جملات کتاب هنر خوب زندگیکردن
یکی از کتابهایی که به ما یاد میدهد تا از حساسیتهای بیمورد زندگی دوری کنیم و به سوی یک زندگی بهتر و همراه با آرامش بیشتر گام بر داریم کتاب هنر خوب زنگیکردن اثر رولف دوبلی است. ما در این کتاب با بخشهایی روبهرو میشویم که بهشکل درسنامههایی ترفندهای خوب زندگیکردن را به ما میآموزند. این درسنامهها کوتاه هستند و نثر سادهای دارند و در هر کدام ضمن اشاره به یک مشکل انسان در زندگیاش برای بهبودی آن راهحل ارائه میکنند. ما در اینجا میخواهیم برای آشنایی بیشتر شما با این کتاب جملاتی از آن را تقدیمتان کنیم. پس با ما همراه باشید و کمی از وقت و حوصلهتان را در اختیار ما قرار دهید.
آشنایی با رولف دوبلی نویسندهی کتاب هنر خوب زندگیکردن
رولف دوبلی در سال 1966 چشم به جهان گشود. او زادهی سوییس و دارای مدرک دکترا در رشتهی اقتصاد است. دوبلی در سال 2013 کتاب هنر شفاف اندیشیدن را منتشر کرد که همین باعث شد نامش پرآوازه شود. دو کتاب دیگر دوبلی که از شهرت جهانی برخوردار هستند پیگیر اخبار بد نباشید و هنر خوب زندگیکردن نام دارند.
جملات برگزیده کتاب هنر خوب زندگی کردن
پذیرش بیقیدوشرط شکستها، کمبودها و باختها چگونه جبران میشود؟ اگر بخواهیم روی پای خودمان بایستیم، به مشکل برمیخوریم. معمولا دیگران را بسیار واضحتر از خودمان میبینیم. بنابراین بهترین کاری که میتوانید انجام دهید، یافتن یک دوست یا شریک قابلاعتماد است که تمام معایبتان را همانطور که هست نشانتان دهد. حتا در این صورت هم مغز شما تمام تلاشش را میکند تا حقایقی را که دوستشان ندارد نادیده بگیرد. اما با گذشت زمان، یاد میگیرید که قضاوتهای دیگران دربارهی خودتان را جدی بگیرید.
***
هیچکسی دنیا را بهطور کامل نمیشناسد. دنیا برای مغز انسان پیچیدگیهای بسیار زیادی دارد. حتا اگر تحصیلات بالایی داشته باشید فقط میتوانید بخش کوچکی از دنیا را بفهمید. با اینهمه همان بخش کوچک هم بسیار مهم است و میتواند سکوی پرتاب شما به سمت رویاهای بلندپروازانهتان باشد. اگر چنین سکوی پرتابی نداشته باشید هرگز نمیتوانید از زمین بلند شوید.
***
این باور که شما میتوانید زندگی را مطابق یک برنامه پیش ببرید یک توهم است. شانس گاهی اوقات مثل یک توفان همهچیز را بههم میریزد. فقط در یک محل است که این توفان به نسیمی ملایم تبدیل میشود. آن هم درون دایرهی شایستگی است. شاید در آنجا هم پاروزدن برایتان چندان راحت نباشد، اما لااقل امواج به شما کمک خواهند کرد که در مسیر درستی حرکت کنید. اگر بخواهیم از استعارات کمی فاصله بگیریم، در دایرهی شایستگیتان تا حد زیادی در برابر توهمها و اشتباهات مصون هستید. حتا میتوانید ریسک بعضی از سنتشکنیها را بهجان بخرید، چون اطلاعات کافی از اوضاع دارید و میتوانید پیشبینی کنیدکه تقریبا چه اتفاقاتی قرار است بیفتد.
***
فرض کنید که به یک کشور فقیر سفر کردهاید و کیف پولتان گم میشود. دقایقی بعد که آن را پیدا میکنید، همهچیز سرجایش است به جز پولتان. آیا به این اتفاق بهچشم یک دزدی نگاه میکنیدیا یک جور کمک مالی به کسی که احتمالا وضعیتش بسیار بدتر از شماست؟ هر چهقدر با ذهنتان کلنجار بروید نمیتوانید این وضعیت را تغییر دهید، اهمیت اتفاقات پیشآمده و تعبیرات از ماجراست.
***
آیا از صف صندوق سوپرمارکت، انتظار در مطب دندانپزشکی و گیرکردن پشت ترافیک در بزرگراهها متنفرید؟ فشار خونتان در عرض چند ثانیه به 15 میرسد و هورمونهای استرستان دیوانهوار ترشح میشوند. اما بهجای بههم ریختن، در نظر داشته باشید: اگر این تلاطم بیهوده روح و جسمتان را نخورد یک سال بیشتر عمر خواهید کرد. یک سال اضافه، با اختلاف تمام زمانهایی را که ذر صفها گذراندهاید، نتیجه؟ نمیتوانید جلو هدررفتن پول و زمانتان را بگیرید اما میتوانید تعبیر جدیدی از آن داشته باشید.
***
به عنوان یک خلبان غیرحرفهای یاد گرفتهام که بیشتر از شروع، هنر اصلاح بعد از بلندشدن هواپیما است که اهمیت دارد. بعد از میلیاردها سال طبیعت هم این نکته را فهمیده. با تقسیم سلولها، بهطور مداوم در مادهی ژنیتیکی خطا رخ میدهد و به همین خاطر در هر سلول مولکولهایی وجود دارند که این خطاها را اصلاح میکنند. بدون این فرآیند که ترمیم دیانای نام دارد تنها چند ساعت بعد از شکلگیری نطفه میمردیم. سیستم ایمنی ما هم از همین قاعده پیروی میکند. هیچ برنامهی بینقصی وجود ندارد چون پیشبینی تهدیدها غیرممکن است. ویروسها و باکتریهای متخاصم بهطور پیوسته در حال تغییرند و سیستمدفاعی ما فقط به لطف اصلاح مداوم توان مقابله دارد.
***
تصحیحپذیری زیربنای هر دموکراسی کارآمد است. مسئله بهقدرت رساندن مرد یا زن شایسته نیست، مسئله از روی کار برداشتن مرد نامناسب یا زن نامناسب بدون خونریزی است. دموکراسی سازوکاری برای اصلاح در درون خود دارد و تنها نوعی از حکومت است که چنین خصوصیتی را داراست.
***
تمام تلاشتان را بکنید که بهطور منظم ریسکهای نامطلوب زندگیتان را از بین ببرید. در این صورت شانس زیادی برای رسیدن به زندگی خوب دارید. البته تقدیر ممکن است هر لحظه از راه برسد: یک شهابسنگ خانهتان را ویران میکند، جنگی سر گیرد، فرزندتان غرق شود یا شرکتتان ورشکست شو، اما ماهیت تقدیر این است که از چیزی تاثیر نمیپذیرد. بنابراین فکرتان را زیاد مشغول نکنید.
***
هرچه که هستید مدیون ژنهایتان و محیطی است که طرح اصلی ژنتیکتان در آن شکل گرفته. حتا سطح هوشی شما عمدتا توسط ژنهایتان تعیین میشود. اگر درونگرا هستید یا برونگرا، آزاداندیش هستید یا عصبی، قابلاعتماد هستید یا بیعرضه، همگی طبق همین قاعده تغیین میشوند. اگر اعتقاد دارید که موفقیتتان به خاطر کار و تلاشهای بیوقفهتان، سرسختی، سماجتتان و شببیداریهای زیادتان است، لزوما اشتباه نمیکنید. همهی آنچه که به آن افتخار میکنید، حاصل ارادهای است که بهواسطهی برایند ژنها و محیط اطرافتان به شما رسیده است.
***
متواضع باشید، بهخصوص اگر انسان موفقی هستید. هر چه موفقتر باشید، کمتر باید آن را در بوق و کرنا کنید. تواضع این روزها از مد افتاده و ما هیچچیزی را بیشتر از خودنمایی در شبکههای اجتماعی دوست نداریم. خودتان را مهار کنید. منظورم تواضع کاذب نیست بلکه فروتنی واقعی. نکته اینجاست که کسانی که مدام خودشان را تحسین میکنند حتا اگر این کار را در خفا انجام دهند دچار توهم شدهاند. غرور نهتنها بیفایده است بلکه از اساس نیز بیمورد است. رهایی از غرور سنگبنای یک زندگی خوب است.
***
شغل شما هم یک تجربه است. شغل شما مثل پورشهای نیست که وجود فیزیکی داشته باشداما هنگام رانندگی در گوشهی ذهنتان محو شود. شغلتان تمام فکرتان را اشغال میکند؛ به تعهد مداوم و شدید نیاز دارد و اگر عاشق آن باشید فوقالعاده خواهد بود. اما اگر از شغلتان متنفر باشید، بدجور بهدردسر افتادهاید. نمیتوانید امیدوار باشید که افکارتان از شغل مزخرفتان به موضوعات دیگری معطوف شود.
***
هیچچیز احمقانهتر از جانکندن در شغلی نیست که درآمد بالایی دارد اما هیچ لذتی از آن نمیبرید. مخصوصا اگر پولی که از راه آن به دست میآورید روی وسایل هزینه کنید نه تجربهها.
***
لحظهبهلحظهی زندگی یک میلیاردر را از طلوع تا غروب آفتاب تصور کنید. حتا افراد ثروتمند هم باید دندانهایشان را مسواک کنند. آنها هم بعضی مواقع بد میخوابند. آنها هم گاهی از خودشان بدشان میآید، با خانوادهشان دعوا و مرافعه میکنند و از بالارفتن سن و مرگ میترسند. مهمتر از همه اینکه کلی خدموحشم دارند که باید آنها را مدیریت کنند، رسانهها را باید دستبهسر کنند و سیلی از نامههای متضرعانه را سروسامان دهند. آیا داشتن استخری همانداازهی استخر المپیک تمام این مشکلات را برطرف میکند؟
***
اولین شهرها و دهکدهها حدودا دههزار سال قبل بهوجود آمدند. از آنجایی که دیگر برای ساکنانشان ممکن نبود همهی دوروبریهایشان بشناسند، داشتن وجهه و اعتبار به شکل فزایندهای اهمیت پیدا کرد. شایعات و حرفهای خالهزنکی جای آشنایی رودررو گرفتند و از همان زمان شایععپراکنی جهان را فتح کرد. دفعهی بعد که با دوستانتان قرار داشتید خوب دقت کنید: نود درصد زمان ملاقاتشان به صحبت دربارهی دیگران سپری میشود.
***
گرفتارنشدن در منجلاب ترحم نسبت به خود، قاعدهی طلایی برای سلامت روانی است. این اصل را بپذیرید که زندگی شما و هیچکس دیگری بینقص نیست.
***
واقعیت این است که زندگی سخت است. مشکلات از هر طرف بر سرتان میبارد. سرنوشت زیر پایتان چاه میکند و موانعی سر راهتان میگذارد تا مسیر شما را ببندد. نمیتوانید این واقعیت را تغییر دهید. اما اگر بدانید که خطر کجا کمین کرده، میتوانید آن را پس بزنید و از هر نوع مانعی اجتناب کنید.
نویسنده : امیری