شاید با خودتان فکر کنید که برای خواندن یک کتاب ۲۳۰ صفحهای وقت ندارید. شاید تصور کنید در این اوضاع و احوال نا به سامان، حوصلهی شعار ندارید. ولی در کتاب «خودت باش دختر» خبری از شعار نیست. ریچل هالیس، کسی که او را به عنوان منجی زنها میشناسند، این کتاب را منتشر کرده تا به شما در مقابله با دروغهایی که سالیان سال است به خودتان میگویید، کمک کند.
کتاب خودت باش دختر (که در مجله کتابچی در مطلبی جامع با عنوان «خودت باش دختر، منجی تمام دخترها» به معرفی آن پرداختهایم) بیش از هفده هفته در فهرست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت. و در سراسر جهان، در نسخههای زیادی به فروش رسید. این کتاب که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، به سرعت به یکی از کتابهای روانشناسی و فمینیستی محبوب زنها تبدیل گشت. در ادامه جملاتی برگزیده از این کتاب را خواهیم خواند که به شما در آشنایی با محتوای آن کمک خواهد کرد.
- از بدرفتاری با جسم و ذهنتان دست بردارید. زندگی قرار است سفری از یک مکان منحصر به فرد به مکانی دیگر باشد. قرار نیست مثل یک چرخ و فلک باشد که شما را مدام به همان نقطهی قبلی برگرداند. قرار نیست زندگیتان شبیه زندگی من باشد. اصلا زندگی شما نباید شبیه زندگی دیگران باشد. بلکه باید ساختهی دست خودتان و حاصل تلاش خودتان باشد.
- اینستاگرام جایی است که مردم شروع میکنند به فرستادن پیامهایی دربارهی اینکه چه زندگی باشکوه و چه دنیای پر زرق و برق و تمام عیاری دارم. تنها فکری که بعد از خواندن این پیامها به ذهنم میرسد این است که من آدمی هستم که در مکانهای عمومی شلوارش را خیس کرده است.
- گاهی در طول مسیر اطلاعات غلط به زنان داده میشود. یا بهتر بگویم آنقدر اطلاعات غلط به ما داده میشود که کاملا کنار میکشیم و از هدفمان دست برمیداریم. ما در جامعهای زندگی میکنیم که میگویند یا باید همه چیز داشته باشی یا هیچ نیستی.
- اگر بخواهم منظورم را به زبانی دیگر که کمی خشنتر و محکمتر است بگویم این طور میشود که اگر شما بدبخت هستید، تقصیر خودتان است.
- من از مقایسه کردن خودم با دیگران دست برداشتم. مقایسه کردن لذت را میکشد. تنها فردی که باید از او بهتر باشی کسی است که دیروز بودهای.
- مجلات و برنامههای تلویزیونی به جای آنکه یاد دهند چطور از همان ابتدا در مسیر هدفمان محکم و ثابت قدم باشیم زمان زیادی را به آموزش اینکه چطور بعد از شکست دوباره شروع کنیم اختصاص میدهند.
- تا به حال چند بار برای دیدن سریالی خودتان را قال گذاشتهاید؟ تابهحال چند بار حتی قبل از آنکه شروع به کاری بکنید تسلیم شده و کنار کشیدهاید؟
- جامعهی ما فرصتهای زیادی برای بیخیالی و تنبلی ایجاد کرده است؛ به ندرت پیش میآید که اطرافمان پر از کارهایی باشد که مسئولیتشان را بر عهده بگیریم.
- من یک معتاد به کار در حال ترک هستم و این کلمات را با همان شرم و خجالتی به زبان میآورم که اگر هر نوع اعتیاد دیگری داشتم، احساس میکردم.
- وقتی موفق میشدم و مورد توجه همه قرار میگرفتم احساس میکردم به حساب آمدهام. اما وقتی تماشاچیان دست از تشویق کردنم برمیداشتند همه چیز به حالت سابق برمیگشت.
- بدن انسان ساختار فوقالعادهای دارد. میتواند کارهایی باورنکردنی انجام دهد. او دقیقا همان چیزی را به شما میگوید که آرزوی شنیدنش را دارید. اما اگر گوش ندهید و بدون استراحت یک سره کار کنید، قطعا از کار میافتد تا خودش به آنچه نیاز دارد دست پیدا کند.
- من اگر ثروت بیانسه را داشتم اولین کاری که میکردم این بود که هزینهی جلسات رواندرمانی تمام زنان را به عهده میگرفتم.
- به همان اندازهای که کار میکنید زمان استراحت هم داشته باشید، به مسافرت بروید و به خیس کردن شلوارتان بخندید. وقتی برگردید، کارتان هنوز سرجایش است.
- وقتی از خانمها میخواهم اولویتهای لیستشان را نام ببرند، اکثر آنها بدون مکث میگویند: فرزندانم، شریک زندگیام، کار، اعمال دینی و غیره.
- باید اعتراف کنم که…من موی انگشتان پایم را میزنم. کل انگشتانم را. گاهی اوقات؛ توی حمام به انگشتان شستم نگاه میکنم و میبینم موهایشان آنقدر بلند شده که میتوانم آنها را بهم ببافم.
- خانمها چرا ما این کارها را میکنیم؟ چرا غیبت میکنیم؟ چرا یکدیگر را مسخره میکنیم؟ چرا صبح روزهای یکشنبه به هم سلام میکنیم و چند روز بعد با همان زبان پشت سر یکدیگر بدگویی میکنیم؟ آیا این کار باعث میشود در مورد خودمان احساس بهتری پیدا کنیم؟آیا مسخره کردن کسی باعث احساس امنیتمان میشود؟
- خانمها باید قضاوت کردن را کنار بگذاریم.
- ما اغلب از افرادی که اطرافمان را پر کردهاند تاثیر میپذیریم و شبیه آنها میشویم. اگر دوستان شما اهل غیبت و نیش و کنایه هستند، قول میدهم که این عادت در شما نیز ریشه میدواند و رشد میکند. وقتی دنبال یک جمع زنانه میگردید، دنبال گروهی باشید که باعث پیشرفت یکدیگر میشوند نه به گریه انداختن یکدیگر.
- مردی که با من بدرفتاری کرده بود، مردی که من را سرکار گذاشته بود و کسی که در آن شب شکرگزاری نتوانسته بود با خودش کنار بیاید و جایی بین خانهی پدریاش و آپارتمان من سرگردان شده بود. میدانم خیلی فیلم به نظر میرسد، اما این دقیقا همان چیزی است که اتفاق افتاد.
- اگر بخواهم به خاطر خواندن این کتاب به شما هدیهای بدهم، هدیهام این است که «نه» فقط یک جواب است، امیدوارم هدیهام را بپذیرید.
- به عبارت دیگر، اگر نتوانستید از در وارد شوید، از پنجره وارد شوید. اگر پنجره قفل بود از مسیر دودکش استفاده کنید. «نه» به معنای متوقف شدن نیست بلکه به معنای تغییر مسیر به سمت مقصد است.
- فکر میکنید چرا هر فصل از این کتاب با یکی از دروغهایی که قبلا باور داشتم شروع میشود؟ چون میخواهم تشویقتان کنم که شما هم به دروغهایی که باور دارید پیش روی همه اعتراف کنید. مشکل اینجاست که تا کسی به آن اشاره نکند، نمیفهمیم که آنچه باور داریم دروغ است.
- هیچکس، حتی یک صدای مقتدر، نه مادرتان، نه حتی بهترین متخصص زمینهای که رویایتان در آن قرار دارد، حق این را ندارد که به شما بگوید رویایتان چه اندازه بزرگ و دست نیافتنی است. آنها میتوانند در مورد همه چیز نظر بدهند…اما تصمیم با شما است که به حرف آنها گوش دهید یا نه.
- مثل عزادارانی که در انجیل آمده جامه بدرید و ضجه بزنید. خودتان را تخلیه کنید. بعد اشکهایتان را پاک کنید، صورتتان را بشویید و به راهتان ادامه دهید.
- بهتر است انگیزهای برای ادامه دادن راه پیدا کنید چون اگر این کار را نکنید، به شما قول میدهم شخص دیگری این کار را انجام خواهد داد. و خانم عزیز، اگر این اتفاق بیفتد، شاهد این خواهید بود که شخصی دیگر به رویایی که شما داشتید دست پیدا میکند و از تلاشی کرده لذت میبرد.
- چه بخواهید وزنتان را کم کنید یا یک کتاب بنویسید یا تبدیل به یک چهرهی تلویزیونی شوید یا با تور دور دنیا سفر کنید،شما مسئول رویای خودتان هستید!
- بله، من دربارهی عفونت مجاری ادراری هم نوشتم. اگر فکر میکنید صحبت از این موضوع برای سلامتیتان ضرر دارد یک راست به فصل بعدی بروید.
- سر قرار که میرفتیم مجبور بودم نوشیدنی بخورم تا جذاب به نظر برسم. آیا تظاهر به لذت بردن میکردم؟ بله دقیقا. باید همینکار را بکنیم، درست است؟ کم کم فهمیدم اصلا از این کار لذت نمیبرم.
- شاید درخواستم رو قبول میکردی ریچل اما در واقع دلت نمیخواست و این بدتر از قبول نکردنه.
- پدر و مادر شدن فریب بزرگی است. دو هفتهی اول غرق شادی هستی و بله، سخت است اما اقوام و آشنایان برایتان ظرفهای پر از غذا میآورند و مادرتان برای کمک کنارتان است و شما یک بچهی قشنگ و کوچک در بغل دارید و آنقدر دوستش دارید که دلتان میخواهد گونههای تپلش را گاز بگیرید و از روی صورتش بکنید. اما بعد از گذشت چند هفته به یک سری شرایط زامبیوار عادت میکنید.
- مشکل چیست؟ ناراحتید چون هنوز اضافه وزن زمان بارداری را کم نکردهاید؟ یک بار دیگر به لیستتان نگاه کنید. نوزادتان هنوز زنده است؟ عالی شد. خودتان چطور؟ آیا هنوز دم و بازدم دارید؟ خیلی خوب پس اینطور که به نظر میرسد شما فوقالعادهترین مادر روی زمین هستید. همین مسیر را ادامه دهید.
چه زیبا افکارش رو کنار هم جور میکنه و چه زیبا تر بیان میکنه
این توانمندی یک نویسنده رو نشون میده