بچههای خردسال درست مثل جاروبرقی هستند! آنها هرچیزی را که در اطرافشان ببینند، جذب میکنند و سپس تحت تاثیر آن رفتارهای مختلفی انجام میدهند؛ اما اینکه چه چیزی را جذب کنند کاملا به شما بستگی دارد. فرض کنیم شما میخواهید کودک خود را کتابخوان بار بیاورید، پس در این صورت بهتر است کتابهایی بخرید که واقعا جنبهی آموزشی داشته باشند و در عین حال، جذاب باشند. در واقع دوره، دورهی کتاب تصویری سیندرلا و زیبای خفته نیست! این روزها ادبیات کودکان آنقدر پیشرفت کرده و آثار خواندنی زیادی را به ثبت رسانده که شما دست خالی نمانید و به کتاب قصههای پوچ و آزاردهنده پناه نبرید. یک سری از این کتاب قصهها، مجموعه داستان «قصههای دوستی» نام دارند. این قصهها، ماجراهایی را با بهترین تصویرگری به نمایش میگذارند که بچههای شما را سرگرم کنند و هم برای کودکان و هم برای بزرگسال، جنبهی آموزشی داشته باشند.
در واقع، خواندن قصههای آموزندهی «لاکپشت کوچولو» صد هزار برابر بهتر از خواندن کتاب قصهی سیندرلا است! اگرچه یک لاک پشت زیبایی سیندرلا را ندارد، ولی به همان ترتیب نیز قرار نیست با سیاستها و ایدئولوژیهای ناجوانمردانه، کودک شما را خودکمبین و حسود بار بیاورد. اگر حرف مرا باور ندارید، کلاه خودتان را قاضی کنید و به این فکر کنید که چند نفر از شما، به خاطر زیبایی تمامنشدنی سیندرلا احساس کمبود میکردید؟ یا چند نفر از شما آرزو داشتید تا مثل علیبابا، یک قالیچهی پرنده داشته باشید؟ قصههایی که بدون آگاهی قبلی و نابخردانه انتخاب شوند، کودک شما را قربانی خواهند کرد. پس به شما توصیه میکنیم تا قبل از خرید، به آثار به ثبت رسیده در ادبیات کودکان نگاهی کنید و راجع به محتوای بهترین آثار تحقیق کنید. همانطور که قبلا به آن اشاره شد، در ادامه سه کتاب از سری قصههای دوستی به شما معرفی خواهیم کرد که مطمئنا برای کودک خردسال شما، جذاب خواهند بود.
والری گورباچف
والری گورباچف نویسندهی سه کتابی است که در این مقاله به معرفی آنها میپردازیم. او نویسنده و تصویرگر کتاب کودک اوکراینی بود که در سال ۱۹۴۴ به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۲ به آمریکا مهاجرت کرد. از جمله آثار او میتوان به «هیس، دکتر مهربان، روزی که لاکپشت پنگوئن شد، چه فکر خوبی مولی!، نیکی و روز بارانی، روزی که مولی پرواز کرد، نیکی و هدیهی هیجانانگیز تولد و… » اشاره کرد.
قرمزِ قرمزِ قرمز
چه چیزی از همه برای شما قرمز تر است؟ کراواتی که به تازگی خریدهاید؟ رنگ لاک ناخنتان؟ رنگ جورابها یا دیوار اتاقتان؟ اگر کمی با دقتتر اطرافتان را نگاه کنید، اشیاء قرمز زیادی را خواهید دید که یکی از یکی پررنگتر است. اما برای یک کودک، چه چیزی میتواند قرمزترین باشد؟ در داستان کتاب «قرمز قرمز قرمز»، لاکپشت کوچولو در شهر به دنبال قرمزترین چیز راه افتاده است. مردم شهر که همگی مثل خودش حیوانات سخنگو هستند، به دنبالش راه میافتند تا آن چیز قرمز را ببینند. گرچه در این میان، هرکس به شیء قرمزی که دارد اشاره میکند. اما در نهایت، لاک پشت نظر همه را به غروب آفتاب، قرمزترین چیزی که دیده، جلب میکند. او در این کتاب سعی دارد، فرق دیدن و نگاه کردن را به کودکان و بزرگسالان بیاموزد. اگر کودک شما بتواند به جای اشیاء و مادیات، رنگها را از طریق طبیعت بشناسد، به معرفتی میرسد که این روزها کمتر کسی از آن برخوردار است.
یکی از آتشنشانها فریاد میزند: «قرمز قرمز قرمز کجاست؟ من که این جا هیچ چیز قرمزی نمیبینم.»
بز، روباه، خرگوش، خانم راکون هم همین را میگویند: «لاک پشت، چرا ما با این عجله آمدیم؟»
لاکپشت آرام میگوید: «به آن بالا نگاه کنید. قرمز قرمز قرمز… دارد میآید!»
همه با شادی میگویند: «اووووه! غروب!»
لاکپشت هم میگوید: «بله، غروب قرمز زیبا.»
و همه با لذت به غروب نگاه میکنند.
شما با خواندن این داستان برای کودک خود، دری به روی طبیعت به سویش باز میکنید. علاوه بر اینکه میتوانید او را با ورقههای گلاسه و تصاویر رنگی از حیوانات مختلف آشنا کنید، او را با طلوع و غروب خورشید آشنا میکنید. به او یاد میدهید که رنگ قرمز فقط به کیف، کولهپشتی یا جورابهای قرمز رنگش محدود نمیشود و میتواند آن را در پوست کفشدوزک یا غروب آفتاب پیدا کند. حتی میتوانید بعد از خواندن این کتاب، غروب آفتاب را به او نشان دهید. طبیعتا، این سبک آموزش از فرزند شما، انسانی متفاوت و معرفتشناس میسازد.
نیکی و گرگهای بدِ گنده
مطمئنا هر کودک خردسالی از چیزی میترسد که در پس ذهن ناخوداگاهش قرار گرفته است و ممکن است خود را در خوابهای معصومانهاش نشان دهد. اگر کودک شما نیز چنین چیزی را تجربه کند، چگونه به آن واکنش میدهید؟ البته که باید به او جملهی «فقط خواب دیدی» را بگوید. اما آیا این کافی است؟ اگر ترسی که در پس ذهن او قرار گرفته عمیقتر و اساسیتر از این باشد، چگونه میتوانید با چند واکنش ساده، کودک را از ترس برهانید و خوابی آرام به او هدیه دهید؟ کتاب «نیکی و گرگهای بد گنده» به شما آموزش میدهد که در چنین مواقعی، با کودک خود چگونه برخورد کنید. نیکی که خواب دیده صد گرگ دنبالش میکردند، هراسان آن را برای مادرش تعریف میکند. مادرش هم دائما تکرار میکند «مطمئنی صد گرگ؟» و نیکی را نسبت به تعداد گرگهایی که دیده متزلزل میکند. وقتی تعداد گرگها را به پنج عدد رساند، ترس را از کودکش میکاهد و مطمئنش میکند که خواب دیده است. پس از آن، وقتی باز هم کودک دچار کابوس شد، تظاهر میکند که موفق به کشتن گرگها شده و کنار بچههایش میخوابد و آنها را مطمئن میکند که اگر گرگ ببینند، باز هم حسابشان را میرسد.
مامان گفت: «صدتا گرگ؟ مطمئنی؟»
نیکی گفت: «خب، شاید پنجاه تا بودند. اما داشتند دنبالم میکردند و نمیتوانستم از دستشان فرار کنم.»
مامان گفت: «پنجاه تا گرگ؟ مطمئنی؟»
نیکی گفت: «خب، شاید هم پانزده تا بودند، اما وحشتناک بودند.»
مامان گفت: «پانزده تا گرگ هم خیلی زیاد است. مطمئنی؟»
نیکی گفت: «خب شاید فقط پنجتا بودند. اما درست بالای سرم بودند.»
مامان گفت: «چیزی نیست، نیکی. خواب بد دیدهای. حالا همه برگردید توی تخت و بخوابید.»
آیا میتوانید تا این حد برای کودکی که کابوس دیده وقت بگذارید؟ حتما باید این کار را انجام دهید. چون، شما او را به دنیا آوردهاید که پشت و پناه و آرامشش باشید، نه که دائم از سر خود بازش کنید. با خواندن این کتاب، هم کودک خود را با مفهوم خواب دیدن بیشتر آشنا میکنید هم ترسهای احتمالی را از وجود او میرهانید. اگر کودک شما با پدیدهی «خواب دیدن» کاملا آشنا شود و مفهومش برایش جا بیفتد، دیگر آن ترس اولیه را نخواهد داشت.
روزی که لاکپشت پنگوئن شد
آیا کودک شما با حیوانات آشنایی کامل دارد؟ چگونه میتوانید او را با اکثر حیوانات آشنا کنید و حتی سبک زندگی آن حیوان را به او آموزش دهید؟ این که کاری ندارد، تا وقتی انسان از قوهی «تخیل» بهرهمند میشود، میتواند راجع به هرچیزی آموزش ببیند. این قوهی تخیل در بچهها قویتر و کاریتر عمل میکند. در کتاب «روزی که لاک پشت پنگوئن شد» لاک پشتی را میبینیم که با خواندن یک قصه راجع به بچه پنگوئنها، تصور میکند که یک پنگوئن شده است. او مثل پنگوئنها رفتار میکند، مثل آنها راه میرود و مثل آنها تخم که همان توپ اسباببازی است را بین پاهایش نگه میدارد. او به این ترتیب، با رنگ پنگوئنها، نحوهی راه رفتن، سبک زندگی، محل زندگی و حتی نحوهی نگهداری از تخمها توسط پنگوئنها آشنا میشود. در عین حال، بازی و سرگرمی هم داشته است.
بچهها در اتوبوس گفتند: «سلام لاکپشت کوچولو! چه لباس جالبی!»
لاکپشت کوچولو گفت: «ممنونم. من یک پنگوئن از قطب جنوب هستم.» و زنگ تفریح لاکپشت و دوستانش روی شکمشان از سرسره سر خوردند، انگار پنگوئن هستند و دارند روی یخ سر میخورند.
این کتاب به شما آموزش میدهد تا به جای آنکه صرفا سبک زندگی حیوانات مختلف را برای کودکتان شرح دهید، میتوانید از قوهی تخیل او کمک بگیرید و نحوهی زندگی به سبک آن حیوان را در بازی اجرا کنید. بچهها، همانقدر که میتوانند ادای مرد عنکبوتی، بتمن و مرد آهنی را دربیاورند، میتوانند ادای یک لاک پشت، پنگوئن، میمون و… را نیز دربیاورند و با سبک زندگی آنها آشنا شوند. حالا خودتان باید تصمیم بگیرید که آیا میخواهید، کودک شما، نام شخصیتهای مجموعهی «انتقام جویان» و سبک جنگیدن آنها را از بر کند، یا اینکه بداند پنگوئنها در چه آب و هوایی زندگی میکنند، چه رنگی هستند و چگونه راه میروند.
سخن آخر
مطمئنا اگر به سال تولد والری گورباچف یا نویسندهی مجموعه کتابهای «قصههای من و بابام» نگاه کنید، متوجه میشوید که ما یا شما نیز میتوانستیم از بچگی، کتابهای بهتری بخوانیم. حداقل، مجبور نبودیم زندگی یک پسربچهی شپشو، کثیف، بدبو و بیادب به اسم حسنی را تحمل کنیم که مدرسه نمیرفت، وقتی هم که میرفت جمعهها میرفت. البته اگر از کودکی کتابهای خوبی را مطالعه کردهاید که خوش به حالتان. ولی اگر مثل خیلی از بچههای دیگر قربانی انیمیشنهای والت دیزنی یا قصههای آزاردهندهای شدهاید که جز سرخوردگی چیزی برایتان به ارمغان نیاورد، بهتر است به کتابهایی که در عرصهی ادبیات کودک، جوایزی را به دست آوردهاند نگاهی کنید. سری کتابهای قصههای دوستی فقط به همین سه کتاب که در این مقاله معرفی کردیم محدود نمیشوند. شما با کمی جستجو در اینترنت یا مجلهی کتابچی، میتوانید انواع و اقسام کتابهای کودک که کاملا مناسب کودک خردسالتان هستند را پیدا و تهیه کنید تا دوران کودکی رنگارنگ و آموزندهای را برایش به ارمغان بیاورید.