقیقا بعد از تماس “مرد محترمی با لهجه‌ی خارجی”

تلگرافی خبر از اقامت پروفسور در سیلداویا می‌دهد. و تن‌تن و ناخدا چمدان‌هایشان را باز نکرده به مقصد کلکولس راهی می‌شوند. غافل ازینکه بدانند سفر به کره ماه در پیش است. تن‌تن به قضیه مشکوک شده و به محض ورود به سیلداویا این شک بیشتر می شود. یعنی آن زمان که افرادی را مامور بردن آن‌ها پیش پروفسور می‌بیند. پس از وارد شدن به منطقه ممنوعه و پشت سر گذاشتن ایست‌های متعدد بازرسی با ولف، دستیار پروفسور کلکولس آشنا می‌شوند و پا در نیروگاهی اتمی می‌گذارند.

سفر به کرهٔ ماه

سفر به کرهٔ ماه

ناشر : فروزش

تن‌تن و‌ هادوک هم چنان نمی‌دانند که علت حضور پروفسور در آنجا چیست که کلکولس پرده از این حقیقت برمی‌دارد:

الان مشغول تکمیل طرح‌های مربوط به موشکی هستم که با نیروی اتمی کار می‌کند و قصد دارم با اون در سطح کره‌ی ماه فرود بیام.

و از آن دو دوست قدیمی می‌خواهد که در این سفر همراهی‌اش کنند.

ولف روز بعد نیروگاه را به طور کامل به تن‌تن و ناخدا‌هادوک نشان می‌دهد. و تصویر‌سازی‌های هرژه از نیروگاه اتمی و تاسیسات و رکتورهایش ظرافتی خیره‌کننده را به نمایش می‌گذارد، هم چنان که اطلاعات داده‌شده درباره‌ی اورانیوم و پدیده‌ی شکافت هسته‌ای را برای آگاهی خواننده و روشن شدن ماهیت آن نیروگاه لازم می‌داند.

هرژه از خرابکاران بوردوریایی خبر می‌دهد که قصد جاسوسی و سرک کشیدن از این نیروگاه را دارند. و هواپیمایی از سمت جنوب به منطقه‌ی ممنوعه نفوذ کرده و سه چتر باز از آن پریده اند. در همین گیر و دار سر و کله‌ی تامسون‌ها پیدا می‌شود که به منظور حفاظت از هم‌میهنانشان به آن ماموریت آمده‌اند.
بوردوریایی‌ها با استفاده از وسایل استراق سمع تمامی مکالمات بی سیمی بین افراد حاضر در نیروگاه را گوش می‌کنند و از نقشه‌ها و اهدافشان با خبرند.

چند روز می‌گذرد و موشک آزمایشی پرتاب می‌شود. و پروفسور سرمست از موفقیت در طراحی بی نقصش است که متوجه می‌شود کنترل موشک از دستشان رها شده و بوردوریایی‌ها آن را از مسیر خارج کرده‌اند. که با تدبیر از پیش اندیشیده شده‌ی تن‌تن موشک را منفجر می‌کنند.

ماه‌ها سپری می‌شود، موشک اصلی آرام آرام نکمیل شده و لباس‌های فضایی در برابر خلاء و دمای پایین تست می‌شوند. و همه چیز تقریبا برای روانه شدن به سمت ماه فراهم است. که دستگاه اطلاعاتی بوردوریا از تاریخ پرتاب موشک آگاه شده و در نظر دارد جاسوسی به آن پایگاه بفرستد.

لحظه‌ی پرتاب روز به روز نزدیک‌تر می‌شود و تنش و اضطراب بین تن‌تن و دوستانش بیشتر. روز موعد فرا می رسد. تن‌تن و برفی، ناخدا، پروفسور و ولف قرار است سرنشینان این موشک باشند. و پا داخل چیزی بگذارند که ممکن است به آرامگاه ابدی آن‌ها تبدیل شود.

موشک پرتاب می‌شود!

تن‌تن؛ قهرمانی بین ستاره‌ای

پس از بیهوشی ناشی از پرتاب، اعضای تیم یکی پس از دیگری هشیار می‌شوند. و موشک در مسیر طبیعی خودش قرار گرفته است که در همین لحظات اتفاقی عجیب رخ می‌دهد:

کارآگاهان دوقلوی حواس‌پرت که خیال می‌کردند زمان پرتاب ساعاتی بعد است برای بررسی موشک پا به آن گذاشته‌اند! که سرنشینان را متعجب می‌کند. و البته خشم ناخدا را بر می‌انگیزد چون ذخیره اکسیژن برای ۴ نفر است و آن‌ها حالا ۶ نفر شده‌اند.

ناخدا که از همان ابتدا با نا امیدی این سفر را شروع کرده بود در اقدامی احمقانه لباس فضایی تن کرده، از موشک بیرون رفته و در فضا معلق است. که تن‌تن او را با هر بهانه و دلیلی به داخل موشک باز می‌گرداند. و به او هشداری جدی می‌دهد که جان بقیه افراد را به خطر نیندازد. فریم‌ها یکی پس از دیگری می‌آیند و می روند. و هرژه در خلال متن اطلاعات مفیدی از ماه به مخاطبانش می‌دهد. سرنشینان مشغول تدارکات لازم برای فرود آمدن روی سطح ماه هستند و استرس هم بر آنان و هم تیم کنترل‌کننده در سیلداویا غالب شده است. داستان به شدت نفس‌گیر شده و سکوتی عجیب حکم فرماست.

پس از دقایقی خبر فرود موفقیت‌آمیزشان توسط تن‌تن به زمین مخابره می‌شود. که این خبر نه تنها افراد حاضر در اتاق فرمان سیلداویا بلکه بوردوریایی‌هایی که این اخبار را رصد می‌کنند را نیز خوشحال می‌کند.
هرژه قهرمانش را به عنوان اولین فردی که باید روی ماه قدم بزند شایسته می‌داند. و تن‌تن ۱۶ سال قبل تر از نیل آرمسترانگ روی ماه راه می‌رود! در “سرزمینی مرده، خاموش و رعب‌آور”

زمان، زمان گشت و گذار بر روی ماه است؛ تحقیقات آغاز می‌شود و پروفسور خبر از کوتاه شدن زمان اقامت برای ذخیره اکسیژن کافی و همچنین فشردگی کارها میدهد. کارها طبق برنامه با دقت و آرامش جلو می‌رود ولی هیجانی ناگهانی بر داستان چیره می‌شود و آرامش را محو می‌کند.

اکتشاف روی کرهٔ ماه

اکتشاف روی کرهٔ ماه

ناشر : فروزش
قیمت : ۸۱,۰۰۰۹۰,۰۰۰ تومان

جاسوس بوردوریا که پیش از آن آجودان مخصوص اتوکار بود، با هم دستی و خیانت ولف به موشک راه پیدا کرده و با غافلگیری تن‌تن با ضربه‌ای بی‌هوشش می‌کند. و سایر افراد به جز ولف در حال کاوش بر سطح ماه هستند که جورگن، ولف را مجبور می‌کند که موشک را برای بازگشت به زمین آماده سازد. که تن‌تن به هوش آمده و با اقدامی هیجانی مانع از آن کار می‌شود.

زمان محدودتر شده و کار آماده‌سازی موشک برای بازگشت پیش می‌رود. و پس از گذشت چند روز پرتاب می‌شوند. داستان با حماقت تامسون‌ها، کشته شدن جورگن و کشمکش‌های دیگر پیش رفته و ولف در عملی شجاعانه برای آن که اکسیژن برای سایرین باقی بماند از موشک خارج می‌شود. در آخرین مراحل برای رسیدن به زمین هستند که:

هوا غیر قابل تنفس شده، آخرین مخزن اکسیژن لباس‌های فضایی نیز مصرف شده‌اند. و بقیه افراد بی‌هوش شده‌اند.

فقط و فقط تن‌تن خودش را بیدار نگه داشته‌است. و با مشقت‌های فراوان در لحظه‌ی آخر خلبان خودکار را فعال می‌کند. و پس از سپری شدن لحظاتی نفس‌گیر پروفسور و تیم‌اش با خلق حماسه‌ای افتخار آمیز به زمین باز‌می‌گردند.

ماجرای کلکولس و اشاراتی به جنگ سرد

در اواسط قرن بیستم به سال ۱۹۵۶ میلادی و در بحبوحه‌ی جنگ سرد بین بلوک شرق و بلوک غرب، هرژه نیز از جریانات زمانه‌اش عقب نمانده و از آنها الهام می‌گیرد. و دست به خلق هجدهمین جلد از مجموعه داستان‌های تن‌تن به نام ماجرای کلکولس(تورنسل) می‌زند.

تن‌تن و ناخدا به پیاده‌روی رفته‌اند. که طوفانی آغاز می‌شود و در پس طوفان شیشه‌های پنجره‌ها، آینه‌ها و باقی چیزهای شکستنی شروع به خرد شدن می‌کنند. و شکستن بی‌دلیل بعضی اشیا تن‌تن و ناخدا را به فکر فرو می‌برد. پروفسور از آزمایشگاهش به خانه آمده و تن‌تن روی کلاه او سوراخی که نشان از سوءقصدی نافرجام می‌دهد، می‌یابد. پروفسور از مرگ گریخته ولی معمایی تازه ایجاد کرده‌ است؛ چه کسانی قصد حذف او را دارند و به چه دلیل؟

ماجرای پروفسور کالکولوس

ماجرای پروفسور کالکولوس

ناشر : فروزش
قیمت : ۸۱,۰۰۰۹۰,۰۰۰ تومان

روز بعد و این بار بدون وجود صاعقه، شکستن شیشه‌ها ادامه دارد. و علامت سوالی برای ساکنان آنجا شکل می‌گیرد. برادران کارآگاه برای تحقیقات سر می‌رسند و پروفسور به قصد کنفرانسی راهی ژنو می‌شود. تن‌تن که پس از خروج پروفسور متوجه پایان شکستن شیشه‌ها شده است به همراه ناخدا به آزمایشگاه پروفسور سرک می‌کشد و سرنخ‌هایی پیدا می‌کنند.

اطلاعات به دست آورده، آن‌ها را به ژنو می‌رساند. زیرا باور دارند که گروهی در تعقیب پروفسور هستند و جان کلکولس در خطر است. ولی او را در ژنو پیدا نمی‌کنند. زیرا او با قطار به مقصد شهر نیون در حرکت است. عده ای دوست ندارند که دوستان پروفسور به او برسند بنابراین تن‌تن و ناخدا در مسیر نیون بارها مورد حمله قرار می‌گیرند و هربار از آن می‌گریزند.

در پی یافتن پروفسور مدام به در بسته می‌خورند. و هرژه در این هنگام خواننده‌اش را مطلع می‌کند که کلکولسِ پیر درگیر ماجرای بسیار خطرناکی شده است؛ او دستگاهی اختراع کرده که می‌تواند به عنوان سلاحی جنگی مورد استفاده قرار بگیرد. دستگاهی با بشقاب‌های بزرگ سهموی شکل.

دوباره پای کشور بوردوریا وسط است. و مقاماتش در تلاش‌اند که این دستگاه فراصوت که قابلیت انفجار هرچیزی را از راه دور دارد به چنگ بیاورند. تامسون‌ها مثل همیشه با سر و شکلی عجیب که مثلا لباس محلی آن کشور است برای پیدا کردن تن‌تن و ناخدا پا به خاک سوییس گذاشته‌اند!

تن‌تن و ناخدا که از نقشه‌ی بوردوریایی‌ها با خبر شده‌اند ماجراجویی خطرناک را آغاز می‌کنند. و شبانه به قصد سرکشی به سفارت بوردوریا می‌روند و در آنجا با درگیری‌ای که شکل می‌گیرد این بار پروفسور توسط سیلداویایی‌ها ربوده می‌شود. تعقیب و گریز بین آن‌ها، تن‌تن و ناخدا ادامه دارد ولی در نهایت موفق به فرار می‌شوند.

تن‌تن و ناخدا در جاده سرگردان‌اند. و پروفسور کلکولس لحظه لحظه از آن‌ها دورتر می‌شود. بین دولت‌های سیلداویا و بوردوریا اختلافات بالا گرفته و صحبت از جنگی قریب الوقوع است. این بار بوردوریایی‌ها با غافلگیری رقیب پروفسور را به دست آورده‌اند.

هادوک در تماس با نستور متوجه می‌شود که شب گذشته به آزمایشگاه کلکولس دستبرد زده اند و هرچه بوده است را برده‌اند. داستان فریم به فریم پیچیده‌تر شده و تن‌تن و ناخدا به مقصد بوردوریا سوار هواپیما می‌شوند.
تن‌تن با به دست آوردن اطلاعاتی، سرهنگ اسپونز را به عنوان مسئول اصلی عملیات مصادره کردن اختراع پروفسور کلکولس می‌شناسد. و در ضمن همین شناسایی، آشنایی بیانکا کاستافیوره و ناخدا‌هادوک خالی از لطف نیست. کسی که همیشه نام‌هادوک را اشتباه تلفظ کرده و با این کار ناخدا را عصبی می‌کند.

تن‌تن و ناخدا با تغییر شکل و هم چنین جعل هویت خود را به عنوان نماینده‌های صلیب سرخ جهانی به زندان معرفی می‌کنند. و کلکولس را فراری می‌دهند و پس از پشت سرگذاشتن موانع نظامی ارتش بوردوریا در جاده و هم چنین هیجاناتی شدید ناشی از درگیری مسلحانه از آن کشور گریخته و پروفسور نقشه‌های آن سلاح کشتار جمعی را به دست نابودی می‌سپارد.

کوسه‌های دریای سرخ؛ مرگ بر برده داری

تجارت انسان به عنوان موضوعی جدید درمجموعه داستان‌های تن‌تن دستمایه هرژه برای آفریدن کتابی قرار می‌گیرد که از نظر تعداد شخصیت رکورددار مجموعه است. و در سال ۱۹۵۸ منتشر می‌شود.
این کتاب پیش‌تر با نام “ذغال سنگ” نامی که به عنوان اسم رمزی سیاهان در بین تاجرین برده مورد استفاده بود منتشر شد. که پس از توهین دانسته شدن این عبارت و روانه شدن انتقاداتی به سوی هرژه ، او نام کتاب را به “کوسه‌های دریای سرخ” تغییر داد.

ماجراهای تن تن۱۹ (کوسه‌های دریای سرخ)

ماجراهای تن تن۱۹ (کوسه‌های دریای سرخ)

ناشر : فروزش
قیمت : ۸۱,۰۰۰۹۰,۰۰۰ تومان

تن‌تن به همراهی ناخدا به صورت کاملا اتفاقی در خیابان با ژنرال آلکازار برخورد می‌کنند. و به رفتار عجیب و عجولانه‌ی او مشکوک شده و حدس می زنند که درگیر ماجرایی شده باشد.
در بازگشت به مارلین اسپایک با عبدالله پسربچه‌ی شیطون و شرور امیر بن کالیش اذاب رو به رو می‌شوند، کسی که خانه را زیر و رو کرده است! امیر، عبدالله را  برای مقطعی به آن‌ها سپرده است. زیرا کشورش درگیر بحرانی شدید شده و خطر او و خانواده‌اش را تهدید می‌کند.

تامسون‌ها سر رسیده و اخباری مبنی بر درگیری ژنرال آلکازار با فعالیت‌هایی مثل قاچاق هواپیما و خریدهای مشکوک سلاح‌های سنگین می‌دهند. و خواننده به یاد کشور همیشه در تلاطم ژنرال می‌افتد. که احتمالا ژنرال برای کودتایی دوباره و دست‌گیری قدرت در تلاش است. خمد سقوط کرده و باب‌الحر دشمن قدیمی امیر بن کالیش اذاب قدرت را به دست آورده است. تن‌تن و ناخدا به قصد نجات دادن امیر و هم چنین خلاص شدن از شیطنت‌های عبدالله ماجراجویی جدید را آغاز می‌کنند و عازم خمد می‌شوند. درآن کشور بحران‌زده از بمب گذاری هواپیما می‌گریزند، و پس از باخبر شدن سرویس اطلاعاتی از حضورشان و تعیین جایزه‌ای برای آن‌ها از گشتی‌های مسلح خود را پنهان می‌کنند. و در تاریکی شب به دیدار آشنایی قدیمی در خمد می‌روند.

فردای آن روز تن‌تن و ناخدا در لباسی زنانه و خاصه‌ی آن محیط، راه صحرا پیش گرفته و در امید پیدا کردن امیر در گرمای سوزان پیش روی می‌کنند. حاکم سرنگون‌شده را در دل صخره‌ها می‌یابند. و او از درگیری‌اش با گروهی به نام “عربیار” خبر می‌دهد؛ گروهی که نه تنها سلاح‌هایی سنگین می‌فروشند و با حمایت از باب‌الحر در کشورش بلوا به پا کرده‌اند بلکه در خرید و فروش برده نیز نقشی پر رنگ دارند.

تن‌تن و ناخدا مصمم می‌شوند که برای رسوا کردن چهره یا چهره‌های پشت این گروه به دریا بزنند. و با کسی که عربیار را حمایت می‌کند رو به رو شوند کسی که بی نهایت سرمایه‌دار است. و صاحب ناوگانی دریایی است.
در دریا پیش می‌روند و پس از حمله‌ای برق آسا کشتی‌شان را نابود و خودشان را آواره‌ی دریا می‌بینند. و بار دیگر هرژه از راستاپاپالوس به عنوان خرابکاری تمام‌عیار بهره گرفته و او را پشت پرده‌ی تمام اتفاقات نشان می‌دهد. کسی که دشمنی‌اش با تن‌تن تاریخی چندساله دارد.

در دریای سرخ پس از اسیر شدن و فرار از آتش در کشتی باری کوچکشان، نویسنده سیاه پوستانی را تصویر می‌کند که به امید زندگی بهتر از کشورشان خارج شده‌اند. ولی نمی‌دانند که قرار است به عنوان برده در کشور دیگری فروخته شوند.

با به‌ دست گرفتن سکان کشتی توسط تن‌تن و ناخدا و پرده‌برداری از تجارت کثیف راستاپاپالوس، او نیز بیکار ننشسته است و قصد دارد کشتی‌شان را با استفاده از جنگنده‌هایی دریایی از بین ببرد. که هر بار ناخدا با تجربه‌ی فراوانش از اژدرها یکی پس از دیگری با تغییر مسیرهایی درست گریخته و کشتی را نجات می‌دهد. و جان همراهانش را حفظ می‌کند.

در پایان پس از افشای تجارت برده توسط تن‌تن و هم چنین مشاهده‌ی رد پای شرکت‌های اروپایی در قاچاق هواپیما و بحران در خمد، امیر دوباره قدرت را به دست می‌گیرد. و تن‌تن و ناخدا به مارلین اسپایک باز می گردند. و ماجرایی دیگر را با موفقیت پشت سر می‌گذارند.

جست و جو درغارهیولا؛ اثری شفابخش

از مطرح‌ترین آثار کمیکی اروپا و همچنین محبوب‌ترین کتاب هرژه از نظر خودش. ژرژ رمی در حین نگارش این اثر به هنگام خواب درگیر کابوس‌های وحشتناکی است و به او بارها توصیه می‌شود که فشار کاری را از دوش خودش بردارد. و از نوشتن خودداری کند. کاری که او نمی توانست و با جدیت به تکمیل “جست و جو در غارهیولا” که “تن‌تن در تبت” نیز نامیده می‌شود پرداخت. و آن را در سال ۱۹۶۰ منتشر کرد. و پس از پایان این اثر کابوس‌هایش به کلی رفع شد. و با انتشارش اثری زندگی‌بخش بر روی او گذاشت.

تن تن در تبت

تن تن در تبت

ناشر : فروزش
قیمت : ۸۱,۰۰۰۹۰,۰۰۰ تومان

تن‌تن و برفی به همراه ناخدا و پروفسور در تعطیلات به سر می‌برند. و همه چیز روندی طبیعی را طی می‌کند که ناخدا به تن‌تن خبر می‌دهد سانحه‌ای هوایی در نپال اتفاق افتاده و هواپیمایی در کوهستان سقوط کرده است.
تن‌تن خوابی آشفته می‌بیند و فردای آن روز، نامه‌ای از چانگ دوست قدیمی تن‌تن و البته هرژه! که اولین بار در کتاب نیلوفر آبی به تصویر کشیده شد، دریافت می‌کند. که خبر از سفر به اروپا و وعده‌ی دیدار با تن‌تن را می‌دهد؛ خبری که تن‌تن را بسیار خوشحال می‌کند. ولی خوشحالی‌اش دوامی ندارد؛ چانگ در همان هواپیمای سقوط کرده بوده است. ولی تن‌تن کسی نیست که این شکست بزرگ روحی را به این راحتی‌ها قبول کند.

او ایمان دارد که چانگ زنده است. و برای نجاتش باید به سراغ طبیعت برود. و در صورت نیاز به جنگ با آن بپردازد. تلاش‌های ناخدا برای منصرف کردن تن‌تن نتیجه نداده و دو روز بعد به همراه او به دهلی نو می‌رسند. و از آن جا راهی کاتماندو می‌شوند. در کاتماندو بارها توسط افراد مختلف به تن‌تن هشدار داده می‌شود که از ماجراجویی دست بردارد:

شما با این کار جونتون رو به خطر می‌اندازین. هیچ نتیجه‌ای هم نمی‌گیرید. حتی اگر دوست شما از سانحه جان به در برده باشد تو این چند روز از سرما و گرسنگی مرده

تمامی این‌ها و هم چنین حرف‌ها و سرزنش‌های ناخدا در تن‌تن اثری نمی‌گذارد. و او به حسی که می‌گوید چانگ زنده است اطمینان می‌کند.

برای رفتن به کوهستان، راهنمایی به نام تارکی را استخدام کرده و ماجراجویی، این بار به قصد تبت آغاز می شود. حواس پرتی‌های ناخدا در طول مسیر و مشاجره‌هایش با باربران فریم به فریم کتاب را با طنزی ملیح آراسته می‌کند. و تصویرگری‌های جذاب هرژه از سر‌سبزی جنگل سپس کوه و طبیعت سردش مخاطب را غرق لذت می‌سازد.

به محل سقوط هواپیما نزدیک شده‌اند که باربران پرده از افسانه‌ای قدیمی در ضمن صحبت با ناخدا برمی‌دارند؛ یتی مرد برفی نفرت انگیز.

فردای آن روز به ردپاهایی بزرگ بر روی برف می‌رسند. رد پاهایی که حیرت ناخدا را نیز بر می‌انگیزد. ولی هم چنان در تلاش است که وجود یتی را خیال و افسانه‌ای بیش نداند. باربرها با دیدن این ردپا گریخته‌اند و تن‌تن این راه پر خطر را با ناخدا و تارکی پیش می‌رود.

به لاشه‌ی هواپیما رسیده‌اند. و تن‌تن در گشت‌زنی اطراف آن غاری می‌یابد و درون آن غار نام چانگ را حک شده بر روی سنگی می‌بیند. و به زنده بودن او امیدوارتر می‌شود. ولی خبر بد در راه است؛ تارکی ادامه راه را صلاح ندانسته و جدا می‌شود. تن‌تن با سگ وفادارش برفی و یار دیرینه‌اش ناخدا ‌هادوک به جست‌وجو ادامه می‌دهد و در بالا رفتن از صخره ای، کوهستان و عظمتش غافلگیرشان می‌کند. به نحوی که اگر تارکی پشیمان نشده بود و بر نمی‌گشت تن‌تن و ناخدا به اعماق دره‌ها سقوط می‌کردند.

جست و جو همچنان ادامه دارد ولی حادثه در کمین نشسته است. از راه‌های سخت و گردنه‌های خطرناک عبور می‌کنند و در اثر خستگی بی هوش می‌شوند. به هنگام بیداری خودشان را در معبدی می‌بینند که برفی با شجاعتی مثال‌زدنی تمام افراد آن جا را باخبر کرده بود و آنها به نجات تن‌تن و همراهانش شتافته بودند.

تن‌تن دست بر دار نیست. و راهی کوهی به نام  “شاخ گاو” شده است. و ناخدا با تمامی مخالفت‌هایش هم چنان همراهی‌اش می‌کند. به غاری می‌رسند و تن‌تن، چانگ، دوست قدیمی‌اش را در آنجا پیدا می‌کند. دوست چینی تن‌تن ضعیف شده است و در تب می سوزد.

چانگ داستان سقوط خود را تعریف کرده و یتی را تنها دلیل زنده ماندنش می‌داند. موجودی که او را از برف و سرما نجات داده، از مرگ رهانده و به غار آورده است. موجودی که بر خلاف نظر همگان قلبی از طلا دارد. و با رفتن چانگ به مانند همیشه در کوهستان تنها می‌ماند.

جواهرات کاستافیوره؛ بدبیاری‌های مکرر ناخدا

جواهرات کاستافیوره، بیست و یکمین کتاب از مجموعه ماجراهای تن‌تن که در سال ۱۹۶۳ منتشر شد. نکته‌ی حائز اهمیت در این کتاب این است که بر خلاف داستان‌های قبلی، تن‌تن و ناخدا به جایی سفر نمی‌کنند. و تمامی اتفاقات در مارلین اسپایک رخ می‌دهد.

هرژه در این کتاب نیم‌نگاهی به کولی‌ها و مشکلات عدیده‌شان می‌اندازد. و آن‌ها را در نهایت تنگدستی، شریف نشان می‌دهد؛ تن‌تن و ناخدا که در حین پیاده‌روی انبوهی از زباله توجه‌شان را جلب کرده است متوجه حضور افرادی در پیرامون آن می‌شوند؛ کولی‌ها. که پلیس اجازه‌ی اقامت جایی به جز آنجا را به آن‌ها نداده است که ناخدا پس از دانستن این موضوع با مهربانی چمنزار‌های اطراف قصرش را پیشنهاد می‌کند.

جواهرات کاستافیوره

جواهرات کاستافیوره

ناشر : فروزش
قیمت : ۸۱,۰۰۰۹۰,۰۰۰ تومان

به خانه بازگشته‌اند. و خواننده از وجود پله‌ای آگاه می‌شود که لق است و چند روزیست که اهالی خانه را به دردسر انداخته است. در این حین تن‌تن نامه‌ای از بیانکا کاستافیوره را نشان ناخدا می‌دهد که قصد دارد جهت ملاقاتی دوستانه و سفری تفریحی به مارلین اسپایک بیاید. ناخدا با شنیدن این خبر در تکاپو افتاده و در تلاش است که قبل از رسیدن او خانه را ترک کند. که در خلال این هیجانات، پله‌ی خراب کار خودش را می‌کند. و باعث پیچ خوردن پای ناخدا می‌شود. که این حادثه برایش یک هفته استراحت اجباری و در نتیجه ماندن در خانه را همراه دارد.

بیانکا کاستافیوره به همراه ایرما مستخدمش و آقای واگنر پیانیستش پا به مارلین اسپایک گذاشته و در بدو ورود طوطیی به ناخدا هدیه می‌کند. که تا انتهای داستان، ‌هادوک با آن کلنجار می‌رود. و باعث خلق موقعیت‌هایی طنزآلود می‌شود.

کولی‌ها در چمنزارهای مارلین اسپایک ساکن شده‌اند. و تمرین‌های کاستافیوره آغاز شده و ناخدا در مرز جنون است. که از تن‌تن می‌خواهد ویلچری برایش تهیه کند که با آن از خانه بگریزد.
با آمدن خواننده‌ی اپرای معروف یعنی بیانکا کاستافیوره به مارلین اسپایک مجله‌ها بیکار ننشستند و خبرنگاران و عکاسان خود را روانه آن ملک کرده‌اند. در یکی از این دیدار‌ها و مصاحبه‌ها کنار هم قرار گرفتن ناخدا و بلبل میلانی خوراک مطبوعاتی خوبی به مجلات می دهد و عکس‌های مشترکشان روی جلد می‌رود. و خبر از ازدواج قریب‌الوقوع آن دو می‌دهد :

بیانکا کاستافیوره با گرگ پیر ازدواج می‌کند.

خبری جعلی که ناخدا را سخت برآشفته و سیلی از نامه‌ها و تماس‌ها به منظور تبریک گفتن او را کلافه کرده است؛ گویی بدبیاری‌هایش تمامی ندارد. وابستگی شدید کاستافیوره به جواهراتش بارها او را در توهم از دست دادنش ترسانده و حتی باعث باز شدن بی‌دلیل پای تامسون و تامپسون به قصر می‌شود. داستان ادامه می‌یابد و خانه از صدای پیانو آکنده است. و همچنان کاستافیوره اسم‌هادوک را اشتباه تلفظ می‌کند و ناخدا با طوطی‌اش درگیر است.

قصه از چالشی جدید خبر می‌دهد؛ آنجا که زمردی گران‌بها از جواهرات کاستافیوره گم شده است. و این بار کارآگاهان با افراد خانه مصاحبه می‌کنند که در این بین آونگ همیشگی کلکولس، به سمت کولی‌ها میل می‌کند. گم شدن جواهری از کاستافیوره تیتر رسانه‌ها شده و تامسون‌ها کولی‌ها را دزد زمرد می‌دانند. که از نظر تن‌تن آن‌ها کاملا بی گناه‌اند. تن‌تن به ماجرای جدیدش که پیدا کردن زمرد است می‌پردازد و تحقیقاتش را دنبال می‌کند ولی چیزی دستگیرش نمی‌شود.

کاستافیوره قصر را برای اجرایی در میلان ترک می‌کند. که این عمل ناخدا را غرق شادی می‌کند و تن‌تن که هنوز در پی حل ماجراست ایده‌ای به ذهنش می‌رسد. و با کارآگاهان به سمت درختی می‌روند که زاغی در آن لانه کرده و اشتباه تامسون‌ها در متهم کردن کولی‌ها اثبات و زمرد قیمتی کاستافیوره پیدا می‌شود.

پرواز ۷۱۴ و فرازمینی‌ها

پرواز ۷۱۴ پس از چهار‌ سال وقفه در سال ۱۹۶۸ میلادی توسط انتشارات کاسترمن منتشر شد. کتابی با محوریت پدیده‌های فرازمینی و آثار آن بر زندگی انسانی.

تن‌تن و برفی، به همراهی ناخدا‌هادوک و پروفسور کلکولس برای حضور در کنگره‌ای به عنوان مهمانان افتخاری- کسانی که برای اولین بار به کره‌ی ماه پا گذاشتند- راهی استرالیا هستند. در توقفی که در جاکارتا می‌کنند دوست قدیمیشان، اسکات خلبان را می‌بینند. و از طریق او به میلیونر معروف که هیچگاه نمی‌خندد یعنی آقای لاستلو کاریداس معرفی می‌شوند.

پرواز ۷۱۴

پرواز ۷۱۴

ناشر : فروزش
قیمت : ۸۱,۰۰۰۹۰,۰۰۰ تومان

کاریداس میلیونری خسیس با عاداتی عجیب شخصیت پردازی می‌شود. و در اثر آشناییش با آنها به خصوص پروفسور کلکولس بارها می‌خندد. اتفاقی که برایش بسیار عجیب است. تن‌تن و دوستان تصمیم می‌گیرند با اصرار‌های مکرر آقای کاریداس با هواپیمای اختصاصی و به شدت مجهز او که به یک مقصد می‌روند همراه شوند. که این تصمیم به مذاق اسپالدینگ منشی آقای کاریداس خوش نمی‌آید. و با تماس‌های مشکوکش توجه خبرنگار جوان را به خودش جلب می‌کند. ماجرایی جدید در راه است؟

ناخدا و میلیونر معروف به بازی “کشتی جنگی” مشغول‌اند. و تن‌تن باور دارد که اتفاقاتی در حال وقوع است و ذهنش پریشان است. در همین هنگام اسپالدینگ به کابین خلبان می‌رود و اسکات را به سراغ کاریداس می‌فرستد. و با این حیله با مشارکت کمک خلبان‌ها هدایت هواپیما را در دست می‌گیرند. و آن را از مسیر اصلی خارج کرده و به سمت جزیره‌ای به نام “پولاپولابومپا” که مخفیگاهشان است حرکت می‌کنند.

آقای کاریداس آشفته شده و فریاد می‌زند. ناخدا که از ماجراجویی به تنگ آمده عصبی است و تن‌تن در فکر چاره است.

پس از مشقت‌های زیاد به جزیره‌ی مذکور فرود می‌آیند. و تن‌تن و ناخدا با دیدن سردسته‌ی آنها متعجب می‌شوند؛ راستاپاپالوس.

کسی که توانسته بود از کوسه‌های دریای سرخ نجات یابد و با طراحی نقشه‌ی دزدیدن کاریداس قصد دارد به حساب‌های بانکی او مسلط شود. تن‌تن و دوستانش در جایی زندانی می‌شوند و کاریداس برای به حرف آمدن و گفتن رمزهای حسابش به اتاقی منتقل می‌شود.

پس از گذشت زمان و سردرگمی تن‌تن، با کمک برفی و سپس درگیری با نگهبانان از پناهگاه بیرون می‌آیند. و در آن طرف داستان کاریداس هنوز به حرف نیامده و راستاپاپالوس را عصبانی کرده است.

پروفسور با آونگ همیشگی‌اش مشغول است. و نوسانات عجیبی را مشاهده می‌کند. و از گروه جا می‌ماند و تن‌تن و ناخدا به قصد نجات کاریداس وارد عمل می‌شوند.

با آغاز درگیری بین افراد راستاپاپالوس با تن‌تن و ناخدا و ادامه یافتن آن، مهمات تن‌تن تمام شده است. و به غاری پناه می‌آورند. غاری اسرار آمیز که ورودی‌اش به تن‌تن الهام شده بود، غاری که خواننده بی‌درنگ به یاد غارهای معبد خورشید می‌افتد.

خبر گم شدن هواپیمای کاریداس رسانه‌ها را پرکرده است. و جست وجو برای پیدا کردنشان ادامه دارد. و تن‌تن و ناخدا در آن غار عجیب به پروفسور برمی‌خورند که همچنان با آونگش مشغول است.

به رمزآلودترین قسمت داستان پا میگذاریم؛ آنجا که آثار حکاکی شده بر روی دیوارها خبر از سفینه و بشقاب‌پرنده را درهزاران سال پیش می‌دهد. و نوبت به آشنایی با میک کانروکتیرف می‌رسد. مردی با آنتنی پشت گوش که برای تحقیقات  پا به آن جزیره مرموز گذاشته است. و توانایی هیپنوتیزم کردن دیگران را دارد.

در اثر درگیری بین دو گروه و رد و بدل شدن گلوله و نارنجک، انفجارهای پیاپی باعث فعال شدن آتش فشان خفته می‌شود. و تن‌تن با روحیه قهرمانانه‌اش به نجات دادن دیگران می‌پردازد.

در آخر برای مسکوت ماندن داستان آدم‌های فضایی همه‌ی افراد حاضر در جزیره توسط کانروکتیرف هیپنوتیزم شده و به هواپیمایی هدایت می شوند. و پس از پاک شدن حافظه‌ی کوتاه‌مدتشان توسط گروه نجات پیدا می‌شوند.

درسرزمین پیکارگران؛ کمک به دوستی قدیمی

آخرین عنوانی که در زمان حیات هرژه پس از وقفه‌ای ۸ ساله در سال ۱۹۷۶ میلادی منتشر شد. و تفاوتی نسبت به سایر شمارگان مجموعه داستان‌های تن‌تن داشت؛ شلوار همیشگی تن‌تن دستخوش تغییر شده بود.

در سرزمین پیکارگران، هرژه قرار است به طور ویژه‌ای مخاطبش را راهی آمریکای جنوبی کند؛ سن تئودوروس. کشور همیشه بحرانی با درگیری ابدی بین ژنرال تاپیوکا و ژنرال آلکازار. دو فرمانده‌ای که سال‌هاست بر سر تصاحب قدرت کلنجار می روند. و اکنون ژنرال تاپیوکا بر مسند است. و خودکامگی را از حد گذرانده و پایتخت را به نام خودش تغییر داده است. و آلکازار به فعالیت‌هایی پارتیزانی جهت سرنگونی او در دل جنگل مشغول است.

تن تن و پیکاروها

تن تن و پیکاروها

ناشر : فروزش
قیمت : ۸۱,۰۰۰۹۰,۰۰۰ تومان

ناخدا به مانند همیشه قصد دارد لبی به جام ببرد که متوجه مزه‌ی ناگوار نوشیدنی محبوبش می‌شود. و نمی‌تواند آن را فرو دهد. بیانکا کاستافیوره بعد از کسب موفقیت‌هایی در اجراهای بین المللی راهی سن تئودورس شده است و کارآگاهان مشایعتش می‌کنند. تن‌تن مجلات را مرور می‌کند و پروفسور در دنیای خودش است. تمامی امور به جز تغییر ذائقه‌ی ناگهانی ناخدا طبیعی دنبال می‌شود. تا خبر می‌رسد که رژیم تاپیوکا، کاستافیوره را به جرم دست داشتن در توطئه‌ای علیه حکومت دستگیر کرده است.

خبر رسانه‌ای شده و از مجله‌های مختلف برای گفتگو با ناخدا راهی مارلین اسپایک می‌شوند. که ناخدا در جریان اتهامی که به او، تن‌تن و کلکولس وارد شده است قرار می‌گیرد و عصبانی می‌شود. او و دوستانش به دسیسه علیه تاپیوکا و داشتن سابقه دوستی دیرینه با ژنرال آلکازار متهم شده‌اند.

کشمکش بین سن تئودوروس و مارلین اسپایک به آنجا می‌رسد که شخص ژنرال تاپیوکا علیه آن‌ها سخنرانی کرده و آنها را “عروسک گردان‌های این خیمه شب بازی کثیف” خطاب می‌کند. که طبیعتا با خشم غیرقابل وصف ناخدا‌هادوک مواجه می‌شود. در خلال این درگیری‌های رسانه‌ای تاپیوکا آن‌ها را برای گفت وگویی شفاف به کشورش دعوت می‌کند. که تن‌تن این دعوت را فریبی برای افکار عمومی و تله‌ای برای خود و دوستانش تلقی می‌کند.

ناخدا پس از بحثی لفظی با تن‌تن به همراه پروفسور جهت نشستی با سران رژیم تاپیوکا راهی سن تئودوروس شده‌اند. و بعد از مراسم استقبال در فرودگاه با اسکورتی ویژه به آپارتمان محل اقامتشان همراهی می‌شوند.

ناخدا هم چنان با نوشیدن مشکل دارد و پروفسور درگیر مطالعه است. مدت زمان کمی می‌گذرد و تن‌تن که خود را برای تنها گذاشتن آن‌ها سرزنش می‌کرد به دو دوست قدیمی‌اش می پیوندد. با حضور تن‌تن و شمّ خبرنگاری و ماجراجویانه‌اش از تحت مراقبت بودن محل سکونتشان پرده برداشته می‌شود. وسایل استراق سمع و دوربین‌های مداربسته بصورت مخفیانه‌ای کارگذاشته شده بودند که تن‌تن از وجودشان آگاه می‌شود. سرهنگ اسپونز که در ماجرای کلکولس توسط ناخدا و تن‌تن تحقیر شده بود آنجا به سمت مشاور تاپیوکا منصوب شده و قصد انتقام دارد.

نقشه‌ای از پیش طراحی‌شده آلکازار را با تن‌تن و دوستانش در یک نقطه قرار می‌دهد. و تن‌تن که متوجه توطئه‌ای شده است خودش و دیگران را از مرگی قطعی نجات داده و پس از طی کردن مسافتی طولانی در جنگل به قبیله‌ی آرومبایا می رسند. محلی آشنا برای تن‌تن که در گذشته رد مجسمه‌ی گوش شکسته را در آن جا تعقیب کرده است.

مردمان آن قبیله و پارتیزان‌های ژنرال آلکازار به واسطه‌ی آلوده شدن به الکل و مخدر توسط حکومت تاپیوکا در عیش مدام به سر می‌برند و تن‌تن و حتی خود آلکازار روحی انقلابی در آنها نمی‌یابند تا اینکه پروفسور از اکتشاف جدیدش پرده بر می‌دارد؛ دارویی گیاهی و غیر سمی که کافی است به ماده‌ای غذایی افزوده شود تا بعد از آن ذائقه‌ی افراد نسبت به آن تغییر کند. کشفی که ناخدا اولین قربانی‌اش بود! و حال با تدبیر تن‌تن قرار است برای پیکارگران به کار گرفته شود. که البته این لطف تن‌تن با درخواستی از جانب او برای ژنرال آلکازار همراه است:

انقلابی بدون اعدام و خشونت

داستان پیش می‌رود و کاستافیوره به همراه برادران کارآگاه در دادگاه محاکمه می‌شوند. و در آن طرف پیکاروها به همراه تن‌تن و ناخدا با لباس‌هایی مبدل از فضای جشن و پایکوبی شهر استفاده کرده و به قصر تاپیوکا نفوذ می‌کنند.

تاپیوکا طی بیانیه‌ای رادیویی، حکومت را بدون هیچ‌گونه مقاومت و خونریزی به ژنرال آلکازار تقدیم می‌کند. و آلکازار پس از ماجراجویی‌هایی فراوان با کمک تن‌تن دوباره بر مسند قدرت تکیه می‌زند.

هنرالفبا؛ تمام و ناتمام

آخرین اثر ژرژ رمی که به دلیل مرگش در سوم مارس ۱۹۸۳ ناتمام ماند توسط شخصی به نام رودیه تکمیل شد. مرگ هرژه دنیای ادبیات مصور را عزادار کرد و دوستداران و خوانندگانش را به شدت اندوهگین ساخت. سه سال پس از مرگش بنا بر وصیتش که پس از او کسی حق خلق داستانی جدید از تن‌تن را ندارد، استودیو هرژه تعطیل و بنیاد هرژه تاسیس شد.

هرژه قصد داشت در هنر الفبا به سبک‌های هنری‌ای که در اواسط قرن بیستم کانون توجهات بود علاقه‌ای نشان دهد و کمی به هنر انتزاعی بپردازد.

ناخدا با کابوس از خواب بیدار می‌شود. و با شنیدن خبر آمدن مجدد کاستافیوره به مارلین اسپایک خواب بدش را تعبیر شده دانسته و بدون فوت وقت از خانه می‌گریزد. ولی در خیابان و کاملا اتفاقی بلبل بدصدای! میلانی را دیده  و از ترس مواجه شدن با او به مغازه ای پناه می‌برد. که این مغازه همان نگارخانه ایست که نامش هنر الفباست. این هنر متعلق به شخصی جامائیکایی به نام راموناش است. که قرار است نقشی کلیدی را در این کتاب ایفا کند.

تن تن و هنر الفبا

تن تن و هنر الفبا

ناشر : فروزش
قیمت : ۸۱,۰۰۰۹۰,۰۰۰ تومان

تلاش‌های‌هادوک بی ثمر واقع شده و کاستافیوره پا به نگارخانه گذاشته و با تلفظ‌های همیشگی‌اش ناخدا را عذاب داده و خنده بر لب خواننده می‌آورد.

ناخدا به منزل بازمی‌گردد. و تلویزیون خبر از مفقود شدن یک هنرشناس می‌دهد که توجه تن‌تن را برمی‌انگیزد. ناخدا اثری هنری به همراه آورده است که دیگران درکش نکرده و با سوال‌های پیاپی سبب دلخوری‌اش می شوند. از پروفسور کلکولس گرفته تا برادران تامسون و تامپسون.

شخصیتی نام آشنا و قدیمی به نام امیربن کالیش اذاب به اروپا سفر کرده است و برادران کارآگاه برای حفاظت بیشتر از امیر و عبدالله حضور آنها را در مارلین اسپایک پیشنهاد می‌دهند که با مخالفت ناخدا مواجه می‌شوند.

سطر به سطر صحبت از هنر است، ناخدا اثری هنری خریده، امیر عرب می‌خواهد موزه بسازد و مدیر نگارخانه‌ی هنرالفبا  برای ترتیب دادن ملاقاتی با تن‌تن تماس گرفته است؛ ملاقاتی که هرگز شکل نمی‌گیرد و معمایی را پیش روی تن‌تن قرار می‌دهد.

آقای فورکار مدیر نگارخانه‌ی هنرالفبا در یک سانحه‌ی رانندگی فوت شده است. و تن‌تن مشکوک است که شاید مدیر حرفایی شنیدنی برای او داشته است و او را سر به نیست کرده‌اند. تن‌تن تحقیقاتش را آغاز می‌کند و به نگارخانه می‌رود. مکانی که توسط افرادی شنود شده و به محض خروج تن‌تن از آنجا به تعقیبش می پردازند.

تن‌تن از محل تصادف ماشین آقای فورکار بازدید کرده و حال به این نتیجه رسیده که هیچ اتفاقی درکار نبوده و جنایتی رخ داده است. این ماجراجویی‌های جدید تن‌تن افرادی را در قصد جانش مصمم کرده که او در پی آشکار کردن هویتشان است.

نوبت به معرفی چهره ای جدید است؛ اندادین، مغناطیس‌کار معروف که توانسته است با اجراهایی در سالن نمایش شهر و تبلیغات، خودش را به عنوان شفادهنده معرفی کند و پیروانی داشته باشد. تن‌تن در پی ارتباطی بین او، هنر الفبا و آقای فورکار است که بارها در این راه جانش تهدید می‌شود و به مانند همیشه جان سالم به در می‌برد.

تن‌تن و ناخدا در پی دعوت بیانکا کاستافیوره عازم ناپل ایتالیا شده  و در شب اول اقامتشان با تلفنی تهدیدآمیز رو به رو می‌شوند که به آنها هشدار می‌دهد آنجارا ترک کنند. ولی تن‌تن سرسختی نشان داده و با تحقیقاتی از راز مشترک راموناش و اندادین باخبر می‌شود. کسانی که پشت هنر نوظهور الفبا قایم می‌شوند تا با فروش آثار تقلبی نقاشان بزرگ دزدی کنند.

در تعقیب و گریز بین آن افراد، تن‌تن و ناخدا‌هادوک، اندادین از چهره‌ی اصلی‌اش رونمایی می‌کند؛ دوباره راستاپاپالوس. دشمن قدیمی و قسم خورده‌ی تن‌تن. کسی که از همان ابتدا حضور و فعالیت‌های این خبرنگار جوان را بر ضد منافعش می‌دید و بارها او سر راهش قرار گرفته بود. و این بار اگر دخالت تامسون‌ها نبود، ناخدا و تن‌تن با خطر جدی جانی رو به رو می‌شدند.

خبرنگار ماجراجو و دوستانش با پرده‌برداری از راز قاچاق هنری به تیتر شماره یک مطبوعات بدل می‌شوند. و در بازگشت از ایتالیا مورد استقبال قرار می‌گیرند. تن‌تن از پس آخرین ماموریت هم به خوبی برآمده است.

بعد از این ماجرا، تن‌تن دیگر به فعالیتی نپرداخت و کسی از او خبری نشنید. شاید به زندگی‌ای بدون تکاپو روی آورد و در کنار دوستانش زمان را در آرامش گذراند و یا شاید پس از فقدان هرژه ادامه دادن را صلاح ندانست و با خالقش به ابدیت پیوست.

 

دسته بندی شده در: