«من پیش از تو» عنوان کتابی از جوجو مویز، نویسندهی بریتانیایی است که در سال ۲۰۱۲ میلادی منتشر شد. داستان دربارهی دختری فقیر، مهربان و پرانرژی به نام لو است که در جستجوی کار، پرستاری از پسری پولدار و مغرور را برعهده میگیرد. پسری که طی یک حادثه مهرههای ۵ و ۶ ستون فقراتش آسیب دیده و دستها و پاهایش فلج میشوند.
به تدریج، رابطهای عاشقانه میان آن دو شکل میگیرد. ولی لو متوجه میشود که ویل قصد انجام اتانازی را دارد، پس سعی میکند امید به زندگی را به ویل بازگرداند ولی موفق نمیشود نظر او را تغییر بدهد. لو در نهایت متوجه میشود که آن کسی که زندگی و تفکراتش تغییر کرده خود اوست.
این اثر که با کتاب «من پس از تو» ادامه مییابد، تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای سال شد و توانست شهرتی بینظیر را برای نویسنده به همراه بیاورد. از روی این اثر، فیلمی نیز با بازی امیلیا ملارک و سم کلفین در سال ۲۰۱۶ ساخته شد. در ایران این کتاب سه بار ترجمه شده که در ادامه مطلب به مقایسهی آنها میپردازیم.
ترجمهی مریم مفتاحی: مشهورترین ترجمهی من پیش از تو
اولین و مشهورترین ترجمهی این اثر از آن مریم مفتاحی است. کسی که مترجم دیگر دو کتاب دیگر جوجو مویز یعنی «من پس از تو»، «یک بعلاوهی یک» و «میوه خارجی» هم هست. تصویرگری و ویراستاری خوب این نسخه بر جذابیت ترجمهی مفتاحی افزوده است. ترجمهی او روان، ساده و خودمانی است که باعث میشود با قلم مویز هماهنگی بسیار خوبی داشته باشد. همچنین انسجام خوب متن از مشکلاتی نظیر بدفهمی جلوگیری میکند و خواندن کتاب را بسیار ساده میسازد. این نسخه از کتاب تا به حال بارها تجدید چاپ شده و فروش بسیار خوبی داشته است.
نمونهی ترجمه:
هیچکس حاضر نیست حرفی در این مورد بشنود. هیچکس نمیخواهد تو از ترست برایش حرف بزنی، یا از دردت، یا اینکه چهقدر میترسی عفونتی پیش بیاید و بمیری. هیچکس نمیخواهد بداند چهقدر بد است که دیگر نمیتوانی با زنی بخوابی، نمیتوانی غذایی که با دستهای خودت پختی، بخوری، هیچوقت نمیتوانی بچهی خودت را بغل کنی. هیچکس نمیخواهد بداند وقتی توی این صندلی چرخدار هستم گاهی دچار ترس از فضای بسته میشوم. وقتی فکرش را میکنم که یک روز دیگر را باید توی این لعنتی سر کنم، فقط دلم میخواهد عین دیوانهها فریاد بکشم.
برای اولینبار داشتم لذت میبردم که مرکز توجه هستم. شاید بچگانه بود، ولی واقعیت داشت. وقتی میدیدم بابا و ویل از دست کارهای من میخندند، عشق میکردم. وقتی میدیدم تمام غذاها و دسرها باب میل من درست شدهاند، کیف میکردم. از اینکه میتوانستم همان کسی باشم که دوست دارم و خواهرم نیست که مرتبا گوشزد کند که چه کسی هستم، حال میکردم.
ترجمهی شیدا رضایی از من پیش از تو: روان اما جدی
شیدا رضایی نیز از مترجمان کتابهای جوجو مویز در ایران است. او کتابهای «من پیش از تو»، «من پس از تو»، «دختری که رهایش کردی» و «ماهعسل در پاریس» را در میان کتابهای مویز ترجمه کرده است. لحن رضایی به نسبت مفتاحی جدیتر است اما از همان سادگی و روانی برخوردار است. به طور کلی ترجمهی رضایی ادبیتر و شکیلتر بوده و در انتخاب واژگان دقت بیشتری به خرج داده است.
نمونهی ترجمه:
شنیدن آن موسیقى باعث مىشد چیزهاى غیرمنتظرهاى وارد تخیلاتم شوند. همان طور که آنجا نشسته بودم، متوجه شدم چیزههایى راهشان را به ذهنم باز مىکنند که براى سالها به آنها فکر نکرده بودم. احساسات قدیمى از درونم پاک مىشدند، افکار و ایدههاى جدید به ذهنم مىآمدند، انگار ادراکم داشت گسترش مىیافت.
بیش از حد احساساتى شده بودم، اما نمىخواستم تمام شود. مىخواستم تا ابد همان جا بنشینم. نگاهى به ویل انداختم، او هم ناخودآگاه در موسیقى و تخیلاتش غرق شده بود. رویم را برگرداندم، ترسى غیر منتظره مرا از نگاه کردن به او بر حذر مىداشت. از آنچه ممکن بود احساس کند وحشت داشتم؛ از چیزى که از سر گذرانده بود، از عمق نقصانش و وسعت ترسهایش. زندگى ویل ترینور چیزى فراتر از تجربه و ادراک من از زندگى بود. من چطور مىتوانستم به او بگویم چهطور باید زندگى کند؟
ترجمهی مهدی صائمی از من پیش از تو: خستهکننده
مهدی صائمی مترجم شناختهشدهای است. اغلب او را با کتابهای روانشناسی میشناسیم. وی همچنین رمانهای «کیمیاگر» از پائولو کوئیلو و «۱۹۸۴» جورج اورول را نیز در کارنامهی خود دارد. از میان آثار جوجو مویز، صائمی تنها دو کتاب «من پیش از تو» و «من پس از تو» را ترجمه نموده است. نسخهی ترجمه شدهی صائمی از کتاب من پیش از تو به نظر میرسد که ارزانترین نسخه باشد. دقت ترجمه نسبتا خوب است اما لحن کلی خشک و خستهکننده و فاقد ظرافتهای قلم مویز است. میتوان گفت که در ترجمهی صائمی بیشتر به صحیح بودن کار توجه شده تا جذاب بودن آن، شاید به همین دلیل هم فاقد محبوبتی است که ترجمهی مفتاحی دارد. ویراستاری نه چندان خوب کتاب نیز از نقاط ضعف آن به شمار میرود.
نمونهی ترجمه:
از لحظهای که برنامهام را به ویل گفتم رفتارش سرد و خشک شد. البته طوری نبود که اگر کسی از بیرون میدید متوجه شود، ولی کمتر شوخی کردیم و شاید کمتر باهم حرف زدیم. آن روز از مطالبی که در روزنامه نوشته شده بود هیچچیزی از من نپرسید.
«پس این کاری هست که میخواهی انجام دهی؟» چشمانش برق میزد ولی چهرهاش چیزی را نشان نمیداد.
شانهام را بالا انداختم. سپس با حس همدردی بیشتر سرم را تکان دادم. حس کردم جوابی که دادم حرفی بچهگانه و غیرعادی است. گفتم: «موضوع فقط زمان است، واقعاً همینطور است؛ یعنی من بیستوهفت ساله هستم.»
نتیجهگیری از ترجمههای من پیش از تو
کتاب من پیش از تو عاشقانهای زیبا و امیدبخش است که با وجود پایان غمانگیزش، همچنان خواننده را به دنبال کردن رویاها، استفاده از فرصتها در زندگی و کسب تجربههای جدید دعوت میکند. این کتاب که در کشورهای مختلفی ترجمه و چاپ گشته، در ایران نیز تا به حال چندین بار به زبان فارسی ترجمه شده است. از میان آنها به نظر میرسد که ترجمهی مریم مفتاحی بهترین نسخه بوده که در عین نزدیکی به زبان مبدا، ارتباط خوبی را با زبان مقصد نیز برقرار میسازد. به عبارت بهتر تعادل خوبی میان دو زبان وجود دارد. همچنین وجود تصویرگری ویراستاری خوب در کنار ترجمهی روان و خودمانی خانم مفتاحی، آن را تبدیل به بهترین نسخه موجود از این کتاب میکند.
خیلی از ترجمه ها حتی تو ترجمه خانم مفتاحی اشتباهه