امیدوارم که هنرمندانِ این سرزمین، تا سالهای سال زنده و سرافراز باشند؛ اما بالاخره مرگ، تقدیر محتوم این بشر محدود است و با این تفسیر، به جای آن که بنشینیم تا هنرمندی دار فانی را وداع گوید و سپس به سراغ بازخوانی زندگی و سبک کاری او برویم، بهتر است پهلوان زنده را عشق کنیم! بهترین نمودهای چنین تفسیری، تحویل گرفتن کتابهای اتوبیوگرافیک (خودزندگینامهنوشت) و یا کتابهایی مصاحبهمحور دربارهی سبکشناسی و آشنایی با هنرمندان است که در زمان حیات آنان تولید میشود. یکی از مثالهایی که میتوانیم در این باب بزنیم، کتابی است که امروز به شما معرفی خواهد شد: «به روایت ناصر تقوایی»، اثر احمد طالبینژاد. این اثر برای اولین بار در سال ۱۳۹۲ هجری شمسی توسط نشر زاوش به انتشار رسید و بعد از این نسخهی ابتدایی، باقی تجدید چاپهایش را به نشر مشهور چشمه و مجموعهی مطالعات سینماییاش کوچ داد. کتابی نسبتا کوتاه که ۲۱۲ صفحه از قطع رقعی را شامل میشود و در فرمی مصاحبهمحور، پاسخهای ناصر تقوایی به سوالات متعدد و ریز و درشت احمد طالبینژاد را دوره میکند. یکی از مزایای این کتاب هم دقیقا متخصص بودنِ مصاحبهکنندهی آن است که خودش نویسنده و فیلمسازی کاربلد به شمار میآید.
به روایت ناصر تقوایی از دو پیشگفتار، یازده فصل اصلی، یک بیوگرافی تیتروار و نهایتا تصاویری از آثار ناصر تقوایی تشکیل شده است. کتابی که اهمیت خود را اینچنین توسط نویسندهاش توضیح میدهد:
حتی جوانانی که دوران درخشش ناصر تقوایی را به یاد ندارند هم با دیدن آثار وی اذعان دارند که او سینماگر مهم و تأثیرگذاری بوده است. احترامی که سینمادوستان و سینماگران ایرانی برای وی قائلاند رشکبرانگیز است. [و] سینمای ایران در این سال ها به وجود کسانی همچون او بسیار نیازمند بوده و هست. خودش میگوید از دوران جنینی، فیلمساز بوده است. این حرف خیلی عجیب و فراواقعگرایانه [توضیح نگارنده: سوررئال] است. اما [او] برای ادعایش توجیهی قابل قبول دارد. این که چگونه یک جنوبی تنها، به یکی از مهمترین سینماگران روزگار ما بدل شد؟ شانس یا تلاش طاقتفرسا، کدام یک سهم بیشتری در این ماجرا داشتهاند؟
ما هم در مطلب حاضر قصد داریم تا به این بهانه مروری بر زندگی و آثار ناصر تقوایی داشته باشیم؛ با ما همراه باشید…
دیپلمهای برای تمام فصول افتخار
اگر تصورش برایتان سخت است که یک دیپلمهی ریاضی و فیزیک بتواند به یکی از بهترین فیلمسازان، عکّاسان و نویسندگان تاریخ ایران تبدیل شود، باید شما را یاد حرف پدران و شاید پدربزرگانمان بیاندازیم که «دیپلم آن زمانها به اندازهی دکترای فعلی ارزش داشت!» ناصر تقوایی با چنین مدرک نامرتبطی و با کوششی مصرانه و روحیهای تجربهگرا توانست به همراه بزرگانی همچون بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، مرحوم علی حاتمی و امیر نادری، نسلی جریانساز را بسازد که یک جنبش سینمایی را پدید آوردند؛ جنبشی که بعدها به «موج نوی سینمای ایران» مشهور شد.
این هنرمند معاصر، اصالتا اهل آبادان است و پسرخالهی سیروس مقدم، کارگردان سریال پایتخت محسوب میشود؛ گرچه که با حفظ احترام نسبت به مقدم، احتمالا خود او هم اقرار داشته باشد که در یک آشناییدادن، باید مقدم خودش را برای بالاتر رفتن، همخاندانِ تقوایی معرفی کند! میگویند که «بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی»، پس بیراه نیست اگر شغل گمرکیِ پدر تقوایی و مسافرتهای دونفرهی او با پدرش را باعث دنیادیدهشدن و علاقهمندیاش به هنر و خاصّه سینما فرض کرده باشیم!
تقوایی مانند بسیاری از نویسندگان و هنرمندان، برای مثال میخاییل بولگاکفِ روس، زندگی عاطفی متزلزلی داشت و تاکنون سه بار ازدواج کرده است. همسر اول او شهرنوش پارسیپور، مترجم نویسنده و داستانپردازِ مشهور حوزهی زنان است که پیشتر در این مطلب راجع به کتاب «طوبا و معنای شب»اش برایتان نوشته بودیم. همسر دوم ناصر تقوایی هم یک نویسنده بود؛ شهیندخت بهزادی البته به اندازهی پارسیپور شهرت ندارد و همسر سوم ناصر تقوایی هم اساسا شهرت خود را مدیون خود تقوایی است. مرضیه وفامهر، بازیگری جنجالی و کمسن و سال (نسبت به خود تقوایی) که کار خود را از «کاغذ بیخطِ» همین کارگردان آغاز کرد و بعدها در فیلمهایی پرسر و صدا مانند «تهران من حراج» بازی کرد.
فعالیت هنری ناصر تقوایی
تقوایی برخلاف اغلب سینماگران ما که تلویزیون را سطح پایین تلقی میکنند، اتفاقا فعالیت جدی تصویریاش را ابتدا از تلویزیون آغاز کرد؛ درواقع گرچه که فیلمهای سینمایی «آرامش در حضور دیگران» و «صادق کُرده» قبل از سریال «دایی جان ناپلئون» ساخته شدند، اما شهرت و تثبیت جایگاهِ ناصر تقوایی به خاطر همین مجموعهی تلویزیونی جذاب بود؛ اثری که از روی کتابی به همین نام، نوشتهی ایرج پزشکزاد ساخته شده بود و جزو اولین و بهترین تجربههای اقتباسی هنر تصویری ایران به شمار میآید. البته قبل از شروع کارگردانیها، تقوایی فعالیت خود را در مقام یکی از کارکنان فنی فیلم معروف «خشت و آیینه» به کارگردانی ابراهیم گلستان (همسر فروغ فرخزاد) آغاز کرده بود؛ یکی دیگر از تمهیدات تقوایی برای رسیدن به چنین مقام والایی، پلهپله بالا رفتن از نردبان تصویر بود؛ برای مثال، قبل از تمام موارد یادشده، او به مستندسازی و کارگردانی فیلمهای کوتاه پرداخته بود که قطعا باعث درک بهتر مدیوم سینما میشوند. آثاری مانند «تاکسیمتر»، «مشهد قالی»، «فروغ فرخزاد»، «اربعین» و «باد جن» که تا اواخر کارنامهی تقوایی هم کم و بیش حضور داشتهاند.
در همین راستا، تقوایی با ترکیبی مثالزدنی از تخصص و تواضع، بعد از ورود جدیاش به سینما هم گزیدهکاری را برگزید و کل آثار بلند سینماییاش در این دورهی بلند فیلمسازی تنها محدود به هفت اثر میشوند. و جدای از آثاری که خود تقوایی کارگردانی کرده، فعالیت جنبی او را میتوانیم در نگارش چهار فیلمنامهی سینمایی ببینیم. رویکردی که ما را یاد ضربالمثل «کم گوی و گزیده گوی چون دُر» میاندازد و علاوه بر اقبال عامه نسبت به کیفیت بالای آثار تقوایی، تحسینهای بیشمار منتقدان و جوایز فراوان جشنوارهها را برایش به ارمغان آورده است. از مهمترین جوایزی که تقوایی در این سالها کسب کرده میتوانیم به جایزهی پلنگ برنزی جشنوارهی فیلم لوکارنو، جایزهی تندیس طلایی جشنوارهی بینالمللی فیلم سانفرانسیسکو، جایزهی شیر طلایی و شیر نقرهای جشنوارهی بینالمللی فیلم ونیز اشاره داشته باشیم.
پیرامون سبک ناصر تقوایی
تقوایی از معدود کارگردانان ایرانی است که تالیف و اقتباس را به عنوان دو بازوی خودش و متعادل از نظر کمیت و کیفیت در نظر داشته است. او فیلمنامههای آرامش در حضور دیگران، نفرین و ناخدا خورشید را به ترتیب از آثار غلامحسین ساعدی، میکا والتاری و ارنست همینگوی اقتباس کرده است و فیلمهای صادق کُرده، اِی ایران و کاغذِ بیخط را به صورت اورجینال نوشته است. سبک تقوایی را هم باید از همان گزیدهکاریاش مشتق کنیم؛ درواقع کمالگرایی و تیزبینی اجتماعی تقوایی، دو عنصری هستند که شاید خلاصهترین تعریف ما از سبکشناسی او باشند. البته بعضا میتوانیم قوتِ این دو عنصر را باعث سانسورهای بالادستی و غلظتِ بیشترِ کمکاری تقوایی بدانیم. برای مثال او قرار بود رمان «شوهر آهو خانم»، نوشتهی علیمحمد افغانی را به یک سریال تبدیل کند که با برخی فشارها و بیمهریها ناتمام ماند و آثار دیگری مانند «کوچک جنگلی»، «زنگی و رومی» و «چای تلخ» نیز از دیگر کارهای نیمهتمام او هستند.
با این وجود، نکات مهم دیگری هم بودهاند که برندِ ناصر تقوایی را ساختهاند؛ او در تمام آثارش، توجه ویژهای به انتخاب بازیگران دارد؛ وقت زیادی را روی جزئیترین مسائل دکوپاژ، مانند نکات ریز تصویربرداری در کنار روانشناسی اثر –که ما را یاد تعامل فرم و محتوا میاندازد-، میگذارد؛ فضاسازی مسائل ظاهرا بیاهمیت را همسو با شخصیتپردازی جلو میبرد و نهایتا جامعهشناسی و فلسفهی انسانی را وارد متن آثارش میکند.
پیوند با ادبیات
تقوایی علاوه بر شناخت سینما، دید خوبی هم از ادبیات مکتوب دارد و حتی سالها پیش، یک مجموعهی داستان با نام «تابستان همان سال» را مشتمل بر هشت داستانِ به هم پیوسته چاپ کرده بود؛ کتابی که توقیف شده است. اما غیر از این چاپ این کتاب، تقوایی در حوزهای دیگر هم پیشرو به حساب میآید؛ او در راستای دیدِ بهرام بیضائی، جزو اولین نفراتی بود که در ایران، با فیلمنامه به مثابه یک اثر ادبی برخورد کرد و فیلمنامههای آثاری مانند چای تلخ، کوچک جنگلی، کاغذ بیخط، ناخدا خورشید را در قالب یک کتاب مستقل از فیلم به چاپ رساند. جدای از این مساله، تقوایی در کارنامهی خود، فعالیتهای ادبی دیگری مانند سردبیری در نشریهی «هنر و ادبیات جنوب» را هم به یادگار گذاشته است. تقوایی با بسیاری از داستاننویسان، رماننویسان و شاعران همدورهی خود نیز ارتباط نزدیکی داشت و برای مثال میتوانیم به دوستی او با شاعرانی همچون محمدعلی سپانلو و منوچهر آتشی اشاره داشته باشیم.