سفرنامهنویسی یکی از سبکهای ادبی است که در آن شخصی به عنوان نویسنده، به سرزمینهای دیگر سفر میکند تا دیدهها، شنیدهها، تجربیات، رخدادها و احساساتش را دربارهی مقصدش برای آگاه کردن دیگران در قالب یک کتاب بنویسد.
در این نوشته نگاهی داریم به چند سفرنامهی مطرح که توسط نویسندگانی بزرگ نوشته شدهاند. پنج سفرنامهی فارسی از بزرگان ادبیات ایران.
سفرنامهی ناصرخسرو
ناصرخسرو قبادیانی، جزو اولین افرادی است که در تاریخ ما به صورت حرفهای توریست بوده و حاصل سفر هفت سالهاش در کتاب سفرنامه به ما رسیده که معجمی کلاسیک برای جویندگان اسلوب سفرنامهنویسی و حسبحالنویسی است و جدای از آن با توجه به طولانی بودن راه و گذر ناصرخسرو از مرو، نیشابور، شمیران، تبریز، شام، بیتالمقدس، مکه، مدینه، مصر، سودان، اصفهان و… منبع خوبی برای جامعهشناسی آن دوران است.
با تطبیق شواهد درون سفرنامه میتوان حدس زد که او پس از اتمام سفرش با استفاده از یادداشتهای کوتاه درون راه، کتاب را نوشته است.
او شاعران بزرگ فارسیزبان، فیلسوف، حکیم و جهانگرد قرن پنجم هجری شمسی است. قبادیانی به همراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته و برای اثبات عقاید شخصی از تضمینها و تلمیحهای بسیاری استفاده کرده است و به قول خودش هیچگاه «این قیمتی دُر لفظ دَری را به پای خوکان نریخته است…»
صفیر سیمرغ
یکی از بهترین آثار معاصر سفرنامه در ایران به محمدعلی اسلامی ندوشن مربوط میشود.
استاد محمدعلی اسلامی ندوشن شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی است که دکترای حقوق خود را از سوربن فرانسه گرفته است اما بیشتر با حوزهی ادبیات شناخته میشود.
سفرنامهی اسلامی ندوشن کشورهای مختلف و نامرتبطی چون افغانستان، دانمارک، ترکیه، فرانسه، انگلیس، ایتالیا و بلغارستان را شامل میشود. نگاه ندوشن بسیار تیزبینانه و زیباست و مکانهایی را که او توصیف کرده است بهخوبی خواننده را به سفری تاریخی و درعینحال همذاتپندارانه میبرد.
البته سفرهای زیاد ندوشن نه با هدف ازخودبیگانگی یا تطمیع به تلون هویت بلکه خودش اذعان میدارد که همچنان ایران در رأس فرهنگ و هنر دنیا قرار دارد:
من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن این که رسالت ایران به پایان نرسیدهاست و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست، نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد…
کتاب صفیر سیمرغ، اولین بار در مجله یغما به صورت دورهای و سپس توسط انتشارات توس در اسفند ۱۳۵۲ به صورت کتاب منتشر شده است.
ندوشن سفرنامههای دیگری را هم به چاپ رسانده که از آن میان میتوان «آزادی مجسمه» (سفرنامه آمریکا)، «در کشور شوراها» (سفر به روسیه، ازبکستان، تاجیکستان) و «کارنامه سفر چین» را نام برد.
سفرنامههای ایرج افشار
این که یک کتاب –در هر حوزهای- را پدر کتابشناسی آن کشور بنویسد قطعا جلوهی دیگری پیدا میکند. مرحوم ایرج افشار پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی، ایرانشناس، کتابشناس، نسخهپژوه، نویسنده و استاد دانشگاه ایرانی بود که در دانشگاههای بزرگی مانند دانشگاه برن (سوئیس)، دانشگاه ساپورو (ژاپن) و دانشگاه تهران سابقهی تدریس داشت.
افشار در سال ۱۳۴۵ گزارش یکی از سفرهای خود را در مجلهی نیما چاپ کرد؛ این شروعی بود بر نگارش داستانی سفرهایی که حاصل عشق به افشار به ایرانزمین و خردهفرهنگهای مردمش بود و مدتها او را به به سیر و گردش در آبادیها و شهرهای کوچک و بزرگ کشانده بود. تفاوتهای سفرنامهی افشار با دیگران یکی همین توجه خاصش به نقاط کور ایران به جای رفتن به دور و درازی جهان اجانب و دیگری نگاه داستانی و قلم روایتگر او هستند.
دهها سفرنامه از ایرج افشار به جا مانده که از مهمترین آنان میتوان به مجموعهی «سواد و بیاض» و «گلگشت در وطن» اشاره کرد.
یادداشت های روزانه
محمدعلی فروغی ملقب به ذکاءالملک را اغلب با سیاست به یاد میآوریم و از این غافل هستیم که قلم او نیز همطراز با سیاستش برنده بود؛ سربریدن با پنبه و کاغذ…
فروغی که از برجستهترین رجال سیاسی و روشنفکران ایرانی بود، از آذر ۱۲۹۷ تا مرداد ۱۲۹۹ در قامت رئیس یک هیأت ایرانی برای شرکت در کنفراس صلح پاریس عازم فرانسه شد و در این حین رسالهای را نوشت که میتوان آن را بهطور غیرمستقیم یک سفرنامه به حساب آورد؛ اما چه سفرنامهای! نگاه تجددگرای او و قیاس ارتجاع ایران با پیشرفتهای روزافزون دولتهای غربی از نکات بارز یادداشتهای روزانه اوست که از این نظر ما را یاد سیاحتنامهی ابراهیم بیگ میاندازد…
البته این کتاب که به تازگی توسط نشر سخن و به کوشش محمد افشینوفایی چاپ شده است سه بخش کلی دارد؛ بخش اول رسالهی مستقلی است که او در واپسین سالهای زندگی دربارهی خاندان، پدر و احوال خود نوشته، بخش دوم یادداشتهای روزانه اوست از پانزده سال پراکنده میان سالهای ۱۲۹۳ تا ۱۳۲۰ و سومین بخش، بخش مورد نظر ماست که بیشتر مشروح ملاقاتهای او با سران کشورهای دیگر، همچنین گزارشی از جامعهی ملل دیگر و حاوی چند نامه است.
همهی این نوشتهها سالیان طولانی نزد خانوادهی فروغی محفوظ بودند و در دههی نود برای نخستین بار توسط گنجینهی پژوهشی ایرج افشار به دست نشر سخن رسیدند.
آینههای دردار
چرا وقتی خود هوشنگ گلشیری تاکید میکند که کتاب آینههای دردار به ظاهر سفرنامه است، ما از آن در لیست زیر نام بردیم؟ احتمالا به این دلیل که گلشیری مثال نقضی است بر هرگونه تقلید از نویسندهی دیگری! او که در «شازده احتجاب» ماندگارش چنین قاعدهای را به ما شناساند و نوآوریهایش را در قلبمان فرو کرد در سفرنامهنویسی هم بداعت خاصی دارد و در آینههای دردار به شرح حالی از سفر برونمرزی یک نویسندهی معاصر به نام ابراهیم به اروپا میپردازد.
گلشیری که نسبت به تمام افراد دیگر این لیست، نگاه فراملیگرایانهتری دارد در این کتاب، «لزوم در ایران بودن به خاطر برای ایران نوشتن» را به پرسش میگذارد و میگوید «آیا در وطن ماندن به معنی وفاداری به وطن است؟!»
در بخشی از این کتاب اینترناسیونالیستی میخوانیم:
تا پل تجریش را با تاکسی رفتند. کنارش نشسته بود، چشم بسته، و حالا در فضای بستهی تاکسی عطر کلایم امّا تلخش را میشنید. به بازار تجریش هم سری زدند. مینا آینهای دردار خرید، گفت: آدم وقتی هردو لنگهاش را میبندد، دلش خوش است که تصویرش در پشت این درها ثابت میماند…