آلبر کامو نویسندهی شهیر فرانسوی است که از مهمترین جریانسازان قرن بیستم به شمار میرود. از وی آثار بسیاری برجای مانده که شهرت جهانی دارند. آثاری همچون رمانهای طاعون و بیگانه که در فارسی نیز چندین ترجمه از آنها منتشر شده است. اما بخشی از شهرت کامو به علت نمایشنامههای اوست. چند نمایشنامهی جذاب که هرکدام علاوه بر برخورداری از فضایی فلسفی، باری هنجاری و ارزشی متفاوت را دارا هستند. در این نوشته به بررسی سه نمایشنامهی کامو یعنی کالیگولا، حکومت نظامی و تسخیرشدگان میپردازیم.
کالیگولا؛ موفقترین نمایشنامهی کامو
کالیگولا موفقترین نمایشنامهی کاموست. اثری که در سال ۱۹۴۴ توسط انتشارات گالیمارد منتشر گردید. کامو آن را همراه با بیگانه و افسانه سیزیف، بخشی از چرخهی پوچ خود میخواند. کتاب که در واقع چندین بار تصحیح و اصلاح شده است، به سرگذشت امپراطور روم، کالیگولا، میپردازد. کسی که پس از مرگ خواهر و معشوقهاش دروسیلا به تباهی کشیده میشود. زیرا با حقیقت دردناک مرگ آشنا شده و نتیجه میگیرد که «آدمها میمیرند و خوشحال نیستند».
کالیگولا مستبد نیست. او تنها معلمی است که میخواهد آزادی را به آدمیان هدیه دهد. و این آزادی آگاهی از این واقعیت است که جهان پوچ و بیفایده است. به همین دلیل وی از قدرت مطلق خود استفاده کرده تا علیه تمامی ارزشهای موجود انسانی شورش کند. حتی به قتل و فساد اطرافیانش کمر میبندد و درنهایت دو تن از افرادش، کرئا و اسکیپیون در برابرش میایستند.
همذاتپنداری شدید در نمایشنامهی کامو
از جذابیتهای این کتاب این است که خواننده کاملا با اقدامات کالیگولا همراه شده و با او احساس همذاتپنداری میکند. حتی کرئا و اسکیپیون نیز در دل حقیقت او را پذیرفتهاند. اما هرکدام به دلیلی با او مخالفت میکنند. کرئا میخواهد که در امنیت و خوشبختی زندگی کند. اسکیپیون نیز با نگاه شاعرانهاش مرگ را مکمل زندگی و معنابخش به آن میداند. از این نقطه کالیگولا شروع به انجام کارهای دیوانهوار و دلقکوار میکند و از آن آزادی که در خیال داشت فاصله میگیرد.
کامو در وصف کالیگولا میگوید که شور زندگی، او را به جنون تخریب میکشاند و ایمانش به اندیشه خود او را از وفاداری به انسان بازمیدارد. خطای حقیقت او، انکار انسان است. زیرا درنهایت به نابودی همهچیز از جمله خود او منجر میشود. کالیگولا میخواهد بر همهچیز بشورد؛ بر مرگ و بر پوچی. این عصیان علیه پوچی، خود عصیانی پوچ است. کالیگولا که شاید محبوبترین قهرمان داستانی کامو باشد، تفسیری فلسفی-روانشناختی از شخصیت و وقایعی تاریخی و واقعی است.
حکومت نظامی
حکومت نظامی چهارمین نمایشنامهی کامو، در سال ۱۹۴۸ نوشته شده است. داستان این نمایشنامهی کامو در شهر «کادیکس» اسپانیا میگذرد. داستانی که از سه بخش اصلی تشکیل شده است. حکومت نظامی، به شکلی استعاری روایتی از حکومت فاشیستی ژنرال فرانکو بعد از کودتای ارتشیها در اسپانیاست. داستانی که به شیوع طاعون و منشی او یعنی مرگ تشبیه شده است.
در ابتدای داستان، ستارهی دنبالهداری ظاهر شده که نادا (عیاش نهیلیست شهر) آن را نشانهای شوم میخواند. اما حکومت مردم را از هر نوع تحریک احساسات عمومی و صحبت دربارهی ستارهی دنبالهدار منع میکند. در نهایت اتفاق شوم مورد انتظار رخ میدهد.
خلاصهی داستان
طاعون (که یکی از شخصیتهای داستان است) همراه با منشی خانم خود که نام تمامی افراد شهر را در دفتری دارد، وارد شهر شده و زندگی مردم و آزادی آنها را در دست میگیرد. کافیست طاعون نام شخصی را ادا کند، سپس منشی او خطی سیاه بر نام او در دفتر کشیده و در همان لحظه آن فرد میمیرد. دیهگو که برخلاف نادا انسانی پایبند اخلاقیات است، روح سرکش بشر را فصل مشترکی میداند که طاعون نمیتواند آن را از بین ببرد.
وی میکوشد تا گروه مقاومت را سازماندهی کند اما شکست میخورد. لحظهای که بر صورت منشی طاعون سیلی میزند، به مردم امیدی میبخشد که بر ترس خود از مرگ غلبه کنند. زیرا این تنها راه مقابله با طاعون است. جملهی دیهگو در برابر طاعون «من طغیان میکنم پس ما هستیم»، یادآور جملهی معروف دکارت «من فکر میکنم، پس هستم» است. البته اینجمله با ظرافتی تمام، بعدی فرافردی پیدا کرده و وجه اجتماعی انسان را پررنگ میسازد.
قدرت دیهگو ناشی از عشق و اخلاق است. زیرا هر دوی آنها همان دلیل زندگی را تشکیل میدهند که از دیدگاه او ارزشمند است. درنهایت دیهگو خود را فدای آزادی مردم شهر و عشق خود ویکتوریا میکند. شاید تلخترین بخش داستان آنجا باشد که مردم به کتاب منشی طاعون دسترسی پیدا کرده و هرکدام نام دشمنانشان را خط میزنند. درواقع به این ترتیب یکدیگر را به قتل میرسانند. این اوج خوشحالی طاعون است که مردم بدون او نیز همدیگر را نابود میکنند و این شاید بزرگترین تراژدی بشر باشد.
تسخیرشدگان
تسخیرشدگان نیز که همانند حکومت نظامی در سه بخش نوشته شده، نمایشنامهای از آلبر کامو است. اثری که در سال ۱۹۵۹ نوشته شده است. این اثر اقتباسی از رمان شیاطین داستایوسکی بوده که از دیدگاه کامو از برترین آثار اوست. کامو آن را یک سال پیش از مرگش به وسیلهی پولی که از جایزهی نوبل به دست آورده بود، کارگردانی و اجرا کرد. اجرایی که استقبال بینظیری نیز از آن شد. کامو در جهت حفظ فضای کتابِ داستایوسکی، تلاش زیادی کرده و درست همانند آن در مسیر کمدی به درام و تراژدی حرکت کرده میکند.
قهرمانهای این داستان، آدمهایی معمولیاند که توان عشق ورزیدن ندارند. درواقع از دیدگاه کامو بسیار شبیه آدمهای واقعی جهان بیروح ما هستند. داستان از زبان لاورنتیوویچ روایت شده که میکوشد تا داستانهایی باورنکردنی را که اخیرا در شهرشان رخ داده توضیح دهد. او ابتدا دربارهی دوست صمیمی خود استپان ورخاوینسکی توضیحاتی میدهد که روشنفکری آرمانگرا و لیبرال است. کسی که باعث رشد تفکرات نهیلیستی در جامعه شده و آن را تا پرتگاه سقوط میکشاند. اتفاقات داستان ملهم از وقایعی واقعی در روسیه هستند.
اقتباسی وفادار
در سال ۱۸۶۹ دانشجویی به نام ایوانف که یکی از اعضای گروههای لیبرال سوسیالیست که مخالف اقدامات تندروانه در روسیه بود، توسط یکی از همگروهیهایش که فردی نهیلیست به نام نچایف بود، به قتل میرسد. تسخیرشدگان نیز روایتی از آدمهایی انقلابی است که در راستای رسیدن به آرمانهای خود از هیچ جنایتی ابا ندارند. پیوتر که اولین شیطان داستان داستایوسکی است، یک انسان نهیلیست و آنارشیست بوده که میخواهد دیگران را کنترل کند. اما از آنجا که خود فاقد صفات رهبری است به سراغ ستاوروگین میرود که شخصیتی کاریزماتیک و مرموز داشته و شیطان دوم است. داستایوسکی و کامو هر دو به محکوم کردن ایدئولوژی پرداخته و میخواهند نشان دهند که تعصب به ایدئولوژی چهطور آدمها را به ورطهی نابودی میکشاند.
نمایشنامههای کامو همانند دیگر آثارش به جستجوی عمیق ارزشهای انسانی و معانی آنها میپردازد. زبان استعاری آنها و هنرمندی کامو در درگیری مخاطب درون خط داستان ساده اما پرمعنا، آنها را از لحاظ ادبی ارزشمند میسازد.