اگر بشنوید که نویسندهی کتاب «بازگشت به پنج رود»، شخصی به نام آندری ولوس است، احتمالا فکرش را هم نمیکنید که قرار است داستان زندگی رودکی، شاعر بزرگ ایرانی را در این کتاب مطالعه کنید! اما احتمالا همانقدری که ما به دنبال آشنایی با اساطیر ادبیات روسیه هستیم، نویسندگان، منتقدان و مخاطبان کتاب روستبار هم شمههای بزرگی در ادبیات فارسی دیدهاند که نویسندهای روسی را متقاعد کرده در قرن ۲۱ ام میلادی سراغ زندگینامهی اولین شاعر فارسیزبان ایرانی برود. نکتهای که باعث میشود ما ایرانیان شاید تکانی بخوریم و به این فکر کنیم که با این حجم استقبال و پیگیری دیگران نسبت به فرهنگمان، کاش خودمان هم کمی بیشتر به فکر بزرگان تاریخ وطن بیفتیم…
رودکی کسی است که لقب پدر شعر فارسی را یدک میکشد، به این علت که اولین شاعر فارسیزبان دارای دیوان اشعار است. او در دوران شاعری خود بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت شعر سرود، اما از این حجم بالای شعر، تنها در حدود هزار بیت به ما رسیده است و باقی آنها در تاریخ پرسر و صدای ایران گم شدهاند… البته ولوس به عنوان نویسندهی کتاب بازگشت به پنج رود، اصالتی تاجیکستانی دارد و زادهی شهر دوشنبه است؛ طبعا شما از ما بهتر میدانید که چه پیوند و اختی میان کشورهای ایالتیِ سابق شوروی با شعر و ادب فارسی وجود دارد و این نکته شاید درک اینکه نویسندهای با این نام و تبار سراغ رودکی رفته است را قابل هضمتر کند؛ چهاینکه مزار رودکی نیز هماکنون در شهر پنجکنت تاجیکستان (به معنای پنج شهر) قرار دارد. البته تمام این تفاسیر و حسن تعلیلها هم از عظمت فرهنگ ایرانی که هنوز سایر کشورها و ملتها را تحت تاثیر قرار میدهد، چیزی کم نخواهد کرد.
مشخصات کتاب بازگشت به پنج رود
کتاب بازگشت به پنج رود با نام اصلی (Return to panjroud)، برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ میلادی به انتشار رسید و در همان سال موفق شد تا جایزهی مهم و معتبر ادبی «بوکر روسیه» که اقتباسی کوچک شده از بوکر معروف است را به دست بیاورد. این کتاب در همین چند سال کوتاه به زبانهای متعددی ترجمه شده که یکی از آنها زبان مورد بحث داستان، یعنی فارسی است. آبتین گلکار که به عنوان یکی از مترجمان تخصصی زبان روسی مطرح است، کار برگردانی این اثر را برعهده داشته است؛ مسالهای که میتواند ما را از کیفیت و دقت ترجمهی بازگشت به پنج رود مطمئن کند. چهاینکه گلکار دکترای زبان و ادبیات روسی را اخذ نموده و همچنین آثار روسی زیادی اعم از دل سگ اثر میخائیل بولگاکف، بازرس نوشتهی نیکلای گوگول، مردهی متحرک اثر لئو تولستوی، طالع نحس اثر میخائیل زوشنکو، رودین اثر ایوان تورگنیف و… را به زبان فارسی برگردانی کرده است.
نشر تازه تاسیس برج، ناشری است که نسخهی فوقالذکر کتاب را برای اولین بار در سال ۱۳۹۹ هجری شمسی به چاپ رسانده و در همین مدت کوتاه یک بار تجدید چاپ نموده که برای کتابی اینچنین عمیق، خوب به نظر میرسد. ضمنا برج مانند قریب به اکثریت آثار منتشرکردهی خود، با رعایت قانون کپیرایت و پرداخت حقوق نویسنده به این کار دست زده است. نسخهی فارسی بازگشت به پنج رود، مشتمل بر ۵۲۸ صفحه از قطع رقعی است که به صورت گالینگور مجلد شده است و باعث میشود ظاهر و ساختار این کتاب بلند هم نمرهی استاندارد را اخذ کند. کتاب از دوازده فصل اصلی تشکیل شده است که تقریبا تمام زندگی رودکی را به طرزی جذاب شرح میدهند و نقطهی بزرگی از زیست او را به صورت مبهم باقی نمیگذارند. ولوس البته یک مقدمه و یک توضیح بیشتر را به ابتدا و انتهای کتابش اضافه کرده است که در خلال آنها دقیقا هدف خود، راه درست درک کتاب و مسائل جنبی را هم توضیح میدهد.
چشم دل باز کن که جان بینی
هر چهقدر هم که با ادبیات فارسی و شعر موزون کلاسیک غریبه باشیم، قطعا به آن اندازه با رودکی بیگانه نیستیم و حداقل به واسطهی درس ادبیات فارسی دوم دبیرستان هم که شده نام و آوازهی او را شنیدهایم. جایی که در سفر امیر نصر سامانی به خراسان کنونی، ماجرا طول میکشد و اطرافیان کلافه شده از دوری وطن، برای متقاعد کردن امیر به بازگشت به بخارا دست به دامان رودکی میشوند. رودکی هم با دست گرفتن چنگ و نواختن آن، شعر معروفی را میسراید که به عقیدهی بسیاری، اولین شعر باقیماندهی زبان فارسی است. ابیاتی از آن شعر که امیر را مشتاق میسازد سراسیمه به بخارا بازگردد، به شرح زیر است:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همیریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همیآب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همیای بخارا! شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی…
البته بعضی دیگر هستند که شروع شعر فارسی –به شکل امروزی- را به اختراع رباعی توسط رودکی نسبت میدهند. زمانی که این شاعر والامقام در حال عبور از برزنی، پسر یعقوب لیث صفاری را میبیند که از شوق گردوبازی زمزمه میکند: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو» و رودکی با پسندین این کلام آهنگین، از وزن آن برای ابداع رباعی استفاده میکند.
با این حال شاید بهترین توصیف برای زندگی و حتی شعر رودکی تیتر بالا باشد؛ بیتی از ترجیعبند مشهور هاتف اصفهانی که بسیار با احوالات شاعر نابینای مذکور ما تناسب دارد. رودکی نابینا بوده است و البته در باب نابینایی او به نکات متناقض و مختلفی برخورد میکنیم. بسیاری هستند که رودکی را یک کور مادرزاد میدانند و عدهای دیگر هم معتقدند که او در خلال زندگی نابینا شده است. علی ای حال، این موضوع که پدر شعر فارسی با وجود نابینایی توانسته جهانبینیای اینچنین عمیق داشته باشد، مورد ستایش شاعران زیادی قرار گرفته است.
ابوزراعه گرگانی درمورد نابینایی رودکی میگوید:
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را ز بهر گیتی من کور بود نتوانم
دقیقی توسی میگوید:
استاد شهید زنده بایستی وان شاعر تیرهچشم روشنبین
و ناصر خسرو هم اینچنین رودکی را ستایش میکند:
اشعار زهد و پند بسی گفته است آن تیرهچشم شاعر روشنبین
بازگشت به پنج رود
احتمالا میدانید که رودکی در قرن چهارم هجری قمری زندگی میکرد و با سلسلهی ادبدوست و فرهنگدوست سامانیان همدوره بود. او خیلی زود به دربار سامانیان راه پیدا کرد و در آنجا هم به گل سرسبد امیران تبدیل شد. محبوبیت او در بین امرای سامانی در حدی بود که اغلب صلهها و جوایز دربار به رودکی میرسید. تا جایی که چنین بیتی از او به جای مانده است:
بداد میرِ خراسانش چل هزار درم وز او فزونی یکپنجِ میرِ ماکان بود
نام اصلی رودکی، ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم بود. در بالا ذکر کردیم که علاوه بر این صلهها، او تسلط خوبی هم به روی امیران سامانی پیدا کرده بود و ماجرای بوی جوی مولیان نشان دهندهی همین موضوع است. حتی بعضا وزرای سامانی را میبینیم که آنچنان با رودکی رفیق شده بودند، به او سوژهی شعری میدادند و به نظم در آمدن کتاب کلیله و دمنه از سوی رودکی یکی از همین ماجراهاست. اما زندگی رودکی سرانجام تلخی داشت و او پس از سالها خدمت به ادبیات فارسی و دربار سامانیان، به جای قدرشناسی آنان، مورد خشم و غضبشان قرار گرفت و مجبور شد تا در سه سال انتهایی عمرش، از اوج جلال و جبروت به زادگاه کودکیاش، یعنی پنج رود بازگردد.
پیرنگ اصلی داستان بازگشت به پنج رود هم در اصل همین ماجراست؛ شاعری که با ذوق و شوق و چشمانی بینا از دیارش به دربار سامانیان کوچیده بود، حالا در اوج تنهایی و بیکسی و با چشمی نابینا به دیار خودش بازمیگردد و در این راه تنها یک نوجوان را در کنار خود میبیند که گویی تمثیلی از نوجوانی خودش در مسیر رفت این راه –در سالها پیش- است.
هیچ گنجی نیست از فرهنگ بِه!
همانطور که در بالا گفتیم، اصل داستان کتاب حاضر را بازگشت رودکی به پنج رود تشکیل میدهد؛ اما ولوس با استفاده از یک فرم جذاب و یادآوریهایی در فلشبکهای مدام، این سفر غمانگیز را به پلی برای بازخوانی کل زندگی رودکی بدل ساخته است. البته وقتی از یک شاعر تنها چند درصد از اشعارش به دست ما میرسند، بعید است که منبع دقیقی از جزئیات زندگی شخصیاش وجود داشته باشد؛ پس میتوانیم خیلی به صحت مطالب کتاب ایمان نداشته باشیم. نکتهای که خود نویسنده هم بر آن صحه میگذارد و میگوید که خیلی از جاها از تخیل خودش برای پیشبرد داستان استفاده کرده است؛ اما همزمان میگوید که در بسترهای داستانی و کلیات، سعی کرده تا هیچگاه حقیقت زندگی رودکی را عوض نکند.
دیگر نکتهی جذاب کتاب، زبان آن است. درواقع ولوس هیچگاه در طول فعالیت ادبی خود شاعر نبوده است؛ اما او سعی کرده تا از زبانی ادبی که متناسب با شخصیت و اشعار رودکی باشد استفاده کند تا کتاب به یک اثر ادبی مستقل تبدیل شود و به مثابه یک زندگینامهی صرف برداشت نشود. در همین راستا در طول بازگشت به پنج رود، مدام به تمثیلات، تشبیهات، استعارات و کارکردهای زبانی مناسبی برمیخوریم که نثری جذاب را تحویل ما میدهند.