مادر: کجا داری میری؟
تام: معلومه، دارم میرم سینما مثل همیشه!
مادر: دیگه این دروغ رو باور نمیکنم.
تام: آره، دارم میرم به شیرهکش خونه! جایی که پاتوق جانیان و تبهکارانه مادر! من به دار و دستهی هوگت پیوستم. من آدمکشم، آدمکش! اسلحهمو تو جعبهی ویولن قایم میکنم! تو پایین شهر چند تا فاحشهخونه رو میگردونم و همه بهم میگن آدمکش! وینگفیلد آدمکش!
یه زندگی دوگانه دارم. حمالی ساده و باشرافت در روز و شب سلطان توانای جنایتکاران، مادر! من به قمارخونهها میرم و تمام داراییم رو با ریختن یه تاس میبازم…. اون موقع همه بهم میگن ابلیس!