چه چیزی داستان «محاکمه» اثر فرانتس کافکای مشهور را به اثری به یاد ماندنی و مفهومی برای تمام جوامع و نسلها تبدیل کرده است؟ حدس آن سخت نیست. رمانی که راجع به استبداد، دولت بی منطق و دیکتاتور صحبت میکند. رمان یا به عبارتی، نمایشنامهای که در خلق کاراکترهای نادان شاهکار است. کاراکترهایی که یک جوان بیگناه و بی آزار را به «هیچی» متهم میکنند و خواب آرام را از او میگیرند. کاراکترهایی که هر کدام نمایندهی یک رژیم جاهل هستند.
کافکا، خالق به یادماندنیترین آثار در عرصهی ادبیات
فرانتس کافکا در یک نامه به دوستش اسکار پولاک میگوید چیزی که ما بیش از همه به آن نیاز داریم، کتابی است که مثل یک بخت بد، روی سرمان خراب شود. درست مثل مرگ عزیزانی که بیشتر از خودمان دوستش داریم، مثل خودکشی. یک کتاب باید مثل یک تبر یخی باشد و دریای یخزدهی درون ما را بشکند.
شاید به همین دلیل فرانتس کافکا، آثاری مثل «محاکمه» و «گراکوس شکارچی» میآفریند و کاراکترها را نیز با اسم و فامیل خودش مزین میکند که به کسی بر نخورد. ولی گویی هنگام انجام این کار، نیشخند بزرگی بر لب دارد و به اشخاص، جوامع و دولتهایی که میخواهد، تلنگر محکمتری میزند. او در داستانهایش، از مذهب گرفته تا حکومت و سیاست، همه را نقد میکند. معمولا هم کسی که قربانی شده و کاراکتر اصلی داستان است، هم اسم خودش است. برای مثال میتوان به آقای کا و گراکوس شکارچی اشاره کرد.
فرانتس کافکا که در سال ۱۸۸۳ در آلمان به دنیا آمد، از جمله تاثیرگذارترین نویسندگان ادبیات اروپا به شمار میرود. جالب است بدانید که با وجود نبوغی که در قلم او مشاهده میشود، در وصیتنامهای از دوستش خواست تا تمام کتابهایش را بسوزاند. ولی دوستش از این خواستهی او سرپیچی کرد و با انتشار آثار، از مرحوم فرانتس کافکا، یک نویسندهی ابرقدرت جهانی و مشهور ساخت. کافکا در سال ۱۹۲۴ درگذشت. از جمله آثار او میتوان به رمان محاکمه، قصر و آمریکا اشاره کرد. او علاوه بر مهارت در رمان نویسی، داستانهای کوتاه بسیار خوبی نوشته است که از آنها میتوان به مسخ، گراکوس شکارچی، مهمان مردگان و شمشیر اشاره کرد که توسط صادق هدایت ترجمه شده است.
محاکمه میگوید: حرف زدن ممنوع
در رمان محاکمه، با مرد جوانی روبهرو هستیم که به خدمتکارش تماس میگیرد تا برای او قهوه آماده کند. ولی در عوض، با بازرسهایی روبهرو میشود که او را به جرمی ناشناخته بازداشت میکنند. اگرچه هیچکدام نمیدانند که جرم او چیست و برای چه چیزی بازداشت شده است. آنها درست مثل چند عروسک خیمه شب بازی رفتار میکنند، شکم چرانی میکنند و اعصاب آقای کا و همچنین مخاطبها را بهم میریزند.
برای ما اهمیتی ندارد که شما چه کسی هستید. ما ماموران جزء هستیم. مقاماتی که ما نمایندهی آیندهی آنها هستیم. ما جز با ماموران درجات پایینتر سروکار نداریم. پیش از آنکه به ما دستور بدهند دقیقا دربارهی علل بازداشت بازجویی میکنند. اینجا به طوری که آنها میگویند، پای تجاوز به حقوق عمومی در میان نیست بلکه پای کسانی در میان است که طبق قانون جرمی مرتکب شدهاند و باید خود را با مقررات عالیه تطبیق بدهند. این قانون است. ممکن است در آن اشتباه رخ داده باشد.
در حقیقت، محاکمه را میتوان به مثابه همان تبر شیشهای دانست که دریای یخ زدهی درون ما را به خوبی میشکند. در حقیقت، این خوشبختی ما است که کافکا قلمش را روی کاغذ چرخانده و از وقایع تاریخی، در قالب یک نمایشنامهی حرفهای حرف میزند.
محاکمه را می توان به نوعی یک انتقاد بزرگ در برابر دولتهای توتالیتری مثل اتحادیهی جماهیر شوروی یا آلمان نازی دانست. جوامعی که در آن اگر حرف میزدی، یا نفس اضافی میکشیدی، باید به قانون و دولت جواب پس میدادی. شاید هم تا به خودت بیایی، میدیدی که پشت لباست یک صلیب گچی کشیده شده است!
-اینهم اوراق شناسایی من. لطفا این را بپذیرید که اشتباهی رخ داده است.
(تامل دو بازرس، به او نگاه میکنند، به خود نگاه میکنند و به شکم چرانی ادامه میدهند).
-و شما حکم بازداشت را بمن نشان بدهید.
فرانتس: خدایا! عجب آدم لجبازی است!
بازرس دوم: مثل اینکه فقط در پی عصبانی کردن ما هستید…مائی که در این لحظه، بی شک، خیر شما را میخواهیم.
نقد جوامع و دولتهای مختلف
جامعهای که کافکا در محاکمه به تصویر میکشد، خالی از هرگونه منطق و شعور عقلانی است. حقوق مدنی در آن جایی ندارد و مردم به بدترین روش مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. البته در محاکمه، دولتهای مدرن و دموکراتیک نیز به صورت غیر مستقیم مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
کافکا انتقاد از این جوامع و رژیم دیکتاتوری را تا جایی پیش میبرد که به لباسهای متهم نیز رحم نمیکند. دو مامور که جز خوردن هیچ کاری بلد نیستند، بدون اینکه مدارک آقای کا را چک کنند یا به او توضیح بدهند، لباسهایش را بسته بندی میکنند و از او میخواهند که پس از آزادی، آنها را از «خودشان» بخرد! سپس با وقاحت میگویند که وقتی آقای کا، اعتراض نمیکند، خیلی مودبتر به نظر میرسد.
به شما نصیحتی میکنم: کمتر به پروپای ما بپیچید و کمی بیشتر مواظب خودتان باشید. و بعد هم آنقدر با ادعای بیگناهی خودتان سروصدا راه نیندازید. این کار استنباط خوبی را که از جهت دیگر ایجاد میکنید، خراب میکند. شما زیادی حرف میزنید، طرز رفتارتان در اینجا اهمیت دارد.
برخی از خوانندگان و منتقدان، محاکمه را تمثیلی مذهبی از رابطهی انسان و ارادهی الهی میدانند. شاید همین ویژگی تمثیلی باشد که باعث میشود این داستان با بسیاری از جنبشهای فلسفی قرن بیستم، از فلسفهی مکتب فرانکفورت (والتر بنیامین) گرفته تا فلسفهی ساختارشکنی ژاک دریدا، طنین انداز شود. نگرش کنایه آمیز «محاکمه» نسبت به نظام ارزشهای سنتی، از جمله سیستمهای مذهبی و اخلاقی مورد پسند فلسفههای معاصر قرار گرفته است.
عنوانی کنایهآمیز که هیچگاه اتفاق نمیفتد
وقتی با عنوان کتاب «محاکمه» روبهرو میشوید، احتمالا انتظار دارید که شخصیت اصلی درگیر یک دادگاه شود و او را محاکمه کنند. اما وقتی که آن را میخوانید متوجه میشوید که در واقع هیچ کس در این کتاب محاکمه نمیشود. در حقیقت هیچ دادگاهی نیز وجود نخواهد داشت.
کا: ببخشید اما من به هیچ وجه شوخی نمیکنم. من اسم این را گذاشتهام یک کمیسیون بازجوئی، اما نمیدانم چه اسم دیگری به آن بدهم. در واقع دربارهی هیچ چیز بازجوئی نکردهاند. فقط بازداشت شدهام…اما به وسیلهی یک کمیسیون...
کسی تمایل ندارد «دست دوستی» بدهد
از همان ابتدا که رمان را میخوانیم، متوجه اصرار عجیب و غریب آقای کا میشویم که دوست دارد با همه با صمیمیت دست بدهد و دوستی خود را به این طریق ثابت کند. ولی نه سرجوخه، نه خدمتکارش و نه هیچکس دیگری به این کار تمایلی ندارند. این میتواند نشانهای دیگر از شک، تردید، ترس و احساس ناامنی موجود در جامعه باشد. جامعهای که آقای «کا» با آن غریبه است.
کا: چون از من دلخور نیستید، دست هم را بفشاریم.
مادام گروباخ جورابی را که وصله میکرد روی میز میگذارد اما به جای فشردن دست کا، دست دیگرش را میگیرد و کا حرکت بیهودهی دستش را با خاراندن بینیاش ختم میکند.
به طور کلی، مخاطبهای عام نیز منظور اصلی کافکا از نمایشنامهی «محاکمه» را متوجه میشوند. نمایشنامهای که عدالت، خشونت و اقتدار را به خوبی به چالش میکشد. اگرچه مضامین سنگین داستان با لحظات پوچ معمولی ترکیب شده و در این داستان پیچیده، تعدیلی جالب ایجاد میکند.
کا: اما همهی اینها مسائلی فرعی هستند. آنچه در درجهی اول برای من اهمیت دارد این است که بفهمم از طرف چه کسی متهم شدهام. متوجه میشوید؟نمیگویم اتهام برای چی بلکه از طرف کی…