به کتاب‌فروشی بارنزاندنوبل(Barnes & Noble) در محل خود یا بخش کتاب فروشگاه تارگت سری بزنید تا متوجه شوید که در حال حاضر، آمریکایی‌ها چقدر تشنه‌ی پیشرفت شخصی و فردی خود هستند. کتاب نوآفرینی (آدام گرنت). تو کله‌خر هستی (جن سینسرو). جادوی بزرگ (الیزابت گیلبرت). خانم رئیس (سوفیا آموروسو). چگونه موفق و تسخیرکننده باشیم (لیلی سینگ). جادوی دگرگون کننده‌ی نظم (ماری کوندو). هنر ظریف بی‌خیالی (مارک مانسون) و غیره.

اما ریچل هالیس به نحوی توجه همگان را به خود جلب کرده است.

این نویسنده‌ی ۳۷ ساله، با کتاب “خودت باش، دختر”،(که در مطلبی با عنوان «خودت باش دختر، منجی تمام دخترها» به معرفی آن پرداخته‌ایم) کتاب خودیاری محبوب سال ۲۰۱۸، که بیش از ۳ میلیون نسخه از آن به فروش رفت، به موفقیت بسیار زیادی دست یافت. کتاب پس از آن، “شرمنده نباش، دختر” در سال ۲۰۱۹ نیز موفق بود. هر دو کتاب هنوز در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های مجله‌ی نیویورک تایمز قرار دارند.

خودت باش دختر

خودت باش دختر

نویسنده : ریچل هالیس
ناشر : کوله پشتی
قیمت : ۱۷۹,۱۰۰۱۹۹,۰۰۰ تومان

موضوع و مسئله‌ی هالیس، اصالت و اعتبار است. او فقط یک دختر معمولی است که از دمی لواتو نقل قول می‌کند و کتاب‌های خود را پر از داستان‌هایی می‌کند که اساساً هرکسی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند (کوتاه کردن موهای دخترانه خود در مدرسه راهنمایی، کشیدن سیگار در نوجوانی برای تحت تاثیر قراردادن دیگران).

هالیس از گفته‌های سخنرانان انگیزشی استاندارد، حمایت و پشتیبانی می‌کند…”با اعتماد به نفس، در جهت رویاهای خود حرکت کنید” و همانند این صحبت‌ها. اما تاثیر او شگفت‌انگیز است: هالیس بیش از ۱.۷ میلیون دنبال‌کننده (فالوور) در اینستاگرام دارد. ویدیوهای برتر او در یوتیوب، صدها هزار بازدیدکننده را به خود جلب می‌کند. کنفرانس‌ها و همایش‌های “رشد فردی” او که شرکت در آن بین ۲۰۰ دلار تا ۱۸۰۰ دلار هزینه دارد، تمامی بلیط‌هایش در سرتاسر کشور و مراکز رویدادها یکجا به فروش می رود.

او به من می‌گوید، “اگر شما یک زن هستید، احتمالاً بدانید که من چه کسی هستم.”

او منتقدانی نیز دارد. در نقطه‌ی اوج محبوبیت کتاب “خودت باش، دختر”، برخی از منتقدین، عبارت “بدون تلاش، شرایط خودت را بهبود ببخش” این کتاب را مورد تخریب قرار می‌دهند، و از عدم موفقیت هالیس در درک اینکه چقدر این کار برای زنان رنگین‌پوست و دیگر گروه‌های محروم دشوار است، انتقاد می‌کنند.

همانطور که برخی معلمان مذهبی می‌گویند، هنوز می‌توانید بدتر از یک مادر مبارز و مثبت‌اندیش که چهار فرزند دارد و به دویدن و نوشتن علاقه دارد، عمل کنید. و همانطور که کتاب‌های بیشتری برای انگیزه بخشیدن به خرید از قفسه‌های کتاب‌فروشی طراحی و چاپ می‌شوند، اما هالیس کاری کرده‌است که نمی‌توان کتاب او را نادیده گرفت.

در حال حاضر، ریچل هالیس در حال آماده‌سازی کتابی در مورد سلامتی و شرایط بدنی است و در حال کار آزمایشی بر روی یک برنامه‌ی گفتگو برای کوییبی (Quibi)، پلتفرم جدید پخش ویدیوهای کوتاه می‌باشد. من در سفر اخیر خودم به نیویورک با او گفتگویی داشتم.

این مصاحبه به منظور شفافیت، ویرایش و خلاصه شده است.

شما دائماً در حال سفر و پرواز هستید. آیا خسته نیستید؟

بله. من خیلی هیجان‌زده هستم که به هتل خودم بر می‌گردم و احساس راحتی داشته باشم.

کنجکاوم بپرسم که ، آیا اجازه دارم شما را یک “اینفلوئنسر” خطاب کنم؟

فکر می‌کنم که تاثیرگذار هستم اما خودم را یک اینفلوئنسر نمی‌دانم.

من کار خودم را به عنوان یک وبلاگ‌نویس در عصر طلایی وبلاگ‌نویسی در سال ۲۰۰۷ شروع کردم. ما نمی‌دانستیم که چگونه از آن کسب درآمد کنیم… ما فقط می‌خواستیم محتوایی تولید کنیم و آن را در جهان منتشر کنیم. درست وقتی که کلمه‌ی “اینفلوئنسر” محبوب شد، من از این کار کنار کشیدم.

“اینفلوئنسر” این روزها اساساً کلمه‌ی بدی به حساب می‌آید…

بله و من متنفرم که در این مورد احساس خوبی داشته باشم، اما واقعاً به افرادی که اجازه‌ی تولید محتوا … و هر چیزی که شبیه آن را دارند، اعتقاد دارم. در کنار افرادی که از داشتن یک لته حلوایی و ادویه دار شگفت‌زده می‌شوند، چیزهای منفی زیادی وجود دارد. و من اینگونه هستم که:

می‌دانی، عزیزم؟ اگر آن دختر بخواهد روسری پتومانند خودش را بپوشد و لته خود را هم بزند، اگه این کار باعث خوشحالیش می‌شود، چیزی که درست کرده را خراب نمی‌کنم. من آدمی قضاوت‌کننده‌ای نیستم. من در مورد ساخته‌ی دیگران حرف نامربوطی نمی‌زنم.

به همین دلیل است که بسیاری از زنان دنبال‌کننده‌ی شما هستند؟

من نسبت به گفتن چیزهایی که واقعاً آنها را انجام نمی‌دهم، واکنش درونی نشان می‌دهم.

احتمالاً این امر قرار است احمقانه و دیوانه‌وار به نظر برسد، اما اگر روز سختی داشته باشم، به فید و پست‌های اصلی The Rock در اینستاگرام نگاهی می‌اندازم. به ویدیوی او در حال ورزش کردن با زنجیرهای دور گردنش نگاه خواهم کرد. و فکر می‌کنم خوب باشد، The Rock به خودش فشار می‌آورد، من هم می‌توانم به خودم فشار بیاورم.

من متوجه شدم که برای برخی از افراد، من همان فید و پست اصلی اینستاگرام هستم. من در مورد چیزهای سخت حرف نمی‌زنم تا فقط در مورد چیزهای سخت صحبت کرده باشم. من فقط این کار را انجام می‌دهم تا اگر چیزی وجود داشته باشد که من یاد بگیرم، پس فکر می‌کنم شما هم آن را مفید خواهید دانست. همچنین عمیقاً معتقدم که جهان به مثبت اندیشی بیشتری نیاز دارد و بیشتر از آن، به شادی برسد. پس این چیزی است که من سعی دارم ایجاد کنم.

وقتی در حال نوشتن کتاب، یا نوشتن یک پست در شبکه اجتماعی هستید، تصور می‌کنید که مخاطب شما چه کسی است؟

آنها در میانه‌ی دهه‌ی سوم عمرشان هستند. فکر می‌کنم اکثر مخاطبان من، مادران شاغل هستند. اکثر آنها دختران جنوبی هستند. اما تنوع زیادی نیز وجود دارد.

من تمایل دارم تا محتوای بسیار زیادی برای کارآفرینان و صاحبان مشاغل کوچک تولید کنم. کسانی که نمایندگی فروش خودرو دارند، کسانی که صاحب سالن هستند. و خیل زیادی از مادرانی را دارم که در خانه هستند. خیل زیادی از دخترانی که در دانشگاه مشغول هستند. و حالا من در TikTok نیز فعالیت دارم که تعداد زیادی از دختران ۱۲ ساله در آن هستند.

اینستاگرام و یوتیوب به مشهور شدن شما کمک کرده‌اند و شما عمدتاً از آنها برای بحث در مورد مثبت ‌اندیشی و عشق به خود استفاده می‌کنید. چطور می‌توانید در هر دوی این پلتفرم‌ها حضور داشته باشید؟

من واقعاً به این فکر می‌کنم که اگر قرار است عکسی را به اشتراک بگذارم که یک عکاس حرفه‌ای آن را گرفته باشد، و نورپردازی خوبی وجود داشته باشد و موهایم عالی به نظر برسد، بنابراین عکسی از ترک های پوستی خودم و شکم آویزان و چربی پشتم و موهایی که بر روی خال پشتم درآمده را نشان خواهم داد. من فقط می‌خواهم سخت تلاش کنم تا زندگی واقعی را به شما نشان بدهم.

می‌خواهم با جامعه خودم، که بخش بزرگی از برند من هستند و چیزی که ساخته‌ام ارتباط برقرار کنم. من اگر با آنها زندگی نکنم، نمی‌توانم این کار را انجام دهم. اما اتفاقات منفی زیادی فقط بخاطر دکمه‌ی “لایک” رخ می‌دهد. بخاطر اینکه این دکمه آزمون موفقیت است، اینکه آیا مردم عکس شما را لایک می‌کنند یا خیر. درست مثل بسیاری از افراد، وقتی که من به پست‌های قدیمی خود در اینستاگرام نگاهی می‌اندازم و دائماً می‌گویند، “چطور این کار را می‌کردی؟ چطوری؟ چطوری؟” و من فقط می‌گویم، “هی، بس کن!”

اخیراً وارد اینستاگرام شدم و حدود ۶۰۰ حساب کاربری را آنفالو کردم. ۶۰۰ حساب کاربری! که تعداد بسیار زیادی است… آنها از وبلاگ‌نویسان در حوزه‌ی سبک زندگی هستند که اکثراً به خاطر پوشیدن لباس‌های جذاب و موهای زیبا مشهور هستند.

صادقانه بگویم، من یک دختر دارم که خیلی کوچک است. اگر ۱۰ سال بعد او را در نظر بگیریم… اگر تعدای زن را دنبال (فالوو) کند که اصلاً شبیه به خودش نیستند و او نمی‌تواند شبیه به آنها باشد… نمی‌دانم این موضوع چگونه می‌تواند به درد او بخورد. پس در حال حاضر فقط من هستم و The Rock و زنجیر ورزش او و همچنین غذا.

شما یک حامی بزرگ سلامت روان هستید. چه زمانی این کار به ایده‌ی “توسعه‌ی فردی” منجر شد؟

من واقعاً دچار اضطراب ناتوان‌کننده‌ای بودم. من کسب‌وکار کوچکی داشتم، و در آن زمان احتمالاً چهار کارمند نیز داشتم. و دو پسر کوچک داشتم که هر دو زیر ۳ سال سن داشتند و اینکه… واقعاً سخت بود. مجبور بودم به کار بپردازم و سعی کنم برای تیم کاری قوی باشم و تمام کارها را انجام دهم. و به خانه بر می‌گشتم و احساس خستگی کامل داشتم. و من تنها با نوشیدن، این اضطراب را مدیریت می‌کردم. و فهمیدم که مشکلی دارم.

من دیپلم دبیرستان دارم. اساساً هر چیزی که می‌دانم را به طور آزاد و رایگان به دست آوردم. از طریق کتاب‌های کتابخانه، پادکست‌ها، ویدیوهای یوتیوب. و من همان گونه که به کسب‌وکار رسیدگی می‌کردم، با سلامت روان برخورد کردم. این چیزی شبیه به یک نقشه بود، اگر یک چیز را امتحان کردید، شما را به سرنخ دیگر هدایت می‌کند و سپس شما را به جای دیگری می‌برد. برای من، این امر درمان زیادی بود. من به دویدن پرداختم. خوردن ۱۷ فنجان اسپرسو در یک روز را ترک کردم. رژیم خودم را تغییر دادم. و برای اولین بار در عمرم، داشتم آن را مدیریت می‌کردم.

اکنون “مدیریت کردن آن” چگونه است؟

حقیقت این است که، نمی‌دانم آیا واقعاً از بین رفته است یا خیر. اضطراب چیزی است که بدن من به آن آشنا است.

روزهای من از ابتدا تا انتها، پرمشغله است. و وقتی به خانه می‌رسم، نمی‌خوام که شبیه به یک آدم خسته به نظر برسم. می‌خواهم حاضر و آماده باشم. نمی‌خوام فرزندانم اینگونه فکر کنند که، وای مادر ما این شرکت را راه‌اندازی کرده اما آنقدر خسته است که نمی‌تواند فیلم شعبده‌بازی را با ما تماشا کند.

بنابراین، سلامت روان در هر روز از زندگی من، شبیه به مسئله مهم و شماره یک من است و زندگی می‌کنم تا بهترین شانس برای داشتن انرژی، شادی، موثر بودن و احساس خوب را به خود بدهم. این یک فرآیند بسیار برنامه‌ریزی شده است. واقعاً دانستن غذای لازم برای خوردن ، ورزش کردن، آب خوردن، خوابیدن، درمان، عبادت کردن، صحبت با دوستان، استراحت، تعطیلات و… هرچیزی که لازم است تا در سطحی که می‌خواهم آن را انجام دهم، باید انجام گیرد.

آیا این همان مسئله‌ای است که بسیاری از زنان جامعه با آن دست و پنجه نرم می‌کنند؟

اضطراب مهمترین چیزی است که بر زنان جامعه‌ی من تاثیر می‌گذارد. و اغلب، اضطراب در این طرز تفکر خلاصه می‌شود که آنها زنان مناسبی نیستند.

آیا می‌دانید که چقدر دیوانه‌وار و ناامیدکننده است که زنان چیزهایی را نمی‌سازند، کارهایی انجام نمی‌دهند یا تلاشی نمی‌کنند، زیرا فکر می‌کنند که فرد مناسبی نیستند؟ آیا می‌دانید چه تعداد زن به کنفرانس من می‌آیند و می‌گویند که نمی‌توانند کسب‌وکاری را ایجاد کنند، چرا که به اندازه‌ی کافی مستقل نیستند؟ آنها متنفر هستند. این دقیقاً همان کلمه‌ای که آنها استفاده می‌کنند. آنها از خودشان متنفر هستند. در اصل، آنها احساس می‌کنند که باید متفاوت باشند، آنها باید بهتر باشند.

پتانسیل بسیار زیادی در زنان وجود دارد که دست‌نخورده باقی مانده‌است، چون که ما در نظرات دیگران غرق می‌شویم. و دنیا به ما می‌گوید که ما قرار بوده است به شیوه‌ی خاصی عمل کنیم.

آیا این موضوع درست از تجربه‌ی شما است؟

کاملاً. من یک مادر شاغل و بسیار جاه‌طلب بودم. هیچ کس در زندگی من، از من حمایت نمی‌کرد. من هیچ دوستی نداشتم. نمی‌دانستم که می‌توانم از رسانه‌ها و شبکه‌ها برای پیداکردن زنانی شبیه به خودم استفاده کنم. بنابراین من در تمام زندگی احساس می‌کردم که مناسب نیستم.

شما در مورد افسردگی، بسیار صحبت می‌کنید و اینکه در زندگی خود، نظاره‌گر و حامی افرادی بودید که در حال  مبارزه با آن هستند. این مسئله از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

برخی از زنان در زندگی به من بسیار نزدیک هستند و یکی از آنها به خصوص، با افسردگی مبارزه می‌کند. این مسئله به زمانی برمی‌گردد که من به عنوان دستیار او در لس آنجلس مشغول بودم. به خاطر دارم که یک سی‌دی پر از آهنگ‌های بیانسه را برای او رایت کردم. و هر روز، سر او فریاد می‌کشیدم، “برو و استراحت کن! بیانسه گوش بده!” تقریبا هر روز سال همین‌گونه بود. واقعاً، هر روز، به یک شکل بود. و وقتی به تلفن پاسخ نمی‌داد، در پیغام‌گیر تلفن به او فحش می‌دادم و می‌گفتم، “تلفن را جواب بده، بعد بیانسه گوش کن.”

برادر بزرگترم خودکشی کرد. این موضوعی است که به قلب من بسیار نزدیک است. ای خدا، من پاسخی برای آن ندارم، اما اگر شما بتوانید با اراده تلاش کنید… می‌توانید، حتی برای یک لحظه، جنبه‌ی فکری متفاوتی داشته باشید. نه اینکه فکر کنید “زندگی کامل است”، بلکه زندگی برای استوار بودن و تلاش کردن کافی است. من پاسخ آن را نمی‌دانم. اما می‌دانم که ارزش جنگیدن برای آن را دارید.

چیزی که در کتاب آخر شما “شرمنده نباش، دختر” برای من قابل توجه بود، این مسئله بود که چگونه برای رسیدن به اهداف تلاش کنید. به جای انجام تعدادی پروژه‌ی مختلف در یک زمان، باید سخت تلاش کنید تا بر یک چیز تمرکز کنید، و تمام انرژی خود را صرف اتمام آن کنید. چرا این امر بسیار مهم است؟

در تلاش و دستیابی به یک هدف، یک چیز بسیار قدرتمندی وجود دارد. این امر باعث می‌شود تا متوجه شوید که قادر به انجام چه کارهایی هستید. اگر می‌توانستید در روز شکرگذاری به مراسم رقص بوقلمونی بروید، اگر می‌توانستید کار ساده‌ای را انجام دهید که فکر نمی‌کردید بتوانید آن را انجام دهید، آیا سرمایه‌ی مالی خود را تغییر می‌دادید؟ آیا به مدرسه بر می‌گشتید؟

مهم نیست که هدف چیست. مسئله فقط به چالش کشیدن خود برای رسیدن به چیزی است. و وقتی این کار را انجام دهید، مثل این است که بگویید، وای خدای من! همه چیز تمام است. جهان به گونه‌ای پیش روی شما باز می‌شود که هرگز قبلاً آن را ندیده‌اید.

آیا می‌توانیم در مورد برخی از نقدهای وارد شده به شما صحبت کنیم؟ نظر شما در مورد آنها چیست؟

برخی از بازخوردها در مورد کتاب “خودت باش، دختر” این بود که هرکسی دسترسی و منابع یکسانی برای انتخاب و تلاش ندارد. من متوجه این طرز تفکر هستم، اما عمیقاً می‌خواهم به این مسئله تاکید داشته باشم که هرکس می‌تواند زندگی خود را تغییر دهد. هرکس می‌تواند نسخه بهتری از خودش باشد.

لازم به اشاره است که در مطلبی جملاتی از خودت باش دختر را در مجله کتابچی برای شما گردآوری کرده‌ایم.

من غرور بسیار زیادی در مورد آن ندارم. اگر چیزی که شما در مورد من دوست ندارید، این باشد که من معتقدم هرکس می‌تواند کارهای بزرگی انجام دهد، بسیار خب. این اساساً همان چیزی است که من هستم. من کاملاً مثبت‌اندیش هستم و عمیقاً به افراد اعتقاد دارم.

آیا آن انتقادات بر روی شما تاثیر گذاشتند؟ اکنون به طور متفاوت در مورد موفقیت یا امتیاز صحبت می‌کنید؟

امتیازات زیادی دارم که دیگران آن را ندارند. من در آمریکا متولد شدم، که این یک امتیاز است. امتیاز دیگر، سفیدپوست بودن من است. داشتن یک شریک زندگی برای کمک به بزرگ کردن کودکان، امتیاز دیگر من است.

در عین حال، من در یک شرایط اقتصادی اجتماعی بسیار متفاوتی نسبت به امروز رشد کردم.

در سن ۱۷ سالگی، از یک موقعیت بسیار بد خانوادگی فرار کردم. من در سه شغل به کار مشغول شدم. ماشین‌هایی داشتم که از من پس گرفته شدند. و به یاد دارم به مردمی نگاهی می‌کردم که چیزهای زیادی نداشتند، اما یک زندگی برای خود ساخته بودند. و این به شدت به من الهام می‌بخشید.

منبع:

money.com

 

دسته بندی شده در:

برچسب ها: