انسان خردمند، کتابی است از یووال نوح هراری که برای اولین بار در سال ۲۰۱۱ به زبان عبری در اسرائیل منتشر شد. این کتاب تاریخ انسان را از تکامل گونه‌های باستانی در عصر حجر تا قرن بیست‌ویکم بررسی می‌کند. با این حساب، کتاب در چارچوبی قرار دارد که علوم طبیعی را با علوم اجتماعی تلاقی می‌دهد. این کتاب به چهار بخش مختلف دسته‌بندی شده‌است و در مجموع از بیست فصل تشکیل می‌شود. ما در ادامه، خلاصه‌ای از هر فصل را در اختیارتان قرار می‌دهیم.

لازم به ذکر است در مطلبی با عنوان «نقدی بر کتاب انسان خردمند، شروین وکیلی» به بررسی جزئیات این کتاب پرداخته‌ایم.

بخش اول: انقلاب شناختی

موجود بی‌اهمیت

مهمترین نکته‌ای که باید در مورد انسان‌های ماقبل تاریخ بدانیم این است که آن‌ها حیواناتی ناچیز بودند و بیشتر از گوریل‌ها، کرم شب‌تاب یا عروس دریایی هیچ تاثیری بر محیط زندگی خود نداشتند. همین ۶ میلیون سال پیش، یک میمون ماده صاحب دو دختر شد. یکی از این دو میمون، جد همه‌ی شامپانزه‌ها شد. دیگری مادربزرگ خودمان است.

درخت دانش

در این فصل، تمرکز بر تفاوت دانش یا ساختار مغز بین گونه‌های انسانی مختلف است. اما هیچ ادعای اساسی وجود ندارد که بتواند تفاوت در ساختار مغز انسان‌های خردمند را نشان دهد. در اصل، این فصل توانایی انسان‌ خردمند را در تفکر، برقراری ارتباط، استفاده‌ی صحیح از زبان و همکاری با یکدیگر بررسی می‌کند. همچنین، این فصل به ما خاطرنشان می‌کند که این انقلاب شناختی بود که انسان را قادر به تفکر خلاقانه و تغییر رفتار ساخت.

یک روز از زندگی آدم و حوا

به گفته‌ی پروفسور یووال نوح هراری ، برای درک طبیعت، روانشناسی و تاریخ انسان‌ها، باید از منظر شکارچیان به همه چیز نگاه کنیم. از نظر او، اجداد ما همگی شکارچی بودند و هزاران سال گذشت تا به دامداری و کشاورزی رو بیاورند. این فصل می‌گوید که افراد همیشه تمایل دارند مانند نیاکان خود رفتار کنند. زیرا رفتار و شخصیت آن‌ها ارثی است. هراری اظهار داشت که نیاکان انسان‌ها، آدم و حوا، شکارچی بودند و تا امروز، علی‌رغم زندگی در جوامع پساصنعتی، انسان هنوز هم رفتارهای نیاکان خود را تکرار می‌کند.

انسان خردمند

انسان خردمند

نویسنده : یووال نوح هراری
ناشر : نشر نو
مترجم : نیک گرگین
قیمت : ۱۷۰,۰۰۰۲۰۰,۰۰۰ تومان

طوفان بزرگ (در متن اصلی، با نام «سیل» از آن یاد شده است)

حدود ۱۴۰۰۰ سال قبل از میلاد، تعداد زیادی از انسان‌ها و حیوانات از شمال شرقی سیبری به آلاسکا مهاجرت کردند. البته آن‌ها نمی‌دانستند که دارند دنیای جدیدی را کشف می‌کنند. آلاسکا برای ماموت‌ها و انسان‌ها بستری یکسان برای زندگی فراهم کرده بود.

با این حال، حدود ۱۲۰۰۰ سال قبل از میلاد، کره‌ی زمین گرم‌تر شد و یخ‌ها را ذوب کرد. این ذوب شدن یخ‌ها مسیر عبور و مرور آسان‌تری را برای مردم فراهم کرد. انسان‌‌ها با استفاده از دالان‌های جدید، دسته جمعی به سمت جنوب حرکت کردند و در کل قاره مستقر شدند.

بخش دوم: انقلاب کشاورزی

بزرگ‌ترین فریب تاریخ

کشاورزی حدود ۹۵۰۰–۸۵۰۰ سال قبل از میلاد در کشور تپه‌ای‌مانندْ در جنوب شرقی ترکیه، غرب ایران و شام آغاز شد. در حقیقت، انسان خردمند در آن زمان می‌توانست حیواناتی را شکار کند و از پوست و گوشت آن‌ها استفاده کند. ولی تا قبل از شروع کشاورزی و دام‌داری هیچ‌کس نمی‌توانست حیوانات را اهلی کند.

انقلاب کشاورزی به جای آنکه زندگی آسانی را برای انسان‌ها به ارمغان بیاورد، زندگی کشاورزان را به‌طور کلی دشوارتر کرد. اگرچه این سبک زندگی برای کشاورزان رضایت‌بخش‌تر بود. چراکه آن‌ها دیگر مجبور نبودند بخش زیادی از وقت خود را جهت شکار سپری کنند یا گرسنگی و بیماری بکشند.  

با انقلاب کشاورزی مسلماً مجموع مواد غذایی موجود را افزایش یافت، اما غذای اضافی به رژیم غذایی بهتر یا اوقات فراغت بیشتر تبدیل نشد. بلکه به انفجار جمعیت منجر شد.

کشاورز معمولی سخت‌تر از خوراک جوی معمولی کار می‌کرد و در عوض غذای بدتری هم به دست می‌آورد. انقلاب کشاورزی بزرگ‌ترین فریب تاریخ بود.

ساختن اهرام

در فصل قبل، آغاز انقلاب کشاورزی مورد بحث قرار گرفت. وقتی انقلاب کشاورزی شروع شد، زندگی گیاهان و حیوانات کاملاً به خطر افتاد. با این حال، اعتقاد بر این است که انقلاب کشاورزی جهان را به سوی پیشرفت و شکوفایی سوق داده‌است. در اصل، این فصل تأکید می‌کند که ظهور جوامع کشاورزی منجر به ایجاد سکونت‌گاه‌های دائمی می‌شود. پس انسان‌ها شروع به ساختن پناه‌گاه‌های مختلفی کردند.

درست مانند نخبگان مصر باستان، بیشتر مردم زندگی خود را وقف ساختن اهرام می‌کنند. فقط نام، شکل و اندازه‌ی این اهرام از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر می‌‌کند. ممکن است کلبه‌ای در حومه‌ی شهر باشد یا یک پنت‌هاوس درخشان با نمایی چشمگیر که از آن به‌طور کلی به‌عنوان «پناهگاه» یاد می‌شود. همان پناهگاهی که از انقلاب کشاورزی به بعد، ساختن آن مرسوم شد.

اضافه‌بار حافظه

بین سال‌های ۳۵۰۰ و ۳۰۰۰ قبل از میلاد، برخی از نوابغ ناشناخته‌ی سومری سیستمی را برای ذخیره و پردازش اطلاعات ابداع کردند. این سیستم برای مدیریت مقدار زیادی از داده‌های ریاضی ساخته شده بود. بدین ترتیب سومری‌ها نظم اجتماعی خود را از محدودیت‌های مغز انسان رهانیدند و راه را برای ظهور شهرها، پادشاهی‌ها و امپراتوری‌ها باز کردند. سیستم پردازش داده‌ها که توسط سومری‌ها اختراع شده است «نوشتن» نامیده می‌شود.

در تاریخ عدالتی نیست

طبق یک افسانه‌ی معروف آفرینش هندو، خدایان جهان را از بدن موجودی اولیه به نام «پوروسا»، بیرون آوردند. خورشید از چشم پوروسا، ماه از مغز آن، برهمن ها (کشیش‌ها) از دهانش، کشت‌آریاها (جنگجویان) از آغوش آن، وایشیاها (دهقانان و بازرگانان) از ران‌های آن و شودرا (نوکران) از پاهایش به‌وجود آمدند.

در گذشته، طبقات در یک ساختار هرمی قرار داشتند و افرادی که به طبقه بالای هرم تعلق داشتند از قدرت و امتیازات زیادی برخوردار بودند. افرادی که به بخش‌های پایین‌تری از هرم تعلق داشتند، مورد تبعیض و ستم قرار گرفتند.

در حقیقت، این فصل راجع به این نکته صحبت می‌کند که تبعیض نژادی ناعادلانه اغلب با گذشت زمان بدتر می‌شود. پول به پول‌دار می‌رسد و فقر به فقیر. آموزش به کشورهای پیشرفته قدم می‌گذارد و جهل در کشورهای عقب‌افتاده گسترش می‌یابد. کسانی که یک بار قربانی تاریخ شده‌اند، احتمالاً دوباره قربانی می‌شوند و کسانی که از پیشینه‌ی تاریخی خوبی برخوردار هستند، به احتمال زیاد اتفاقات خوبی در آینده منتظر آن‌ها است.

بخش سوم: وحدت بشر

پیکان تاریخ

در دوره انقلاب پس از کشاورزی، جوامع بشری پیچیده‌تر و بزرگ‌تر شدند، و نظم خیالی روشن‌تر شد. مردم به محض تولد به داستان‌ها و افسانه‌ها عادت کردند. افراد بسته به زمان و مکان تولد خود شروع به تفکری یکسان کردند و طبق برخی از معیارها رفتار کردند. همچنین، اعضای جوامع ملزم بودند که به قوانین و مقررات احترام بگذارند. اساساً آنچه در جوامع بشری اتفاق افتاد این بود که فرهنگ‌هایی ایجاد شد که رفتار خاصی را به مردم دیکته می‌کرد و به درنتیجه، امکان همکاری جوامع بیگانه فراهم می‌شد. فرهنگْ افراد غریبه را به هم پیوند می‌داد و البته که برای پیش‌رفت، آن‌ها راهی به‌جز همکاری نداشتند.

رایحه‌ی پول

زمانی صرفا مبادله‌ی کالا به کالا رواج داشت. شکارچی‌ها یک تکه گوشت خام را در ازای دوا و درمان پزشکی اهدا می‌کردند یا کفّاش‌ها در ازای چند کیسه سیب، یک جفت کفش به کشاورز اهدا می‌کردند. اما رفته‌رفته اوضاع تغییر کرد. برای مثال، کفّاش به این فکر افتاد که آیا این سیب‌ها واقعا مرغوب هستند و می‌توانند برای یک جفت کفش چرم محکم مردانه پرداخت خوب و مناسبی باشند؟

برخی جوامع تلاش کردند تا با ایجاد یک سیستم مبادله‌ی مرکزی که محصولات را از تولیدکنندگان جمع‌آوری کرده و برای کسانی که به آن‌ها نیاز داشتند توزیع می‌کرد، این مشکل را حل کنند. در نمونه‌ای امروزی، بزرگ‌ترین و مشهورترین این سیستم‌ها در اتحاد جماهیر شوروی انجام شد و به طرز فاجعه‌باری شکست خورد. آزمایش‌های دیگری نیز در نقاط مختلف دنیا انجام شد که نسبت به نتیجه‌ی جماهیر شوروی، موفقیت بیشتری را کسب کرد. با این حال اکثر جوامع راهی آسان‌تر برای توزیع کالای تولیدکنندگان پیدا کردند. آن‌ها پول را اختراع کردند.

پول، سکه و اسکناس نیست. پول هر چیزی است که مردم مایل به استفاده از آن هستند تا ارزش چیزهای دیگر را به منظور مبادله‌ی کالا و خدمات به صورت سیستماتیک نشان دهند. مجموع مقادیر پول در جهان حدود ۶۰ تریلیون دلار است، با این وجود مجموع سکه‌ها و اسکناس‌ها کمتر از ۶ تریلیون دلار است. بیش از ۹۰ درصد کل پولی که در حساب‌های بانکی ما ظاهر می‌شود، فقط در سرورهای رایانه‌‌ای وجود دارد!

هنگامی که یک کشاورز ثروتمند دارایی خود را به ازای یک گونی صدف زیبای دریایی می‌فروخت و با آن‌ها به استان دیگری سفر می‌کرد، مطمئن بود که با رسیدن به مقصد، افراد دیگری نیز وجود دارند که به محصولاتش نیاز داشته باشند. بر این اساس، پول سیستمی براساس اعتماد متقابل است. در واقع جهانی‌ترین و کارآمدترین سیستم اعتماد متقابل، که تاکنون ابداع شده است.

بینش‌های امپراتوری

امپراتوری‌ها با مرزهای مختلفی (که انعطاف‌پذیر نیز هستند) مشخص می‌شوند. امپراتورها انسان‌های سیری‌ناپذیری هستند که می‌توانند ملت‌ها و قلمروهای زیادی را ببلعند و هضم کنند. آن‌هم بدون اینکه ساختار اساسی یا هویت آن‌ها تغییر کند. انگلستانِ امروز دارای مرزهای کاملاً واضحی است که بدون تغییر در ساختار بنیادی و هویت این کشور، نمی‌توان از آن عبور کرد. یک قرن پیش تقریباً هر مکانی بر روی زمین ممکن بود بخشی از امپراتوری کبیر بریتانیا باشد!

تکامل انسان را به‌مرور خردمند، و مانند سایر پستاندارانی که فهم اجتماعی دارند، موجودی بیگانه‌ستیز و بیگانه‌هراس کرده‌است. انسان خردمند به طور ذاتی بشریت را به دو دسته تقسیم می‌کند: «ما» و «آن‌ها». این درست به‌خاطر همان بینش‌های امپراتوری در گذشته است.

قانون دین

این فصل درباره دین بحث می‌کند و معتقد است که ادیانی مانند اسلام مکان‌های مقدس خود مانند مکه را داشته‌اند. در گذشته به نظر می‌رسید که دین مردم را متحد می‌کند و اعتقاد به یگانگی را میان افرادی از یک دین مشترک، تقویت می‌کند. با این حال، در این فصل دین به مثابه‌ی عاملی جهت ایجاد اختلاف، تبعیض و اختلاف‌ نظر معرفی شده است. همچنین، در تاریخ دین، آیین بودا و اسلام مشهورترین است. به طور کلی، این فصل در مورد دین، تاریخ آن و چگونگی بحث و جدال امروز آن بحث می‌کند.

دین می‌تواند به عنوان نظامی از هنجارها و ارزش‌های انسانی تعریف شود که بر اساس اعتقاد به یک نظم فوق‌بشری پایه‌ریزی شده‌است. اگر چنین باشد، کمونیسم شوروی، دینی کمتر از اسلام نیست.

راز موفقیت

تجارت و امپراتوری‌ها و ادیان جهانی سرانجام راه تقریبا تک‌تک انسان‌های خردمند را، از تمام قاره‌ها، به دنیای فراگیر امروزی گشودند. اما این روند گسترش و همگرایی به شکل یک خط راست و لاینقطع نبوده‌است. البته در نگاهی کلی‌تر، هنگام گذار از بسیاری فرهنگ‌های کوچک به معدودی فرهنگ‌های گسترده، و در نهایت به یک جامعه‌‌ی جهانی واحد، درمی‌یابیم که این‌همه شاید نتیجه‌ی اجتناب‌ناپذیر پویایی تاریخ انسان بوده است.

این یکی از وجوه تمایز تاریخ به عنوان یک رشته‌ی دانشگاهی است. هرچه بهتر بتوانید یک دوره‌ی تاریخی خاص را بشناسید، توضیح اینکه چرا اتفاقات دائماً به یک شکل رخ داده‌است، سخت‌تر خواهد شد. در حقیقت این مذهب جهانی، امپراتوری‌ها و تجارت است که دنیا را گردهم آورده و چیزی که از آن به عنوان «جهان» یاد می‌کنیم را ساخته‌است. فرهنگ‌هایی که کوچک و ناشناخته بودند، امروزه بزرگ‌تر شده‌اند. چراکه فرهنگ‌های کوچک‌تر برای پاسخ به نیاز جمعیت جهانی با سایر فرهنگ‌ها ترکیب و ادغام شدند. امروزه، جامعه‌ی جهانی مشترکات زیادی دارد که به خاطر مرزبندی مبهم یا ایالات غیرمستقل ایجاد شده است.

بخش چهارم: انقلاب علمی

کشف نادانی

انسان‌ها در واقع اختراعات و ابداعات زیادی داشته‌اند. اما در ۹۹/۹۹ درصد مواقع، زمین کاملا نادیده گرفته می‌شد. انسان‌ها تا قبل از سال ۱۶۷۴م. که میکروسکوپ خانگی اختراع شد، هیچ‌چیزی راجع به موجودات زنده و ریزی که در محیط زیست زندگی می‌کردند، نمی‌دانستند. اما این میکروسکوپ به آن‌ها کمک کرد که راجع به میکرواُرگانیسم‌های مختلف اطلاعاتی انقلابی به دست بیاورند. در حقیقت، کشف نادانی از آنجا شروع شد که انسان، جهت کشف چیزهایی که قبلا ندیده‌بود یا حس نکرده‌بود، اقدام کرد.

پیوند علم و امپراتوری

بسیاری از فرهنگ‌ها نقشه‌های جهان را مدت‌ها قبل از عصر مدرن ترسیم می‌کردند. بدیهی است که هیچ کدام واقعاً کل دنیا را نمی‌شناختند. هیچ فرهنگ آفریقایی-آسیایی از آمریکا چیزی نمی‌دانست و هیچ فرهنگ آمریکایی از آفریقا-آسیا اطلاع نداشت. مناطق ناآشنا به سادگی کنار گذاشته شدند، یا به عنوان خانه‌ی هیولاها تصور می‌شدند.

به طور خلاصه، این فصل بررسی می‌کند که چگونه کشورها و امپراتوری‌های مختلف از علم برای کنترل قدرت خود بر روی زمین استفاده کردند. منجّمان برای شناخت بیشتر زمین و همچنین یافتن فاصله‌ای که بین خورشید و زمین وجود دارد، ابتکار عمل به خرج دادند. بااین‌حال، ستاره‌شناسان بعدی برای مطالعه‌ی زمین و جو به سراسر جهان اعزام شدند. در سال ۱۷۶۱م. آن‌ها توانستند که سیبری، آمریکای شمالی، ماداگاسکار و آفریقای جنوبی را کشف کنند.

کشف آمریکا واقعه‌ی اساسی انقلاب علمی بود. این نه تنها به اروپاییان آموخت که مشاهدات فعلی را نسبت به سنت‌های گذشته ترجیح دهند، بلکه تمایل به تسخیر آمریکا، اروپاییان را ملزم به جستجوی دانش جدید کرد.

بنابراین، توسعه‌ی اروپا و آمریکای شمالی به دلیل توسعه‌ی علمی بود که سایر کشورها از آن برخوردار نبودند. ازاین‌رو، توسعه‌ی علمی ایجاد شده در کشورهای اروپایی، رشد و کنترل آن‌ها بر جهان را تسهیل کرد.

کیش سرمایه‌داری

در این فصل به طور خلاصه در مورد سرمایه‌داری صحبت می‌شود. و یادآوری می‌کند که در گذشته، اخذ پول برای تسهیل ساخت‌وساز بناها و امپراتوری‌های مختلف انجام می‌شد. با این حال، پروفسور هراری استدلال می‌کند که در تاریخ اقتصاد تولید سرانه افزایش نیافته است و به طور محسوسی، ادعا می‌کند که ایده‌ها و خواسته‌های سرمایه دارها، مردم را وادار می‌کند تا برای ثروتمند ساختن خود، از پول دیگران استفاده کنند. بانک‌ها افتتاح شدند و مردم به‌طور عینی مشاغل دیگری مانند نانوایی را شروع کردند تا از پول به‌دست‌آمده استفاده کرده و آن را به بانک بسپارند. علاوه بر این، مردم برای پیشرفت فناوری در تحقیقات علمی سرمایه‌گذاری کردند و همزمان، کشفیات جدید جغرافیایی، تحولات سازمانی و اختراعات مختلف در تکنولوژی نیز انجام شد تا افراد بتوانند ثروت اندوزی کنند.

چرخ‌های صنعت

این فصل به طور کامل در مورد ظهور صنایع بحث می‌کند. در فصل قبل، تاجران از کسب و کار خود درآمدی به دست می‌آوردند و می‌توانستند با سرمایه‌گذاری در بانک، سود کنند. اما این فصل به این نکته اشاره دارد که به دلیل سرمایه‌گذاری مجدد، صنایع رشد کردند و نه تنها برای سرمایه‌گذاران بلکه برای اتباع یک ایالت خاص ثروت بیشتری ایجاد شد. مردم برای ایجاد ثروت و تقویت سرمایه‌گذاری از مواد اولیه و انرژی استفاده کردند و همین امر جهان را به سمت صنعتی شدن و رشد چشمگیر اقتصادی سوق داد.

انقلاب دائمی

در فصل قبل چگونگی آغاز انقلاب صنعتی شرح داده شده‌است. اما این فصل بر چگونگی دوام انقلاب صنعتی تأکید دارد. در دنیای مدرن، این امر کاملا بدیهی است که انقلاب صنعتی دائمی است و بسیاری از کشورها به دنبال آن هستند، زیرا این تنها راه توسعه یک ملت و ثروتمند شدن آن است.

و تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند

اگرچه چند دهه‌ی گذشته برای بشریت یک دوره طلایی بی‌سابقه بوده‌، اما خیلی زود است که بفهمیم آیا این یک تغییر اساسی در جریانات تاریخ است یا یک اتفاق زودگذر.

اما مهم‌ترین یافته این است که خوشبختی واقعاً به ثروت، سلامتی یا حتی جامعه بستگی ندارد. بلکه به همبستگی بین شرایط عینی و انتظارات ذهنی بستگی دارد. اگر یک گاو نر می‌خواهید و یک گاو نر دریافت ‌کنید، راضی و خوشحال خواهید شد. اگر یک فراری کاملاً جدید می‌خواهید و فقط یک پراید دست دوم نصیبتان شود، احساس نارضایتی خواهید کرد.

این فصل از این نظر قابل بحث است که آیا مردم به دلیل انقلاب‌های کشاورزی، خوشحال و راضی هستند؟ با این حال، پروفسور هراری ادعا می‌کند که از زمان آغاز انقلاب علمی، بین قدرت و خوشبختی رابطه‌ای وجود داشته است. این نشان می‌دهد که انقلاب‌هایی که در تاریخ اتفاق افتاده مردم را خوشحال می‌کند، اما در حال حاضر با وجود دوام انقلاب‌های علمی و صنعتی مردم هنوز خوشحال نیستند.

فرجام انسان خردمند

تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که روی مسیری که دانشمندان در پیش گرفته‌اند، تأثیر بگذاریم. اما از آنجا که ممکن است به زودی بتوانیم خواسته‌های خود را نیز مهندسی کنیم، پرسش واقعی پیش روی ما این نیست که «می‌خواهیم چه چیزی بشویم؟»، بلکه این است که «ما قرار است چه چیزی بخواهیم؟». کسانی که زیاد درگیر این سوال نیستند، احتمالا زیاد به مفهوم آن فکر نمی‌کنند.

کلام آخر: موجودی که خدا باشد

آیا خطرناک‌تر از خدای سهل‌انگار و ناراضی‌ای وجود دارد که نمی‌داند واقعا چه چیزی می‌خواهد؟ 

 

دسته بندی شده در: