فصل ۱: اثر مرکب در عمل
این فصل با داستان معروف لاک پشت و خرگوش آغاز میشود تا نشان دهد لازم نیست برای رسیدن به اهداف خود بهترین و باهوشترین یا سریعترین باشید و دیگران را در یک رقابت شکست دهید. شما پیروز میشوید زیرا بلدید چطور از وقتتان به نحو احسن انتخاب کنید و به طور مداوم از عادات و روشهای خوبی استفاده کنید که شما را به موفقیت برساند. به طور خلاصه، کتاب اثر مرکب راهنما و نشانگری جامع است که شاه کلید موفقیت را به شما میدهد. دارن هاردی سپس حرف خود را با مثال پدرش، الگوی خود، که در دوران کودکی او، هر روز ساعت ۶ صبح ورزش میکرد، ادامه میدهد. او دارن را با این فلسفه بزرگ کرد: هیچ دلیل یا بهانهای وقتی که صحبت از رسیدن به هدفی منظم در میان است، وجود ندارد. این امر به داشتن درآمد دارن هاردی در سن ۲۴ سالگی بالغ بر مبلغی نزدیک ۱ میلیون دلار در سال کمک کرد.
این فصل را میتوان در معادله زیر خلاصه کرد:
اقدامات یا تغییرات کوچک اما هوشمندانه + سازگاری + زمان = ایجاد تفاوت بنیادین و ریشهای در زندگی.
در این فصل، ما همچنین با ۳ دوست روبرو هستیم، لری، اسکات و برد که انتخابهای مختلفی را در یک مقطع زمانی انجام میدهند. لری هیچ تصمیم خاصی نمیگیرد و زندگی خود را مثل همیشه پیش میبرد. اسکات تصمیم میگیرد نه تنها ۳۰ دقیقه در روز را صرف یادگیری چیزی کند بلکه روزانه ۱۲۵ کالری کمتر بخورد. برد انتخابهای نادرستی میکند و برعکس، روزانه ۱۲۵ کالری اضافی میخورد. پس از ۱۰ ماه، هیچ تفاوت محسوسی بین ۴ فرد وجود ندارد. با این حال، به تدریج این تفاوت قابل مشاهده است و پس از ۳۱ ماه، برد دچار چاقی میشود (۱۵ کیلوگرم وزن اضافه میکند) در حالی که اسکات وزن کم کرده است (۱۵ کیلوگرم از دست داده است). علاوه بر این، اسکات در این بین درجه ترفیع دریافت کرده و رابطه معنادارتری با همسرش دارد، درست برعکس برد!
این جنبه دیگری از اثر مرکب را نشان میدهد که «اثر موجدار» است. انتخابهایی که در یک زمینه انجام میدهیم (به عنوان مثال، بد غذا خوردن) بر سایر زمینههای زندگی ما اثر میگذارد (کندی ناشی از غذای ناخواسته = انرژی کمتر = تلاش کمتر و غیره) دشواری اثرات مرکب برای بسیاری از افراد این است که لازم است قبل از امید به دیدن نتایج، به طرز مداوم و کارآمد تلاش کنند. این موضوع مستلزم فراموش کردن ذهنیت «مایکروویوی» است که میخواهیم همه چیز را فوراً به دست آوریم. اثر مرکب یک واقعیت تغییرناپذیر است و همیشه در عمل است. این ما هستیم که میتوانیم آن را کنترل کنیم یا آن را نادیده بگیریم و عواقب منفی آن را متحمل شویم.
فصل ۲: انتخابهایمان
همه ما یک شکل به این دنیا میآییم: برهنه، ترسیده و نادان. زندگی بعدی که داریم، جمع شدن انتخابهایی است که انجام میدهیم؛ بنابراین، چگونه میتوانیم آگاه شویم و انتخابهایی انجام دهیم که زندگیمان را بهبود بخشد؟ اول از همه، شما باید درک کنید که این چیزهای کوچک در زندگی هستند که بیشترین آسیب را به ما وارد میکنند، چیزهایی که ما بدون فکر کردن در مورد آنها انجام میدهیم (به عنوان مثال، بدون فکر کردن آن پاکت چیپس را جلوی تلویزیون بخورید بدون اینکه گرسنه باشید، فقط قبل از اینکه بفهمیم تا آن لحظه، ما از نظر تغذیه سالم میتوانستیم یک روز عالی داشته باشیم). شما باید یاد بگیرید که قدرشناس باشید و از سرزنش دیگران خودداری کنید. اگر صد در صد مسئولیت هر آنچه در زندگی برای شما اتفاق میافتد را بپذیرید، این قدرت را دارید و فقط خود شما هستید که میتوانید برای تغییر شرایط دنیای پیرامونتان، خود را تغییر دهید. دارن هاردی اعتقادی به خوششانس بودن ندارد. از نظر وی، تفاوت بین ثروتمند شدن، خوشبختی و سلامتی در مقابل فقر، افسردگی و بیماری ناشی از انتخابهایی است که در طول زندگی انجام میدهی. این فرمول کامل شانس برای او است.
شانس = آمادگی (رشد شخصی) + نگرش (اعتقادات / طرز فکر) + فرصت (اتفاقات خوبی که پیش روی شما قرار میگیرد) + اقدام (استفاده از فرصت)
سپس باید جنبهای از زندگی خود را که میخواهید تغییر دهید انتخاب کنید و توجه داشته باشید که هر عملی مربوط به این جنبه از زندگی شماست که میخواهید آن را بهبود ببخشید (به عنوان مثال، برای کاهش وزن، یک دفترچه یادداشت غذایی تهیه کنید و هر آنچه را که میخورید، یادداشت کنید). با استفاده از این سیستم، شما در مورد کارهای خوب کوچک و کارهای نه چندان خوبی که انجام میدهید، بیشتر آگاه میشوید. در واقع، شما میتوانید خود را تصحیح کنید (حتی خیلی کم) و اگر این کار را با ثبات انجام دهید، در نهایت متوجه نتایج خارقالعادهای خواهید شد (به عنوان مثال، تفاوت گلف بین بازیکن شماره ۱ و بازیکن شماره ۱۰ از نظر امتیاز گیری ۲.۷٪ است اما از نظر درآمد ۵ برابر بیشتر است: ۱۰ میلیون دلار در مقابل ۲ میلیون دلار) برای بهرهمندی از مزایای اثر مرکب، لازم است بلافاصله اجرای این اقدامات کوچک را شروع کنید، زیرا اولین قدم همیشه دشوارترین است. فقط هدف این است که هر روز یک دهم ۱٪ عملکرد خود را بهبود ببخشید که نتیجه ترکیبی ۲۶٪ در طول یک سال است!
فصل سوم: عادتها
همه ما آمیزه و مجموعهای از عادتهایمان هستیم. اکثر مردم زندگی خود را کنترل نمیکنند، بلکه اجازه میدهند، عادتهایشان آنها را کنترل کند. در زندگی روزمره، درست است که برخی از عادات و روالهای ناخودآگاه جنبههای مثبتی دارند، مانند صبحانه خوردن، رفتن به محل کار، مسواک زدن و غیره. این همان چیزی است که دارن هاردی آنها را عادتهای خوب مینامد، آنهایی که ما را به سمت زندگی درست سوق میدهند. علاوه بر این، تفاوت اساسی بین کسانی که در زندگی بیشتر موفق هستند با دیگران که زیاد در کارهای روزمره موفق نیستند، ریشه در عادتهای خوب دارد. با تمرین و تکرار، همه رفتارها، خوب یا بد، با گذشت زمان رام و قابل کنترل میشوند؛ بنابراین این ما هستیم که باید آگاهانه تصمیم بگیریم عاداتی را که به ما آسیب میرسانند، تغییر دهیم و عادتهایی که ما را به جلو سوق میدهد، به کار بگیریم. این کار با یادگیری نحوه بیرون آمدن از دام تجربه لذت فوری و حس رضایت فوری آغاز میشود. اگر به محض خوردن ساندویچ بیگ مک، دچار ایست قلبی میشدیم، قطعاً هرگز ساندویچ دوم را نمیخوردیم. به همین دلیل است که فرار از این دام حس رضایت فوری بسیار پیچیده است. لذت فوری که از کاری میگیرید، بیشتر ناشی از افکار آگاهانه موجود در ذهن شما در مورد پیامدهای طولانیمدت این عادتهای بد است.
برای خلاص شدن از شر این عادتهای بد، «اراده» کافی نیست.
آنچه در اینجا عمل میکند، استفاده از مفهوم چرایی قدرت است. انتخابهای خود را به آرزوها و آمال خود پیوند بزنید. اگر میخواهید عادتهای جدیدی را بپذیرید، باید انگیزهای خارقالعاده پیدا کنید که اشتیاق شما را شعلهور میکند و به مرور به استقامت شما دامن میزند. یافتن این نوع «چرا»، دستیابی به «چرایی قدرت» شما نیاز به شناسایی ارزشهای اصلی شخصیت شما دارد. انگیزه افراد شامل چیزی است که میخواهند یا چیزی که دیگر نمیخواهند. عشق و نفرت انگیزههای قدرتمندی هستند. شما باید آنچه را که باعث لغزشتان میشود شناسایی کنید و آن را به یک یا چند احساس دیگر پیوند بزنید (مثال خوب در مورد نفرت: نفرت از بیعدالتی، نفرت از بیماری و غیره).
در مرحله بعدی، شما باید اهداف خود را به روشنی مشخص کنید تا اثر مرکب به نفع شما باشد و به شما در دستیابی به اهدافتان کمک کند. تعریف اهداف شما کارساز است زیرا باعث ایجاد تمرکز جدیدی در ذهن شما میشود، درک شما از محیط پیرامونتان را تغییر میدهد و به شما امکان میدهد تمام فرصتهای مربوط به هدف خود را شناسایی کنید. پس از تعیین این اهداف، مسئله این نیست که برای رسیدن به آنها چه کاری باید انجام دهید، بلکه این است که باید به چه کسی تبدیل شوید و چگونه باید خود را متحول کنید؛ بنابراین باید تمام نگرشهایی را که مانع رسیدن شما به اهداف میشوند و همچنین لیستی از نگرشهایی که به شما امکان میدهد به آنها برسید، شناسایی و لیست کنید. در زندگیتان باید به همچنین فرمولی دست پیدا کنید:
انتخاب (تصمیمات شما) + نگرش (اقدامات شما) + عادت (اقدامات مکرر شما) + ترکیب (با گذشت زمان) = هدف
برای از بین بردن عادتهای بد خود، باید: عوامل محرک هر یک از این عادتها را مشخص کنید. محیط خود را تمیز کنید (اگر اعتیاد به مشروبات الکلی دارید، برای مثال باید بطریهای الکل را به طور منظم از خانه خود خارج کنید). این عادتها را با عادتهای مضر کمتری جایگزین کنید (به جای بستنی در آخر غذا برای سیر شدنتان، میتوانید یک تکه شکلات تلخ بخورید). تغییرات افزایشی ایجاد کنید و آنها را به آرامی انجام دهید. یا این تغییرات را به شدت انجام دهید. بهر حال، همه ما سیستم متفاوتی داریم و برخی افراد این روش را ترجیح میدهند. بیاموزید که «عادات منفی» خود را کنترل کنید تا مطمئن شوید که همیشه کنترل خودتان را در دست دارید. به عنوان مثال اگر شما روزانه قهوه مینوشید، دارن هاردی پیشنهاد میکند که ۳۰ روز متوالی بدون قهوه، زندگیتان را سپری کنید و بفهمید که آیا بدون این عادات منفی میتوانید زنده بمانید یا خیر.
برای نهادینه کردن عادات خوب جدید خود، باید محیط خود را برای موفقیت فراهم کنید: اگر به یک باشگاه ورزشی واقع در ۵۰ کیلومتری خانه و محل کار خود بپیوندید، هرگز نمیروید. به جمع و تفریق فکر نکنید: به جای اینکه به خود بگویید، اگر رژیم دارید، «نمیتوانم همبرگر بخورم»، باید با خود تکرار کنید «من میتوانم سبزیجات بخارپز خوب را با انجیر تازه بخورم». مسئولیت خود را به صورت علنی نشان دهید: به دوستان، همکاران، خانواده خود اطلاع دهید که میخواهید چه عادتهای جدیدی را بپذیرید تا نگاه آنها شما را ترغیب کند که نظم بیشتری داشته باشید. شخصی را پیدا کنید که با همان هدف مشترک و همسو باشد. در مورد عادتهای جدید خود با دوستان / همکاران / و غیره یک چالش تنظیم کنید. جشن بگیرید: لذتهای کمی به خود بدهید تا از ثمره تلاش خود برای دستیابی به این عادتهای جدید لذت ببرید.
تغییر برای همه دشوار است و به همین دلیل اکثر مردم این کار را انجام نمیدهند. در عین حال، هیجانانگیز است زیرا میدانید که تعداد کمی از افراد قصد انجام این کار را دارند، یعنی تعداد کمی از افراد عادی و شما میخواهید بخشی از این افراد خارقالعاده باشید؛ بنابراین، حتی اگر مشکل باشد، این کار را انجام دهید و جادوی اثر مرکب به شما پاداش میدهد. سرانجام، صبور باشید زیرا مدتها طول کشید تا عادتهای بد در شما از بین بروند و ارتباطات عصبی مربوط به آن قوی باشد. ایجاد عادتهای جدید به زمان نیاز دارد اما صبور باشید و مدارا کنید. حتی اگر متزلزل شدید، خود را جمع و جور کنید، پایدار باشید و بابت این کار پاداش خواهید گرفت.
فصل چهارم: حرکت
دارن هاردی توضیح میدهد که دوست، همهی افراد موفقی است که با آنها آشنا هستیم مانند بیل گیتس، مایکل فلپس، استیو جابز و غیره. در واقع، اتخاذ تغییر خیلی آسان نیست، زیرا ما همیشه با برداشتن اولین قدم کوچک شروع میکنیم، سپس یکبار این عمل بزرگ را انجام میدهیم. پیشرفت زمانبر است اما هنگامی که این اقدامات کوچک به ما اجازه شکلگیری عادت جدیدی را میدهند، بیگ مو برای کمک به ما وجود دارد: موفقیت و نتایج درخشان ما نمایان میشوند. این موضوع همچنین توضیح میدهد که چرا افراد موفق حتی بیشتر و بیشتر موفق میشوند، ثروتمندان ثروتمندتر میشوند. اگر ما در مسیری قرار بگیریم که با عادات منفی هموار است، بالعکس این حرکت میتواند به ما آسیب برساند. دستورالعمل بیگ مو برای تبدیل شدن به دوست شما نیز چیست؟ انتخاب بر اساس اهداف و ارزشهای اصلی خود. اتخاذ رفتارهای مثبت برای تحقق بخشیدن به این انتخابها. تکرار این اقدامات در مدت زمان طولانی به منظور ایجاد عادتهای جدید. تنظیم زندگی روزمره مبتنی بر نظم و انضباط در زندگی روزمره خود. ثابت قدم ماندن برای مدت طولانی.
بسیاری از برنامههای خوب ما شکست میخورند زیرا ما هیچ سیستم اجرایی نداریم. شما باید نگرشها و اقدامات جدید خود را در برنامههای روزانه، ماهانه و سالانه خود بگنجانید تا بتواند تغییرات مثبتی ایجاد کند. روال عملی است که هر روز، با نظم و انضباط تکرار میکنیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم تا وقتی که در ناخودآگاه ما مانند مسواک زدن یا بستن کمربند ایمنی جا بیفتد. به همین ترتیب، برای دستیابی به اهداف جدید و پذیرش عادتهای جدید، ایجاد روالهای جدید مرتبط با اهداف خود ضروری است. دارن هاردی به ما توصیه میکند که معمولاً هنگام بیدار شدن از خواب و خوابیدن، برنامههای معمول داشته باشیم زیرا بین این دو، شرایط غیرمعمولی ایجاد میشود. با این حال، وقتی روال خود را مشخص کردیم، باید بدون استثنا آنها را اجرا کنیم. اگر در برههای از زمان تصور میکنید که یکی از کارهای روزمره شما به اندازه قبل انرژی نمیدهد، نباید در تغییر آن تردید کنید و آن را تطبیق دهید.
همچنین، با برنامهریزی برخی اقدامات روزمره کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، ریتم خود را ایجاد کنید. هنگام انجام کارهای معمول، از نوعی تقویم برای بررسی عملکردهای معمول خود استفاده کنید. با این حال، مراقب باشید که زیاد از خودتان مطالبه نکنید (ایجاد روال معمول که شما باید ۲ ساعت در روز ۵ بار در هفته تمرین کنید وقتی که از یک وضعیت اولیه شروع میکنید که هیچ فعالیت بدنی ندارید!)، در غیر این صورت شما سرانجام ریتم خود را میشکنید و برنامه خود را کاملاً رها خواهید کرد؛ اما ثبات به عنوان مهمترین مسئله باقی میماند زیرا شروع و سپس توقف و سپس شروع مجدد به انرژی فوقالعادهای نیاز دارد و شما را از اهداف خود دور و دورتر میکند. پس از شروع، برای هیچ چیز در دنیا متوقف نشوید، مانند لاکپشتی باشید که با گذشت زمان و حرکت رو به جلو، زودتر از خرگوش به مقصد میرسد.
فصل ۵: تأثیرات
فصلهای قبلی به شما کمک کردهاند تا اهمیت هر یک از انتخابهای خود را دریابید، زیرا حتی بیاهمیتترین موارد نیز، اگر یک بار به کار گرفته شوند، میتوانند تأثیر اساسی در زندگی شما داشته باشند. علاوه بر این، شما درک کردهاید که ۱۰۰٪ مسئول زندگی خود، انتخابهای خود و اقدامات ناشی از آنها هستید. با این حال، باید به خاطر داشته باشید که این انتخابها، نگرشها و عادتها تحت تأثیر نیروهای بسیار قدرتمند خارجی است. بسیاری از ما از قدرت ظریف این نیروها بیاطلاع هستیم. اگر میخواهید مسیر رو به پیشرفت خود را نسبت به اهداف خود حفظ کنید، باید این نیروها را درک کنید و یاد بگیرید که آنها به شما کمک کنند، نه اینکه شما را از مسیر موفقیت دور کنند. همه ما تحت تأثیر ۳ نوع نیرو قرار داریم:
- ورودی (آنچه ذهن شما را تغذیه میکند)
- انجمنها (افرادی که وقت خود را با آنها میگذرانید)
- محیط
اگر میخواهید مغز شما بهترین عملکرد را داشته باشد، باید کاملاً مراقب آنچه در آنجا قرار دارد، باشید. این مسئله دشوارتر است زیرا بیشتر اطلاعاتی که مغز ما جذب میکند ناخودآگاه است. هدف مغز این نیست که ما را خوشحال کند، تنها دستور کار آن بقای ما است. در حقیقت، دائماً به دنبال کوچکترین نشانه کمبود و یا شوک عصبی است و وقتی مثلاً از تلویزیون یا رادیو به اخبار ناخوشایند گوش میدهیم، مغز ما در آن اقیانوس منفی آکنده از ترس حرکت میکند، از نگرانی تمام روز و شب را خودش در این افکار منفی غوطهور میکند؛ بنابراین، ما باید در مورد اطلاعاتی که میخواهیم جذب کنیم فکر و عمل کنیم. برای انجام این کار، باید تماس خود را با رسانهها به شدت محدود کنید و در معرض اطلاعات مثبت و الهام بخشی که باعث رشد شما میشوند، قرار بگیرید.
از خودتان بپرسید که بیشتر وقت خود را با چه کسی میگذرانید، زیرا آنها تعیین میکنند شخصیت شما چه شکلی است و به طور منظم در معرض کدام نگرش و نظر قرار میگیرید. تحقیقات دکتر دیوید مک کللند (روانشناس اجتماعی) از کالج هاروارد نشان داده است که «گروه مرجع» شما تا ۹۵٪ موفقیت و شکست شما در زندگی را تعیین میکند. شما در واقع میانگین ۵ نفری هستید که بیشتر با آنها در معاشرت هستید. آنها چه کسانی هستند؟ آیا آنها تأثیر مثبت یا منفی بر شما دارند؟ با توجه به پاسخهای خود به این سؤالات، باید این افراد را در کادرهای زیر قرار دهید.
- جدا کردن: افرادی را که از تکامل و زندگی مثبت امتناع میکنند، افرادی را که شما را پایین میآورند شناسایی کنید و تصمیم بگیرید که از آنها جدا شوید و دیگر هرگز آنها را نبینید.
- انجمن محدود: اینها افرادی هستند که میتوانید ۳ ساعت مستقیم با آنها بگذرانید، اما نه ۳ روز. دیگران را میتوانید ۳ دقیقه با آنها سپری کنید، اما ۳ ساعت نه. اطمینان حاصل کنید که ۳ ساعت با دوستان ۳ دقیقهای خود در معرض خطر تأثیر منفی نیستید.
- ارتباط گسترده: همچنین میبایست افرادی را شناسایی کنید که قبلاً عادتهای مثبتی را که میخواهید به دست بیاورید شخصیسازی کرده و تا آنجا که ممکن است با آنها وقت بگذارید.
راه دیگر برای تقویت تأثیرات مثبت در زندگی شما یافتن شریک زندگی با انگیزه خود برای ایجاد تغییرات مشابه در زندگی او است. همچنین سعی کنید مربیای را پیدا کنید که با استفاده از این توصیهها شما را راهنمایی کند و به شما کمک کند سریعتر به اهداف خود برسید، یا حتی در اطراف خود نوعی هیئت مشاوره با عزیزانتان ایجاد کنید که در زندگی خود به آنچه شما آرزو میکنید رسیدهاند. تا آنجا که به تأثیر محیط شما مربوط میشود، اطمینان حاصل کنید که شما میتوانید اختلال اطراف خود، اعم از خارجی و درونی (اختلال روانی) را پیدا کنید. محیطی ایجاد کنید که از اهداف شما پشتیبانی کند و به یاد داشته باشید که آنچه را که فکر میکنید لیاقت آن را دارید در زندگی خواهید یافت.
فصل ششم: شتاب
این فصل لحظات حقیقی را که همه ما با آن روبرو هستیم برجسته میکند و اینکه چگونه اثر مرکب میتواند به عبور از موانع کمک کند تا ما را به موفقیت بیشتری برساند. هنگامی که با این شرایط روبرو میشوید که مشکلات شما حتی غیر قابل تحمل به نظر میرسد، به خود بگویید که سایر افراد در این دوره مشابه با همان چالشها روبرو هستند و اگر پایداری نشان دهید، آنها را پشت سر میگذارید. در این لحظات است که بیشتر پیشرفت میکنید! در حقیقت، وقتی شرایط بهینه است و کارها آسان است، هیچ حواسپرتی و وسوسهای وجود ندارد، شما به طور طبیعی در بهترین حالت عمل میکنید و اهداف خود را به راحتی دنبال میکنید، اما دیگران نیز چنین میکنند. دقیقاً وقتی شرایط پیچیده میشود، باید خوشحال شوید زیرا در نهایت فرصتی برای اثبات ارزش خود دارید، از خود قدیمیتان دور شوید تا کمی به خود آیندهتان نزدیک شوید.
استفاده از نظم و انضباط عادات جدیدی که تصمیم گرفتهاید اتخاذ کنید، بدون شک نتیجهای مثمر ثمر در دستیابی به اهداف شما خواهد داشت؛ اما اگر میخواهید نتایج خود را تسریع کنید، بیش از حداکثر تعیین شده برای خود پیش بروید. حریف خود باشید، بیش از آنچه لازم است انجام دهید و دیگران را با تعجب غافلگیر کنید. اگر دقیقاً همان کاری را انجام دهید که دیگران انجام میدهند، نتیجهای خواهید گرفت که همه میگیرند. شگفتآور و جسور باشید! یکی از راههای انجام این کار این است که از قبل بدانید که چه چیزی انتظار میرود یا مورد نیاز است و حتی با چیزهای به ظاهر ناچیز فراتر بروید (به عنوان مثال، شما در جایی دعوت شدهاید و کد لباس نسبتاً غیررسمی است، سعی کنید بهترین لباستان را بپوشید)
نقد کتاب «اثر مرکب»
کتاب «اثر مرکب» کوتاه و آسان خوانده میشود. این کتاب شامل درسها و ایدههای بسیار مفیدی در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهید تا موفق شوید، است. پدر دارن هاردی، شخصیت منظم و سختکوشی که از همان کودکی اثر خود را بر دارن گذاشت و این موضوع بهخوبی در این کتاب منعکس شده است. برای من، آخرین درسی که از اثر مرکب میتوان آموخت این است که وقتی همه چیز گفته و انجام شد، عملکردهای کوچکی است که با ممارست تکرار میشوند و کیفیت زندگی ما را تعیین میکنند. و چگونه برای موفقیت صحبت از کاهش وزن میشود؟! در حقیقت، اغلب، فقط تغییر یک وعده غذایی یا انجام حتی ۵ دقیقه مدیتیشن و یا تمرین روزانه، به طور منظم کافی است تا نتیجهای فراتر از بزرگترین آرزوهای خود کسب کنید! به طور خلاصه، اثر مرکب به همان اندازه که برنامهای برای موفقیت ارائه میدهد در هر زمینه دیگر مانند کاهش وزن نیز راهکار ارائه میدهد (اگر این هدف شما باشد). به من این امکان را داد که برای دستیابی به نتایج بسیار ساده بسیار موفقیتآمیز کلیدهای موفقیت را شناسایی و استفاده کنم: کم کردن ۲۰ کیلوگرم در ۴ ماه.
بنابراین اصل اصلی اثر مرکب این است که موفقیت یک شبه اتفاق نمیافتد. تقریباً هر کسی میتواند به موفقیت بالایی دست یابد اگر اهدافش مشخص باشد و اگر در رسیدن به آن اهداف منظم باشد. این پیشرفتهای بزرگ نیست که از ویژگیهای بارز افراد موفق است بلکه تلاش مستمر و بیوقفه برای دستیابی به اهداف آنها است. این توانایی آنها برای ادامه دادن است که مانند دیگران تسلیم نمیشوند و همین موضوع موفقیت نهایی را برای آنها به ارمغان میآورد. اگر کتابهای خودیاری زیادی خوانده باشید، در این کتاب چیز جدیدی نمییافتید، اگر تمرکز بر اثر مرکب ایجاد کننده تلاشهای کوچک شما نبود.
- نقاط قوت اثر مرکب: اثر مرکب یک کتاب کوتاه و قابل فهم است. دارن هاردی اصول را خودش به کار برد و موفقیتش نشان میدهد که این اصول کار میخورد. اصل اثر مرکب به راحتی قابل درک است. نمونههای ذکر شده، گویا، مرتبط و تأثیرگذار هستند. برگههای چاپ شده در انتهای کتاب یا بارگیری آنلاین بهصورت رایگان http://thecompoundeffect.com/resources.php موجود است.
- نقاط ضعف اثر مرکب: اشارههای زیادی به زندگی شخصی دارن هاردی وجود دارد که به خصوص برای خوانندگان ما چندان مورد توجه نیست. اصالت کمی دارد.