کتاب جنایت و مکافات، یکی از شاهکارهای ادبی است که توسط فئودور داستایوفسکی خلق شدهاست. اما از آنجا که این کتاب به زبان «روسی» نوشته شده، در ترجمهی آن دشواریهای مختلفی به چشم میخورد. بنابراین، درست مثل سایر کتابهایی که زبان مبداء آنها انگلیسی نیست، بارها و بارها ترجمه شدهاست. البته این ترجمههای مکرّر، صرفاً به خاطر رسیدن به یک ترجمهی کامل نیست و گاهی به خاطر اهداف مالی، ترجمههای موازی از یک اثر صورت میگیرد و کار به جایی میرسد که مترجم حتی زحمت این را به خودش نمیدهد که متن اصلی را نگاهی کند. بلکه متن ترجمه شده را دوباره ترجمه میکند! اتفاقی که در ترجمهی کتاب «صد سال تنهایی» رخ داد. (در مطلب «مقایسهی ترجمهی رمان صد سال تنهایی» میتوانید دربارهی این کتاب بهطور جامع مطالعه نمایید) اما بههرحال، ما در این مقاله میخواهیم بهترین ترجمهی کتاب «جنایت و مکافات» را معرفی کنیم. این کتاب راجع به جوانی مغرور و متکبر است که از فقر و بدهی رنج زیادی میبرد. و در آخر، برای نجات خود از شر بدهیها تصمیم میگیرد که پیرزن نزولخوری که به او بدهی زیادی دارد را با تبر بکشد. این کتاب نیز مثل سایر آثار داستایوفسکی، از درونمایهی روانشناختی برخوردار است و متنی پیچیده دارد. پس برای درک کامل آن، به ترجمهای نیاز دارید که روان و سلیس باشد. ما در ادامه نمونههای مختلفی از ترجمهی این کتاب را با یکدیگر بررسی میکنیم تا به بهترین ترجمهی آن برسیم.
۱. ترجمهی اصغر رستگار – نشر نگاه
بعد از ظهرِ یک روزِ داغِ اوایلِ ژوئیه، مردِ جوانى که در طبقه آخرِ ساختمانی در کوچه نجارها اتاقکى داشت، از درِ ساختمان بیرون آمد و مثلِ این که دل به شک باشد، سلّانهسلّانه در جهتِ پلِ کوکوشکین به راه افتاد.
ترجمهای که میبینید، از روی متن واسطه یعنی متن انگلیسی صورت گرفته است. همانطور که مشخص است، متن به خوبی و روان ترجمه شده است. و این به نوبهی خود میتواند مهارت بالای مترجم را نشان دهد. متن زیر، توسط مترجمی گمنام ترجمه شده که اعتبار ترجمهی اصغر رستگار را ثابت میکند:
غروب گرم یکی از روزهای اوائل ژوئیه جوانی از اتاق کوچک خود که آن را از ساکنان پس کوچهی «س.» اجاره کرده بود، به کوچه گام نهاد و آهسته با حالتی تردید آمیز به سوی پل «ک.» روان شد.
ترجمهای که در بالا مشاهده میکنید، فاجعهای از یک مترجم گمنام است که پیدیاف کتاب «جنایات و مکافات» را به صورت رایگان در اختیار مخاطبها قرار داده است. گرچه با تمام تلاش خود متوجه نشدم که این ترجمه مربوط به کدام مترجم نخبه است. ولی با یک مقایسه میتوان فهمید که مترجم، نه تنها از ترجمهی روان برخوردار نیست. بلکه در ترجمهی اسامی کوچه و پل نیز تنبلی کرده است!
2. ترجمه محمد صادق سبط الشیخ – نشر سپهر ادب
نزدیک غروب در یکی از روزهای بیش از حد گرم اوایل ماه ژوئیه، مرد جوانی از اتاق تنگ و کوچک خود، که آن را از سکنۀ کوچۀ م اجاره کرده بود، بیرون آمد و با تردید، به آرامی به سوی پل ک راهی شد. او زیرکانه از برخورد با زن صاحبخانۀ خود در راه پله خودداری کرد. اتاق وی درست در زیر شیروانی ساختمان پنج طبقه ای قرار داشت…
همانطور که مشاهده میکنید، ترجمهی سبطالشیخ به خوبی بیانگر یک موازیسازی از روی ترجمهی گمنام و فاجعهای است که به صورت رایگان و پیدیاف شده در اینترنت وجود دارد. جالب اینجا است که محمد صادق سبطالشیخ نیز مثل آن مترجم گمنام، از نوشتن نام کامل کوچه و پل اجتناب کرده که کار او را بیشتر شبیه یک موازیسازی غیر حرفهای میسازد. چون حتی با وجود موازیسازی و ویراستاری اثر ترجمه شده، باز هم هزار قدم با کیفیت کار «اصغر رستگار» فاصله دارد.
۳. ترجمهی احمد بانپور – انتشارات یوسف فاطمه
عصر یکی از روزهای بسیار گرم تابستان در اوایل ماه ژوئیه مرد جوانی از یک اتاق بسیار کوچک که در کوچه برگ سبز اجاره کرده بود، بیرون آمد و با قدم های لرزان، نامطمئن و آهسته به سوی ناحیه پل روانه شد.
این نیز ترجمهای است که به آن اعتراضاتی وارد شده و مخاطبین به آزاردهنده بودن آن اشاراتی داشتهاند. با توجه به نمونهای که ما در دست داریم، گویی این ترجمه نیز موازی ترجمهی قبلی است و در آن، تنبلی به حدی رسیده که مترجم به طور کامل اسم کوچه و پل را حذف کرده و برای خودش «برگ سبز» را به ترجمه اضافه کرده است! حتی دلیل اینکه نوع راه رفتن جوانک در سه کلمه پشتسرهم توصیف شود نیز نامعقول به نظر میرسد. ما کلمات زیادی در زبان فارسی داریم که میتوانیم در بخشهای مختلفی از یک جمله آنها را استفاده کنیم. همانطور که اصغر رستگار از کلماتی چون «دلبهشک» و «سلّانهسلّانه» استفاده میکند، بهتر است باقی مترجمها نیز از زبان غنی فارسی بهره ببرند.
۴. ترجمهی مهری آهی – نشر خوارزمی
راسکلنیکف عادت بهجمعیت نداشت و چنانکه گفته شد، بهخصوص در این اواخر از هر اجتماعی گریزان بود. اما اکنون، ناگهان چیزی بهسوی مردم میکشانیدش. مثل این بود که تحول تازهای درش رخ میداد که در ضمن کشش بهسوی مردم را هم در او زیاد میکرد.
عدهی زیادی از مخاطبها، ترجمهی مهری آهی را که از روی متن روسی صورت گرفته به رسمیت میشناسند و آن را دقیق میپندارند. ولی از نظر من، این ترجمه کاستیهای زیادی دارد و بسیار قدیمی است. یعنی میتوانست روانتر و سلیستر باشد. در این ترجمه حتی میتوان به غلطهای نگارشی نظیر فعل اشتباه «میکشانیدش» و «درش» اشاره کرد. برای مثال، میتوان به جای عبارت «عادت به جمعیت نداشت»، جمله را به حالت «به شلوغی عادت نداشت» نوشت و مخاطب را آزار نداد! هرچند تمام اینها نظرات شخصی نویسنده است و اخترام به سلیقهی مخاطب و دیگران، در راس نظر شخصی.
5. ترجمهی حمیدرضا آتش بر آب – نشر علمی و فرهنگی
راسکولنیکاف اجتماعی نبود و بهخصوص این اواخر هم که دیگر به قول معروف از عالم و آدم گریزان بود. اما حالا حسی داشت او را به سمت آدمها میکشاند. چیزی داشت درونش پا میگرفت که تازه بود و او را تشنهی معاشرت با مردم میکرد.
این ترجمه با اینکه مثل مهری آهی از روی متن روسی صورت گرفته، ولی زمین تا آسمان با ترجمهی قبلی متفاوت است. انتخاب واژگان و بومیسازی اندکی که به همراه حفظ وفاداری به متن صورت گرفته، نوشته را خواندنیتر میسازد. که از همین طریق میتوان گفت که حمیدرضا آتش بر آب، ترجمهی مهری آهی را از میدان به در میکند.
6. ترجمه منیره کفتری – نشر آوای مهدیس
دیدم، دیدم. من با چشمان خودم دیدم. با این که قسم خوردن خلاف اصول و عقاید من است و هیچ گاه قسم نمی خورم، اما حاضرم امروز قسم بخورم. دیدم که شما این پول را در خفا بدون آنکه سونیا متوجه شود در جیب او گذاشتید. فقط از روی حماقت تصور کردم که شما آدم خوش طینتی هستید و این امر را از راه سخاوت انجام دادید و می خواهید به او کمکی کرده باشید. هنگامی که در آستانهی در از او خداحافظی می کردید، دست راست خود را به او داده بودید کاغذی را که در دست چپ نگه داشته بودید آهسته در جیبش قرار دادید. به گونه ای که آن دختر بیچاره متوجه هیچ چیز نشد.
ترجمهی بالا توسط منیره کفتری صورت گرفته است. همانطور که میبینید، ترجمه حالت محاورهای بیشتری دارد و از آن ساختار رسمی خارج شده است. اگرچه این متن روانی زیادی دارد، ولی از آنجا که متنهای داستایوفسکی از نظر زبانی، اصالت خاصی دارند، همچنان ترجمهی اصغر رستگار پرچمدار این جمع است. مگر آنکه به خواندن متن با متنی بسیار ساده و روان علاقهی بیشتری داشته باشید. به شخصه متنهایی را که ارتباط خیلی خوبی با مخاطب برقرار کند و روان و سلیس باشد، به هر ترجمهی دیگری ترجیح میدهم. به شرطی که در آن، وفاداری به متن صورت گرفته باشد و بخشی از داستان سرخود حذف نشده باشد.
7. ترجمه نسرین مجیدی – نشر روزگار
زیر لب با خود میگفت: «همین امروز، امروز» گرچه متوجه بود که هنوز ضعف دارد. اما از یک احساس درونی که موجب آرامشش میشد قوت میگرفت. امیدوار بود که در خیابان نیفتد. وقتی لباسهای نو را به تن کرد نگاهی به پولهای روی میز انداخت. آنها را در جیب گذاشت. بیست و پنج روبل بود. پول خردهایی را هم که همه پنج کوپکی بود و راژومین پس از بازگشت از خرید لباسها آورده بود را برداشت و در جیبش ریخت.
این ترجمه نیز در مقایسه با ترجمهی منیره کفتری و اصغر رستگار، مشکلات زیادی دارد. جملات زیادی طولانی شدهاند و مخاطب را منتظر یک «نقطه» در جمله نگه میدارد.
8. ترجمه مریم امیری، آزاده پیراسته – نشر پارمیس
انسان ها از نظر قانون طبیعت دو گروهاند: مردم عادی که هدف آنها فقط ایجاد نسل است و مردم خاص که قدرت پراکندن حرفها و نظریات جدید را در محیط دارند… گروه اول به زمان حال سروری میکنند و گروه دوم سرور آیندهاند و سوی جهان آینده را هموار میکنند…
به جرات میتوان گفت که دو مترجم مختلف نتوانستهاند ترجمهی این اثر را که تازه از روی متن انگلیسی صورت گرفته، به خوبی دربیاورند. همانطور که میبینید، مترجم متن را به سختی در قالب جمله نشانده و با آوردن تعداد زیادی «فعل» در یک خط، جمله خلق کرده است. انگار متن را از طریق «مترجم گوگل بزرگوار!» ترجمه کرده که هر کلمه در دستور زبان انگلیسی، به فارسی برگردان شدهاند. بهشخصه این ترجمه را بههیچوجه قبول ندارم. درمیان ترجمههای بالا، ترجمهی اصغر رستگار و حمیدرضا آتش برآب کاملا مورد قبول و روان است. ترجمههایی که چیزی از ارزش ادبی کتاب «جنایات و مکافات» داستایوفسکی کم نمیکنند و آن را بدون کم و کاست در اختیار مخاطب قرار میدهند. اگرچه در جستجوهای صورت گرفته، ترجمهی «علی صحرایی-نشر مهتاب» بدترین ترجمه شناخته شده و خواندن آن توصیه نمیشود. همچنین برای آشنایی بیشتر با مضمون این کتاب و آشنایی دقیقتری با جزئیات، میتوانید مطلب «نیمنگاهی به رمان جنایت و مکافات اثر فئودور داستایوفسکی» را در مجلهی کتابچی مطالعه نمایید.
با تشکر فراوان. بسیار مفید بود
شما فرمودین که آقای رستگار بسیار اعتبار کارشون بالاست که شکی درش نیست، ولی چجوری به خودتون اجازه دادین ترجمه پایینیه ایشون یعنی خانم مهری آهی رو به عنوان گمنام معرفی کنید و ایشون رو خراب کنید ؟
اصل متن روسی کتاب:
В начале июля, в чрезвычайно жаркое время, под вечер, один молодой
человек вышел из своей каморки, которую нанимал от жильцов в С-м
переулке, на улицу и медленно, как бы в нерешимости, отправился к
К-ну мосту
ترجمه انگلیسی:
On an exceptionally hot evening early in July a young
man came out of the garret in which he lodged in S.
Place and walked slowly, as though in hesitation, towards
K. bridge
ترجمه خانم مهری آهی که شما میگین گمنام که حتی زحمت نداده اسم رو ترجمه کنه و به حرف اول یعنی «س» و «ک» کفایت کرده، بد نیست ببینید که متن اصلی اینجورینوشته شده.
« بعد از ظهرِ یک روزِ داغِ اوایلِ ژوئیه، مردِ جوانى که در طبقه آخرِ ساختمانی در کوچه نجارها اتاقکى داشت، از درِ ساختمان بیرون آمد و مثلِ این که دل به شک باشد، سلّانهسلّانه در جهتِ پلِ کوکوشکین به راه افتاد. »
الان اقای رستگار که محله «س» رو زدن کوچه نجارها ؟؟؟
پل «ک»، که درسته جلوتر نویسنده لفظ کوکوشکین رو میبره، ولی مترجم از خودش نمیتونم متن رو تغییر بده و زرتی اسم رو اول بنویسه و کلی مسائل دیگر. ( و ایشون از انگلیسی هم ترجمه کردنه تازه، نه روسی)
اینم خانم مهری آهی با برگردان از روسی و وفادار کانل به متن که شما به مخاطب میگین ترجمه گمنام، خجالتم نمیکشید:
غروب گرم یکی از روزهای اوائل ژوئیه جوانی از اتاق کوچک خود که آن را از ساکنان پس کوچهی «س.» اجاره کرده بود، به کوچه گام نهاد و آهسته با حالتی تردید آمیز به سوی پل «ک.» روان شد.
پس مخاطب گول نزنین، همه بی اطلاع نیستن، میفهمن دوست عزیز.
حتما آقای رستگار با تحقیق اینکار را کردند و نام کوچه و پل را بطور کامل نوشتند تا مفهوم و درک بهتری از خواندن کتاب بدست آید گرچه در متن اصلی بصورت مختصر آمده و این از اختیار مترجم هست که قدری آزادی عمل داشته باشد البته آقای رستگار حتما دلیلی برای اینکار داشتند
کاری ندارم به اینکه کار اصغر رستگار درسته یا غلط و بنظرم آقای رستگار ترجمه ی قابل قبولی ارائه کردن. مسئله بی مسئولیتی و عدم آگاهی نویسنده ی این بررسیه
ترجمه ی اصغر رستگار و مهری اهی و احد عقیلیان ، ۳ ترجمه یمعتبر از این اثر است. هر کدام را تهیه کنید ارزشمند است. اما درباب خانم مهری اهی ؛ ایشان یکی از بهترین مترجمین روسی هستند. اگر دقت کنید متن خانم اهی به میزان بسیار کمی سخت است به دلیل اینکه از زبان اصلی و با پابندی و وفاداری زیاد به متن روسی ترجمه شده و چه بسا در دیگر ترجمه ها در اولویت باشد.
خانم اصغری بهتره بکار مقایسه ترجمه ها با جند خط خوندن کتابها نپردازن و از ادمین تقاضای حذف این صفحه را دارم .
به شدت موافقم
به شدت موافقم.
واقعا مسخره ترین بررسی ترجمه ای بود که دیدم. کسی که این متن رو نوشته و به قول خودش بررسی کرده یک آدم مشنگ واقعیه. بدون اینکه نگاهی به متن اصلی نگاه کنه میگه اصغر رستگار چون اسم کوچه رو نوشته نجارها و اسم پل رو نوشته زحمت کشیده برای ترجمه و وقت گذاشته اونوقت مهری اهی چون نوشته کوچه س و پل ک حوصله نداشته اونا رو ترجمه کنه. اول خودت حوصله داشته باش متن روسی اصلی و بهترین ترجمه ی انگلیسی که احد علیقلیان هم از روی ترجمه کرده رو ببین. بعد توهم آگاهی بردار. بازار چرت گفتن همیشه شلوغه
ترجمه اولی که شاره کردید به صورت رایگان توی گوگل قرار دادن ترجمه خانم ملیحه وفایی هست و واقعا بعضی قسمت ها درست ترجمه نشده به نظرم کتاب باید جوری ترجمه ضده باشه که خواننده جذب اون بشه با اینکه بعضی قسمت های ترجمه خانم وفایی رو قبول داشتم ولی اصلا قابل مقایسه با اقای مهری نیست