یوستین گردر، نویسنده و معلم فلسفهی نروژی، سالهای زیادی از عمرش را درپی روشی برای تفهیم سادهی مطالب و تاریخچهی فلسفه به مخاطب کودک و نوجوان یا مخاطبان عامی که تعریفی از فلسفه ندارند گشته بود؛ نتیجهی این تفکر، نگارش کتاب «دنیای سوفی» است که گنگی و ابهامات فلسفه را رفع کرده و نشان میدهد برخلاف کلمهی عجیب و غریبش، اصلا چیز غیرقابل فهمی نیست و میتواند خیلی هم مفرح باشد. این کتاب قطور ششصد و اندی صفحهای که به زبان نروژی نوشته شده، اولین بار در سال ۱۹۹۱ منتشر شد و در ایران ناشرانی مانند هرمس و نیلوفر، آن را با کمک مترجمانی چون مهرداد بازیاری و حسن کامشاد به فارسی برگرداندهاند.
محبوبیت کتاب را باید در این نکته جستجو کرد که تاکنون به ۵۹ زبان زندهی دنیا ترجمه شده و بیش از ۴۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است؛ همچنین ترجمهی دیگری از کتاب با خط بریل برای نابینایان و نسخهی صوتی آن به زبانهای بسیاری راه پیدا کرده و فیلمها و بازیهای رایانهای زیادی هم از رویش اقتباس شدهاند. قالب اثر باوجود مرکزیت مضمون فلسفه، رمان است و به هیچعنوان با قلمی خشک روبهرو نیستیم که هیچ، قطعا با خواندن چند خط از کتاب، درگیر جذابیت نوع نگارشش میشویم. استفاده از یک داستان تخیلی در بستر رویی، برای تدریس فلسفه در کُنهِ متن، تمهیدی است که باعث شده تا علاوه بر نوجوانان، توجه بزرگسالان هم به این کتاب جلب شود و از آن به عنوان یک دایرهالمعارفِ خواندنی یا خودآموز سبک برای یادگیری فلسفه نام برده شود. از دیگر آثار یوستین گردر میتوان به کتابهای «راز فال ورق»، «قصر قورباغهها» و «دختر پرتقال» اشاره کرد. او از سال ۱۹۹۷ به همراه همسرش، سیری دانویگ جایزهی سوفی را بنیان نهادند؛ جایزهای بینالمللی برای پاسداشت حامیان طبیعت که به مبلغ ۷۷ هزار پوند، سالیانه اهدا میشود!
کتاب دنیای سوفی و عادت به شگفتانگیزی
داستان کتاب دنیای سوفی، درمورد زندگی دختری نوجوان به نام سوفی است که با تمام همسن و سالانش تفاوت دارد؛ گویی که از سیارهای دیگر آمده و تفکرات، زندگی روزمره، دغدغهها و تفریحاتش اصلا شبیه دختری نوجوان نیست؛ او که در پس ذهن خود به شکهایی در تعاریف روتین دیگر انسانها و زندگی سراسر پوچشان رسیده شبیه به یک انبار باروت است که جرقهای نیاز دارد تا منفجر شود و صدالبته منفجر کند! در این بحبوحه، سوفی یک چاشنی مرموز پیدا میکند؛ فردی ناشناس به نام آلبرتو ناکس، نامهها و نوارهای ویدئویی جالبی برای او میفرستد و از سوفی میپرسد آیا علاقه دارد تا سطح دغدغههایش را از بالقوه به بالفعل تبدیل کند؟ سؤالات جالب او هریک به مثابه کبریت عمل میکنند؛ برای مثال اینکه جهان چگونه پدید آمده است و اساسا چرا پدید آمده است؟ اینکه آیا پدیدههای دور و بر ما، به همین میزان که بیبها میبینیمشان معمولی هستند؟ او اینگونه بذر دغدغهی موردنظرش را در دل سوفی میکارد:
چهقدر غمانگیز است که مردم طوری بار میآیند که به چیزی شگفتانگیز چون زندگی عادت میکنند.
و چون، فرصت را برای شناخت خود و جهان پیرامون کم میبیند:
احساس زنده بودن، بدون فکر کردن به اینکه روزى مرگ در خواهد رسید غیرممکن است!
درپی ایجاد مرضی برای ترک این عادت برمیآید:
هرچه میبینی بخشی از جهان پیرامون توست، اما نحوه دیدنت بستگی دارد به عینکی که به چشم میزنی.
گردر سعی کرده تا بهطور نامحسوس و تلفیقی، دو بخش کلی در کتاب بسازد؛ در قسمتهای زندگی شخصی سوفی، ما با یک دختر نوجوان و ذهنیات و پرسشهایش همذاتپنداری میکنیم و علاقهمند میشویم دربارهی فلسفه بیشتر بدانیم. از سوی دیگر، نویسنده در بخشهای نامهنگاری آلبرتو به سراغ توضیح سوالهای مطرح شده میرود و گرههایی که نشانمان داده را باز میکند.
جمعشون جمعه!
مهمترین خصیصهی کتاب در درجهی اول جامع بودن آن است؛ وقتی که وارد دنیای سوفی میشویم، انگار که در تونل زمان از ازل به ابد سفر میکنیم و با هر فیلسوف، عارف، صوفی و اندیشمندی آشنا میشویم! با دموکریتوس که جزو آخرین فیلسوفان پیشدادی است و بر ارزش شادمانی تاکید میکند؛ با ظهور سقراط، بنیانگذاری فلسفهی غرب، تعریف اخلاق کلاسیک و ابداع رویهی ندانمگرایی دیالکتیکی که بازجویی را اصل آموزش قرار میدهد؛ با روی کار آمدن ارسطو که «معلم اول» نامیده میشود و علوم نظری را در فلسفه حل میکند؛ با دکارت که شک را تئوریزه کرد و باعث تحولات بزرگی مانند رنسانس شد؛ با اسپینوزا که جبرگرایی را پلی برای زمینهسازی نقد مذهبی و و عصر روشنگری شد؛ با کانت که تجربهگرایی و عقلگرایی را به هم آمیخت تا با فلسفهی نقد، درک انسان را مقدم بر هر چیز کند؛ با مارکس که علوم اجتماعی نوین را پایهریزی کرد؛ با داروین که ماهیت بشر را به فرگشت نسبت داد و باب جدیدی در نگاه به اصالت انسان گشود و درنهایت با فروید که روانکاوی را برای خودشناسی بنیان نهاد.
قرار است با همه و همهی این شخصیتها که در دنیای سوفی حضور دارند آشنا شویم؛ گرچه که گردر روی گردهی فیلسوفان گمنامتر هم حساب گرانی، انداخته و تاجای ممکن به ریز و درشت فلسفه، پرداخته است. جدای از اینها، گردر تاحدی که امکان داشته به مکاتب و ادیان هم پرداخته، برای مثال درجایی از کتاب میخوانیم:
گاه از کشمکش هزارسالهی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان بسیار افسرده میشوم. پیوسته به خود میگویم این هرسه دین از ابراهیم سرچشمه گرفتهاند. پس ظاهرا خدای واحدی را میپرستند. ولی هابیل و قابیل در اینجا هنوز از کشتن یکدیگر دست نکشیدهاند.
پس بهنوعی میتوان مهمترین رسالتی که گردر برعهده داشته را جمع اضداد و پیوند بین تمام تفکراتِ «ظاهرا متناقضِ» بشر در طول تاریخ، برای ایجاد همگرایی دانست.