مطالعه راز موفقیت نیست

از ابتدای سال ۲۰۱۱، بیش از ۳۰۰ کتاب خوانده‌ام. البته بیشتر کتاب‌هایی که شروع کردم، به پایان نرسانده‌ام و تمامی محتواهای بی‌پایانی که به صورت آنلاین خوانده‌ام را محاسبه نکرده‌ام. من در مورد موضوعاتی از بودا گرفته تا کسب‌وکار، فلسفه، فیزیک و نویسندگان فمینیست گرفته تا هنرمندان خوش‌قلم (و حتی کتاب «هنر معامله» نوشته‌ی ترامپ) را خوانده‌ام. به علاوه، کتاب‌های قدیمی، جدید، کتاب‌های مصور و جداول فانتزی و کتاب‌های زیادی را خوانده‌ام که چیزی از آن‌ها دریافت نکرده‌ام و تعداد زیادی کتاب را مطالعه کرده‌ام که هنوز آن‌ها را دوست دارم. ۹۰ درصد این کتاب‌ها، غیر داستانی بوده‌اند. در اینجا چیزهایی که در تمام مدت مطالعه یاد گرفته‌ام و برخی از کتاب‌های مورد علاقه‌ی من در بیست سالگی‌ام را بیان می‌کنم.

کتاب‌های واقعاً خوب، بسیار اندک و نادر هستند و از این رو گران‌بها هستند

دو دسته «کتاب خوب» وجود دارد و هر دو گروه بسیار اندک و نادر هستند.

هنر معامله‌گری به سبک‌ترامپ

هنر معامله‌گری به سبک‌ترامپ

ناشر : منوچهری
  1. دسته‌ی اول، محتوای خوب هستند. آن‌ها پیامی را منتقل می‌کنند که به خودی خود برجسته هستند. نوشته‌ی آن‌ها باید به قدری خوب باشند که شما را قادر سازد تا به خواندن آن ادامه دهید.
  2. دسته‌ی دوم، هنری خوب هستند. اهمیتی ندارد که محتوای کتاب چیست، زیرا نوشته‌ی کتاب به قدری زیبا است که بهتر از محتوا عمل می‌کند.

(نوشته‌ای که هر دو مورد را ارائه می‌دهد، بایستی گفت که در واقع یک جواهر بسیار نادر و گران‌بها است). وقتی صحبت از انتخاب بین آن‌ها می‌شود، همان‌طور که باید بین آن‌ها انتخاب کنیم، دسته‌ی اول را نسبت به دسته‌ی دوم ترجیح می‌دهم. من تحت تأثیر هیچ‌کدام قرار نمی‌گیرم. (با این اوصاف، برخی از نوشته‌های هنری خوب و مورد علاقه‌ی من، مقالات و یا نوشته‌های نویسندگانی همچون بانرز، کیگان و سولنیت است). متن زیر یکی از این گزیده‌ها است. مشخص است که نیازی به خواندن متن زیر ندارید.

به هر حال، صرف‌نظر از اینکه چه مسیری را طی می‌کنید، یک کتاب واقعاً خوب، چیزی است که باید قدر آن را دانست.

در مقابل، نوشته‌های بی‌ارزش زیادی نیز وجود دارند

بدترین کتاب‌ها از نظر من کتاب‌هایی هستند که آن‌ها را «کتاب‌های تجارتی مزخرف» می‌نامم، یعنی نوشته‌های سطحی، کم‌اهمیت و تئوریکی که توسط افرادی نوشته شده‌اند که هرگز مستقیماً کاری را انجام نداده‌اند. این نویسندگان در مورد اثر و موضوع دیگران خوانده‌اند، بنابراین آن‌ها مشاوران این موضوع هستند و تحصیل‌کرده‌ی این موضوع لقب می‌گیرند. آن‌ها استاد یا «کارآفرین» هیچ موضوعی نیستند و یا رئیس سازمان‌هایی هستند که وظیفه‌ی خود دانسته‌اند که نوشته‌هایی که از کسب‌وکار و اثر دیگران دیده‌اند را جمع‌آوری کرده و آن را به عنوان «تخصص» خود ارائه دهند، درست همانند انسان‌شناسان پشت‌میز نشینی که در خصوص «زندگی در کنگو» گزارش‌هایی را ارائه می‌دهند، چون یک‌بار به آنجا رفته‌اند و بنابراین همه چیز را «می‌دانند». به عبارت دیگر، بیشتر موضوعات مزخرف، در فروشگاه‌های کتاب در فرودگاه‌ها به فروش می‌روند. حقیقتاً تعداد زیادی از این کتاب‌ها را پیش از اینکه چیزی میل کنم و به آن‌ها ناسزا بگویم، خوانده‌ام. درست همانند گفته‌های عاشق پرحرفی که قول داشتن یک زندگی عالی را می‌دهد، اما فقط زشتی آن را پیشکش می‌کند.

 مطالعه به راحتی تنها یک شکل دیگری از هم‌افزایی و تعلل است

اگر فقط یک چیز از این پست متوجه شدید، آن را به کار بگیرید. مطمئناً مطالعاتی در مورد اینکه چگونه این امر مغز ما را باهوش‌تر می‌کند، وجود دارد؛ و همچنین چگونه بیشتر افراد موفق، مشتاقانه به مطالعه می‌پردازند. و سپس به افرادی می‌رسیم که تنها تلاش می‌کنند که موفق باشند و شاید حتی تلاش می‌کنند تا از صحبت در مورد موفقیت، به یک کسب‌وکار دست یابند و آن‌ها به مطالعه می‌پردازند چرا که شنیده‌اند مطالعه همانند کلاچ است که آن‌ها را روی غلتک می‌اندازند. این مسئله باعث ناامیدی من می‌شود که بخواهیم این مزخرفات را ادامه دهیم. من نمی‌گویم که افراد موفق مطالعه نمی‌کنند، بلکه بسیاری از آن‌ها مطالعه می‌کنند و من از آن اطمینان دارم و حتی ممکن است آن‌ها از این طریق به موفقیت دست یابند؛ اما مطالعه راز موفقیت آن‌ها نیست.

من کسب‌وکار خود را در اواخر سال ۲۰۱۵ شروع کردم. من ده‌ها کتاب در زمینه‌ی بازاریابی و کارآفرینی و تقسیم‌بندی مشتری، فروش و محصول و طراحی و چیزهای دیگر مطالعه کرده بودم. اما وقتی نوبت به تصمیم‌گیری رسید، به نظر من بزرگ‌ترین تأثیر آن تنها انجام دادن آن بود. در برخی موارد، «تحقیق» تنها حواس‌پرتی از کارهای واقعی است؛ و شما بدون مطالعه‌ی هیچ کتابی و در حقیقت بدون انجام هیچ کاری، به تنهایی پستی و بلندی‌های زیادی را طی خواهید کرد. گری واینرچوک که یک کارآفرین است، نکته‌ی فوق‌العاده‌ای را در این خصوص بیان کرده است که اشاره می‌کند:

قبل از اینکه واقعاً بتوانید کاری انجام دهید، چند کتاب از این «متخصصان» را باید بخوانید؟ شما فقط می‌توانید این همه کتاب را بخوانید و در برخی موارد، فقط لازم است همین کار را انجام دهید. دانشجو بودن را کنار بگذارید.

اگر برای رشد و تعالی مطالعه می‌کنید، برای یافتن پاسخ به سؤالات خاص خود مطالعه کنید

از کتاب‌های آرامش‌بخش گرفته تا کتاب‌های مهندسی برای حل مسائلی در خصوص طراحی‌ها، کتاب‌ها منبع بسیار عالی برای این مسائل خاص هستند. کتاب مورد علاقه‌ی من در سال گذشته‌ی، کتاب «تمایل به تغییر» بود، چون تازه قطع رابطه کرده بودم. شاید دو سال پیش، چیز زیادی از این کتاب عایدم نمی‌شد. زمانی که پاسخ کافی برای اقدام و عمل کردن به دست آوردید، مطالعه را رها کرده و شروع به انجام کار خود کنید. در غیر این صورت، همان‌طور که یکی از بنیان‌گذاران دو شرکت بزرگ می‌گوید، مطالعه کردن به «یک تمرین و فعالیت علمی» تبدیل می‌شود.

به افرادی که در حقیقت تجربه‌ی دست اولی از مسائل دارند، گوش فرا دهید

کتاب‌های مورد علاقه‌ی من خودزندگی‌نامه‌ی افراد و خاطرات افرادی است که آن‌ها را تحسین می‌کنم. مهم‌ترین آن‌ها، کتاب «صفر تا یک» نوشته‌ی تیل، «جادوی بزرگ» نوشته‌ی گلیبرت، «مد همان خودنمایی است» نوشته‌ی هاوس، «سختی کارهای سخت» نوشته‌ی هاروویتز، «انسان در جستجوی معنا» نوشته‌ی فرانکل و همچنین کتاب‌های قابل‌احترام دیگری همچون آثار زندگی‌نامه‌ی افرادی که خوانده‌ام، می‌باشند (از جمله زندگی‌نامه‌ی واینرچوک). من شرح‌حال نویسی را نسبت به زندگی‌نامه ترجیح می‌دهم. همیشه می‌خواهم یک فرد را بشناسم. می‌خواهم طرز تفکر آن‌ها را بدانم. من یک شرح حال دست‌اول با نگارش متوسط را به یک مزخرف ادبی که هیچ‌چیزی برای ارائه ندارد، ترجیح می‌دهم.

بعضی از نوشته‌های مورد علاقه‌ی من که در دسته‌ی شرح‌حال نویسی قرار نمی‌گیرند، هنوز آثار متفکرانه‌ی دست‌اول و قدرتمندی هستند، مانند کتاب «بازنگری» (و هر اثر دیگری که فرید و هانسون منتشر کرده‌اند) و کتاب «قانون موفقیت» نوشته‌ی هیل. کتاب دوم، شامل یک فصل در مورد رهبری و مدیریت است که با اختلاف زیاد، یکی از آثار مورد علاقه‌ی من در فلسفه‌ی مدیریت است. به عنوان یک نکته‌ی حاشیه‌ای، تنها چند اثری که در ردیف دیگر آثار دست‌اول نگهداری می‌کنم نیز کتاب‌های غنی و به دقت بررسی شده در زمینه‌ی ذهن انسان هستند. از جمله‌ای این آثار، کتاب «غرقگی، روانشناسی تجربه‌ی بهینه‌ی زندگی» نوشته‌ی چیکسِنتمیهایی و کتاب «در یک چشم به هم زدن» نوشته‌ی گلدول هستند.

زمینه و زمان‌بندی پراهمیت هستند

شاید ما در نهایت یک کتاب خاصی را دوست داشته باشیم، اما فقط برای مطالعه‌ی آن «آماده نیستیم»، یا اکنون زمان مناسبی برای مطالعه‌ی آن کتاب نیست. مردی که با او رابطه داشتم، یک‌بار به من اجازه داد که نسخه‌ی کتاب تهوع سارتر را از او قرض بگیرم، اما به من یادآور شد که «ممکن است اکنون زمان مناسبی برای مطالعه‌ی آن نباشد». حق با او بود. من این کتاب را تمام نکردم. شاید روزی، یک کتاب دیگر به من پیشنهاد کند، اما این اتفاق دیگر نیفتاد. این موضوع نیز به طور کل در خصوص فلسفه صدق می‌کرد. وقتی برای اولین بار سعی کردم در اوایل بیست سالگی وارد جزئیات این مسائل شوم، احساس کردم وارد یک بحث داغ با کلمات قلمبه و سنگین و بدون مضمون شده‌ام؛ و فلسفه بحثی نیست که بسیاری از افراد بخواهند صبر کنند تا شما به گرد پای آن‌ها برسید. اما چند سال بعد وقتی به مبحث فلسفه بازگشتم و دنبال پاسخ به سؤالات خاصی بودم، دیگر تجربه‌ی بسیار پرباری داشتم.

سوگیری تاییدی، ریسک تأثیر و این واقعیت که هیچ نوشته‌ای نمی‌تواند کاملاً واقع‌بینانه و بی‌غرض باشد

نویسندگان هم انسان هستند. مراقب باشید که چه چیزی را مطالعه می‌کنید. دیدگاه و نقطه‌نظر شما مهم نیست، می‌توانید نویسنده‌ای را بیابید که با شما موافق باشد. نویسندگان فمینیست هم وجود دارند، نویسندگانی هم هستند که از مردان متنفر هستند؛ و نویسندگان خودویرانگری نیز هستند که از کلمات قلمبه و سنگینی همچون «زنان قدرتمند» استفاده می‌کنند، در حالی که به طور همزمان خودشان را با عبارت «مرد موفق» سرکوب می‌کنند. می‌توانید نویسندگان عصبانی، نویسندگان جنسیتی، نویسندگان متوهم، نویسندگان افسرده و نویسندگانی از تمامی اقشار جامعه را پیدا کنید؛ بنابراین اگر به دنبال کسی هستید که به شما حس اعتبار ببخشد، می‌توانید آن را پیدا کنید. این امر باعث نمی‌شود که تمامی ایده‌ها و نظرات، از جمله نظر خودتان درست باشد؛ و ما باید این را در حین مطالعه به خاطر داشته باشیم، مخصوصاً زمانی که به دنبال «پاسخ به سؤالات» هستیم و در حال حاضر می‌دانیم که چه پاسخی را می‌خواهیم. به همین ترتیب، ممکن است وسوسه‌انگیز باشد که فراموش کنیم که هر اثر تنها نقطه نظر و دیدگاه یک شخص است. این اثر همه چیز نیست، تنها تجربه‌ی زنده‌ی آن‌ها است (یا در بدترین حالت، چیزی است که آن‌ها سعی دارند با توجه به علاقه‌ی شما به فروش برسانند).

بااین‌وجود، مطالعه یک سفر و گشت‌وگذار شخصی است

یافتن کلکسیون عتیقه‌ی یک فرد، سبب نجات و رستگاری یک فرد دیگر می‌شود. یکی از دوستان عزیز من با کتاب «شیر و عسل» نوشته‌ی روپی کائور به وجد آمده بود و آن را با شور و اشتیاق همیشگی که کتاب‌های محبوب خود را به دیگران توصیه می‌کنیم، به من پیشنهاد داد. من چند بخش از آن کتاب را خواندم و ناامیدی و دل‌شکستگی زیادی را در چشمان مشتاق او مشاهده کردم، بنابراین او دیگر هیچ‌چیزی را به من توصیه و پیشنهاد نکرد. بخشی از آن‌ها، شخصیت، ارزش‌ها و فردیت هستند. بخشی از آن‌ها نیز تنها زمینه‌ی متن هستند و اینکه ما در کجای این گشت‌وگذار مطالعاتی هستیم. مطالعه در صورتی که خودمان بخواهیم، می‌تواند یک آزادی لذت‌بخش باشد. علاوه بر این، مطالعه می‌تواند از نظر فکری ارزشمند باشد، اما تنها در صورتی که ما را برای رشد و تعالی حمایت کند، نه اینکه ما را از آن منحرف کند.

مهم‌ترین پیشنهادهای من

اولین سؤالی است که افراد می‌پرسند، همیشه همین موضوع است (حتی پس از اینکه به آن‌ها می‌گویم مطالعه یک کار شخصی است و بستگی به این دارد که به دنبال چه چیزی هستید؛ اما به موارد فوق نگاهی بیندازید.) اما به طور کلی، کتاب‌هایی که توصیه و پیشنهاد می‌کنم عبارت‌اند از:

انسان در جستجوی معنا

انسان در جستجوی معنا

ناشر : جامی
قیمت : ۱۲۱,۵۰۰۱۳۵,۰۰۰ تومان
  • برای فلسفه: «مد همان خودنمایی است» نوشته‌ی هاوس، «انسان در جستجوی معنا» نوشته‌ی فرانکل
  • برای روانشناسی: «غرقگی» نوشته‌ی چیکسِنتمیهایی، «در یک چشم به هم زدن» نوشته‌ی گلدول، «شیرجه در خوشبختی» نوشته‌ی گیلبرت
  • برای مدیریت: فصلی در خصوص مدیریت و رهبری در کتاب «قوانین موفقیت» نوشته‌ی ناپلئون هیل و «سختی کارهای سخت» نوشته‌ی هاروویتز
  • برای کار: «جادوی بزرگ» نوشته‌ی گیلبرت، «بازنگری» نوشته‌ی فرید و هانسون، «صفر تا یک» نوشته‌ی تیل
  • برای روابط: «همه‌چیز درمورد عشق» نوشته‌ی هوکس
  • برای مطالعه‌ی یک کتاب زیبا: «نقشه‌هایی برای گم شدن» نوشته‌ی سولنیت

منبع: medium.com

دسته بندی شده در: