اغلب دوستداران شعر، مهدی اخوان ثالث (م. امید) را با تبحر و چیرهدستی خاصش در شعر نو که به نوعی تکمیلکنندهی راه نیما یوشیج و شاید تنها شاعر همسطح با او بود، به خاطر میآورند اما بد نیست بدانیم که اخوان قبل از گرایش به شعر نیمایی مدتها در فضای کلاسیک به نوشتن شعر مشغول بود. و تقریبا در تمامی قوالب کلاسیک، آثار خوبی از خود به جای گذاشته است.
در این مطلب به غزلی کلاسیک از اخوان میپردازیم که نمونهی خوبی بر این مدعاست که غزل در عصر امروز هم میتواند –حتی به شکل قدمایی خود- هنوز زنده باشد و نفس بکشد!
اخوان البته در اشعار خود بیشتر به موضوعات و مفاهیم اسطورهگون و تلفیق فضای حماسی با نقدهای اجتماعی علاقه داشت. اما در این غزل کوتاه شش بیتی نشان میدهد که در فضای تغزلی صرفا عاشقانه هم موفق است.
او از زبانی کلاسیک در قالبی کلاسیک استفاده میکند اما با وجود اینکه اغلب تمثیلات و ارجاعات اثرش هم کلاسیک هستند، نوعی جدید و بکر از لایههای جدید عشق (البته در زمان خود یعنی دههی ۱۳۳۰ هجری شمسی) را کارکرد میگیرد.
اگر اشعار حماسی و اجتماعی اخوان را بتوانیم به ترتیب با اشعار فردوسی و شاعران مشروطه قیاس کنیم، فضای تغزلی او هم با شاعرانگی خاص سعدی که لطافت زبانی خاصی را در غمی آکنده از انفعال و ناتوانی همراه میکند، نظیر میشود.
این غزل به صورت شنیداری هم اجرا شده و خوانندگان بسیاری، تصنیفهای زیادی از روی این غزل ساختهاند که از بین آنها میتوانیم به قطعهی زیبای «شبان آهسته میگریم» اثر پرواز همای، خوانندهی سبک سنتی و تلفیقی امروز، اشاره داشته باشیم.
گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث
تو را با غیر میبینم، صدایم در نمیآید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآیدنشستم، باده خوردم، خون گریستم، کنجی افتادم
تحمل میرود اما شب غم سر نمیآیدتوانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر زان لیک
چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمیآیدچه سود از شرح این دیوانگیها، بی قراریها؟
تو مه، بیمهری و حرف منت باور نمی آیدز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف
که این دیوانه گر عاقل شود، دیگر نمیآیددلم در دوریات خون شد، بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمیآید
امیدوارم هرکی با عشقش به مشکلی پیش اومده حل بشه
دمت گرم سلطان مشکلم حل شد
??مستجاب ادعوه بود
مشکلت چی بوده سلطان؟
😂😂😂😂
اونی که می خواد بره میره فقط زحمت فراغش برای ما میمونه
اخوان ثالث و می دوستان شبهای بی کسی