میشل اوباما، همسر باراک اوباما رییس جمهور سابق ایالات متحده آمریکا، در سال ۲۰۱۸ زندگینامه خود را منتشر ساخت. او در این کتاب به بیان خاطرات دوران کودکی، سختیها و موانعی که سالها به عنوان یک زن سیاهپوست متحمل شده و در نهایت تجربیاتش در دورانی که بانوی اول ایالات متحده بود، پرداخته است. این اثر در عرض ۱۵ روز تبدیل به پرفروشترین کتاب سال آمریکا گشته و به ۲۴ زبان دنیا ترجمه شد. در ایران نیز با ۲۰ ترجمه متفاوت به بازار عرضه گشت که این خود موضوعی قابل تامل است. متن این کتاب روان و ژورنالیستی است و سختی خاصی ندارد و میتوان گفت که برای بیشتر ترجمههای صورت گرفته ضرورتی وجود نداشته است. همچنین هیچکدام از ترجمهها مقدمه تشکر کتاب که در آن میشل اوباما از تمامی افرادی که به او کمک کرده بودند، تقدیر و تشکر میکند را ترجمه نکردهاند. در این مطلب به بررسی معروفترین آنها میپردازیم.
ترجمهی شدن از سپیده حبیبی؛ ترجمهای روان، اما شتابزده
سپیده حبیبی با ترجمهاش لحنی خودمانی و روانی به کتاب بخشیده، اما به نظر میرسد که ترجمهی کتاب با شتابزدگی زیادی همراه بوده و به همین علت دچار مشکلات مفهومی و معنایی قابل توجهی است.
نمونهی ترجمه:
آن روز من همزمان چند جور احساس داشتم: خسته بودم، احساس غرور میکردم، پریشان و مشتاق بودم؛ اما بیشتر، به این خاطر که میدانستم چند تا دوربین فیلمبرداری در حال ضبط تکتک حرکات ما هستند، سعی داشتم خودم را کنترل کنم. من و باراک عزم خود را جزم کرده بودیم که این تعویض قدرت را با وقار و بزرگواری انجام دهیم و این هشت سال را با آرمانهای خود و خویشتنداری به پایان برسانیم. حالا دیگر به آخرین لحظات رسیده بودیم.
ترجمهی شدن از علی سلامی؛ ترجمهای ژورنالیستی و جذاب
علی سلامی نویسنده، منتقد، فرهنگنویس، مترجم و استاد ادبیات انگلیسی و مطالعات ترجمه در دانشگاه تهران است. وی یکی از معروفترین مترجمهای حال حاضر میباشد که تا به حال کتابهایی چون «شاه لیر»، «هملت»، «مکبث» از شکسپیر و آثاری از الیف شافاک، جیمز کومی و مایکل وولف را ترجمه نموده است. ترجمهی سلامی نیز از نخستین ترجمههای منتشر شدهی این اثر بود. به طور کلی ترجمه سلامی به زبان مبدا بیشتر نزدیک میباشد و از نقاط قوت آن نیز میتوان به حفظ بیان ژورنالیستی کتاب اشاره کرد. استفاده از واژگان و ادبیات ژورنالیستی در ترجمه سلامی نزدیکی به متن اصلی را تقویت میکند. از نقاط ضعف آن نیز میتوان به استفاده نکردن از پانویس برای ذکرعنوانهای اصلی و یا توضیحات تکمیلی در مورد برخی موضوعات فرهنگی اشاره کرد.
نمونهی ترجمه:
اکثرِ عُمرم را به ندایِ تلاش کردن گوش سپردهام. این ندا به شکل یک موسیقیِ ناکوک یا لااقل یک موسیقی ناشیانه به گوشم میرسید، از کفِ اتاق خوابم برمیخاست صدای دنگ، دنگ، دنگِ هنرآموزانی که جلوی پیانوی عمه رابی در طبقه پایین مینشستند و آرام و ناشیانه گامهای موسیقی را فرا میگرفتند. خانوادهام در محله ساوث شُرِ شیکاگو در یک خانه ویلاییِ آجری و تمیز که به رابی و شوهرش تِری تعلق داشت، زندگی میکردند. پدرومادرم آپارتمانی را در طبقه دوم اجاره کرده بودند؛ درحالیکه تری و رابی در طبقه اول زندگی میکردند. رابی عمه مادرم بود و سالها نسبت به او سخاوت زیادی نشان داده بود، اما برای من تجسمِ وحشت بود.
ترجمهی شدن از مهری مدآبادی؛ ترجمهای کامل اما خسته کننده
در مقایسه با ترجمه سلامی، ترجمهی مدآبادی محافظهکارانهتر است. خصوصا که به خواست انتشارات و ملاحظات ایدئولوژیکی، بسیاری از واژگان، جملات و حتی پاراگرافها جا افتادهاند. مدآبادی خود اذعان داشته که یکی از مشکلات این کتاب به طور کلی این است که به علت کمک گرفتن نویسنده از چندین فرد صاحبقلم برای نگارش کتاب، حاصل نهایی کار دارای یکنواختی نیست. اما خود ایشان نیز با علم به این موضوع نتوانسته آن یکنواختی را ایجاد کند، به همین دلیل خوانش این کمی خستهکننده میباشد. همچنین مدآبادی بیان کرده که علت علاقهاش به ترجمه این کتاب زن بودن نویسنده و فهم میزان شباهت خود با زنی در آنسوی جهان است. از نقاط قوت کار ایشان میتوان به وجود پانویسها با توضیحات تکمیلی و انتخاب دقیقتر واژگان و مفاهیم اشاره کرد.
نمونهی ترجمه:
من تابهحال در زندگیام، وکیل بودهام، معاون رئیس بیمارستان بودهام و مدیر یک موسسۀ غیرانتفاعی بودهام که به جوانان کمک میکند تا حرفههای هدفمندی را شروع کنند. من دانشآموز سیاهپوستی از طبقۀ کارگر در یک دانشکدۀ حسابی بودم که اغلب همکلاسیهایم سفیدپوست بودند. من در همۀ عرصهها تنها زن و تنها آمریکاییِ آفریقاییتبار بودهام. من اندوه و غم دوران نوجوانی را گذراندم، عروس، مادری جوان و تحت استرس بودهام. همچنین بانوی اول ایالات متحده آمریکا؛ شغلی که رسماً شغل محسوب نمیشود. اما با اینوجود تریبون و جایگاهی به من داده است که چیزی شبیه آن را نمیتوانستم تصور کنم.
ترجمهی شدن از کیوان سپهری؛ ترجمهای ساده و روان
کیوان سپهری را میتوان مترجم آثار سیاسی دانست. او پیش از این کتاب «ترس، ترامپ در کاخ سفید» و «کار کار انگلیسیهاست» را ترجمه کرده بود. از مهمترین نقاط قوت سپهری میتوان به سادگی و روانی ترجمه اشاره کرد. همین موضوع از خستهکنندگی متن میکاهد و آن را همهفهمتر میسازد. البته رابطه زبان مبدا-مقصد نیز در ترجمه او تعادل خیلی خوبی دارد و او توانسته تلفیق خوبی از اصطلاحات انگلیسی با متن فارسی فراهم بیاورد. از نقاط ضعف آن نیز میتوان به ضعف ویراستاری اشاره کرد.
نمونهی ترجمه:
تقریباً از همان دقیقهای که برای شرکت در انتخابات، توافق کردیم باراک برایم تبدیل به شبحی انسانی شد. حالا دیگر نوعی پیکسل شده از مردی را که میشناختم، میدیدم. مردی که ناگهان باید همهجا حضور پیدا میکرد و درگیر کارهایی بسیار مهمتر میشد. کمتر از یک سال دیگر انتخابات مقدماتی در ایالت آیووا آغاز میشد.
ترجمهی شدن از سودابه قیصری؛ ترجمهای شیرین و روان
سودابه قیصری پیش از این مترجم رمانهایی چون «همسر گمشده»، «آنها که میروند و آنها که میمانند»، «خالکوب آشوویتس» و «میخائیل و مارگاریتا» بوده، این بار به ترجمه یک رمان زندگینامه روی آورده است. ترجمهی قیصری انسجام و روایی یک اثر داستانی را داراست و همین آن را از دیگر ترجمههای کتاب متمایز میسازد. این ترجمه روان و شیرین است و خواننده کمتر هنگام خواندن آن خسته میشود.
نمونه ترجمه:
از موقعی که با اکراه وارد زندگی عموم مردم شدم، یا بهعنوان «قدرتمندترین زن جهان» مرا بالا بردند یا تا حدِ «زنی سیاه و عصبانی» تنزل دادند. همیشه خواستم از بدگویانم بپرسم کدام بخش آن عبارت برایشان مهمتر است ـ «عصبانی بودن»، «سیاه بودن» یا «زن بودن»؟ من در عکسهای یادگاری با کسانی که شوهرم را با عناوینی وحشتناک در تلویزیون ملی خطاب میکردند و بهرغم آن فحاشیها، میخواستند یادبودی قابشده بالای شومینهشان داشته باشند، لبخند زدم. شنیدم که در هرزهنگاریهای اینترنتی همهچیز مرا زیرسؤال میبردند و تا جایی پیش میرفتند که حتی درباره زن یا مرد بودنم تردید میکردند. یک عضو کنگره آمریکا، نشیمنگاه و راه رفتن مرا به سُخره گرفت. دلم شکست. خشمگین شدم. اما غالباً سعی کردهام این چیزها را جدی نگیرم.
نتیجهگیری
از کتاب «شدن» میشل اوباما ترجمههای زیادی صورت گرفته که بیشتر آنها حالت موازی کاری نگداشته و تفاوتی با دیگری ندارند. در بین آنها پنج ترجمهی سپیده حبیبی، علی سلامی، مهری مدآبادی، کیوان سپهری و سودابه قیصری را بررسی کوتاهی کردیم و به نظر میرسد که از میان آنها ترجمه علی سلامی به علت حفظ سبک ژورنالیستی اثر و ترجمهی سودابه قیصری به علت لحن داستانی آن بهترین ترجمههای موجود از این کتاب باشند.
سلام
شما، نویسندهی این متن که اینقدر با اطمینان و اعتمادبهنفس این مطلب رو نوشتید، عرضی داشتم با شما:
شما حتی نمیدونید که “سپیده حبیبی” یک مترجم هست و دکتر “سپیده حبیب” یک مترجم دیگر. با یه دقت ساده به سال تولد “سپیده حبیبی” در شناسنامهی کتاب، متوجه میشید که ایشون متولد سال هزاروسیصدوشصتونُه هست و هیچ ربطی به دکتر “سپیده حبیب”. ندارن. کسی که اسم یکی از برترین مترجمهای ایران، یعنی “سپیده حبیب” رو ندونه و اونو با یک نفر که اسمی تقریبا مشابه داره اشتباه بگیره، در جایگاهی نیست که بخواد نظری در مورد ترجمهها بده.
سلام دوست عزیز؛
مطلب اصلاح شد.
سپاس از نکته بینی و انتقاد سازنده شما.
نگاه دقیق افرادی مانند شما به بهبود مطالب مجله و پیشرفت ما کمک میکنه
کاش در مورد ترجمه سیمین تاجدینی هم می نوشتید.به معنای واقعی کلمه ترجمه ای افتضاح ، پرغلط و البته بدون ویرایش از انتشارات اتیسا
کلا انتشارات آتیسا فاجعه است برای انتشارات ایران و فرهنگ کتابخوانی
نظرتوت در مورد ترجمه مریم حیدری و غزاله برزگر غلامی از انتشارات فانوس دانش چیه؟
مرسی از اینکه دیدگاه هاتونو مینویسید
سلام به همه دوستان عزیز من ترجمه مهراب حسنوند از نشر آسو را خریدم متاسفانه و باید بگم خیلی ترجمه بدی داره و روان نیست . تو لیست شما هم اصلا اشاره ای نشد بهش . منم پیشنهاد نمیکنم به دوستان عزیز
با توجه به نظرات مردم در روزنامهها، اپلیکیشنها و سایتهای فروش که واقعیتر هم هستند ترجمهی هاجر شکری با اختلاف، ترجمه سلیستری بود که از قضا سانسور کمتری هم در اون دیده میشد. کتاب بعدی میشل اوبا رو هم ایشون با عنوان روشنای وجود، فوقالعاده ترجمه کردند.