به اطرافیان خود فکر کنید؛ مادر، پدر، برادر و یا خواهر، معشوقهای عزیز یا دوستی گرامی. به تک تک آنها فکر کنید. فقدان کدامشان برای شما سخت و دردآور است و زندگیتان را از مسیر همیشگیاش دست کم برای مدتی خارج میکند؟ احتمالا همهی آنها.
همه میروند؛ هر چیزی پایان دارد. بنابراین وابستگی و دلبستگی جز رنج و عذاب چیزی به همراه نمیآورد. سایهی سنگین خانم الف حامل پیام واضحیست:
هیچ چیز قرار نیست تا ابد ثابت و دست نخورده باقی بماند. و برای هر حرکتی توقفی است… همانطور که عشق و زندگانی و سلامتی وجود دارد در ازای آنها نفرت و مرگ و بیماری هم هست.
موضوع اصلی رمان کوتاه سایهسنگین خانم الف در حول مفهوم فقدان میچرخد. و از تاثیرات چیزی میگوید که میتواند با از بین رفتنش، آسیبی جدی به زندگی افرادی که با آن درگیر بودهاند وارد کند. در این کتاب شخصیتها باورپذیرند و خوب پرداخت شدهاند. دیالوگها عمیق و واقعیاند و به نقل از اس.لوئیس پست تنها ایرادی که میتوان به کتاب وارد کرد این است که چرا کوتاه است و بیشتر از این نیست.
مرگ پایان هر چیزی است؟
خانم پا به سن گذاشتهای بیمار است و در تکاپوست؛ مثل هر بیمار دیگری که وقتی متوجه میشود مریضی سختی به سراغش آمده به یادش میافتد که چقدر کار نکرده دارد که باید انجام دهد.
خاطرم هست کم سن و سال تر که بودم در برخورد اولم با کتاب مرگ ایوان ایلیچ نوشته لئو تولستوی، برای نقش اول قصه، ایوان ایلیچ دل میسوزاندم که چرا در بستر مرگ است و خانوادهاش توجه چندانی به او ندارند؟ چرا هر کسی به فکر خودش است؟ و آنجا بود که تولستوی حقیقتی تلخ ولی مسلم را به خاطرم آورد: بعد از مرگ من، زندگی برای دیگران همچنان ادامه دارد. پس مرگ آنچنان هم پدیده مهمی نیست! اما در رمان کوتاه سایهی سنگین خانم الف این نکته به چشم نمیآید، خانم الف خودخواسته از لطف و توجه دیگران به گوشهای میرود تا منتظر سرنوشت محتوم خود بماند.
خانم الف میرود و با رفتنش گرمای خانه را با خود میبرد، گرمای رابطهی زن و شوهر را به سردی بدل ساخته و از کودکی قبراق و سرزنده، افسردهای یخزده میسازد.
پائولو جوردانو؛ ستاره نوظهور ادبیات ایتالیا
پائولو جوردانو در سال ۱۹۸۲ در تورین ایتالیا متولد شد. او دارای مدرک کارشناسی ارشد و دکترای فیزیک نظری است. او توانست با نگارش اولین رمان خود به نام «تنهایی اعداد اول» و فروش بیش از یک میلیون نسخه آن خود را به عنوان نویسندهای آیندهدار مطرح کند. همچنین جوردانو در سال ۲۰۰۸ میلادی توانست برندهی جایزه استرگا شود.
خدمتکاری که همدم شد
این کتاب تکهای است از داستانی واقعی و دردناک. انحراف قصه از واقعیت جوهرهی شخصیتهایی را که کتاب ملهم از آنهاست تغییر نمیدهد.
تصور کنید همسرتان باردار است و برای فراهم کردن راحتی او زنی پا به سن گذاشته و مهربان را به منظور انجام کارهای خانه و مراقبت از همسرتان به خدمت گرفتهاید. تا چه اندازه ممکن است که بین این خانم دلسوز و خانواده شما رابطهای شکل بگیرد که پیوندی قوی خوانده شود؟ و چه مسیری باید طی گردد؟
سایهی سنگین خانم الف، اثری است که در بین مفاهیمی چون مرگ و زندگی، وابستگی و گسستگی حرکت کرده و راه خودش را پیدا میکند. و خانوادهای را در ایتالیا به تصویر میکشد که با ورود خدمتکاری به نام خانم الف به زندگیشان و سپس رفتنش دستخوش چه تغییراتی شدهاند. شرح پرستار بچهای است که دیگر نیست و آغاز داستان با پایان او کلید میخورد. و سپس به یک سال قبل آن فلش بک میزند و از داستان خانم الف میگوید. داستان زنی که پدر و مادر امانوئل او را از روی صمیمیت بابِت صدا میزدند، زنی مهربان، آرام و البته بسیار صرفهجو!
خانم الف در مدتی که نورا، همسر راوی وضع حمل میکرد، پا به خانهی آنها گذاشت. و دیری نگذشت که مثل مادرخواندهای دلسوز به زن و شوهر جوان توجه میکرد. هشت سال تمام هر دوی آنها و همچنین فرزندشان را به معنای واقعی تر و خشک کرد تا روزی رسید که طی تماسی تلفنی گفت «خستهام» و دیگر نیامد که نیامد. و با رفتنش هر چه بود و نبود را برد. و افسردگی و بدشانسی به آن خانه نفوذ کرد:
یک زوج جوان هم میتوانند ناخوش شوند، از ناامنی، تکرار و تنهایی
خانم الف نقشش بیش از یک دایه مهربان بود، او یک محافظ بود، یک حامی. محافظ یک رابطه عاشقانه که با رفتنش مناسبات زن و شوهری، نورا و همسرش بهم خورده و عشقشان بی او به خطر افتاده است. از موضاعاتی که داستان بر آن استوار میشود این است که نبودن خانم الف چه تاثیراتی بر زندگی آنها دارد. آنقدر که خواننده به این فکر میافتد که شاید بیماری خانم الف به رابطه آنها نیز سرایت کرده است.
هر عشقی، در درازمدت نیازمند کسی است که ببیندش و تصدیقش کند و بر آن صحه بگذارد. اگر نه ممکن است اصلا عشق نباشد. بدون نگاه او ما در خطر بودیم.
بخشبخش کردن فصلهای این رمان کوتاه در قطع جیبی که توسط نویسنده صورت گرفته است، به حوصلهی بی حوصلهترین کتابخوان هم خدشهای وارد نمیکند و روان پیش میرود. سایهی سنگین خانم الف با نام اصلی like family برای اولین بار توسط محیا بیات ترجمه و انتشارات برج آن را به چاپ رساند.