همه‌ی ما در زندگی خود با شکست رو‌به‌رو شده‌ایم و می‌دانیم که شکست با سختی‌ها و تلخی‌های فراوانی همراه است. شکست بر روی عده‌ای تاثیر عمیق و شدیدی می‌گذارد به‌طوری‌که زندگی‌شان رو به نابودی می‌رود و به پایان خط می‌رسند. یکی از کتاب‌هایی که به ما می‌گوید که شکست را نپذیریم و با شیوه‌ها و ترفندهایی از قبول شکست خودداری کنیم و در بحث‌ها و جدل‌ها برنده باشیم کتاب هنر همیشه برحق بودن نام دارد که نوشته‌ی آرتور شوپنهاور است. ما در این‌جا می‌خواهیم تا بهترین جملات کتاب هنر همیشه بر حق بودن را به شما تقدیم کنیم اما پیش از آن بهتر است کمی با آرتور شوپنهاور آشنا شویم.

آشنایی با آرتور شوپنهاور، نویسنده‌ی کتاب هنر همیشه بر حق بودن

آرتور شوپنهاور فیلسوف نامدار آلمانی است که در سال 1788 چشم به جهان گشود. پدر او بازرگان بود که دست به خودکشی می‌زند و مادرش به نویسنده بود و رابطه‌ی خوبی هم با پسرش نداشت. آرتور در دانشگاه به  آموختن طب مشغول شد اما سپس علوم طبیعی را دنبال کرد و سرانجام به دنبال فلسفه رفت.

شوپنهاور در دوران میان‌سالی برنامه‌ی سخت و دقیقی برای روزهایش طراحی کرده بود که بیشتر شامل نوشتن، خواندن، و قدم‌زدن می‌شد. آرتور اعتقادی به ازدواج‌کردن نداشت و تا پایان عمر مجرد باقی ماند و بیشتر در تنهایی به‌سر می‌برد. شوپنهاور در دوران حیاتش چندین کتاب تالیف کرد که برای نمونه می‌توان از در باب حکمت زندگی، جهان همچون اراده و تصور و  هنر همیشه برحق بودن را نام برد.

آرتور شوپنهاور در سال 1860 درگذشت.

جملاتی برگزیده از کتاب هنر همیشه بر حق بودن

اگر می‌خواهی نتیجه‌ای بگیری نباید بگذاری قابل پیش‌بینی باشد. بلکه باید مقدمات را یک‌به‌یک بدون جلب توجه و به‌طور درهم‌برهم در طی بحث به رقیبت بقبولانی. در غیر این‌صورت او به انواع سفسطه‌ها مبادرت مبادرت خواهد کرد. اگر مطمئن نیستی که رقیبت این مقدمات را قبول کند باید مقدمات این مقدمات را مطرح کنی؛ به‌عبارت دیگر، باید مقدمات برخی از این مقدمات را به هر طریقی به رقیب خود بقبولانی. به‌این ترتیب تا زمانی که رقیب همه مقدمات لازم را قبول نکند نقشه‌ات مخفی می‌ماند و بنابراین با دورزدن او به هدفت می‌رسی.

***

اگر بحث به‌صورتی دقیق و منظم پیش برود و زرفین مایل باشند درک و فهم بسیار روشنی پیدا کنند، کسی که ادعایی را مطرح می‌کند و در پی اثبات آن است می‌تواند با طرح سوال علیه رقیب خود اقامه دعوا کند تا با اقرار رقیبش صدق سخنش را به اثبات برساند. بر اساس این نقشه باید همزمان سولات پردامنه‌ی بسیار زیادی از رقیب خود بپرسید به‌طوری که نفهمد درباره‌ی چه چیزی می‌خواهید از او اقرار بگیرید و از طرف دیگر باید به‌سرعت استدلال منتج از اقرارهای او را بیان کنید. آن‌هایی که کندذهن هستند نمی‌توانند بحث را به‌درستی دنبال کنند و متوجه اشتباهات و ضعف‌های احتمالی استدلال شما نمی‌شوند.

***

رقیبت را عصبانی کن زیرا وقتی عصبانی باشد قوه تمیز خود را از دست می‌دهد و نمی‌فهمد که چه چیزی به‌نفع اوست. برای این‌که او را عصبانی کنی باید به‌ظور مکرر در حقش بی‌انصافی کنی یا به نوعی مغلطه کنی و در کل بی‌شرم و پررو باشی.

***

اگر می‌بینی رقیبت به سوالاتی که به‌خاطر اثبات ادعایت می‌خواهی جواب مثبت به آن‌ها بدهد عمدا جواب منفی می‌دهد باید عکس قضیه را از او سوال کنی، تو گویی منتظر جواب مثبت او به همین سوال هستی. یا به هرحال می‌توانی او را در برابر هردو گزینه مخیر سازی طوری که نفهمد خواهان جواب مثبت او به کدام طرف هستی.

***

اگر استقرایی می‌کنی و رقیبت موارد خاص موید آن را تصدیق می‌کند نباید از او بپرسی آیا صدق کلی حاصل از موارد جزئی را قبول دارد یا نه، بلکه باید آن را واقعیتی تغییرناپذیر و پذیرفته‌شده جلوه دهی. در این میان او نیز باور خواهد کرد که آن را قبول کرده و حضار هم به عقیده‌ی مشابهی خواهند رسید.

***

برای این‌که رقیبت را به‌قبول ادعایی وادار کنی باید ادعای نقض را هم به او بدهی و انتخاب میان آن دو را به خودش واگذار کنی. باید تا جایی که می‌توانی تضاد میان آن دو را شدید جلوه دهی به‌گونه‌ای که او برای پرهیز از تناقض، ادعای مورد نظر تو را قبول کند، ادعایی که بنابراین طوری ساخته و پرداخته می‌شود که گزینه‌ی کاملا محتملی به‌نظر برسد.

***

وقتی جواب‌های رقیبت به برخی از سوال‌هایت مناسب نتیجه‌ی مطلوبت نبود، نتیجه‌ی دلخواهت را طوری بیان کن که گویی به اثبات رسیده و آن را با لحنی پیروزمندانه اعلام کن.

***

وقتی رقیبت گزاره‌ای را بیان می‌کند باید ببینی آیا آن گزاره به‌نوعی با دیگر گزاره‌هایی که مطرح یا قبول کرده یا با اصول مکتب یا فرقه‌ای که آن را تحسین و تمجید کرده یا با اعمال حامیان حقیقی یا ظاهری و دروغین آن فرقه یا با اعمال و نیات خودش مغایرت دارد یا نه.

***

اگر حق با رقیبت باشد ولی از شانس خوب تو دلیل نادرستی انتخاب کند به‌آسانی می‌توانی بحث را به‌نحوی مدیریت کنی که استدلال رقیبت را رد کنی و سپس مدعی شوی که بر این اساس کل موضعش را رد کرده‌ای. این ترفند باید جزو اولین ترفندها باشد. در اصل حیله‌ای است که از طریق آن استدلالی علیه خود رقیبت به‌صورت استدلالی مطرح می‌شود که می‌توان آن را علیه رای اصلی او به‌کار برد. اگر هیچ استدلال درستی به فکر او یا حضار خطور نکند، برنده می‌شوی.

***

ترفند دیگری وجود دارد که به محض این‌که عملی شود تمام ترفندهای دیگر غیرضروری می‌کند. به‌جای این‌که با استدلال روی عقل و فکر رقیبت تاثیر بگذاری با تحریک‌کردن انگیزه روی اراده‌اش تاثیر بگذار. او و نیز حضاری که منافع مشابهی داشته باشند بی‌درنگ نظر تو را خواهند پذیرفت حتی اگر جنون‌آمیز باشد. نیم‌مثقال اراده از صدکیلو عقل و هوش موثرتر است.

***

وقتی سوال یا استدلالی را مطرح می‌کنی و رقیبت جواب صریحی نمی‌دهد، بلکه با سوال متقابل یا پاسخ غیرصریحی طفره می‌رود، این امر نشانه‌ی مطمئنی است از این‌که روی ضعفی دست گذاشته‌ای گاهی اوقات بدون آن‌که بدانی. تو او را به سکوت وادار کرده‌ای. بنابراین باید هر چه بیشتر بر همین نکته تاکید کنی و اجازه ندهی که رقیبت از آن طفره برود حتی وقتی که نمی‌دانی ضعفی که روی آن دست گذاشته‌ای واقعا کجاست.

***

اگر می‌دانی که برای استدلال‌های رقیبت جوابی نداری می‌توانی با گوشه و کنایه‌ای ظریف اعلام کنی که برای قضاوت در این مورد صلاحیت نداری: « حرفی که داری می‌زنی از سطح درک من بالاتر است. ممکن است کاملا هم درست باشد ولی نمی‌توانم آن را بفهمم و بنابراین در این‌باره هیچ اظهارنظری نمی‌کنم.» به این ترتیب به حضار که در میان آن‌ها حسن‌شهرت داری تلویحا می‌گویی که حرف رقیبت چرند است.

***

اگر می‌بینی که داری شکست می‌خوری می‌توانی مسیر بحث را عوض کنی، یعنی می‌توانی ناگهان موضوع صحبت را تغییر دهی و از چیز دیگری سخن بگویی به‌گونه‌ای که انگار به موضوع مورد بحث ربط دارد و استدلالی را علیه رقیبت فراهم می‌کند. اگر انحراف مسیر بحث واقعا به موضوع مورد بحث به‌نوعی ربط داشته باشد می‌توان این کار را بدون گستاخی انجام داد ولی اگر به موضوع هیچ ربطی نداشته باشد و به‌قصد حمله به رقیب انجام شود نوعی وقاحت و گستاخی است.

***

اگر در کمال شگفتی می‌بینی که رقیبت از استدلالی عصبانی شده باید با شور و حرارت هرچه بیشتری بر آن استدلال پافشاری کنی؛ نه فقط به این دلیل که عصبانی‌کردن او کار خوبی است بلکه چون می‌توان حدس زد که روی ضعفش دست گذاشته‌ای و حالا بیش از هر زمان دیگری در برابر حمله آسیب‌پذیر است.

دسته بندی شده در: