وقتی داستانهای «بزرگ علوی» را میخوانیم، به این فکر میفتیم که ای کاش او همچنان زنده بود و با قلم سیاسی اما جذاب خود، داستانهای بینظیری مینوشت. داستانهایی که میتوانست حقایق را صریحانه و شجاعانه به گوش مخاطب برساند. داستانهای بزرگ علوی، اوضاع و شرایط سیاسی ایران در دورهی رضاخان را به تصویر میکشد. اوضاعی که بی شباهت به اوضاع کشورهای تحت رژیم نازی نبود و عدهی زیادی از افراد «به جرم سیاسی» در زندان یا تبعید بهسر میبردند. ترس و وحشت مردم را فرا گرفته بود و بیاعتمادی در این میان بیداد میکرد. داستانهای او در کتابهای درسی مدرسه نیز تدریس میشود و هر کدام مفاهیم جالبی را بیان میکنند. ما در این مقاله قرار است راجع به کتاب «میرزا» صحبت کنیم. مجموعهای از شش داستان کوتاه که همچنان به نقد اوضاع سیاسی جامعه میپردازد. اما قبل از هر چیز بیایید کمی راجع به بزرگ علوی صحبت کرده و با او بیشتر آشنا شویم.
آقا بزرگ علوی، یکی از رکترین نویسندههای سیاسی
داستانهای آقا بزرگ علوی را که میخوانیم، این احساس به ما دست میدهد که انگار نه تنها فقط دورهی رضاخان بلکه شرایط سیاسی تمام جوامع دیکتاتوری را به چالش میکشد و از پیامدهای سیستمهای کاپیتالیستی سخن میگوید. چون او خودش یکی از مارکسیستهای معروف بود که با آثارش، رژیم سرمایهداری و ثروت خصوصی را نقد میکند. او در سال ۱۲۸۳ در تهران به دنیا آمد و اندکی پس از انقلاب اسلامی در برلین از دنیا رفت. او در سبک ادبی رئالیست و در تفکر مارکسیست بود؛ و علاوه بر نویسندگی، به امر روزنامهنگاری نیز میپرداخت. اگرچه او را بهعنوان یک نویسندهی سیاسی میشناسند که با آثار و داستانهای مختلف مبارزه میکرد، ولی مجموعه داستانهای «چمدان»، تسلط کامل او به اصول روانشناختی و مکانیزمهای دفاعی را نشان میدهد. از مجموعه داستانها و آثار او میتوان به چمدان، ورق پارههای زندان، چشمهایش، سالاریها، میرزا، موریانه، گیلهمرد و روایت اشاره کرد.
میرزا و مبارزهی صریحانه با رژیم پهلوی
کتاب میرزا شامل شش داستان کوتاه با نامهای «آب»، «میرزا»، «احسنالقصص»، «دربدر»، «یکه و تنها» و «وبا» است. درونمایهی اصلی این داستانها را همان جو متشنج و ترسناک سیاسی در دورهی رضاخان تشکیل داده است. دورهای که در آن انسانهای زیادی قربانی شدند و فرهیختههای زیادی نیز دربهدری کشیدند. در حقیقت، بزرگ علوی با داستانهایش، تاثیر آزار و اذیت رژیم دیکتاتور، زندانی شدنها و تبعید را به تصویر میکشد. برای مثال، داستان «میرزا» را در نظر بگیریم. در این داستان، روزنامهنگاری روایت خود را از زبان اولشخص بیان میکند. مردی که از ترس رژیم، هیچ حرفی نمیزند و با ثروت بادآورده، به همه جا سفر میکند. او با وجود اینکه به ترس خود معترف است، از وضعیت اسفناکی که در ایران ایجاد شده صحبت میکند.
گفتم که او در شهری در مرکز اروپا زندگی میکند. «زندگی» اصطلاح قلمبهای است و با آنچه که به سر او آمده و میآید و -خدا میداند- خواهد آمد، اصلا جور نیست. اولدفعه که حس کردم آوارهی فراری است، وحشتم گرفت. چون از سیاست و بازیهای پنهان و آشکار آن همیشه بیزار بودهام و حالا سالهاست که از آن در هراسم. مخصوصا از وقتی که نزدیک بود پای خودم به آن کشیده شود. مهم این است که من نمیخواهم وارد امور سیاسی بشوم. مضحک به نظر میآید. آدم روزنامهنویس باشد و حق داشته باشد دربارهی هر مسئلهای تحقیق کند جز امور سیاسی.
در داستانهای علوی، شخصیتها اغلب با هالهای قهرمانانه ظهور پیدا میکنند. این قهرمانی و برتری متعاقب نیز به خاطر قدرت فکری است که به آنها اجازه میدهد واقعیت را ببینند. بنابراین حتی در هنگام خلق یک اثر سوسیالیستی، شخصیتهای علوی خود را گاهی بیطرف نشان داده و با همین بیطرفی، حرفی که باید را میزنند. برای مثال، راوی در بخشی دیگر با صراحت به بیطرفی خودش اعتراف میکند و در همان حال نیز وضعیت وحشتناک ایرانیها را به تصویر میکشد:
در هر صورت مخالف با رژیم کنونی ایران و دانستن اینکه اصلا کسانی هستند که به فکرشان میرسد که میشود با دستگاهی که در ایران حکومت میکند نبرد کرد، امر خطرناکیست و با آتش هم نباید بازی کرد. ترس برادر مرگ است و بنده هم آدمی هستم ترسو. همهکس میداند که من هرگز نه تودهای بودهام و نه مصدقی و سر اینکه امروز موفقیت یافتهام و ثروتمندم و دروازههای تمام دنیا به رویم باز است، همین است که همیشه طرفدار حکومتی بودهام که سر کار است.
او با همین یک پاراگراف، نه تنها بیطرفی خود را اعلام میکند و از خطر نبرد با رژیم دیکتاتوری سخن میگوید، بلکه یک سیستم سرمایهداری را نیز نقد میکند. سیستمی که میتواند هرکس طرف او باشد را ثروتمند سازد، اما اینکه چه بر سر فقیرها و کارگران میآید، اصلا مهم نیست.
نقد اوضاع سیاسی ایران و کشورهای مشابه
راوی داستان، از آشنایی با مردی به نام میرزا سخن میگوید که در سفرهای خود با او آشنا شده است. یک سیاسی فراری که تحت تاثیر فشارهای رژیم، انسانیت خود را از دست داده است و به قول خودش، به یک مردار تبدیل شده است. او علاوهبر توضیح وضعیت اسفناک و ناراحتکنندهی یک سیاسی فراری در کشورهای اروپایی، راجعبه سایر فراریها و مهاجرها نیز صحبت میکند. راجع به یک پانسیوندار که خودش از شانزده سالگی از رژیم نازیها فرار کرده و حالا بهخوبی میداند که چگونه سفارتیها و دولتیها را دستبهسر کند. او حتی با بیان ماجراهای دختر کوبایی و پسر الجزیرهای، وضعیت ناراحتکنندهی مهاجران سایر کشورها را نیز بیان میکند.
بزرگ علوی، خودش کسی است که در آلمان زندگی میکرد و آیندهی ایران را پس از فروپاشی رژیم پهلوی، بسیار روشن میدید. این دیدگاه او را میتوان از سرنوشت دختر کوبایی که بعد از انقلاب به کشور خودش برمیگردد، کاری پیدا کرده و حسابی ثروتمند میشود، مشاهده کرد. بزرگ علوی، صادق هدایت و سایر نویسندهها، به خاطر نوشتن متنهای سیاسی و خلق شخصیتهای مبارز، آزار و اذیت زیادی را متحمل شدند و تحت فشار زیادی قرار گرفتند. شاید به همین دلیل است که او در تمام آثار خود، تشنهی تغییر و انقلاب است؛ انقلابی که بتواند مردم را از سیستم سرمایهداری و رژیم دیکتاتوری، حکومت نظامی و محدودیتها نجات دهد.
بالاخره یکی از آنها مرد و آن یکی به وطن خودش برگشت و خوشبخت شد، کار پیدا کرد و نامدار شد. فکر آنها را بکنید که سالها، یک عمر، چشم به راه برگشت به وطن هستند، همهاش به امید میزیند و عاقبت از پا درمیآیند. وطن دوستی قصه و افسانه نیست.
زنها، قهرمانهای همیشگی داستانهای بزرگ علوی
بزرگ علوی در آثار خود موضع خود نسبت به خانمها را به خوبی نشان میدهد. در اکثر آثار او، مردها راوی و زنها قهرمانهای واقعی هستند. قهرمانهایی که فداکاری آنها بهمرور بیان میشود. انگار سعی دارد بگوید که اگر زنها نبودند، هیچ سیاسی «فراری» یا «تبعیدی» وجود نداشت؛ بلکه همگی بیبروبرگرد کشته میشدند. علاوهبر این، در سایر بخشها نیز به طرفداری او از «زنها» به عنوان یک موجود سالم، عاقل و کامل پی خواهیم برد. برای مثال در بخش زیر، او همسرش را نسبت به خود، فرهیختهتر و داناتر میبیند.
وقتی به او علاقه پیدا کردم و پس از چند بار برخورد با او مطلب را با زنم در میان گذاشتم -چون او بیش از من از این طور کارها سر درمیآورد و مزهی توقیف و استنطاق و حکومت نظامی را چشیده است- او گفت: چه ضرری دارد؟ کسی که از روابط تو با او اطلاع حاصل نخواهد کرد؛ بلکه بتوانی بش کمکی هم بکنی.
این دیدگاه فمینیستی همچنان ادامه مییابد و در جاهای دیگری هم خود را نشان میدهد. برای مثال، در داستان میرزا، راوی بدون در نظر گرفتن وضعیت طاهره (که آبستن است)، با او ازدواج میکند و برای دخترخواندهاش، بهترین ناپدری دنیا میشود. بدون اینکه بخواهد همسرش را تحت فشار قرار دهد. این در حالی است که در آن دوره، چنین ماجرایی میتوانست زن را محکوم به «مرگ» کند. اگرچه این اوضاع همچنان ادامه دارد و با وجود نویسندههای بزرگی چون بزرگ علوی، جوامع مختلف مذهبی و غیرمذهبی، زنی که قبل از ازدواج باردار شده باشد را به منزلهی یک کالای کثیف میبینند.
اما بزرگ علوی چنین دیدگاهی ندارد. او در آثارش به زنها ارزشی را میدهد که لایقش هستند. طاهره، همسر راوی، کسی است که به او شجاعت میبخشد و او را جهت کمک به میرزا و خانوادههای مهاجر در ایران تشویق میکند. مادام ایزابل، زنی است که به خاطر کمک به میرزا، از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. او با زیرکی تمام مامورهای دولتی و سفارتیها را دستبهسر میکند و اگر ببیند که میرزا برای زندگی پول کافی ندارد، ماهرانه و زیرکانه کسانی را اجیر میکند تا از او آثار هنری را با قیمت گزافی بخرند تا از دردسر بیپولی خلاص شود. مهری، دختر میرزا، کسی است که بالاخره «انسانیت» را به دل او برمیگرداند و ماسک سردی که روی صورت او قرار داشت را از بین میبرد. در بخشی دیگر نیز میخوانیم که طاهره، برای کمک به میرزا لام تا کام حرف نمیزند، به او خیانت نمیکند، جرم قتل و جاسوسی حکومتی را میپذیرد و تمام طول زندگیاش، عاشق و وفادار به میرزا باقی میماند.
در حقیقت، طاهره شباهت زیادی به فرنگیسِ رمان «چشمهایش» دارد. زنی که برای زنده ماندن عشقش، فداکاری کرده و زندگی خود را تباه کرد. طاهره نیز برای اینکه عشقش «میرزا» زنده بماند، با وجود اتهام به قتل و جاسوسی برای حکومت و با وجود وضعیت بارداری خودش، سکوت اختیار میکند و حرفی نمیزند تا نامزدش فرصت فرار داشته باشد (برای مطالعهی بیشتر دربارهی این رمان میتوانید به مطلب «چشمهایش، رمانی سیاسی اما عامهپسند» در وبلاگ کتابچی سر بزنید). به طور کلی، داستانهای «بزرگ علوی» زمینهی مشابهی دارند که از او یک نویسندهی مبارز و سیاسی میسازند. اما با وجود نقد اوضاع سیاسی، روایتها را آنچنان جذاب و زیبا به تصویر میکشد که مخاطب لحظهای نتواند کتاب را زمین بگذارد. در حقیقت او نه تنها یک نویسندهی مبارز سیاسی است، بلکه نویسندهای عامه پسند است که با آثارش شما را سرگرم نیز خواهد کرد.