معمولاً نام یک کتاب، تا حدی کم و بیش میتواند بیانگر وجوهی از اثر باشد اما قطعاً تمام آن را دربر نمیگیرد و تمام مشخصهها، پیرنگها و عناصرش را توضیح نمیدهد و حتی ممکن است با تمام وجوهش در ارتباط مستقیم یا مفهومی قرار نداشته باشد! بنابراین اگر تصور کردهاید که کتاب «تهرانیها» یک کتاب برای ساکنین شهری تهران و افراد اصالتا تهرانیها است، اشتباه کردهاید… رمان تهرانیها، اثری مفهومی است که خیلی ارتباط محدودکنندهای با شاخصههای شهری تهران و همچنین سبک رمان شهری ندارد و به همین واسطه است که هر مخاطبی از هر جای ایران -و شاید هر جای دنیا- میتواند با آن همذاتپنداری کند. البته این بدان معنا نیست که تهران هیچجایی در داستان کتاب ندارد و اتفاقا خط اصلی اثر درمورد چند نفر از مدرنیستهای جوان و کمتر دیده شدهی فرضی است که در دههی هفتاد در هنرهای مختلفی سررشته دارند و قرار است در دل شهر تهران، زوایای پنهانی از فکر و ذهن خودشان را بروز بدهند.
این ماهیت هنری و اجتماعی، اصل اصیل تهرانیها را تشکیل میدهد و به همین دلیل است که هم میتوانیم با تکیه به مولفههای شهری، بر وجه تهرانی بودن رمان تاکید کنیم و هم میتوانیم با نسبت دادن این عنصر به موقعیتهای فردی شخصیتها، زندگی آنان و انزوای خودخواستهی هنریای که روانشناسی اثر را میسازد در اولویت قرار بگیرد. امیرحسین خورشیدفر که او را پیشتر با آثاری همچون شرطبندی روی اسب مسابقه و زندگی مطابق خواسته تو پیش میرود و همچنین کسب جوایزی اعم از جایزهی ادبی روزی روزگاری، جایزهی مهرگان ادب و جایزهی بنیاد مرحوم هوشنگ گلشیری میشناختیم، نویسندهی تهرانیها است؛ رمانی که نمیتوانیم برچسب شاهکار را به آن بزنیم اما واقعا در وضعیت نه چندان خوب بازار کتابهای داستانی ایران، اثری استاندارد به نظر میرسد.
مشخصات کتاب تهرانیها
کتاب تهرانیها برای اولین بار در سال ۱۳۹۶ هجری شمسی به چاپ رسید و در مدت کوتاهی، یعنی کمتر از یک ماه، توانست به تجدید چاپ برسد؛ نکتهای که اقبال مخاطب را به آن نشان میدهد. البته پر هم بیراه نیست و این وضعیت قابل پیشبینی به نظر میرسید، چرا که خورشیدفر از زمان انتشار مجموعهی داستان زندگی مطابق خواسته تو پیش میرود و موفقیت نسبی آن، حدود یازده سال صبر کرد و در پژوهش و چکشکاری تهرانیها بسیار باوسواس عمل کرد تا اثری مطلوب را به بازار نشر عرضه کند. نشر مرکز، ناشری است که کتاب حاضر را به چاپ رسانده است؛ نسخهی موجود از تهرانیها، اثری بلند و قطور است که در ۴۵۶ صفحه از قطع رقعی و با جلدی شومیز منتشر گردیده است. نسخهای که تاکنون به چاپ چهارم خود دست یافته است.
جالب است بدانید که این رمان بلند، از نظر ساختاری تنها در هفت بخش طولانی تقسیم شده است و جالبتر آن که خورشیدفر بدون نامگذاری، -احتمالا به صورت آگاهانه- فصولش را تنها با اعداد یک تا هفت نامگذاری کرده است. اما با گذر از ساختار کتاب، اگر بخواهیم درمورد ژانر آن صحبت کنیم باید بگوییم که تهرانیها را میتوان معادل یک درام سینمایی در قالب رمان ادبیاتی دانست. نکتهای که با جلد کتاب هم میتواند تایید شود؛ چهاینکه جلد کتاب، شباهت زیادی با فیلم سینمایی مشهور کوئنتین تارانتینو (اولین اثر بلند او) به نام سگهای انباری (Reservoir Dogs) دارد و البته که ژانر آن اثر نوآر بود و مشخص نیست این تشابه یک تشابه آگاهانه است یا اتفاقی؟! با این وجود، نمیتوانیم از لایههای اجتماعی رمان تهرانیها به راحتی چشمپوشی کنیم و بنا به اشارات و ارجاعات عمیقی که خورشیدفر نسبت به فضای جغرافیایی در اثر گنجانده، رمان او از حد عاشقانه میگذرد و تبدیل به یک رمان جدید و حتی چندوجهی میشود.
خلاصهای از داستان تهرانیها
همانطور که در جلد زیبای اثر مشخص است، محوریت داستان با سه مرد یا بهتر بگوییم سه پسر است. این سه نفر عبارتاند از شاپور صبری، رحمت حقوردی و بیک رادشم. خورشیدفر در تهرانیها از یک فرم موازی جالب برای روایت همزمان داستان این سه نفر (و سایر شخصیتهای جنبی اثر) بهره برده است؛ فرمی که اجزای مجزای پیرنگی را به صورت کاملا متنافر جلو نمیبرد و بنا به همین قضیه، داستانهای ظاهرا مجزا و متفاوت، در قسمتهای زیادی از رمان تهرانیها به هم برخورد میکنند یا با همدیگر ارتباط پیدا میکنند. در این بین، سه مضمون کلی وجود دارند که ورای زیرمضمونها و محتواهای جزئی هویت مییابند و به طور گاه به گاه در زندگی سه نفر اصلی داستان پدیدار میشوند. اولین نکتهی مهم رمان، مضمون عاشقانهی آن است. زندگی عاشقانهی رحمت، ماجرای تلخی را در پی دارد. او عاشق دختری به نام کاترین شده است اما وقتی از او جواب رد دریافت میکند، به واسطهی همسایگی و دیدار اتفاقی هرروزهی او، نمیتواند دوریاش را تحمل کند و سعی میکند با قبولاندن رابطهی دوستی ساده به خودش، کنار کاترین بماند؛ موضوعی که درد و رنج او را از قبل هم بیشتر میکند.
از سوی دیگر، رابطهی علی و معلولی در اثر جای خاصی ندارد و خورشیدفر بیشتر به اتفاق -به مثابه اتفاق- علاقهمند است؛ چهاینکه رابطهی عاشقانهی دیگرِ رمان -که از ابتدا تا انتهای آن به صورت همیشگی و فراز و فرودی حضور دارد-، به طرزی بسیار ساده و در یک صف سینما اتفاق میافتد! رابطهی شاپور صبری با پوران شعاع را میگویم. دیگر مضمون جدی اثر، گرایش شخصیتها به ملیگرایی است که در رگههایی جنبی اتفاق میافتد و خیلی روی آن به صورت مستقیم تاکید نمیشود؛ برای مثال، شخصیت رحمت، جوان انیماتوری است که در مونیخ درس خوانده اما برای فعالیت به ایران بازگشته است و اگر حالا به نوع جزئیات این پیرنگ توجه کنیم، سومین مضمون مهم اثر نیز هویدا میشود. مضمونی که جنبهی سنتی فرهنگ و هنر را در تقابل با ویژگی مدرنیست بودن شخصیت نشان میدهد و خورشیدفر پای کهنالگوها و اساطیر را به میان میکشد؛ به این ترتیب که انیماتور فوقالذکر تمام تلاشش را برای ساخت انیمیشنی درمورد عطار نیشابوری به کار گرفته است و اساسا به همین دلیل است که به ایران بازگشته است.
یک فوئنتسِ وطنی؟
به شخصه با خواندن رمان تهرانیها، بیش از هر چیزی به یاد آثار کارلوس فوئنتس ماکیاس (به اسپانیایی: Carlos Fuentes Macías)، نویسندهی مشهور مکزیکی و اسپانیایی زبان افتادم و خورشیدفر را –حداقل در اثر حاضر- پیروی او فرض کردم. نویسندهای که او را با رمانهایی همچون آئورا، پوست انداختن، سر هیدرا، آب سوخته، گرینگوی پیر و اینس میشناسیم. اما چرا میتوانیم چنین تشابهی را بسازیم؟ درواقع مهمترین مشخصهی آثار فوئنتس، دستمایه قرار گرفتن ماجراهای سیاسی و اجتماعی و همچنین رویدادهای تاریخ معاصر کشورش و جهان بود؛ اما نکتهی ویژهتر چنین مضمونپردازیای، تلفیق آنان با زمینههایی همچون عشق، مرگ، نوستالژی و… بود که همگی جزئی از احساسات و عواطف فطری انسانها به شمار میآیند. خورشیدفر هم در کتاب تهرانیها تمام تلاش خود را به کار بسته تا ماجراهای عاشقانهاش -علیالخصوص دو پیرنگی که در بخش بالا ذکر کردیم- را با دغدغههای سیاسی و اجتماعی و حتی شهری پیوند بزند و سعی کند تا به جای تشدید تناقض در این دیالکتیک، آن را به سمت همگرایی ببرد و از یکی انتظار پایه و از دیگری انتظار عملکرد داشته باشد. و نکتهی جالب رمان خورشیدفر این است که جای پایه و عملگری به کرّات با هم عوض میشوند.
شخصیتپردازی یعنی شروع همهچیز
عبارتی که در عنوان این بخش به کار بردم، یکی از مهمترین عناصر ابتدایی یک رمان است؛ به خصوص اگر بدانیم که قرار نیست با یک اثر سوررئال یا ابزورد روبهرو باشیم و بخواهیم اثری رئالیستی در قالب رمان را بخوانیم. درواقع هر رمانی میتواند خالی از اجزای بیشمار سازندهی رمان باشد، اما طبیعی است که نمیتواند خالی از شخصیت باشد! پس ساختن، معرفی کردن، عمق دادن، ماجرا ساختن و کارکردگیری از یک شخصیت، باعث جذب اولیهی مخاطب خواهد شد. خورشیدفر در تهرانیها علاوه بر ویژگیهای عمومی و بارزتری مانند تفاوت شغلها، روابط و ظواهر، به روانشناسی افراد رمان توجه دارد و در همین راستا تنوع زیادی به روحیات آنان داده است. برای مثال، شاپور یک شخصیت باهوش و در عین حال ترسو، رحمت یک نابغهی فوق احساسی، بیک یک مدعی قهرمان بودن و خودشیفته و… تصویر شدهاند. این تنوع روحیات نکتهی مهمی است که باتوجه به پرماجرا بودن اثر حاضر، واقعا لازم به نظر میرسیده است. بنابراین شاید بتوانیم از این منظر، اثر خورشیدفر را با رمانهای افرادی چون رضا قاسمی مقایسه کنیم.
هنر برای همه؛ هنر برای هنر
یکی دیگر از جنبههایی که باعث میشود تهرانیها جذابیتی افزوده پیدا کند، انتخاب شخصیتهای اصلیاش از بین هنرمندان است. چهاینکه به طور همیشگی، ادبیات -و در حد بالایی آن ذات هنر- بستری برای انتقال مفاهیم مختلفی اعم از آموزشی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… بوده است؛ اما هنر کمتر برای خود هنر به کار گرفته شده است. البته اشتباه نکنید! در اینجا منظور ما از «هنر برای هنر» به آن دید محدود و تقلیلگرایی مربوط نمیشود که جلوی ارتباط گرفتن هنر با سایر زمینهها را میگیرد و تصور مخاطب و سلیقهی او را به عادیسازی و چارچوبمندی سوژههای آثار هنری سوق میدهد. بلکه منظور این است که بد نیست هر هنرمندی یک بار هم که شده خودخواه به نظر بیاید و دغدغههای صنفی و روحی هنرمندان همپایه یا مرتبط به خود را به تصویر بکشد.
در همین راستا، خورشیدفر تصمیم گرفته تا چند هنرمند مدرنیست را به عنوان شخصیتهای محوری خود انتخاب کند و تنوع نسبتا خوبی را در انتخاب حوزههای هنری آنان به کار گرفته است. اما نقدی که به خورشیدفر وارد است آنجایی است که باید در چنین فرآیندی -یعنی بیان و روایتگری واکنشهای ذهنی و عینی هنرمندان- به طور دقیق و عمیقی با آنان و روحیات و خلقیات و نوع کاری که انجام میدهند آشنایی داشت و اکتفا به چارچوبهای عامه کافی به نظر نمیرسد و اثر را بدون عمق لازم میکند.
چهاینکه معمولا از نظر یک هنرمند، تمام ماده و معنا در خلق هنری خودش خلاصه میشود؛ به این معنا که هنرمند معمولا اثر هنریاش را به سان تمام دارایی خود معرفی میکند و از سوی دیگر، معمولا رویهی خالق و مخلوق یک رویهی بالا به پایین است؛ اما در حوزهی هنر، بعضا پیش میآید که هنرمند، هویت خودش را از اثر خلق شده توسط خودش منشعب و بعضا بازتولید میکند. بنابراین میتوانیم نقد داشته باشیم که شخصیتهای هنرمند در تهرانیها، آنچنان که باید و شاید عمق ندارند. البته شاید بگویید که با آوردن جزئیات هنری و سبقهی تمام شخصیتها، اثر از حالت منسجم خود خارج میشد که حرف به حقی است؛ لیکن باید توجه داشت که خورشیدفر انتخابهای دیگری هم داشت. او یا میتوانست از هنرمندانی با هنر شناخته شدهتر انتخاب کند و یا تعداد افراد هنرمند شاخص را کم کند تا بتواند عمیقتر به پردازش مشغول شود.
تهرانیها رمانی مردانه است؟
در دورهای که سلطهی فمینیسم بر رسانههای جهان -و طبعا هنر و ادبیات- را شاهد هستیم و حتی در جشنوارههای بزرگ و معتبری مانند اسکار، شرط گذاشته میشود تا حتما در هر فیلمی که میخواهد کاندیدا شود باید تعداد معینی زن، اقلیت جنسی، سیاهپوست و… وجود داشته باشد، طبعا کار هنرمند برای خلق اثرش سخت میشود و چارچوببندی اذیتش میکند. برای مثال در اثر حاضر، وجود چند شخصیت اصلی مستحکم مرد یا انتخاب شخصیتهای محوری -صرفا از بین مردان- کافی است تا یک رمان به برچسب ضدزن بودن آلوده شود! حتی در همین راستا، سندی مومنی در جلسهی نقد و بررسی اثر، به دلیل نقش کمرنگ و کوتاه زنان در رمان، تهرانیها را رمانی مردانه توصیف کرده بود!
اما اگر نگاهی جدی به تهرانیها داشته باشیم، به این نتیجه میرسیم که با وجود کم بودن کمیت حضور زنان، نباید از کیفیت حضور زنان در تهرانیها گذشت و آن را با نگاهی جنسیتزده، مردانه معرفی کرد. چرا که برای مثال، زنان در این اثر نقش برانگیخته کننده و انگیزشی مردان را دارند؛ تقریبا تمام آنها زیبا هستند و بسیاری از آنان نیز ثروتمند هستند. اغلب این زنان در انجام کارهای دلخواه خود مستقل عمل میکنند و حتی دیگران را تحت تاثیر قرار میدهند.
اما از سوی دیگر بعضی از منتقدین معتقد بودند که تمام زنان تهرانیها هویت خود را در سوژه بودن برای عشق مردان بازمییابند، پس تهرانیها مردانه است! باید گفت که طبق غریزه، نهتنها بین انسانها، بلکه در بین قریب به اکثریت موجودات زنده، پیشنهاد دهندهی یک رابطه، جنس مذکر است؛ پس در ابتدا جنس مونث کنشگر نیست و در مقام انتخابشونده قرار میگیرد؛ اما اگر به فاز دوم (یعنی حتی شروع یک رابطه) توجه کنیم، درمییابیم که زن در مقام انتخابکننده قرار میگیرد و میتواند از بین پیشنهادهای خود انتخاب کند، پس تنها سوژه نیست و نوشتن از رابطهی عاشقانه هم موضوعی دوطرفه و نه منحصر به جنسیتی خاص است. بنا به همین استدلال هم نمیتوانیم تهرانیها را رمانی مردانه توصیف کنیم…