داستان سرایان مدت‌هاست که شیفته‌ی این مسئله هستند که چگونه گروهی از مردم در هنگام قرارگیری در شرایط سخت رفتار می‌کنند. شرایطی همچون نابسامانی‌های اجتماعی که در آن قواعد معمول رفتاری دیگر اعمال نمی‌شود. در این روایت‌ها و داستان‌های بی‌انتها، داستان تخیلی به اساسی‌ترین پرسش خود باز می‌گردد؛ این پرسش که “چه می‌شود اگر…؟”. و بسته به ماهیت کلمه‌ی “اگر” در این پرسش، ما خود را با آن محک می‌زنیم و از خود می‌پرسیم که چگونه رفتار خودمان پاسخگوی شرایط سخت نبرد یا پریشانی از گسترش بحران خواهد بود.

معمولاً این داستان‌ها حقایق ناخوشایندی را در مورد جامعه بیان می‌کنند، همانطور که در آثار مشهوری همچون “سالار مگس‌ها” نوشته‌ی ویلیام گولدینگ یا “جاده” نوشته‌ی کورمک مک‌کارتی نشان داده شده است. در آثار ناشناخته‌تر، روایت‌های خوشبینانه‌تری همانند “بل کانتو” نوشته‌ی آن پتچت دیده می‌شود که در آن گروگان‌ها و تروریست‌ها در محاصره نیروهای دولتی گرفتار شده‌اند و یک محیط عاشقانه‌ای ایجاد می‌کنند که به نوعی پاک‌تر و رهایی‌بخش‌تر از جهان واقعی است.

ژوزه ساراماگو یک “مورد آزمایشی” مشابهی را در رمان خودش به نام کوری ایجاد می‌کند، که روایتی از فروپاشی اجتماعی ناشی از یک همه‌گیری سریع و گسترده است که در آن بسیاری از افراد به طور ناگهانی بینایی خود را از دست می‌دهند. در ابتدا، دولت تلاش‌هایی برای قرنطینه کردن انجام می‌دهد تا شیوع بیماری را محدود کند، اما تمامی اقدامات در محدودنگه داشتن شکست خورده و موسسات (نظامی، رسانه، مشاغل) یکی پس از دیگری در اثر آن از بین می‌روند. ساراماگو با دنبال‌کردن گروهی کوچکی از افراد که در حال حرکت از میان ناآرامی‌ها و سردرگمی‌هایی هستند که آنها را احاطه کرده‌است، جریان این فاجعه را پیگیری می‌کند.

کوری یک رمان است، اما به آن یک افسانه یا حکایت نیز گفته می‌شود. شخصیت‌های اصلی آن نام‌های مشخصی ندارند، اما به جای آن یک لقب کلی دارند. ما مسیر “اولین مرد نابینا” را هنگامی که بینایی خود را در هنگام رانندگی از دست می‌دهد، دنبال می‌کنیم، تا اینکه می‌فهمیم یک فرد نیکوکار به او کمک می‌کند تا به خانه‌اش برسد و درنهایت ماشینش را می‌دزدد. این مرد که راوی داستان اکنون اورا “دزد” می‌نامد، به زودی متوجه می‌شود که او هم قوه‌ی بینایی خود را از دست داده است. ممکن است فکر کنید که این مجازات الهی برای دزدی او باشد، اما در واقع، افراد شرافتمند دیگری نیز وجود داشتند که زود متوجه می‌شوند آنها نیز به این بلا مبتلا هستند؛ از جمله دکتری که سعی کرد اولین مرد کور را درمان کند، و افراد دیگری که در اتاق انتظار دکتر حضور داشتند.

ما این جامعه‌ی کوچک را تا انتهای این کتاب دنبال می‌کنیم. ساراماگو در برابر وسوسه‌ی بررسی شیوع این همه‌گیری در سطح کلان، مقاومت می‌کند. تقریباً هر مصیبتی که در صفحات رمان “کوری” بیان می‌شود، یک مصیبت شخصی است. امکان سقوط دولت‌ها و کلیساها وجود دارد، امکان تزلزل متولیان صلح نیز وجود دارد، اما ساراماگو تمرکز خود را بر روی شخصیت‌های کوچک خود قرار می‌دهد.

بخش اعظم اتفاقات این کتاب، در بیمارستانی رخ می‌دهد که در آن نابینایان و افراد آلوده در آن قرنطینه هستند. در این محیط، حتی نیازهای اساسی زندگی، اغلب مانند غذا، دارو و آب سالم وجود ندارد. آنهایی که با کتاب “هرج و مرج، دولت و آرمانشهر” رابرت نوزیک آشنا هستند، فرآیند کار سازمانی در اینجا را متوجه خواهند شد. نوزیک به قول معروف ادعا می‌کند که تشکیل دولت بی شباهت به ایجاد یک طرح حفاظتی مافیایی نیست. در “وضع طبیعی” هرج و مرج، افراد برای حفاظت از خود با هم پیوندی برقرار می‌کنند و احزاب قوی‌تر کنترل افراد ضعیف  را در دست می‌گیرند که به میل خود امتیازات خود را در قبال وعده‌های امنیتی تسلیم می‌کنند. همین فرآیند، به طور جسته و گریخته در این دنیای جدید کوری اتفاق می‌افتد.

با این حال، ساراماگو هرگز تعمیم سریع و کلی در مورد سیاست و دیگر ایده‌های کلی را ارائه نمی‌کند. این‌ها صرفاً براساس یافته‌ها و معمولاً بدون نشانه‌هایی از ایدئولوژی آشنای زمان ما، مورد بحث و تفسیر قرار می‌گیرند. هنگامی که ساراماگو با مسائل جامعه‌شناختی سروکار دارد، موعظه نمی‌کند، بلکه کسانی را که با حس شوخ‌طبعی این کار را انجام می‌دهند، نادیده می‌گیرد. در این دنیای جدید کوری که به نابینایی منجر می‌شود، سخنگویان خشمگین، اعلامیه‌های بزرگی را در میدان عمومی برپا می‌کنند. ساراماگو می‌نویسد، “رستگاری از طریق توبه، تصورات مربوط به روز هفتم، … پاکی چشمه‌ی زلال، خون گربه‌ی سیاه، خواب سایه، طلوع دریاها، منطق انسان‌خواری، اخته‌سازی بدون درد، خالکوبی‌های الهی…” و از این دست اعلامیه‌ها در بین آنها وجود دارد. نویسنده‌ی ما نسبت به کسانی که به دنبال مفهوم “بزرگ‌تر” رویدادها هستند، مشکوک است. تخصص او در چیزهای با اهمیت “کوچک‌تر” است.

شاید همین نفرت داشتن و اهانت به پاسخ‌های آسان باعث می‌شود که ساراماگو هم از دورنمای وحشیانه‌ی “سالار مگس‌ها” و هم از رویای آرمانشهر “بل کانتو” دوری و اجتناب کند. از نظر این نویسنده، افرادی که تحت شرایط سخت هستند، نه به طور بی‌شرمانه‌ای شریر و نه کاملاً خیرخواه هستند، بلکه ترکیبی از هر دو می‌باشند. در زمان بحران، واکنش ما به شرایط، تشدید و تغییر یافته و به ندرت آرام می‌شود.

نتیجه‌ی نهایی آن یک کتاب بسیار غنی می‌شود که برای روایت نامحدود و بی‌انتهای داستان، بسیار قوی‌تر می‌باشد. مسلماً باید از رمان “کوری” درسهایی آموخته شود، اما ژوزه ساراماگو آنها را برای شما بیان نخواهد کرد. می‌توانید از این کتاب به عنوان سکوی‌پرشی برای مباحث اخلاقی، مدیریتی، پزشکی، حقوق بشر و دیگر مسائل استفاده کنید. اما این کتاب صرفاً آغاز کننده‌ی این مباحث نخواهد بود و به همین دلیل، بسیار تامل برانگیزتر از آن رمان‌هایی است که در این روزها بستر آرامش‌بخشی را ارائه می‌کند.

منبع:

thenewcanon.com

دسته بندی شده در: