گفتاوردی بخوانیم از فیلمِ «مظنونین همیشگی». اثری جریانساز و نوگرا به نویسندگی کریستوف مککوری و کارگردانی برایان سینگر که در سال ۱۹۹۵ به روی پردهی نقرهای رفته بود. این فیلمِ اهل ایالات متحده که داستانی جنایی را به شیوهی فرمی جدیدی روایت میکند و بنا به همین نکته جزو آثار سینمایی مولف و ماندگار قرار میگیرد، در همان سال، برندهی جایزهی اسکار و بفتای بهترین فیلمنامهی اورجینال و همچنین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، برای کوین اسپیسی شده بود. تمامی دیالوگهای این فیلمِ جنایی (نوآر) در جذابیت و فلسفهی بالایی قرار دارند اما برای مثال به این گفتاورد اشاره داریم:
[متهم برای بازجویش نقل میکند]:
کیتون میگفت که من به خدا ایمان ندارم، اما از اون میترسم.
[بازجو رو به متهم (وربال کینت) با ایما و اشاره، میپرسد]:
خب، جواب خودت چیه؟
[و وربال جواب میدهد]:
من اما به خدا ایمان دارم ولی از تنها کسی که می ترسم کایزرشوزه است!
البته این فیلم، نقل قول جذابتر و مهمتری هم دارد که پایانبندی اثر را تشکیل میدهد:
بزرگترین نیرنگ شیطان، این بود که این باور رو به وجود آورد که وجود نداره…!