اقتصاد علمی است که به ندرت توسط عامهی جامعه مورد مطالعه قرار میگیرد و به دلیل ماهیت دشوار آن اغلب در انحصار متخصصین این حوزه قرار دارد. از طرفی عامهی مردم لزوم چندانی به مطالعهی اقتصاد نیز احساس نمیکنند، غافل از آنکه ساز و کار اقتصادی یک جامعه زیربنای مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی آن است، و فهم آن جهت نیل به اهدافی چون برابری و آزادی الزامی است. یانیس واروفاکیس به درستی معتقد است که اطمینان از اینکه هر شهروند بتواند اقتصاد را به درستی بفهمد و به درستی دربارهی آن صحبت کند پیش شرط دموکراسی اصیل است. شکی نیست که یک زبان جدید برای اقتصاد به شدت مورد نیاز است. او در جهت فهم آسانتر مفاهیم اقتصادی آنها را با استفاده از ارجاعات سینمایی، ادبی، اساطیری و… مورد بررسی قرار داده است و زبان سخت و تخصصی اقتصاد را به هنر، تاریخ و ادبیات آغشته کرده است. یانیس واروفاکیس خود اقتصاددان و وزیر پیشین اقتصاد یونان بوده است، او که اکنون در مقام استاد اقتصاد، روزانه با جوانان زیادی سر و کار دارد و برخلاف بسیاری از اساتید و اقتصاددانان، معتقد است اگر اقتصاد را نتوان به زبانی ساده و قابل فهم برای همه افراد جامعه تبدیل کرد، آن علم اقتصاد به درستی درک نشده است.
یکی از مهمترین محفلهایی که در آن میتوان به یادگیری و آموزش افراد پرداخت محفل خانواده است، یانیس واروفاکیس از این فرصت بهره گرفته و با استفاده از فضایی که میان او و دخترش (با توجه به اینکه دخترش سینا، دور از او در استرالیا مشغول به تحصیل است) وجود دارد به بیان علم اقتصاد و ریشههای نابرابری از گذشته تاکنون پرداخته است. او کتابش را که به گفته خود در عرض ۹ روز نوشته شده است را با یکی از سوالات دخترش آغاز میکند: «چرا اینقدر نابرابری وجود دارد؟» سپس به مقایسه وضعیت دو نوزاد تازه به دنیا آمده در دو خانواده از طبقات اجتماعی/اقتصادی مختلف و شرایط تاریخی که باعث بوجود آمدن این وضعیت شده میپردازد. تاکید بر لزوم سخن گفتن از اقتصاد و ریشههای نابرابری با فرزندان توسط واروفاکیس مرا به یاد صمد بهرنگی میاندازد، آموزگار و نویسنده کتابهای کودکان که معتقد بود:
آیا نباید به کودک بگوییم که در مملکت تو هستند بچههایی که رنگ گوشت و حتی پنیر را ماه به ماه و سال به سال نمیبینند چرا که عدهء قلیلی میخواهند همیشه «غاز سرخ کرده در شراب» سر سفرهشان باشد؟ آیا نباید به کودک بگوییم که بیشتر از نصف مردم جهان گرسنهاند و چرا گرسنهاند و راه برانداختن گرسنگی چیست؟ آیا نباید درک علمی و درستی از تاریخ و تکامل اجتماعات انسانی به کودک بدهیم؟ چرا باید بچههای شسته و رفته و بیلک و پیس و بی سر و صدا و مطیع تربیت کنیم؟
کتاب حرفهایی با دخترم دربارهی اقتصاد به همت فرهاد اکبرزاده ترجمه و توسط نشر بان به چاپ رسیده است.
تولد پول، مازاد، بدهی، دولت
یانیس واروفاکیس گرچه به بیان تاریخ مختصر سرمایهداری پرداخته اما تصمیم گرفته است به جای واژهی سرمایهداری از اصطلاح «جامعهی بازار» کارل پولانی استفاده کند. بنابراین اگرچه او در حال توصیف تاریخ سرمایهداری است، اما اصطلاح واقعی را کنار میگذارد و معتقد است که استفاده از این واژه بار ایدئولوژیک بسیاری به همراه دارد. این یک نمونه کوچک از چگونگی تلاش او برای جلوگیری از استفاده اصطلاحات در کتاب است تا خواندن و درک آن آسانتر شود. واروفاکیس از تاریخچهی کشاورزی آغاز میکند و با بررسی چگونگی شکلگیری گفتار و نوشتار درباره پوستههایی سخن میگوید که در آن زمان نقش پول را ایفا میکردند. سپس توضیح میدهد که برای حفظ یک بازار چگونه وجود دولت و ایدئولوژی که تایید کند پول باید همیشه در دست حاکمان باشد ضروریست و این نقش را کشیشان و ارتش بازی کردند.
تعدادی از کشورها گذشتهای کاملا استعماری داشتهاند. چیزی که من (و مطمئن هستم بسیاری از شما) هرگز به آن فکر نکرده بودیم این است که چرا کشورهای اروپایی در نهایت در شرق استعمار کردند و نه برعکس. نویسنده پاسخ این را در مفهوم ساده «مازاد» دنبال میکند. مازاد آن مقدار اضافی است که هنگامِ تولید بیش از مصرف جمع می شود. به گفته نویسنده، این اساسیترین عنصر یک اقتصاد است. این مازاد باعث شد تا بازرگانان در اروپا در جستجوی بازارهای دیگر در کشتیها حرکت کنند و سپس به استعمار منجر شوند. افراد دیگر به غیر از اروپا برای مدت طولانی نیاز به تولید نداشتند زیرا طبیعت به اندازه کافی نیازهای آنها را تأمین میکرد. این بدان معنی بود که هیچ «مازادی» وجود ندارد.
بدهی؛ سوخت انقلاب صنعتی
همانطور که میدانیم پول اساسیترین مفهوم در اقتصاد است. بسیاری از ما میدانیم که پول در نهایت جایگزین سیستم مبادله شد. اما آنچه واروفاکیس به ما میگوید این است که پول برای ثبت بدهی اختراع شد، این بدان معناست که پول و بدهی از زمان باستان تاکنون با هم پیش رفتهاند. اولین دستنوشتههای کشف شده سوابق حسابداری است که نشاندهنده میزان مازاد تولید، مانند غلات است. اما این تغییر از یک جامعه فئودالی به یک جامعه بازاری بود که بدهی را به عامل اصلی تبدیل کرد، بدون بدهی هیچ سودی نمیتواند وجود داشته باشد زیرا مشاغل برای رشد باید وام بگیرند. گسترش بدهی همچنین بیثباتی ایجاد کرد و به سقوط دامن زد، به عبارتی این بدهی بود که سوخت واقعی موتور انقلاب صنعتی را تأمین می کرد، نه ذغال سنگ.
انسان به مثابه کالا
چیزی که خواندن کتاب را جالب کرده و علاقه خوانندگان به آن را زنده نگه میدارد این است که چگونه نویسنده یکپارچه از یک فصل به فصل دیگر میرود در حالی که هنوز در مورد همان مفهوم صحبت میکند. مفهوم «مازاد» که نویسنده قبلاً برای توضیح شکلگیری دولت و استعمار استفاده میکرد، سپس برای توضیح بنیان انقلاب صنعتی در اروپا مورد استفاده قرار گرفت. با مازاد، اقتصاد از خانوار محدود خارج شد. محصولات بیشتر و بیشتری به کالا تبدیل شدند و به جای «ارزش تجربی»، «ارزش مبادله»ای به دست آوردند. افزایش تجارت جهانی باعث شد تا زمینداران تمایل به تولید محصولات نقدی داشته باشند. رعیتهایی که در این سرزمینها کار میکردند مجبور شدند کار خود را به خاطر پول بفروشند. اینجا بود که کالاییسازی زمین و نیروی کار آغاز شد. این به تدریج منجر به تأسیس کارخانههایی شد که مردان، زنان و کودکان در آنها با شرایط غیرانسانی کار میکردند و منجر به نابرابری گسترده در اقتصاد شد. ثروت در دست صاحبان کارخانه بود و بدبختی، فقر و بردگی در طرف دیگر. این همان چیزی است که نویسنده آن را «تناقض بزرگ» مینامد: «همزیستی ثروت غیرقابل تصور جدید و رنجهای غیر قابل گفتن».
جالب است که چگونه واروفاکیس در پایان هر فصل به موضوع اصلی نابرابری باز میگردد و توضیح میدهد که چگونه جنبههای مختلف اقتصاد در طول زمان به نابرابریای که امروز در اطراف خود میبینیم کمک کرده است.
اقتصاد در زندان
مثالها بخش قابل توجهی از هر کتاب را تشکیل میدهند. آنها نقش مهمی در افزایش عملکرد و بهبود توانایی نویسنده در ارتباط با خوانندگان دارند. یانیس واروفاکیس در این کتاب چندین مثال واقعی و همچنین مثالهای تخیلی برای توضیح مفاهیم پیچیده اقتصادی آورده است. مثالی که نویسنده بسیار مناسب در این کتاب گنجانده است، اردوگاه اسرای جنگی آلمان برای توضیح مفهوم پول و بدهی است. وی در ادامه توضیح داد که چگونه زندانیان در اردوگاه بستههایی از صلیب سرخ دریافت میکردند که شامل انواع اقلام مانند قهوه، چای، شکلات و سیگار بود. با شروع تجارت کالاها در سراسر اردوگاه، نیاز به «ارز» احساس شد. سیگارها به عنوان واحد پولی در اردوگاه ها ظهور کردند زیرا بادوام، قابل حمل، قابل تقسیم به بخشهای کوچکتر و به راحتی قابل نگهداری بودند. با این کار، یک سیستم بانکی به وجود آمد که برخی از زندانیان باهوش شروع به قرض دادن سیگار به زندانیان کردند. صلیب سرخ هنگام تقسیم وجوه (به صورت سیگار) به عنوان یک بانک مرکزی برای این بانکها در زندان عمل میکرد. نویسنده در اینجا به این نکته اشاره میکند که اگرچه بانکهای مرکزی کشورها دقیقاً مانند صلیب سرخ مستقل هستند، اما آنها معمولاً مجبور به پیروی از هوی و هوس سیاستهای ملی و جهانی هستند. نویسنده مقایسهای را ایجاد کرده و مفاهیم بانکداری مرکزی، پول، بدهی، نرخ بهره، تورم و تورم منفی را توضیح میدهد.
سینما به یاری اقتصاد میرود
معمولاً در کتابهایی با موضوع اقتصاد با مراجعه به فیلمهای هالیوودی روبرو نمیشوید. اما به نظر میرسد واروفاکیس در کتاب «حرفهایی با دخترم دربارهی اقتصاد» جدا از اقتصاددان، طرفدار پر و پا قرص فیلمهاست. وی برای توضیح تأثیری که فناوری بر اقتصاد داشته است از نمونه فیلمهایی مانند ماتریکس و بلیند رانر استفاده کرده است. با بازگشت به تاریخ، نویسنده در مورد چگونگی برخورد تکنولوژی با مقاومت کارگران صحبت میکند. افزایش اتوماسیون باعث ثروت بیشتر دستگاه و صاحبان کارخانه و منجر به بیکاری گسترده میشود. این باز هم نمونه بارز نابرابری در اقتصاد است. نویسنده با ارائه مثالی از فیلم چارلی چاپلین به نام Modern Times، سعی می کند تأثیر منفی فناوری بر کارگران را برجسته کند. نویسنده معتقد است که زمانی فرا میرسد که ماشین آلات کاملاً کارگران انسانی را تحویل میگیرند و همچنین این مسئله طول می کشد که فناوری تولید کننده های انسانی را قادر به انجام اکثر کارها کند. اگر این هرگز به واقعیت تبدیل شود، واروفاکیس آیندهای را پیش بینی میکند که همه از مزایای اتوماسیون به طور یکسان بهرهمند شوند. فقط فیلم ها نیستند که نویسنده بارها و بارها از آنها نقل کرده است. اگر طرفدار فیلم نیستید اما شخصی هستید که از منابع ادبی لذت می برد، ناامید نخواهید شد. برای توضیح بازار کار، واروفاکیس از مرجع داستان «گوزن، خرگوش و قدرت خوش بینی» نوشته ژان ژاک روسو استفاده کرده است.
همچنین داستان ادیپ که پدر خودش را کشت و با مادرش ازدواج کرد در نتیجه پیشگویی نوشتهشده توسط سوفوکلس برای توضیح بازار کار و پول استفاده شده است. نویسنده می گوید، پیشگوییها میتوانند تخریبکننده باشند. قدرت پیشگویی باعث میشود بازار کار و پول و همه افرادی که این بازارها را تشکیل میدهند مستعد نابودی خود باشند. اگر کارآفرینان ببینند که دستمزد و نرخ بهره پایین است، پیشگویی میکنند که فعالیت اقتصادی کاهش مییابد یا کند میماند و بنابراین از وام گرفتن پول و استخدام کارگران اجتناب میکنند. بنابراین، اطمینان از پایین بودن دستمزد و نرخ بهره یا سقوط بیشتر آن. به جای بهبود، اقتصاد قربانی بدبینی آنها می شود، که فقط خود را تداوم میبخشد و شدت مییابد. نویسنده همچنین برخی از شخصیتهای خیالی را در کتاب معرفی کرده است که در چندین فصل تکرار میشوند. از طریق چشم آنها است که خوانندگان برخی از عناصر اصلی را درک میکنند. این شخصیتهای تکراری باعث میشود که کتاب احساس یک رمان داستانی داشته باشد
محیطزیست، قربانی اقتصاد
در آخرین فصل کتاب حرفهایی با دخترم دربارهی اقتصاد، نویسنده نگرانی خود را در مورد اینکه ما گیاهان و حیوانات را به سمت انقراض گسترده و نابودی جنگلها سوق دادهایم ابراز کرده است. و توضیح میدهد چگونه اقتصاد، از تخریب محیطزیست سود میبرد. او ابراز نگرانی خود را در مورد ضرورت انجام برخی اقدامات مشخص برای حفظ محیط زیست ارائه و راههایی برای اطمینان از منافع خصوصی و سیارهای مطرح میکند. واروفاکیس در متن آخر کتاب، با خوانندگان خود درباره دلیل اقتصاددان شدنش صحبت میکند. میگوید اقتصادددان شد به این دلیل که آماده نبود آن را به متخصصان بسپارد. به گفته وی، متخصصان و باهوشترین ذهنها در اقتصاد مدلهای اقتصادی را توسعه دادند. با این حال، مشکل این مدلها این بود که فقط در صورت حذف واقعیت کار، پول و بدهی از طریق ریاضی، میتوان آنها را حل کرد. این باعث شد که این مدل ها در جوامع واقعی بازار بی اهمیت باشند. نویسنده مخالف تصور عمومی است که فقط مدل های ریاضی قادر به توضیح عملکرد اقتصاد هستند. تغییر این مفهوم و دسترسی آسان به اقتصاد برای جوانان دلیل اصلی نوشتن این کتاب است. و خوشحالم که او این کار را کرد.
خیلی خلاصه قابل فهم و کاملی بود ، تشکر