کتاب ملت عشق (The Forty Rules of Love) اثری به غایت ناامیدکننده است. موضوع این است که همهی عناصر به جز خود اثر، بسیار عالی هستند! خالق این اثر، یعنی الیف شافاک (Elif Shafak) یک نویسندهی الهام بخش، یکی از پرفروشترین نویسندگان زن ترکیه، یکی از دلیرترین قهرمانان تفکر جهانوطنگرایی، بانویی برجسته و رماننویسی بلند پرواز است. کسی که داستانهای واقعگرایانه–جادویی خویش را با ایدههایی بزرگ و بااهمیت در هم میآمیزد.
وی در رمان دیگر خویش با عنوان «حرامزادهی استانبول» (The Bastard of Istanbul) که در سال ۲۰۰۶ میلادی منتشر شد به موضوع ممنوعهی نسلکشی ارامنه ترکیه پرداخته است. انجام این کار موجب شد که مقامات ترکیه او را به اتهام «اهانت به ترک بودن» به دادگاه بکشانند. این اتهامی است که در صورت اثبات، مجازات حبس را در پی خواهد داشت.
رمان سورئالیستی و جنجالی او با عنوان «محرم» (The Gaze) که در سال ۲۰۰۰ میلادی انتشار یافت به بررسی ظاهر متفاوت انسانها و موضوع مقبولیت آن در نگاه سایرین پرداخته است. وی در این اثر یکی از نظریات بحثبرانگیز فمینیستی را در قالب داستانی تأثیرگذار تعریف کرده است.
اکنون، او رمانی درباره یک زن خانهدار یهودی–آمریکایی نوشته است که عاشق یک سوفی عجیب و غریب میشود. استقبال چشمگیر خوانندگان ترکیه از این کتاب به شکل امیدوارکنندهای حاکی از آن است که این داستان با ایجاد همدلی، موفق شده مرزهای نفرت قومی و مذهبی را پشت سر بگذارد. فقط ای کاش اثر بهتری بود!
کتاب «ملت عشق»
کتاب ملت عشق( The Forty Rules of Love) نیز درست مانند بسیاری از رمانهای شافاک (Shafak) داستانهای در هم تنیدهای از قرون مختلف را بیان میکند. راوی داستان زنی چهل ساله به نام «الا روبنشتاین» (Ella Rubinstein)، اهل ایالت ماساچوست (Massachusetts) و مادر سه فرزند. وی همسر یک دندانپزشک است و زندگی زناشویی ناموفقی دارد. همین امر یکی دیگر از کلیشههای متعدد این کتاب است.
به نظر میرسد که او غرق زندگی ملالتبار طبقهی متوسط بوده و دنیای او حول محور خرید مواد غذایی و درست کردن غذاهای سالم میچرخد. «الا» شغلی نیمهوقت پیدا کرده و به واسطهی آن ناچار میشود به نمایندگی از یک موسسهی ادبی، نسخهی دستنویس رمانی با عنوان «کفر دلنشین» (Sweet Blasphemy) را مطالعه کند که درباره زندگی «مولانا» شاعر و صوفی برجسته نوشته شده است.
نویسندهی این کتاب، یک صوفی نوکیش به نام «زاهارا» (A. Z. Zahara) است. «الا» در طی مکاتباتی که با وی دارد به او علاقهمند شده و زندگی کسالتبار و توأم با سوءظن او برای همیشه دستخوش تغییر میشود.
در کتاب «ملت عشق» به طور متناوب با فصلهایی از داستان «الا» و رمان «زاهارا» مواجه میشویم که خود، شرحی عاشقانه از قصه عشق معنوی «مولانا» و «شمس تبریزی» به شمار میآید. «شمس تبریزی» درویش دورهگردی است که گفته میشود «مولانا» را با عرفان آشنا کرده است.
تصوف در آثار الیف شافاک
«شافاک» که خودش مدتها از جویندگان تصوف بوده است، گویی تا حدودی تلاش کرده تا طی پروژهای ارزشمند، در رمان جدید خود هماهنگی پیشینهی اسلامی را با ارزشهای معاصر به تصویر بکشد. تصوف باطنی اسلامی بیش از آن که با قوانین سرسختانهی شیعه در ارتباط باشد، تا حدود زیادی با جذبههای فردی و یگانگی با خداوند مربوط است. صوفیگری کیش تحمل و بردباری است.
وندی دونیگر (Wendy Doniger) در کتاب جدید خود با عنوان «تاریخچهی آئین هندو» مینویسد، «آئین دیرینه تصوف هندی بیان میکند که مسلمانان، مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان و هندوها، همگی هدف مشترکی را دنبال کرده و تنها ظواهر امر به دروغ آنها را از یکدیگر تفکیک کردهاند.»
«شمس تبریزی» کتاب «شافاک» اختلافات فرقهای و حتی احکام سختگیرانهی مذهبی را میبیند و آنها را شرکآمیز تلقی میکند. او به طور عمیقی با ایمان است. با این حال، ایمان او با اسلامگرایی معاصر هیچ ارتباطی ندارد. وی حتی «مولانا» را به میخانه میفرستد تا ثابت کند که پیروی کورکورانه از شریعت، خود نوعی شرک به حساب میآید.
«مولانا» که از انجام این کار درس گرفته به «شمس» میگوید، «قوانین و ممنوعیتهای مذهبی اهمیت دارند؛ با این حال، هرگز نباید به مسائلی غیرقابل انکار و تغییرناپذیر تبدیل شوند. امروز، نوشیدن شرابی که تو به من چشاندی، مرا با تمام وجود به این باور رساند که مستی عشق، هوشیاری عمیقی را در پی دارد.» این نسخهای از اسلام است که حتی یهودی سکولاری مانند «الا روبنشتاین» هم میتواند آن را دوست بدارد. با این حال، مشکل این جا است که «شمس» مانند یک مربی یوگای اهل قرآن به طرز مشکوکی مدرن به نظر میرسد. برداشت «شافاک» از تصوف شاید درست باشد! «من در جایگاهی نیستم که بتوانم قضاوت کنم؛ با وجود این، تفسیر او از خاورمیانه قرون وسطایی اندکی بیمورد به نظر میرسد. گویی تنها وجه تمایز آن با جامعه کنونی ما نبود اتومبیل و تلفن است!»
به علاوه، وی هیچ حسی از ژرفای مذهبی یا تعالی را منتقل نمیکند. یعنی، اثری که قصد دارد شعف و خلسهی روحانی شخصیتهای داستان را به تصویر بکشد، حداقل باید به تعالی و عظمت آن هم اشاره کند.
سبک ملت عشق
بخش دیگری از مشکل به سبک اثر برمیگردد. کتاب «ملت عشق» به طرز شگفتآوری بیروح و گنگ است. در ابتدا، فکر کردم شاید این امر انعکاسی از ضمیر کرخت شدهی «الا» باشد. اما فصلهای مربوط به قرن سیزدهم هم همین مشکل را دارند. «شافاک» در توصیف شگفتزده شدن شخصیتهای این فصلها از اصطلاحاتی نظیر «باز ماندن دهان» یا «انگشت به دهان ماندن» یا عبارات نامناسب دیگری از این قبیل استفاده میکند. توجه کنید که در سال ۱۲۴۵، مردی به برادر خود میگوید، «از کاه کوه درست نکن!» از طرف دیگر، نوجوان دانشآموزی، کلاس درس خود را به عنوان محلی توصیف میکند که «برایش سر و دست میشکنند!»
استفاده از این قبیل اصطلاحات و عبارات نامربوط همین طور ادامه یافته و به تدریج حساسیت برانگیز میشوند. این امر، بسیار مایهی تعجب است؛ چرا که آثار پیشین «شافاک» از گویشی نو و غنی برخوردار بودند. «شافاک» که از توانایی نگارش هر دو زبان ترکی و انگلیسی برخوردار است و پیشتر هم چنین کرده است، در نگارش کتاب «ملت عشق» از فرآیند ترجمه و بازترجمه کمک گرفته است.
او در این باره به بخش انگلیسی زبان روزنامه ترک «زمان» میگوید:
ابتدا این رمان را به زبان انگلیسی نوشتم. سپس، این اثر توسط مترجم چیرهدستی به زبان ترکی ترجمه شد. بعد، ترجمه را برداشتم و آن را بازنویسی کردم. وقتی نسخهی ترکی این کتاب آماده شد، دوباره سراغ نسخهی انگلیسی رفتم و این بار آن را هم با دید تازهای بازنویسی کردم.
این آزمایش جالبی است که از عشق وی به ترکیب فرهنگها و زبانها حکایت میکند؛ با این حال، به نظر میرسد که در چنین رفت و برگشتی، روح اثر از دست رفته است.
با وجود این، اگر خود داستان از جذابیت بیشتری برخوردار بود، شاید میشد از کلیشههای موجود در آن چشمپوشی کرد. مشکل اصلی شخصیت «الا» است که هرگز جان نمیگیرد. در این زمینه هم میتوان گفت که ایدهی نویسنده به خودی خود جالب است. نویسندههای آمریکایی همواره خود را در فرهنگهای دیگری مجسم میکنند. اما، ما عادت نداریم که خارجیها خودشان را در فرهنگ ما تصور کنند.
با وجود این، شخصیت «الا» به هیچ عنوان ملموس و باور پذیر نیست. حتی، با بخشهای جالب شخصیت او هم نمیتوان ارتباط برقرار کرد. به طور عمده، میتوان «الا» را مظهر زنان معمولی، مرفه و خسته و بیحوصله آمریکایی دانست که در اثر مواجهه با عرفان روح افزای شرقی در فضایی انتزاعی و رهایی بخش قرار گرفته است. این اثر شاهدی بر این مدعا است که برای خلق یک اثر ادبی خوب به چیزی بیشتر از سیاستها و مقاصد نیک نیاز داریم.
درباره میشل گلدبرگ
میشل گلدبرگ (Michelle Goldberg) خبرنگار ارشد مجله (American Prospect) است. جدیدترین کتاب او با عنوان «ابزارهای تولید مثل: سکس، قدرت و آینده جهان» در سال جاری توسط انتشارات پنگوئن (Penguin Press) به چاپ رسیده است.