به دار آویختن و اعدام یاکوب ممون به دلیل مشارکت در بمبگذاریهای صورت گرفته در بمبئی در سال ۲۰۰۳، ما را به بررسی دوبارهی مسئلهی تلخ مجازات اعدام میکشاند. کمتر موضوعاتی چنین بحث و شور اخلاقی را بر میانگیزند.
جوامع مذهبی جهان در مورد مجازات اعدام به چند دسته تقسیم میشوند. با وجود تعهد مشخص و آشکار به عدم خشونت یا (آهیمسا) در آیین هندو و بودا، رهبران و متخصصان آن سنتها هنوز به بحث در مورد جایز بودن مجازات مرگ ادامه میدهند. کتب عهد عتیق ما را به قانون چشم در برابر چشم (قانون مقابله به مثل) مقرر میکند. در حالیکه متون عهد جدید ما را به عطوفت و مهربانی در برابر ظلم تشویق میکند. و اگرچه دین اسلام به طور کلی با مجازات مرگ همگام و سازگار است، اما تاکید قرآن بر بخشش، حاکی از آن است که مسلمانان گاهی اوقات باید نسبت به ظلم و شرارت، با مهربانی واکنش نشان دهند. نه با انتقام.
اگرچه بسیاری از کشورهای اروپایی خواستار اصل توانبخشی در سیستم قضایی جنایی خود هستند، اما بسیاری از حوزههای قضایی در ایالات متحده، به طور محکم حامی مجازات اعدام برای جرائم سنگین و خطرناک هستند. حتی یک عضو هیئت منصفهی فدرال در ماساچوست، که یک حامی لیبرال نیز است، به تازگی حکم اعدام برای تنها مجرم بازماندهی بمبگذاری دوی ماراتون در بوستون را صادر کردهاست. در حالیکه بریتانیا مجازات مرگ و اعدام را در سال ۱۹۶۴ (آخرین سالی که اعدامها انجام میگرفت) متوقف کردهاست. اما نیمی از مردم عادی بریتانیا خواهان اجرای دوبارهی آن هستند. (هرچند که این شاخص و میزان به طور پیوسته در حال کاهش است).
ما در بحث کلی در مورد مجازات مرگ پیشرفتی نخواهیم داشت. مگر اینکه متوجه شویم که این موضوع تنها بخشی از یک مبحث بزرگتر، یعنی هدف خود مجازات است. همانطور که این مباحث ما را به تفکر دوباره و تجدید نظر در مورد مجازات اعدام در هفتههای آینده دعوت میکند، ما نباید به طور مجزا به این بحث بپردازیم. قبل از اینکه از خود بپرسید که آیا باید مجازات اعدام را داشته باشیم یا خیر، این مسئله را در نظر بگیرید که چرا اصلاً باید مجازاتی در نظر گرفته شود. بررسی سه دستهبندی اصلی در فلسفهی مجازات، ما را در شکلدهی این بحث کمک میکند.
کیفر و مجازات
«افراد بد، مستحق زجرکشیدن هستند.» این یک شعار صریح است. اما این عبارت، ماهیت یک مفهوم عمیق و آشنا را در بر میگیرد. افرادی که مرتکب اشتباه و گناه شدهاند، سزاوار بدتر شدن وضعیت زندگی خود در نتیجهی این عمل اشتباه هستند.
چرا این افراد مستحق آن هستند؟
شاید به این دلیل که عادلانه نیست متخلفان به زندگی خوب خود ادامه دهند. در حالیکه افراد بیگناه زندگی خوبی را نمیگذرانند. یعنی اینکه مجازات در عمل باید برابر باشد. دلیل آن هرچه باشد، سزاگرایان، یعنی کسانی که به کیفر و مجازات اعتقاد دارند، استدلال میکنند که مجازات افراد مجرم ذاتاً ارزشمند است. به عبارت دیگر ماهیت آن از درون و بیرون با ارزش است. نه اینکه به دلیل پیامدهای خوب آن (برای مثال، پیشگیری از جرائم آینده) مطلوب باشد. حتی اگر مجازات قاتلان و دزدان تاثیری در کاهش میزان کلی جرائم نداشته باشد.
اما سزاگرایان بر این باورند که مجازات کردن هنوز کار درستی است. همچنین آنها معتقدند که شدت مجازات باید با شدت جرم مطابقت داشته باشد. بنابراین، همانطور که مجازات بیش از حد معمول یک فرد (اعدام یک فرد به خاطر دزدیدن یک کفش) اشتباه است. مجازات کمتر از حد معمول یک فرد (حکم انجام خدمات اجتماعی به خاطر قتل) نیز اشتباه است.
اگر شما یک فرد سزاگرا هستید، ممکن است از مجازات اعدام حمایت کنید. چون فکر میکنید که برخی از قاتلان یا همهی آنها (و شاید سایر مجرمان) مستحق مرگ برای جرائم خود هستند. با این حال، بسته به اینکه دربارهی مرگ چه فکری میکنید، ممکن است با مجازات اعدام به دلیل خشونت نامتناسب آن مخالفت کنید. شاید فکر کنید که مهم نیست آن فرد چه کاری انجام داده است. او سزاوار مرگ به خاطر عمل انجام دادهاش نیست.
از سوی دیگر، ممکن است با مجازات اعدام به دلیل خفیف و سبک بودن نامتناسب آن نیز مخالفت کنید. بسیاری از افرادی که با حکم اعدام بمبگذار بوستون مخالف بودند، بر این باور بودند که زندگی در زندان، با تدابیر امنیتی شدید، مجازاتی شدیدتر و مناسبتر از مرگ خواهد بود.
بازدارندگی
«مجرمان باید مجازات شوند تا در آینده، خودشان و افراد دیگر کمتر مرتکب جرم شده تا همگان سالم و ایمن باشند.» بسیاری از مردم از سزاگرایی انتقاد میکنند به این دلیل که مفهوم آن چیزی جز جستجوی بیهوده برای انتقام وحشیانه نیست.
آسیب رساندن به انسانها اگر به لحاظ اخلاقی موجه باشد، در عوض باید هدفی آیندهنگرانه داشته باشد. یعنی از افراد بیگناه در برابر آسیب محافظت کند. اگر این مفهوم برای شما منطقی به نظر میرسد، احتمالاً باور دارید که هدف مجازات، کیفر و اجرای عدالت نیست. بلکه انجام عمل بازدارندگی است.
ایده و مفهوم در اینجا به اندازهی کافی آشنا است. افراد با وسوسهی قانون شکنی مواجه میشوند. و گاهی اوقات به نظر میرسد خواستههای اخلاقی و خواستههای منطقی و منفعت طلبانه از هم جدا میشوند. تهدید به مجازات به واسطهی غیرمنطقی جلوه دادن قانون شکنی برای افراد منفعت طلب، این خواستههای را دوباره در کنار هم قرار میدهد.
اگر شما حامی و مدافع بازدارندگی هستید، باید پیش از مشخص کردن جایگاه خود، به دو سوال در مورد مجازات مرگ و اعدام پاسخ دهید. اولین سوال، تجربی و در مورد حقایق دنیای واقعی است. آیا تهدید به مجازات مرگ و اعدام نسبت به تهدید به حبس ابد، واقعاً تا حد زیادی افراد را از ارتکاب جرائم شنیع باز میدارد؟
سوال دوم اخلاقی است. حتی اگر مجازات مرگ و اعدام نسبت به حبس ابد، بتواند با موفقیت بیشتری از ارتکاب جرم جلوگیری کند لزوماً به این معنا نیست که این عمل توجیه پذیر است. به هر حال، تصور کنید که ما برای تمامی جرائم، از جمله تخلفات رانندگی جزئی، دزدی و تخلفات مالیاتی، همه را تهدید به اعدام کنیم، چه اتفاقی میافتد؟
انجام این کار قطعاً باعث کاهش میزان جرائم خواهد شد. اما اغلب مردم این کار را اشتباه میدانند. نظریهپردازان در حوزهی بازدارندگی ترجیح میدهند تا از میزان حداکثری خشونت در مجازات دفاع کنند. و شاید مجازات مرگ و اعدام فراتر از چیزی باشد که دولت بتواند اجازهی تهدید به آن را داشته باشد.
اصلاح و جبران
«مجازات به مجرمان نشان میدهد عملی که انجام دادهاند، اشتباه است. و به آنها فرصتی برای عذرخواهی و جبران را میدهد.» تعبیرات مختلفی از این دیدگاه برداشت میشود. مجازات میتواند آموزنده، گویا و توانبخش باشد. که البته تفاوتهای مهمی بین آنها وجود دارد. اما مفهوم اصلی این است که مجازات باید باعث شود تا فرد خطاکار متوجه شود کاری که انجام داده اشتباه است. و او را برای توبه کردن و اصلاح تشویق کند.
هر فردی از هر کدام از این دیدگاههای فوق حمایت کند، مفهوم کلی مجازات اعدام برای وی کاملاً مشخص خواهد بود. وقتی که فرد مجرم در حال آماده شدن برای اتاق اعدام است، هدف از اصلاح وی چیست؟
در حقیقت، بسیاری از افراد سعی در ترکیب و تطبیق عناصر مختلف این سه دیدگاه گسترده را دارند. هر چند که چنین نظریات ترکیبی به نظر میرسد فاقد عمومیت هستند. و میتوانند راهنمایی متناقضی را ارائه دهند. درواقع، به نظر من، باید موضع خود را مشخص کرد. و به این سوال پاسخ داد که کدام دیدگاه در مورد مجازات باید در تفکر ما اولویت داشته باشد؟
سپس و تنها پس از آن میتوانیم در مورد عدالت (یا نبود آن) در دولتهایی که شهروندان خود را به قتل میرساند، فکر کنیم.
منبع: