زمانی که از ما درمورد بهترین نویسندگان معاصر سوال می‌کنند قطعا یکی از نام‌هایی که به ذهن می‌رسد نویسنده‌ی جوان اما با تجربه‌ای به نام استیو تولتز است. او که در دانشگاه نیوکاسل تحصیلات خود را انجام داده پیش از روی آوردن به نویسندگی در شهرهای مختلفی از جمله مونترال، ونکوور، نیویورک، بارسلونا و پاریس زندگی کرده و تجربه‌های جالب و مختلفی در شغل‌هایی از قبیل فیلم‌برداری، بازاریابی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، تدریس زبان انگلیسی و فیلم‌نامه‌نویسی دارد که در نوشته‌هایش نیز اثرات این تجربیات را می‌توان مشاهده کرد. تولتز پس از تجربه موفقیت‌های کتاب اولش، ریگ روان را در سال ۲۰۱۵ منتشر کرد و همان طور که انتظار می‌رفت این بار هم نویسنده استرالیایی موفق بود و ریگ روان برنده جایزه راسل شد. او از زمان چاپ کتاب اولش، یعنی جزء از کل، در ایران در سال ۱۳۹۴ نیز از جایگاه خوبی بین کتاب‌خوانان بهره‌مند شد و پس از خریداری حق نشر کتاب در ایران، ترجمه دومین رمان این نویسنده «ریگ روان» هم ابتدای سال ۱۳۹۶ توسط نشر چشمه با ترجمه‌ی پیمان خاکسار راهی بازار نشر شد و جایگاه خوبی بین مخاطبان تولتز برای خود دست و پا کرد.

مرگ ما را نجات خواهد داد!

شاید عقیده خیلی از ما بر این باشد که زندگی چیزی است که با تولد آغاز می‌شود و با مرگ پایان می‌پذیرد اما زندگی فراتر از این‌ تعریف مختصر دارای ابعاد دوست‌داشتنی و ترسناک بسیاری است که به آن بی‌توجه هستیم. یا اصلا ما برای زنده بودن و زندگی کردن به دنیا می‌آییم یا برای مردن؟ شاید جواب این سوال کمی سخت باشد اما چرا با خودمان تعارف داشته باشیم؟ ما به دنیا آمده‌ایم تا زجر بکشیم و چه چیزی وحشتناک‌تر از زنده بودن در چنین دنیای بی‌رحمی می‌تواند باشد؟ ریگ روان در تمام پیچ‌ها و انحناهای خود به ترس از زندگی پرداخته و زجرهای نوع بشر را به خوبی به تصویر کشیده است. یکی از جملات مهمی‌ که ترس از زندگی را نشان می‌دهد به نامیرا بودن آلدو یا حداقل سخت‌جان بودن او برمی‌گردد که هر دفعه قصد خودکشی دارد، موفق نمی‌شود؛ درحالی که یک بدبختی جدید بر سرش آوار می‌شود. آلدو همان‌گونه که از مردن عاجز است در بیشتر موارد اولین کسی است که بعد از خودکشی دیگران آن‌را پیدا می‌کند تا جایی که برای این وضعیت عبارت «راه رفتن مثل یک خدمتکار پرتقالی» را درست کرده؛ که ریشه در گذشته و خودکشی پدرش دارد. او حتی مرگ فرزندش را به نامیرایی خود مرتبط می‌داند و می‌گوید:

موجودات نامیرا از خلق زندگی عاجزند.

آلدو هنگام مکالمه غیرعادی‌اش با میمی ‌پای تلفن می‌گوید: «من پیش نیازهای مرگ رو ندارم.» همان طور که در آثار ادبی و سینمایی مختلف دیده‌ایم، این نکته بیان شده که مرگ برای خودش نعمتی است. نمونه‌اش رمان و فیلم سینمایی مسیر سبز است که بین مخاطبان ایرانی بسیار شناخته شده است و شخصیت اصلی آن از نمردنش می‌نالد؛ چون نیروی بالادستی او را به این وضع دچار کرده است. حالا اعتقاد به این نیروی بالادستی در رمان ریگ روان هم وجود دارد و در بخشی ویژه که همان سکانس زندان باشد، خود را به طور صریح نشان می‌دهد؛ یعنی همان مکاشفه‌ای که برای آلدو پیش می‌آید.

انتظار…

نکته مهم در بررسی این کتاب، موفقیتی است که تولتز از کتاب قبلی‌اش بدست آورد که باعث می‌شود انتظار مخاطب از او بالا برود و به طور مرتب دو اثر را با یکدیگر مقایسه کند. جزء از کل دارای استحکام در ساختار و محتوا است، یک اثر موفق که جایزه بوکر را از آن خود کرد و در ایران هم به دلیل استقبال مخاطبان به طور مرتب تجدید چاپ می‌شود. جزء از کل در سال ۲۰۰۸ و ریگ روان هم در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. نکته مهم این بود که مخاطبان و منتقدان منتظر این بودند تا ببینند تولتز در قدم دومین نویسندگی‌اش، چه‌طور عمل کرده است. در صفحات ابتدایی رمان، می‌شود رد پای جزء از کل را مشاهده کرد مثلا در همان گفتگوی صفحه ۱۲ که جامعه‌شناسی‌های «جزء از کل»گونه‌ی استیو تولتز را در بر می‌گیرد:

می‌دونی مردم قبلا دوست داشتن ستاره راک بشن ولی حالا فقط دوست دارن ستاره‌های راک تو جشن تولدشون برنامه اجرا کنن؟

تولتز از ارجاعات تاریخی بسیاری نیز استفاده کرده است که مخاطب با مطالعه و پشتوانه علمی‌ می‌تواند منظور نویسنده را به طور کامل متوجه شود:

– می‌دونی الان به نظر ما هرزه‌نگاری یه شکل از آزادی بیانه؟
+ مثل این؟ من با [هرزه نگاری] هشت‌پایی موافق نیستم ولی حاضرم جونم رو فدا کنم تا تو حق تولیدش رو داشته باشی.

و این یعنی شوخی با دموکراسی! تولتز پیش‌تر در جزء از کل هم نمونه‌های دیگری از این سبک طنازی را نشان داده است اما آن نثر جزء از کلی استیو تولتز که از کتاب اولش سراغ داریم، از فصل دوم است که آغاز می‌شود و فصل ابتدایی و در واقع سکانس افتتاحیه این اثر بسیار تلخ و جدی است؛ همان طور که کل‌اش نسبت به جزء از کل تلخ‌تر و جدی‌تر است. زبان ریگ روان با جزء از کل تفاوت دارد، البته شخصیت‌های دو رمان به هم شباهت دارند اما این شباهت به دلیل شخصیت مالیخولیایی‌شان است.

جزء از کل

جزء از کل

نویسنده : استیو تولتز
ناشر : چشمه
مترجم : پیمان خاکسار
قیمت : ۴۸۶,۰۰۰۵۴۰,۰۰۰ تومان

قطره در برابر دریا!

فرق اساسی بین دو کتاب در ترس‌های قهرمان داستان است که مشخص می‌شود؛ چرا که قهرمان جزء از کل از مرگ واهمه داشت اما قهرمان ریگ روان از زندگی! یک فیلسوف دیوانه که نمردن را وحشتناک‌تر از مردن می‌داند! استیو تولتز با زیرکی در کتاب اول، به نوعی زمینه را برای جذب مخاطب فراهم کرده و پس از بازاریابی، موضوعی را که واقعا باید از آن ترسید، در ریگ روان مطرح کرده است. این نگاه هم چه در خودآگاه و چه در ناخودآگاه نویسنده، از دیدگاه کافکا نسبت به زندگی و مرگ ریشه می‌گیرد و تاثیری را که نویسنده از او گرفته است را به نمایش می‌گذ‌ارد.  کلیدواژه «مسخ» چندبار در طول رمان به کار می‌رود. به عنوان نمونه «خودم را تماشا می‌کردم که هر سال مسخ می‌شدم…» یا در صفحه ۳۲۱، «مورل برایم مسخ کافکا را می‌آورد. به عمرم با هیچ شخصیت داستانی‌ای مثل گرگور احساس همذات‌پنداری نکرده‌ام.» و در نهایت جمله‌ای از کافکا که در ابتدای کتاب آورده شده است:

آه! چقدر امید!
دریادریا امید
ولی نه برای ما…

مسخ

مسخ

ناشر : با هم
مترجم : صادق هدایت

از جمله مواردی که می‌توان آن را بین ترس‌های نویسنده دید، ترس از دوست‌داشته‌نشدن است اما شخصیت داستان به‌هیچ‌وجه موجودی دوست داشتنی نیست؛ «آیا کسی می‌تواند یک موجود نامیرای بی‌کار را دوست داشته باشد؟» این جمله درباره شخصیت آلدو قهرمان این رمان مطرح می‌شود اما اگر بخواهیم با نظریه روان‌شناسانه بررسی‌اش کنیم، یکی از ترس‌های خود نویسنده از زندگی است که در دهان این شخصیت گذاشته شده است و می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین ترس‌های مخاطب نیز باشد. جنس اتفاقات و حوادث «ریگ روان» تفاوت زیادی با «جزء از کل» ندارند مگر در دو مقطع. مقطع اول هنگام روایت به دنیا آمدن نوزاد مرده است و دیگری موج سواری آلدوی فلج. از ابتدای کتاب تا صفحه ۱۵۸ که قصه به دنیا آمدن نوزاد مرده روایت می‌شود، همه چیز مثل یک دریای آرام است اما مگر آرامش بیش از حد، آرامش قبل از طوفان نیست؟! این بخش از کتاب، نسبت به دیگر سطور و صفحات، حاوی تراژدی واقعی است و اشک مخاطب را به معنای واقعی کلمه از گوشه گوشه‌ی چشم‌ها بیرون می‌کشد. همین ضربه می‌تواند حواس مخاطب را به روال اتفاقات و پیش روی داستان جمع کرده یا حتی از ادامه داستان پرت کند. اما اگر این اتفاق نمی‌افتاد، تکراری بودن، کتاب را خسته کننده و عادی می‌کرد. بنابراین ضربه تراژیک این دو حادثه تا حد زیادی به کمک نویسنده آمده تا کتاب را پیش از رسیدن به صفحه ۲۰۰ نجات دهد.

ریگ روان

ریگ روان

نویسنده : استیو تولتز
ناشر : چشمه
مترجم : پیمان خاکسار
قیمت : ۳۷۸,۰۰۰۴۲۰,۰۰۰ تومان

در مطلبی که مرداد ماه سال ۹۴ در نقد و بررسی «جزء از کل» در خبرگزاری مهر منتشر شد، نگارنده به این نکته اشاره کرد که جزء از کل اولین رمان استیو تولتز است. اولین رمان این نویسنده، چندان امیدوارکننده و حساب شده نوشته شده که کار را برای نوشتن اثر بعدی این نویسنده، بسیار سخت می‌کند. تولتز برای نوشتن رمان یا داستان بعدی باید چند برابر بر مهندسی و محاسبات خود اضافه کند تا مخاطبان و طرفدارانی که با این کتابش پیدا کرده، ناامید نکند. در آن نوشتار همچنین به درک خوب پیمان خاکسار به عنوان مترجم از متن مبدا اشاره شد و از توانایی‌اش در انتقال مفهوم از مبدا به مقصد گفته شد. اتفاقی که در «ریگ روان» افتاده، حرکت رو به جلوی مترجم و رقم نخوردن حرکت جدید توسط مولف است. یعنی خاکسار با ترجمه ریگ روان نسبت به ترجمه‌اش در جزء از کل پیش‌رفت کرده است. یکی از نکاتی که ضربان روایت داستان را به اصطلاح می‌اندازد، جملات شعرگونه آلدو در بیمارستان است که دارای اطناب است و در برگیرنده همان نکات و موضوعاتی است که پیش‌تر در نثر داستان درباره‌شان سخن گفته شده ولی حالا در بیانی شاعرانه و سنگین‌تر مطرح می‌شوند. اما پس از بیمارستان، فصل زندان رفتن آلدو یکی از قله‌های رمان است و روایت روان، قدرتمند و تاثیرگذاری دارد. یکی از جنبه‌های مثبت این روایت، همین نکته است که بازه دو و نیم ساله زندان در قالبی مختصر و مفید و در واقع همان قدر که نیاز است، آورده شده‌اند. هردو این‌ها موقعیت‌هایی هستند که آلدو بیش از هرچیز دیگری از آن وحشت دارد. در هر حال ریگ روان رمانی خواندنی است که مخاطب را به یک تور در دره‌ها و قله‌های زندگی برده و لحظه‌های بسیاری را برای او رقم می‌زند. از این رو رمانی موفق است و انتخابی خوب برای سپری کردن زمانی برای خواندن و فکر کردن.

دسته بندی شده در: