«طاعون» کتابی نوشته‌ی آلبر کامو، نویسنده‌ی الجزایری‌ الاصلِ فرانسه است که توسط منتقدین، تحت رده‌ی رمان‌های اگزیستانسالیستی طبقه‌بندی می‌شود. گرچه که خود کامو، برچسب هستی‌گرا بودنش را زیر سوال می‌برد و درباره‌ی مقایسه‌ی خود با ژان پل سارتر می‌گوید:

نه، من اگزیستانسیالیست نیستم. سبک نوشتاری من، نهیلیسم [پوچ‌گرایی] است. هم سارتر و هم من همیشه متعجب بوده‌ایم که چرا نام ما را پهلوی هم‌دیگر می‌گذارند…

پوچ‌گرایی دسته‌ای از ادبیات و فلسفه را شامل می‌شود که طبق گفتار نیچه، برخلاف اسمش «به معنای بی‌ارزشی ارزش‌ها نیست. بلکه به معنای بی‌ارزش شدن ارزش‌ها است.» این اندیشه معمولاً در ارتباط نزدیکی با بدبینی عمیق و شک‌گرایی رادیکال قرار دارد. این کتاب، اولین بار در سال ۱۹۴۷ میلادی به زبان فرانسوی منتشر شد. و تاکنون مهمان بسیاری از زبان‌های دیگر دنیا شده است. از جمله زبان مادری ما با سه ترجمه‌ی قویِ رضا سیدحسینی، کاوه میرعباسی و پرویز شهدی.

طاعون

طاعون

ناشر : نیلوفر
مترجم : رضا سیدحسینی
قیمت : ۱۷۵,۵۰۰۱۹۵,۰۰۰ تومان

آنارشیستِ شُسته‌رفته

آلبر کامو، نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار الجزایری که بین سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۶۰ می‌زیست اولین آفریقایی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات است. او خود را ورای از هرگونه سبک ادبی یا سیاسی می‌دانست. و به نوعی آنارشیست بود. تا جایی که یک اتحادیه‌ی بین‌المللی برای «محکوم کردن هر دو ایدئولوژی شکل گرفته در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی» تاسیس کرد. کامو هم‌راستا با نیچه، انتقادات زیادی به زندگی روزمره و عادی‌سازی‌شده‌ی بشر داشت. و آن ‌را بر علیه انسانیت می‌دانست! هر دو فیلسوف، سعی در آگاه کردن انسان‌ها برای عصیان علیه حاکمیت جهانی ستم‌گر و نیل به آزادی داشتند… . آثار کامو از همین «بیگانه» بودنش با دنیای سیاه امروزی نشات می‌گیرد. او رفاقتش با «کالیگولا» را کنار می‌گذارد تا با «عصیان» خود به فلاکت «طاعون»، «سقوط» کند… . این شش کتاب کامو را می‌توان از نظر اندیشه در دو دسته‌ی سه‌تایی طبقه‌بندی کرد: دسته‌ی اول را می‌توان سه‌گانه‌ی پوچی کامو دانست. کتاب‌های بیگانه، کالیگولا و سقوط که مواجهه‌ی انسان‌ با پوچی و پدیده‌ی انکار، مولفه‌های اصلی‌شان را تشکیل می‌دهند. دسته‌ی دوم عبارت‌اند از عصیان، شهربندان و صدالبته طاعون! در این کتاب‌ها، کامو از سلب به ایجاب می‌رسد. و به دنبال نتیجه و راهکارِ روبرو شدن با پوچی مذکور می‌پردازد…

موش‌مردگی!

از آن‌جا که مفهوم عمیق داستان را مهم‌تر از جزئیات و نقش‌و‌نگار آن می‌دانیم شاید هیچ اهمیتی نداشته باشد که موضوع و طرح قصه را بدانیم و سپس سراغش برویم. چه اینکه احتمالا پس از پایان کتاب هم آن را بازخوانی خواهیم کرد. کتاب طاعون به همه‌گیری این بیماری در شهر اُران الجزایر و تاثیراتش بر جامعه‌ی مذکور می‌پردازد. این بیماری در طی ماه‌ها جان بسیاری از مردم را می‌گیرد. و از هر ده نفر یکی را به طعنه می‌کِشد تا بکشد (در واقعیت، قرن نوزدهم بود که اُران درگیر طاعون شده بود). مقامات محلی در ابتدا تمایلی ندارند که نشانه‌های بیماری (موش‌های مرده‌ی شهر) را تایید کنند. و خود را بیشتر از آن‌ها به موش‌مردگی می‌زنند و به اخطارها بی‌توجهند: روزنامه‌ای محلی می‌نویسد:

آیا مقامات شهر می‌دانند که اجساد در حال پوسیدگی موش‌ها خطری مهلک برای سلامتی مردم شهر به شمار می‌آیند؟

اما کم‌کم طاعون شهر را دربر می‌گیرد. و بعد از مرگ برگ‌ خزانیِ مردم، تازه حاکمیت به دنبال تهیه‌ی نوش‌دارو می‌افتد. راوی اما تلاش‌هایی این‌چنینی را از روی ناچاری – و نه از روی دغدغه- می‌داند. و افراد مستقلی مانند ریو و تارو -که از ابتدا دغدغه‌ی خلق داشتند- را با وجود دستان خالی‌ترشان ارجح می‌داند.

درنهایت با تلاش‌های افراد کنش‌گر، طاعون از اران رخت برمی‌بندد. و شخصیت اول داستان درمورد مردمش و تاثیری که از طاعون گرفته‌اند این‌گونه اظهارنظر می‌کند:

آن‌ها اکنون می‌دانستند تنها چیزی که همیشه می‌توان مشتاقش بود و گاهی نیز به آن رسید، عشق به انسان است.

دو موعود و نصفی

شخصیت‌های اصلی داستان از این قرارند:
راوی: وقایع از زبان یک راوی بیرونی –به مثابه یک خبرنگار یا تاریخ‌نویس- نقل می‌شود. او در پایان ماجرا، هویت خود را معرفی می‌کند. و علت افشا نکردن نام خود را این‌گونه توضیح می‌دهد که می‌خواسته از زبان مردم صحبت کند نه هویت حقیقی و شخصی‌اش…
دکتر برنار ریو: او در بین شخصیت‌های زیاد داستان، تقریبا نقش اول محسوب می‌شود. ریو از دنیا بریده، خداناباور است. و انسانیت را مهم‌ترین دغدغه‌ی خود می‌داند. او پزشکی ماهر است -و درحالی‌که حاکمیت و حتی مردم در بی‌خبری یا بهتر بگوییم خواب‌زدگی هستند- اولین نفری است که با احساس مسوولیتش به موضوع رواج طاعون در شهر می‌پردازد.
ژان تارو: او مسافری است که در طول اقامتش در اُران (شهر الجزایری داستان) طاعون فراگیر می‌شود. او به ریو در طول تحقیقاتش کمک می‌کند. و برای حل بحران، پیشنهاد تشکیل «سازمان بهداشتی داوطلب» را ارائه می‌دهد.
پدر پانلو: او کشیش شهر است. که طاعون را بلایی آسمانی برای مردم می‌داند! پس هرگونه اقدام برای از بین بردن آن را عبث می‌خواند. و با جهل مرکب خود، مثل یک ضدقهرمان به دشمنان ریو برای انفعال جامعه کمک می‌کند.
ژوزف گران: کارمند سالخورده‌ی شهرداری اران. او باوجود اینکه در برقراری شرایط با جامعه دچار مشکل است، از معدود انسان‌های فرودست داستان است که هنوز نیمچه دغدغه‌ای دارد!
ریموند رانبر: روزنامه‌نگاری که صرفا برای تهیه‌ی گزارش به اُران آمده اما به هنگام قرنطینه راه پس و پیشش بسته شده و به‌نوعی در شهر زندانی می‌شود. رانبر دلباخته‌ی دختری خارج از اُران است و خود را از مردم شهر بیگانه می‌داند و به همین دلیل خواهان آن است که از شهر خارج شود ولی با ممانعت سازمان‌ها برای فرار چندین بار اقدام می‌کند اما نهایتا به ریو می‌پیوندد…
کوتار: او همسایه‌ی گران است که از ترس طاعون می‌خواهد خودکشی کند اما توسط گران از مرگ نجات می‌یابد. کوتار، طرفدار اجتماعی شدن است و از جمله افراد کمی است که در دوران طاعون از شرایط راضی است و بهتر زندگی می‌کند و از این جهت خاص است و بسیاری از جریان داستان پیرامون افکار اوست؛ انسان‌هایی که سعی می‌کنند از فلاکت هم‌نوعان‌شان هم پول دربیاورند!!!
دکتر کاستل: او همکار سالخورده و کمک‌حال دکتر ریو است. کاستل با طاعون در پاریس و چین آشنا بوده و نخستین کسی است که اصطلاحا پشت ریو درمی‌آید.

بنابراین ریو، تارو و کاستل را می‌توان دو نفر و نصفی موعود برای نجات شهری بزرگ دانست…

برای همه‌ی فصول

طاعون یک کتاب فلسفی جامعه‌شناسانه است و گرچه در قالب رمان نوشته شده اما با سابقه‌ی کامو در روزنامه‌نگاری و فرم نگارشش توسط یک منبع مطلع، بیشتر به سمت نقد اجتماعی حرکت می‌کند تا روایتی صرف؛ بنابراین شاید بهتر باشد که آن را با دید ادراکی خواند و نه با دید شهودی!

خود نویسنده در نامه‌ای به رولان بارت، راجع به طاعون می‌نویسد:

طاعون چیزی ورای گفت‌وگویی ساده است؛ از سرکشی انفرادی به جهان اجتماعی، اجتماعی که باید در مبارزه‌هایش حضور داشته باشیم. اگر از بیگانه تا طاعون راهی در راستای تحول باشد، این تحول در جهان همبستگی و مشارکت است.

بنابراین به سادگی می‌توان اندیشه‌های چپ را در این اثر شناسایی کرد. اندیشه‌هایی که آن‌چنان تقابل خلق با نظام سرمایه‌داری را به تصویر می‌کشد که می‌تواند برای سال‌ها بعد از انتشارش نیز مورد بحث باقی بماند؛ در دنیایی که کامو می‌سازد انسان‌ها از خط اول تا لحظه‌ی آخر، محکوم به قبول واقعیت تلخ و انتخاب از دوراهی «انفعال و حماقت» یا «رویارویی با شر» هستند… آیا بشر بعد از مواجهه با این حجم از فلاکت، سعی می‌کند همچنان کبک باقی بماند یا سرش را رو به آسمان حقیقت بلند می‌کند؟!

همان‌طور که گفتیم، داستان کامو ورای تاریخی خاص است و بنابراین می‌توان آن را با شرایط کرونایی فعلی نیز تطبیق داد؛ چه اینکه فروش کتاب هم از دوران شیوع کرونا به‌طرز عجیبی افزایش یافته است…

حتی از نامه نوشتن که تسلی کوچکی بود محروم شدیم. زیرا از طرفی شهر دیگر با وسائل ارتباطی معمولی با سایر قسمت‌های مملکت مربوط نبود و از طرف دیگر دستور تازه‌ای هرگونه مکاتبه را ممنوع ساخت، زیرا ممکن بود نامه حامل میکروب باشد!!!

ارجاعی کوچک از کتاب که ما را یاد روزگار کرونایی فعلی می‌اندازد…

سِرشدگی

اگر سریال زیبای «چرنوبیل» که به تازگی توسط شبکه‌ی HBO ساخته شده را دیده‌ باشید با جنبه‌های نقدِ سیستمیِ اثر کامو ارتباط بیشتری خواهید گرفت؛ چرا که سرچشمه‌ی واکنش مسوولین در قبال فلاکت مردم‌شان، دقیقا مانند چرنوبیل از سه اقدام «تکذیب قضیه، حقیر دانستن و بی‌خیالی در مواجهه با آن و نهایتا بروز فاجعه» انشعاب می‌گیرد:

استاندار از جا پرید و بی‌اختیار به طرف در برگشت تا مطمئن شود که بسته است و نگذاشته است این کلمات خطرناک در کریدورها پخش شود. ریشار گفت که به عقیده‌ی او نباید تسلیم وحشت شد. این تنها تبی است با اختلالاتی در کشاله‌ی ران [و نه طاعون] آن‌چه می‌توان گفت فقط همین است. حدس‌ها در جهان علم نیز مانند زندگی خطرناک است!

اما درسوی دیگر این بی‌خیالی، مردم از همه‌جا بی‌خبر هستند که می‌میرند و می‌میرند و دوست دارند لااقل سریع‌تر بمیرند:
در سراسر شب، مرده‌ها را برای سوزاندن به آن‌جا می‌بردند اما جا نبود و زندگان برای جا دادن عزیزان‌شان به ضرب مشعل‌ها با هم می‌جنگیدند و این جنگ خونین را به رها کردن جسدها در گوشه‌ای ترجیح می‌دادند…

همکاری قشر روشنفکر و آگاه با حاکمیت، چیزی است که این فلاکت را غلیظ‌تر از غلیظ می‌کند، جایی که به مدد جا افتادن ظلم حاکمان، انسانِ والاتر از فرشته، مقامی پست‌تر از حیوان پیدا می‌کند! کامو درباره‌ی چنین خیانتی می‌گوید:

روزنامه‌ها که در ماجرای موش‌ها آن‌همه پرگویی کرده بودند دیگر حرفی نمی‌زدند زیرا موش‌ها در کوچه می‌میرند اما انسان‌ها درون خانه!

همان‌طور که در اوایل متن گفتیم، اثر کامو را چندین بار باید خواند؛ چرا که پر است از جامعه‌شناسی غیرمستقیم، آن هم نه برای یک جامعه‌ی خاص، که بیان یک رخوت و کمای جهانی که جای هر کنشی را –حتی در زندگی شخصی و نه برای علاج زخم دنیا- گرفته است!

[زندگی] برای همه‌ی مردم همین‌طور است: با هم ازدواج می‌کنند، باز هم کمی هم‌دیگر را دوست دارند و کار می‌کنند. آن‌قدر کار می‌کنند که دوست داشتن را فراموش کنند…

 

دسته بندی شده در: