مردی به نام اوه، داستان فردی میانسال و سرخورده است. درواقع، اوه با از دست دادن روزهای جوانی، شغل، همسر و کودکی که زمانی انتظار تولدش را میکشید، تمامی دلبستگیهایش به دنیای اطراف را در حلقهای از غبار پوچی مییابد. در اصل، تمام ریسمانهایی که ممکن بود او را به ادامه زندگی تشویق کنند، از هم گسسته شدهاند. نویسندهی این کتاب، فردریک بکمن، اوه را مردی سنتی و مخالف تغییر معرفی میکند. این کتاب در چهل فصل گردآمده است. کتابی که منبع اقتباس فیلمی جذاب هم بوده است.
زوایای شخصیتی مردی به نام اوه!
مردی به نام اوه، قصهی مردی است که درهای تعامل را به روی دنیا و انسانها بسته است. دنیا را سیاه و سفید میبیند. وجود طیف بینهایتی از رنگها برای او بیمعنی است. دربارهی هرچیزی نظرات قاطع و سرسختانه دارد. به نوعی میتوان گفت که اوه با جهان خارج از خود و حتی با خویشتنِ خویش هم سر ناسازگاری دارد.
او در زندگی، حتی در سادهترین و پیش پاافتادهترین ابعاد آن نظیر درست کردن یک فنجان قهوه یا عوض کردن اتومبیلی قدیمی که از پدر به ارث برده هم از اصولی خاص و تغییرناپذیر تبعیت میکند.
رابطهی اوه با انسانها
مردی به نام اوه درحقیقت داستان مردمانی است که با آویختن به گذشته، کنار نیامدن با تحولات روز و بدگمانی نسبت به ناشناختهها، دنیای تیره و تاری را برای خود و در مواردی برای دیگران ایجاد میکنند.
اوه از انسانها دل خوشی ندارد. قوم و خویش و دوست و آشنایی هم ندارد. او یک بار برای همیشه، دریچههای قلب خود را به روی شخصی گشوده و حال مدتی است که از جانب او هم تنها شده است. او پس از سالها زندگی عاشقانه، همسرش را به دلیل بیماری سرطان از دست داده و از کاری که داشته به دلیل جوانگرایی کنار زده شده است.
فضای داستان مردی به نام اوه
در مجموع، داستان مردی به نام اوه، گاه و بیگاه در فضایی سرد و تیره جریان مییابد. شخصیت اصلی این داستان به واسطهی سرخوردگیها و احساس عدم تعلقی که پیشتر به آن پرداختیم، قصد دارد به زندگی خود خاتمه دهد. با این حال، حتی انجام این کار هم برای او امکان پذیر نیست!
طنز جاری در داستان
نویسنده با وجود ترسیم فضایی تیره و تار، در خلال داستان تلاش کرده تا با نگاهی طنزآلود به اتفاقات جاری در قصه بنگرد. تلاشهای نافرجام اوه برای خودکشی، مغایرت او با جهان اطراف، بیاعتمادیاش به فناوری، عصبانیت گاه و بیگاه او از مردم پیرامون و روابطش با همسایگان، همگی در عین تیرگی، طنزآمیز هم هستند.
نگاه داستان به مهاجران
اوه به بیگانگان و به قول خودش «خارجیها» با تردید مینگرد. او دل چندان خوشی از آنها ندارد و مثل هر چیز تازهی دیگری، حضور افراد جدید و دارای فرهنگ متفاوت را برنمیتابد. با این حال، روند داستان به اوه کمک میکند تا به تدریج، نگرش خود به همسایهی ایرانی خود را تغییر داده و پیوندی عاطفی با او برقرار کند.
نویسنده تلاش میکند تا هرچند غیر مستقیم، در خلال داستان به مزایای حضور فرهنگها و اقوام مختلف در کنار یکدیگر اشاره کند.
موضوعات طرح شده در کتاب
بکمن در خلال این داستان، موضوعاتی از قبیل، پیروی از اصول، وفاداری، مرگ، سوگواری، اندوه و عشق را طرح میکند. تلاش این روایت بر آن است که با بررسی مسائلی نظیر تنوع افکار و روحیات افراد مختلف به حضور فرهنگهای گوناگون در کنار هم با دیدی مثبت بنگرد. این کتاب بر آن است تا مضامینی همچون درست و غلط را به چالش کشیده و وضع اغلب مقررات و استانداردهای قانونی را با کرامت انسانی مغایر بداند.
چرخش نهایی داستان
همانطور که گفته شد، در ابتدای داستان با مردی میانسال و ترشرو مواجه میشویم که از افسردگی رنج برده و با زندگی و اطرافیان خود هیچ پیوندی ندارد. با این حال، نکتهی جالب در مورد مردی به نام اوه این است که به تدریج این روند تغییر یافته و اوه با کنار زدن لایههای مختلف حاکم بر ذهن خود موفق میشود با سایرین از در دوستی درآید.
چنین روندی موجب میشود که او برای نخستین بار پس از مرگ همسر، بتواند با وجود تمام سختیها جریان عادی زندگی را از سرگرفته و به نوعی، حیات خود را دوباره احیا کند. حس نوع دوستی و همدردی، رفتهرفته در اوه زنده میشود. به این ترتیب، روابط او گسترش یافته و افراد فرصتی مییابند تا زوایای درونی او را بهتر بشناسند.
اوه که اکنون از انگیزههای حیاتی بیشتری برخوردار است، در نهایت، در خواب جان میسپارد. پس علیرغم این که اوه در اغلب اوقات زندگی خود، فردی مردم گریز و بدخلق به شمار میآمده، حالا، بیش از سیصد نفر در مراسم خاکسپاری او شرکت میکنند.
نمادهای به کار رفته در مردی به نام اوه
یکی از نکات جالبی که در مورد مردی به نام اوه وجود دارد این است که اغلب عناصر حاضر در این کتاب از مفاهیم نمادین برخوردار هستند. برای مثال میتوانیم به این چهار نماد اشاره کنیم.
کارمندان
حضور مکرر کارمندان در روند داستان، نمادی از بنگاهمداری، بیکفایتی و غیرانسانی بودن فرآیند بوروکراسی به شمار میرود.
اتومبیلها
هریک از اتومبیلهای موجود در داستان، به عنوان نمادی از ارزشها، باورها و خلق و خوهای مختلف به کار گرفته شدهاند.
خانه
علاقهی اوه به ساختمانها و انجام تعمیرات در منازل به دلیل آن است که خانه برای او پایگاهی عاطفی و قابل اعتماد به شمار میرود.
رنگ
رنگ سیاه و سفید، نمایانگر نوع نگاه اوه به زندگی در زمان پیش از حضور سونیا است. رنگ صورتی هم علامت وجود عشق و عاطفه در مدت حیات او است.