«بیشعوری» یا «راهنمای عملی شناخت و درمانِ خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت» کتابی است اثر «خاویر کرمنت» که با زبانی طنزگونه به بررسی پدیدهی بیشعوری در دنیای امروز میپردازد. این کتاب توسط محمود فرجامی در سال ۱۳۸۶ ترجمه شد ولی مجوز چاپ نگرفت و فایل کتاب به صورت پیدیاف منتشر شد. با گذشت چندسال، سرانجام در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات تیسا در ۲۳۲ صفحه منتشر شد و تصویر روی جلد کتاب اثر معروف نقاشی «ادوارد مونک» نروژی از نقاشان سبک پست امپرسیونیسم با نام «جیغ» است. مونک یکی از منتقدان اخلاقی انسان نوین نیز به شمار میرود و موضوعات مهم آثارش عبارتند از رنج، مرگ و عشق فاسد؛ موضوعاتی که ارتباط مستقیم با بیشعوری دارند.
خلاصهی کتاب بیشعوری
نویسنده با زبان طنز، واقعیتهای ملموس زندگی را به صورت واقعی توصیف میکند. کرمنت معتقد است بیشعورها، افرادی نابغه و باهوش هستند که به بیماری مبتلا هستند. نابغههایی خودخواه، مردمآزار و با اعتمادبهنفس کاذب که تصور میکنند فقط خودشان خوبند. این افراد با منفعتطلبیهایشان به خود و افراد جامعه ضرر میرسانند. خاویر کرمنت در این کتاب انواع بیشعورها را به پنج دستهی کلی تقسیم میکند که هر کدام از آنها شامل چندین بخش دیگر میشوند و در هر بخش، ویژگیهای این بیماری، انواعش و راه نجات را مورد بررسی قرار میدهد.
نویسنده در ابتدا خودش را بیماری مبتلا معرفی میکند؛ بیماری که خودش را مداوا کرده است و در صدد آن است که مبتلایان به این بیماری را هم معرفی کند. به عقیدهی او اگر کسی قبول کند که بیشعور است تازه اول راه است و با استناد به متن کتاب، سختترین مرحله در درمان و ترک بیشعوری همان مرحله نخست آن یعنی پذیرفتن بیشعور بودن است.
کتاب از ۵ بخش و ۲۴ فصل تشکیل شده است. بخش اول: چه کسی بیشعور است؟ در بخش اول کتاب متوجه میشوید چه کسی بیشعور است و چرا یک نفر باید بخواهد بیشعور باشد؟ در بخش دوم با خواندن کتاب میتوانید بفهمید شما چه نوع بیشعوری هستید؟ و در بخش سوم کتاب با این سوال روبهرو میشوید که وقتی جامعه، بیشعور میشود چه باید کرد؟! در بخش چهارم با روش زندگی بیشعورها آشنا میشوید و در بخش آخر، راه نجات از بیشعوری را یاد میگیرید.
با خواندن قسمتهایی از متن کتاب متوجه خواهید شد نگاه خاویر کرمنت، نویسنده کتاب به مسالهی بیشعوری در جوامع چگونه است؟ برای مثال در مورد بیشعوری مدنی در این کتاب میخوانیم:
«اعتراض مدنی، مُد روز است. سابقا روال بر این بود که مردم اعتراض میکردند تا به آزادی و حقوق خود برسند، اما گویا امروزه افراد زیادی آزادی و حقوق خودشان را در راه اعتراض کردن استفاده میکنند. آنها همیشه در حال اعتراض مدنی و شعار دادن هستند. شعار دادن در نزدشان حتی از یافتن راه حل منطقی برای مسالهای که به آن اعتراض دارند هم مهمتر است. بسیاری از آدمها به همین راحتی و صرفا با دادن شعارهایی که خودشان هم به آن اعتقاد ندارند، اکتیویست میشوند؛ البته اکتیو در بیشعوری!»
«جنون جلسه». دیوانسالاران همیشه در جلسه هستند. هر مسالهای که پیش بیاید، موضوع باید در کمیتههای مربوطه مورد بررسی قرار گیرد، مشاوران آن را تحلیل کنند، کمیسیونها دربارهاش گزارش بدهند، در گروههای تجدید نظر رویش بحث شود و کمیتههای اجرایی آن را تایید کنند. با این روش، مسئولیت تصمیمگیری کاملا محو میشود؛ هیچکس مسئول و پاسخگوی عواقب نیست و در آینده یقه کسی را نمیتوان گرفت!
با خواندن قسمتهایی از کتاب به راحتی میتوانید تعدادی از اطرافیانتان را در یکی از گروههای بیشعوری تصور کنید.
به نظر خوبه ولی هرکسی نمیپسنده
من برای یک تحقیق ازش استفاده کردم
ظهر شما بخیر وبا تشکر فراوان از شما ممنونم و در این زمینه به شما معرفی کتاب های آموزش و پرورش ذهن و روان و تصویری از یک انسان با فرهنگ و هنر و ادبیات خودرادرک کامل کرده و در مورد علاقه ای که به فرهنگ کتابخوانی و با توجه به توانایی درک مطالب جالب و دیدنی و جذاب از نگاه یک دانشجو و استاد دانشگاه و مراکز آموزشی مربوط به این مطلب به شما کمک می کند و از شما برای این مطلب متشکرم.
کتاب بسیار زیبا و پر مغزیست ولی در کل کشور ایران با طرز تفکر دینی خیلی سخته که بخواهی درعمل با این پندها زندگی کرد
کاملا باهات موافقم کتابش عالیه ولی تو ایران برای خیلی ها جالب نیست
من کل کتاب رو خوندم عالیه پیشنهاد میکنم شماهم بخونید??❤?
کتاب خیلی خوبیه
واقعا خیلی بهم کمک کرد
خیلی جالب بود
عالی
وقتی این کتاب را خواندم فهمیدم انسان باشعور اصلا وجود ندارد، بسیار آموزنده بود حتما بخو انید.
برا من بفرس??
شما هم جزء آن دسته از بیشعور ها هستید
روانشناسی زرد
تصور میکنم این آقای خاویر کرمنت قیاس به نفس کرده و آحاد جامعه را به سان خود انگاشته اند.ایشان ظرف مدتی غیر قابل قبول و ناهمخوان با معیارهای تعریف شده برای حفظ کیان و ساختار خانواده یک به یک نفرات خانواده را از خود رانده و آنرا متلاشی کرده اند که قطعا نشان از وجود یک “بیشعوری”مزمن و خطرناک در نفس و فکر و ذهن ایشان میباشد.بنابرین حداقل ایشان با این سبقه رفتاری به هیچوجه حق ندارند یکایک افراد جامعه را قضاوت کرده و بیشعور بدانند و چقدر متاسفم که کتاب این نویسنده روان پریش مجوز انتشار میگیرد. شاید برای خوانندگان غربی که اکثرا ارزشی برای کیان خانواده و مقوله شعور اجتماعی قائل نیستند کتابی سرگرم کننده باشد ولی برای یک خواننده شرقی …؟
برتری اندیشه شرقی به غربی!!!! با کدوم معیار؟ به نظر میرسه یکی از مباحث این کتاب خود برتر پنداری بی دلیله…
بله انسان بیشعورزیاده انگاربیشعوریاتزریق کردم بعضی وقتادوستات که ادماباکس دیگه اشتباه میگیرن
درود و سپاس بیکران خدمت دوستداران عللم و دانش و آگاهی های خردمندانه و همچنین درود و سپاس بیکران خدمت بزرگان خرد و دانایی که با دقت و هوش و توانایی ذهنی خود نکات و مقوله های مهم زندگی سالم بشری را روشن و بشریت رابه سوی زندگی سالم ،شخصیت سالم و جامعه سالم رهنمون می سازند
کی بشعور نیست شما نشون من بده شما همه بیشعور هستن
شعور در معنی متفاوت هست با چیزی که استنباط میشه مثلا درک و آگاهی و ارتقا فرهنگی و ادب و نزاکت و حس انسان دوستانه و … همه ی اینها رو در بر میگیره و هیچکس همه رو باهم نداره پس باید دید منظور از شعور بطورکلی چیست؟!
کتاب بسیار خوبیست و بر پایه نظر بعضی از دوستان که عقیده دارند در ایران جایی ندارد به خاطر همان بیشعوری مزمنیست که گریبانگیر ما ایرانیهاست وهنوز هم جلوی این که قبول کنیم بیشعوریم جبهه میگیریم .به حال روز این کشور ومردمش نگاه کنیم متوجه میشویم که در چه مرحله از بیشعوری قرار داریم .
خدا به مرامت و ایمانت برکت بدهد ، در جهت تایید حرفای شما متاسفانه مردم ما عادت کردن به جبهه گیری در خصوص هر چیزی که انتقادشون کنه . شما از بیشعورترین ها بپرسین میگن با شعورتر از آنها وجود ندارد. اگر بیشعور نداریم چرا وضع مان اینست؟
جواب سوالتون که چرا وضعمان این است؟ : یکی از دلایلش وجود کساییه که بجای حرکت در مسیر درست کردن وضعیتی بجای حرکت مثبت بدنبال مقصر میگردند🤔
دیدگاه یا همان افق دید یا به تعبیر این مقال میزان شعور و ایضا میزان بیشعوری در بیان جامعه مختصر و کوچک فوق الاشعار ( دیدگاه نویسها ) نشاندهنده گستره وسیع و پراکنش نابهنجار انگاشت آدمها از منظر دید ، ادراک ، استنتاج ، و در نهایت بهره هوشی آنهاست . بقول سهراب : ” جور دیگر باید دید ” و به تعبیری ” جای دیگر باید جست ” . کاشکی از اول شروع کنیم . کاشکی از دوزان کودکی این چیزها را بلد بودیم تا راه را بدرستی بپیماییم ، بیائیم و حداقل به نسل بعدیمان میزان ادراک و جهانبینی را بدرستی منتقل کنیم ، وای چقدر در کهکشان ابر کهکشان کارهای زیادی داریم که اندازه شعورمان را نشان دهد ، وای چقدر کار داریم ، انگار قرنها عقب هستیم ، … ، و ، … ، اصلا به قله نرسیدیم .