سوررئالیسم (به فارسی= فراواقعگرایی) یکی از جنبشهای هنری مدرن است که از قرن بیستم میلادی شروع شد. سوررئالیسم اساس کار خود را بر گذر از واقعیت موجود و متداول و حرکت به سمت واقعیتی برتر نسبت به درک روتین بشر بنا کرده است. نیاز به چنین گذری به خاطر آشفتگیها، نابهسامانیها و معضلات اجتماعی قرن بیستم –که با دو جنگ جهانی شناخته میشود- احساس شد؛ پس میتوانیم سوررئالیسم را یکی از اجتماعیترین مکاتب هنری جهان بدانیم یا حداقل شروع دغدغهی تعریف چنین مکتبی را ساخت جهانی –ولو انتزاعی- از خوبیهایی در پس پردهی جهان پلشتیها تعریف کنیم.
همانطور که گفتیم شروع این مکتب با نفرت از واقعیات تلخ و گزنده و سیاه موجود بود. پس میشود حدس زد که سوررئالیسم از همان ابتدا به سمت بنیادستیزی حرکت کرده باشد؛ خواه این بنیاد چیزی عینی مانند حکومتی دیکتاتور باشد و خواه مسائلی ذهنیتر مانند عقاید سنتی، پدیدههای قدمایی، خرافه و ارتجاع!
آثار هنری سوررئالیسم با هدف اثرگذاری بیشتر معمولا سطلی از آب یخ بر پیکرهی مخاطب میپاشند و بسیار تلخ و گزنده، کوبنده و عذابآور یا حداقل قلقلکی برای باورهای پیشین هستند. البته خود سوررئالیستها معتقدند که این رویه از دل سوررئالیسم بیرون نمیآید بلکه تنها بازتابی از جهان موجود است و سوررئالیسم به مثابه یک آینه چیزی را که مقابلش قرار دهید نشان میدهد.
«میل به ایجادِ دگرگونی در زندگی روزمره از طریق آشکارسازی امرِ شگفتانگیز و تصادفی عینیِ نهفته در نظم ظاهریِ واقعیت» این سادهترین تعریفی است که بنیانگذاران مکتب حاضر از آن دارند و فراواقعگرایی را بر سه اصل مهم استوار میکنند:
- فلسفهی علمی که همان رویکرد فروید به روانکاوی است.
- فلسفهی اخلاقی که با هرگونه قرارداد مخالف است.
- فلسفهی اجتماعی که میخواهد با ایجاد انقلاب سوررئالیستی بشریت را آزاد کند.
مثالهایی از سوررئالیسم
سوالی عادی را درنظر بگیرید: «برای بازی فوتبال نیاز به چه چیزهایی داریم؟» جواب شما احتمالا ۲۲ نفر انسان به عنوان بازیکن، یک الی چهار انسان به عنوان داور، یک زمین فراخ، چند تیرک برای دروازهها و حداقل یک توپ پارچهای است. اما جواب سوررئالیسم برای این سوال میتواند «چند ماهی سالمون، یک هواپیما، دو کتاب دایرهالمعارف زایمان و تختهی سیاه همراه با گچ سیاه» باشد!
باور کنید مثال ما نباید برای شما خیلی غیرقابلباور باشد. اگر لااقل دو سه اثر سوررئالیستی دیده باشید. برای مثال سیبی که در نقاشی معروف رنه ماگریت به جای صورت آدمی قرار دارد یا ساعتهای درحال ذوب شدن سالوادور دالی را دیده باشید.
درست است که سوررئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی و نقاشی میشناسند اما این دلیلی بر خالی بودن ادبیات از چنین خرق عادتهایی نیست. چه اینکه شروع سوررئالیسم در دههی بیست میلادی با حرکتی ادبی بود. جایی که گروهی از نویسندگان نوگرا تحت سرپرستی «آندره برتون» در پاریس گرد هم آمدند. و هدف خود را «انداختن لرزهای بر پیکرهی ادبیات» مجسم کردند. نتیجه این شد که چند سال بعد، برتون اولین بیانیهی سورئالیسم را با این سرخط منتشر کرد:
هدف سورئالیسم آن است که تناقض پیشین رؤیا و واقعیت را در یک واقعیت مطلق، یک اَبَر واقعیت حل کند.
این گونه بود که سوررئالیستها فعالیتشان را در ادبیات شروع کردند. و البته برای شروع بیشتر از اینکه سمت تغییر محتوا بروند فرمهای بیرونی و سپس درونی را متحول کردند. نتیجتا شعر که وابستگی بیشتری به فرم دارد اول از همه مورد تحول قرار گرفت. و از همین روست که بیشتر آثار ادبی سوررئالیستی که پیشروی ما قرار دارند شعر هستند تا نثر!
تکنیک «نوشتن اتوماتیک» مهمترین حربهای است که تابهحال در ادبیات فراواقعگرایانه از آن برای خلق اثر استفاده شده است. تکنیکی که تاحدودی آن را در دادائیسم هم میبینیم. و بنایش بر استفادهی ناخودآگاه از واژگان توسط دستان نویسنده و آمدنش روی کاغذ است. بدون دخالت خودآگاه و شخص نویسنده که گویی مزاحم اند!!!
آثار سوررئالیستی
طبیعتا اولین اثر هر مکتبی توسط مانیفستنویسانش تولید میشود. و مجلهی انقلاب فراواقع گرا توسط برتون هم شروعی بر آثار این سبک بود.
نویسندگان بزرگی در این سبک قلمزده اند. مانند میخائیل بولگاکف، ایتالو کالوینو، هاروکی موراکامی، فرانتس کافکا و کوبو آبه. از آثار داستانی سوررئالیستی میتوان به یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه اثر مارتین مکدونا، دگردیسی در ضیافت اثر آلبرتو موراویا، دعوت به مراسم گردنزنی اثر ولادیمیر نابکوف، شبهای هند اثر آنتونیو تابوکی، آدمکش کور اثر مارگارت آتوود، و اورلیا اثر ژرار دو نروال است.
سینما هم از فراواقعگرایی سود زیادی برده است. و بزرگانی مانند وودی آلن را درخود میبیند. که فیلم «نیمه شب در پاریس»اش نمونهای تمامعیار از شکستن هر متر و معیار واقعگرایانهای است.
در ایران سهراب سپهری جلوههای زیادی از سوررئالیسم را در نوشتههایش داشت. اما احمدرضا احمدی با سبک جدیدی که از شعر نیمایی مشتق کرد میتواند اولین شاعر سوررئالیست –به تمام معنا- در ایران لقب بگیرد. موجنو نامی است که او برای سبک خود درنظرگرفت. نمونهای کوتاه از اشعار او را با هم میخوانیم:
چنان چشمانش
به چشمان من شباهت داشت
که ما در آینه یکدیگر را
گم میکردیم..