هر کسی در زندگی خود کار یا پروژهای دارد که برای انجام آن، دائم حواسش پرت میشود. اگر آن پروژه سخت باشد، اوضاع بدتر هم میشود. به طور کلی، تمرکز کردن کار خیلی سختی است. این روزها مردم حتی برای خواندن همین مقاله نیز به تمرکز بالایی نیاز دارند. چون ممکن است حین خواندن آن، حواسشان با تلویزیون یا سروصدای بچهها پرت شود. حتی برخی ممکن است این مقاله را صرفا برای این بخوانند که کمی استراحت کرده باشند؛ و به همین دلیل، راحت حواسشان به تبلیغات گوشه و کنار صفحه پرت شود. حالا فرقی ندارد که سایت آمازون آن لباس گلگلی زیبا را تبلیغ کرده و امکان تهیهی آن سخت باشد. مخاطب، انگار دلش میخواهد که حواسش پرت شود.
این رفتار، همان رفتاریست که کال نیوپورت از آن متنفر است. در واقع او در کتاب «کار عمیق» سعی دارد منشاء این آسیب را پیدا و راهحلی برای آن مطرح کند. یکی از نکتههایی که او دائم به آن اشاره میکند، اعتیاد به شبکههای اجتماعیست. اما نیوپورت تنها کسی نیست که راجع به برنامههای اعتیادآور مجازی صحبت کرده است. گرچه فقط رسانههای اجتماعی نیستند که باعث حواسپرتی میشوند. حواسپرتی میتواند به هزار و یک دلیل باشد و امثال کتاب «کار عمیق» و… هم نمیتواند به داد مخاطب برسد.
گرچه نیوپورت یکی از نویسندههاییست که در راه خودیاری و موفقیت، کتابهای زیادی نوشته است. او یک نویسندهی آمریکایی است که با مدرک مهندسی کامپیوتر از دانشگاه فارغالتحصیل شد. جالب اینجاست که او از مدرک خود برای نویسندگی استفاده میکند تا مردم را از شر تکنولوژی آسیبزا برهاند. او در کتاب «مینیمالیسم دیجیتال»، راجع به نحوهی صحیح استفاده از تکنولوژی صحبت میکند. نیوپورت در این کتاب سعی میکند تا به مردم در پس گرفتن کنترل زندگی خود از دست تکنولوژی کمک کند. از جمله آثار او در زمینهی خودیاری میتوان به «چقدر خوب که نمیتوانند تو را نادیده بگیرند»، «مینیمالیسم دیجیتال»، «دنیایی بدون ایمیل»، «چگونه یک دانشجوی ممتاز باشیم»، «چگونه در کالج موفق شویم»، «چگونه سوپراستار دبیرستانی شویم» و… اشاره کرد.
کار عمیق، کار کمعمق
نیوپورت کتاب خود را با تعریفی از کار عمیق و کار کمعمق شروع میکند. کار کمعمق، به کارهایی اشاره میکند که حین حواسپرتی انجام میشود. این کار معمولا ارزش خاصی ندارد و به راحتی قابل جایگزینیست. شاید تعجب کنید اما، شما تقریبا تمام وظایف اداری و حتی روابط جنسی خود را به این شیوه انجام میدهید. کار عمیق، به فعالیتهایی حرفهای اشاره میکند که حین انجام، در تمرکز کاملی صورت میگیرد. این فعالیتها، از حداکثر پتانسیل شما استفاده میکند، ارزشهای جدیدی را نیز ایجاد میکند، مهارت شما را بهبود میبخشد و به این سادگیها با کاری دیگر جایگزین نمیشود.
انجام کار عمیق برای آکادمیکها و حرفهایها مثل بهشت است. تصور کنید که بدون هیچ حواسپرتی به کار و تحقیق بپردازید؛ این میتواند برای پیشرفت شما معجزه باشد. بحث اساسی نیوپورت این است که ما باید عمداً برای کار عمیق وقت بگذاریم و حواسمان به کارهای کم عمقی که در حواسپرتی انجام میدهیم، باشد. در واقع نمیتوان با نیوپورت در این زمینه مخالفت کرد. وقتی حواسمان از کاری که میکنیم پرت باشد، تمام روز با استرس انجام آن کار سپری خواهد شد و در آخر، خستگی و سردردش برای ما باقی خواهد ماند. شما باید برای انجام کارها، زمان سیاه و سفید خاصی در نظر داشته باشید و با خاکستری کردن لحظهها، وقت و انرژی خود را به هدر ندهید.
«کار عمیق» یک کتاب مردانه است؟!
به نقل از کلی دومبروسکی، به جرات میتوان گفت که توصیههای کتاب «کار عمیق» فقط به درد مردها یا کسانی میخورد که تنها دغدغهی آنها، پرت شدن حواسشان با شبکههای اجتماعی و اینستاگرامگردی است. عنوان کتاب نیوپورت و ادعایی که میکند، میتواند هر مخاطبی را جهت خواندن آن قلقلک دهد. ولی این کتاب مشکل بزرگی دارد؛ آن هم این است که نیوپورت، زنها را نادیده گرفته است. این کتاب تا حدی مردانه است که بهتر بود نام آن را «کار عمیق برای مردها» میگذاشتند تا مخاطب تکلیف خودش را بداند. به این ترتیب حتی میتوانست بیش از پیش مورد احترام و تقدیر زنان و مردان واقع شود.
کتاب مردانه؟!
منظور از «مردانه بودن کتاب»، نمایشی از حقیقت است که صرفا بر اساس تجارب مردانه در دنیا صورت گرفته است. جالب اینجاست که این «مردها» نیز بدون شک به «سفیدپوستان طبقهی بورژوآزی» اشاره دارد و کاری با رنگینپوستهای طبقهی کارگر ندارد. پس اگر کارمندی هستید که هزار قرض، بدهی و درگیری دارید و در عین حال، به خاطر حقوق کمی که دریافت میکنید، دست و دلتان به کار نمیرود، این کتاب به دردتان نمیخورد. چون تلاش زیاد برای کارفرمایی که پول نمیدهد و در کنار آن، تحمل این حجم از درگیری و دردسر، غیرممکن است. علاوه بر این، همانطور که گفتیم، کار عمیق نیوپورت، علنا زنان را نادیده میگیرد و یک دوگانگی کاذب ایجاد میکند که ارزش نکاتی بیانشده را، کم میسازد.
در این کتاب، فقط سه مثال از زنانی وجود دارد که با تمرکز کامل، به کار عمیق مشغول بودند. گرچه منظور اصلی نویسنده در این مثالها، اشاره به این نکته است که زنها برای انجام کار «عمیق» زیاد خوب نیستند و توانایی خوبی در انجام کارهای «کم عمق» دارند. اگر بخواهیم به ضد زن بودن کتاب کمی فکر کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که طبیعتا، این زنهای حواسپرت هستند که مردان را مستلزم انجام کار عمیق میکنند. وقتی راجع به زندگی کارل یونگ در مقدمه میخوانیم، این احساس به ما دست میدهد که او، زن و بچههایش را رسما موجوداتی مزاحم و اضافی فرض میکرده است.
کارل یونگ، روانپزشک مشهور، در سال ۱۹۲۲ خانهی سنگی دوطبقهای در ناحیهی سنت گالن سوئیس بنا نهاد که آن را برج مینامید. یونگ در سفرش به هند، دیده بود که در خانهها، اتاقهای مخصوصی برای مراقبه وجود دارد. بعد از بازگشت از سفر، بدین منظور اتاقی خصوصی به خانهاش اضافه کرد. او درمورد این مکان چنین میگفت: «در اتاق مراقبهام تنها هستم. همیشه کلید آن را پیش خود نگه میدارم؛ بدون اجازهی من هیچ فرد دیگری مجاز نیست آنجا باشد». یونگ ساعت هفت صبح از خواب بیدار میشد، صبحانهای مفصل میخورد، سپس دو ساعت را با تمرکز کامل در اتاق خصوصیاش به نوشتن میگذراند. بعدازظهرها، اغلب به مراقبه یا پیادهروی طولانی در مناطق اطراف میپرداخت. یونگ ساعت ده شب به رختخواب میرفت. او میگفت: «از همان اول در این برج احساس آرامش و تجدید قوای زیادی داشتم.»
با وجود چنین مقدمهای، مجبور شدم که که در گوگل سرچ کنم «آیا کارل یونگ ازدواج کرده بود؟». تنها چند ثانیه لازم بود تا به اسم همسر یونگ برسم و راجع به او اطلاعاتی به دست بیاورم.
اما یونگ (متولد ۳۰ مارس ۱۸۸۲-۲۷ نوامبر ۱۹۵۵) تحلیلگر و نویسندهی سوئیسی بود. او با کارل گوستاو یونگ ازدواج کرد و به او کمک مالی کرد تا به روانپزشکی برجسته تبدیل شود و روانشناسی تحلیلی را بنیانگذاری کند. اما یونگ از کارل، پنج فرزند به دنیا آورد. او با تحمل خیانتها و تغییرات خلقی او، تا پایان زندگی در کنارش ماند و «ویراستار فکری» او بود.
بسیار خوب، با خواندن این جملات چه احساسی به شما دست میدهد؟ اینکه کارل یونگ، پنج بچه و آشفتگیهای ذهنی خود را به همسرش واگذار کرده و تمام مدتی که آنها با مشکلات زندگی درگیر بودند، مشغول ساخت خانهی سنگیاش در جنگل بود.
چشمپوشی از قدرت رابطهها
برخی از افراد، قادر هستند که کارهای طولانی عمیقتر را با سهولت بیشتری نسبت به دیگران انجام دهند. این افراد معمولاً افرادی هستند که شخصی را برای مراقبت از کارهای کمعمق زندگی خود دارند. به عنوان مثال، مردان متاهل بهتر از مردان مجرد میتوانند کاری با تمرکز کامل انجام دهند. همچنین، زنهای کارمند و شاغل نیز نسبت به مردها از تمرکز کمتری برخوردار هستند؛ چون بار اداری بیشتری روی دوش آنها قرار دارد. اما چرا این اتفاق میفتد؟ چون اگر بخواهیم صریحانه صحبت کنیم، اجرای قوانینی که نیوپورت توصیه میکند برای زنها دشوارتر است. وقتی نیوپورت یا اساتید دانشگاه MIT که به آنها اشاره میکند، از انجام کارهای اداری دستوپا گیر سر باز بزنند، کار به عهدهی چهکسی میفتد؟ چه دانشگاه داخلی باشد چه با دانشگاههای غربی و خارج از کشور طرف باشیم، اکثر کادر اداری دانشگاهها و دانشکدهها را زنها تشکیل میدهند. کسانی که مجبور هستند کارهای کم عمقی که رئیسشان رد کرده را به انجام برسانند. البته این تقصیر نیوپورت نیست و بدیهیست که نیوپورت یک دانشمند علوم اجتماعی نیست. بنابراین در مورد قدرت روابط آموزش ندیده است.
اما آیا واقعا باید مسئولیتهای زنان و مردان در یک جامعهی مردسالار یکسان دیده شود؟ آیا واقعا، اگر هر دو به یک میزان تلاش کنند، یک نتیجه را خواهند دید؟ پدری را فرض کنید که بچههایش را ژولیده و دست و صورت نشسته، دیر به مدرسه میرساند. مطمئنا کادر مدرسه با دیدن پدر پرمشغلهای که بچههایش را به مدرسه رسانده، خوشحال شده و میگویند: «اوه، تو واقعا مرد فوقالعادهای هستی که انقدر برای بچههایت وقت میگذاری!» اما اگر یک زن این کار را انجام دهد، مطمئنا با بازخورد وحشتناکی روبهرو میشود و «مادر بودنش» زیر سوال میرود. چون به قول ریچل هالیس در کتاب «خودت باش دختر»، مجبور است برخی دروغها را نیز تحمل کند! (برای آشنایی بیشتر با این کتاب و نویسندهاش، میتوانید مطلب «خودت باش دختر، منجی تمام دخترها» را در وبلاگ کتابچی مطالعه نمایید.)
با توجه به این نکات، صراحتا استانداردهایی که در رابطه با کارهای بهاصطلاح کمعمق به زنان تحمیل میشود، بالاتر است. نیوپورت و دیگر افرادی که از مردان طبقه متوسط سفیدپوست هستند، ممکن است از درک این قضیه ناتوان باشند. مردم، کارل یونگ و سایر مردهایی که در برقراری ارتباط مشکل دارند را تشویق میکنند و آن را پای هوش ذاتی آنها میگذارند. ولی درمقابل با زنانی که همین رویّه را در پیش میگیرند، رفتار چندان جالبی ندارند. آنها این دسته از زنان را کجخلق یا حواسپرت میدانند. حتی گاهی ممکن است آنها را نسبت به زندگیای که دارند، شماتت کنند و افرادی مسئولیتناپذیر به حساب بیاورند. اگر بخواهیم مثال بسیار سادهتری را در نظر بگیریم، باید به دختران و پسران و اتاقهایشان اشاره کنیم. معمولا اکثر خانوادهها در برخورد با پسری که اتاق بهم ریخته دارند، شاد میشوند، میخندند و قربان صدقهی تنبلی پسر عزیزشان میروند. ولی اگر با اتاق بهم ریختهی یک دختر مواجه شوند، قطع به یقین رفتار تند یا تحقیرآمیزی خواهند داشت. دلایل یک دختر، برای درس خواندن یا تمرکز کردن در این مورد، جز توجیه هیچچیز دیگری نمیتواند باشد. اما اگر پای پسرها، کارل یونگ و… وسط باشد، کاملا ستودنی است.
دوگانگیِ نادرست
به طور کلی نمیتوان با هدف نیوپورت برای افزایش و اختصاص زمان جهت انجام یک «کار عمیق» مخالفت کرد. من نیز با او موافقم. برای اینکه یک کار را صحیح و بدون هیچ اشتباهی انجام دهید، طبیعتا باید تمرکز خود را بالاتر ببرید و دائم تلفن همراهتان را چک نکنید. اما کنار گذاشتن کار کمعمقی که نیوپورت توصیه میکند، به این راحتیها ممکن نیست. کنار گذاشتن تمام شبکههای اجتماعی نیز واقعاً درست و مفید نیست. برخی اوقات، شما جهت انجام کار خود مرتب باید با شبکههای اجتماعی درگیر باشید که بهخودیخود، حواستان را پرت میکند. در واقع میتوان گفت که اگر نیوپورت هم مجبور بود در کنار کار عمیقش نگرانیهای زیادی داشته باشد، نمیتوانست آنقدر «عمیق» کار کند. این کاملا بدیهیست که او برای انجام کارهای تخصصی، به راحتی از فضای پر جنب و جوش دوری کرده است. البته اگر بخواهیم نظر «الیف شافاک» در کتاب «بعد از عشق» را در نظر بگیریم، با انجام برخی مراحل میتوانیم در هر شرایطی به کار عمیق برسیم. او در این کتاب توصیه میکرد که زنها با کنترل مخارج میتوانند کسی را استخدام کنند تا در نگهداری بچه یا انجام امور، کمکشان کند.
بعد از عشق
کار عمیق اجباری
شاید روی صحبت نیوپورت صرفا با مردهای متاهلی باشد که زن و بچههای آنها لای دست و بالشان هستند و نمیگذارند که تمرکز کنند. در این مورد، زنها یا دانشجوهای شاغل که با کمبود وقت و عواقب آن به خوبی آشنا هستند، بهخودیخود برای انجام وظایف خود به کار عمیق میپردازند. گاهی اوقات، اینکه یک نفر نمیتواند به کار عمیق مشغول شود، به خاطر درگیری با شبکههای اجتماعی نیست. یا به قول ایمان سرورپور، نویسندهی کتاب «تمام جهان در من است»، گاهی اوقات درس نخواندن، تمرکز نکردن و نرسیدن به هدفی که میخواهیم، به خاطر تنبلی یا بهانههای الکی نیست. گاهی شرایط واقعا به ما اجازهی تمرکز کردن نمیدهد. این روزها زمانی را که میخواهیم به کار عمیق در محل کار بپردازیم، یک عطسهی ساده میتواند چهار ستون بدنمان را از ترس ویروس کویید ۱۹ بترساند. همین ترس، تمرکزمان را از بین میبرد و ما را از انجام ادامهی کار بازمیدارد. این، سادهترین و شاید بدترین شرایطی است که میتواند تمرکز یک فرد را از بین ببرد. در واقع، تمام این مقاله برای این نوشته شده است که به نیوپورت بگوید، حواسپرتی فقط به خاطر استفاده از شبکههای اجتماعی تشکیل نمیشود.
سلام
اصلا با نقد تون موافق نبودم…فکر میکنم خیلی تحت تاثیر جو زن ستیزی قرار داشته نویسنده یا می خواسته کتاب های دیگه رو معرفی کنه
در جای خود بحث مفصلی است که اصلا مرد ها در نوشته ها که هیچ، در تولید علم هم مردانه تولید علم میکنند ولی این متن رو میشه این شکلی ندیدش…
با سلام، یه نکته مهمتر که اشاره نشده این بود که چند بخش اول کتاب (جدای از تعاریف) همگی سعی داشتن با ذکر مثال هایی تاثیر عمیق کار کردن و به خواننده اثبات کنن که بنظرم نیازی به اینهمه طول و تفصیل نبود و خسته کننده بود. بعد هم برای کسانی مثل من که کار ریموت انجام میدن، حذف کامل حواس پرت کن ها تقریبا غیر ممکنه.
سلام .
نقد جالبی نبود و فکر میکنم چون بخشی از کتاب را که به یونگ پرداخته است و باب میل شما نبوده، آن حس منفی را تا آخر کتاب نگه داشته اید و در نهایت این ایده خودتان که این کتاب مخصوص مردان است را به کل کتاب و همه مفاهیم آن تعمیم داده اید و ماجرای یونگ را هم به شکل مثال ذکر کرده اید.
درست است که این کتاب راهگشای همه افراد نیست ولی اینطور نیست که اختصاص به مردان داشته باشد.
چه بسا زنانی هستند که طبق شرایطشان میتوانند بهتر از مردان از این کتاب استفاده کنند.
متاسفانه در نقد دچار سوگیری شده اید.
با عرض سلام د خسته نباشید نقد بسیار ناقص است سیستم عصبی زنان برای اجرای چند کار باهم ساخته شده است به همین دلیل این یک کتاب مردانه است نه چیزهایی که در بالا نوشته شده است